eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت چهاردهم)○□ □○وَ زَعَمْتُمْ أَنْ لا حُظْوَةَ لِي وَ لا أَرِثَ مِنْ أَبِي: با
□○ (قسمت پانزدهم)○□ □○بعد حضرت رویشان را کردند به جمعيّت که در مسجد نشسته بودند.و خطاب به آنها فرمودند: □○ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِهَا نَحْوَ الأَنْصَارِ فَقَالَتْ يَا مَعْشَرَ النَّقِيبَةِ وَ أَعْضَادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الإِسْلامِ: اي گروه نقبا؛ اي بازوان ملت و دين‌؛ ای حافظان اسلام، شما بودید که رسول الله را یاری دادید زمانیکه به مدینه هجرت کرد. □○مَا هَذِهِ الْغَمِيزَةُ فِي حَقِّي: اين غمض عین کردن و چشم بستن؛ خود را به غفلت زدن در برابر حقّ من كه دارد غصب مي‌شود چيست؟ □○وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتِي: و اينكه در برابر این دادخواهی که من می نمایم خودتان را به خواب زدید؛ به چرت زدید؛ هيچ‌عكس‌العملي از خود نشان نمي‌دهيد این چیست؟! □○أَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ أَبِي يَقُولُ الْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ: آيا پدر من، رسول خدا نمي‌فرمود كه بايد حرمت هر كسي در رابطه با فرزندانش مراعات شود و حفظ شود؟ □○سَرْعَانَ مَا أَحْدَثْتُمْ: چه به سرعت شما مرتكب اين اعمال زشت و شنیع شديد؛ این سکوت و بی تفاوتی در برابر ظلمی که به من دختر رسول الله می شود؛ چه زود به اين كشيده شديد (كه در برابر حقّي كه از من غصب مي‌شود سكوت كنيد). □○وَ عَجْلانَ ذَا إِهَالَةٍ : و چه سريع اين بزي كه لاغر شده است، آب از دهن و بيني‌اش شروع به ريزش كرد؛ يعني خودتان را از دست داديد و چه زود خودتان را خراب كرديد! □○وَ لَكُمْ طَاقَةٌ بِمَا أُحَاوِلُ: در حالي كه شما توانايي و طاقت داريد برای اینکه در رابطه با این حقی که من دارم مطالبه می کنم، مرا کمک کنید. □○وَ قُوَّةٌ عَلَى مَا أَطْلُبُ وَ أُزَاوِلُ: و شما براي حمايت از من در اين مطالبه و امري كه قصد كردم توانايي و قوت داريد. □○أَ تَقُولُونَ مَاتَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و اله فَخَطْبٌ جَلِيلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ: یا اينكه مي‌گویيد پيغمبر اسلام مرد؛ كه مرگ رسول الله مصيبت بزرگي است؛ مصيبتي كه در نهايت وسعت و گستردگی است. □○وَ اسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ: و این زخمی که با این شکاف بوجود آمد سرش باز است؛ دهان اين شكاف و زخم باز است. □○وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ: مثل درزی که بدوزند و بعد پاره شود؛ این درز دوخته شده، شکافته شد. □○وَ أَظْلَمَتِ الأَرْضُ لِغَيْبَتِهِ: و همه‌ي زمين بر اثر غيبت رسول خدا تاريك شد. □○وَ كُسِفَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِه: و همه‌ی ستارگان آسمان در مصيبت رحلت رسول الله بي‌فروغ و تاريك شدند. □○وَ أَكْدَتِ الآمَالُ وَ خَشَعَتِ الْجِبَالُ: و آرزوها به نوميدي گراييد و كوه‌ها در جاي خود فرو ريختند. □○وَ أُضِيعَ الْحَرِيمُ: و حرمت حريم پايمال شد. □○وَ أُزِيلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ: احترامي براي كسي بعد از وفات پیغمبر باقي نماند. □○فَتِلْكَ وَ اللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرَى وَ الْمُصِيبَةُ الْعُظْمَى: به خدا اين مصيبت، مصيبت بسيار بزرگ و عظيمي بود. □○لا مِثْلُهَا نَازِلَةٌ: كه هيچ مصيبت و بلایی همانند آن نيست؛ و به پای آن نمی‌رسد. □○وَ لا بَائِقَةٌ عَاجِلَةٌ: و اين يك بلاي جان‌گدازي است كه در اين دنيا هيچ بلايي مانند آن نيست. □○أَعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ: كه كتاب خدا اين حقيقت را آشكار كرد؛ همین کتابی که در خانه هایتان است. □○وَ فِي مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبَحِكُمْ: كه در مجالس شبانه و روزانه‌تان اين قرآن را مي‌خوانيد. □○يَهْتِفُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ هُتَافاً وَ صُرَاخاً: چه با صداي آرام و چه با صداي بلند این قرآن را می خوانید. □○وَ تِلاوَةً وَ إِلْحَاناً: چه با تلاوت و چه با لحن و آهنگ این قرآن را می خوانید. □○وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ: و اين بلایي است كه بيش از اين به انبياء قبلي وارد شده بود. □○حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ: و مرگ يك حكم و قضا قطعی است. □○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●واقعآ معيار انتخاب همسر چه بود؟ هر روز با يك مورد جديد و يك خانواده جديد آشنا مى‌شدم. يكى فقير يكى ثروتمند، مذهبى، تاجر... حاج آقا در مدتى كه دنبال موردى براى ازدواج بودم افرادى را معرفى مى‌كرد و حتى موقعيت ديدن را هم براى من فراهم مى‌كرد. ■●يادم هست از آخرين كسانى كه به من پيشنهاد دادند دختر يكى از افراد صاحب نفوذ و شناخته شده بود كه وصلت با آن خانواده براى هر كسى امكان پذير نبود. وقتى حاج آقا نظر مرا خواست، من كه از طرفى به خاطر موقعيت خانوادگى و اجتماعى آن‌ها راغب و از طرفى معيارى براى انتخاب همسر نداشتم، گفتم: حاج آقا يعنى قبول مى‌كنند؟ ■●اگر من باهاشون صحبت كنم قبول مى‌كنند ان شاء الله. ـ خب، من براى اينكه بفهمم انتخابم درسته يا نه بايد به چه چيزى توجه داشته باشم؟! يكى از مشكلات من در انتخاب همسر همينه كه اصلاً نمى‌دونم با چه معيارى بايد همسرم رو انتخاب كنم و اگه راستش رو بخوايد يكى از مواردى كه تا حالا هم توى ذهن من بوده، همين بنده خداييه كه شما پيشنهاد كرديد ولى همين امر باعث مى‌شد از گفتنش خوددارى كنم. ■●اينكه من اين خانواده رو هم به تو پيشنهاد دادم يك دليلش همين بود كه احتمال مى‌دادم در نظر خودت هم باشه كه فهميدم بله! در ذهن تو هم بوده، و اما اينكه پرسيدى با چه معيارى بايد زن آينده خودت را انتخاب كنى : از اونجا كه قراره تكيه گاه و پاى خانواده باشى بايد كسى رو انتخاب كنى كه به تو افتخار كنه و مايه مباهات او باشى نه اينكه تو بخواهى به او يا خانواده و موقعيت آن‌ها افتخار كنى و... ■●آن‌ها كه به خاطر تمامى نيازها و تمامى ابعاد وجود خويش براى زناشويى، براى انس، براى شناخت كسرى‌ها و ضعف‌ها و بهره بردارى از برخوردها و استقامت در مشكلات ازدواج مى‌كنند، با آن‌ها كه به خاطر عادت و يا به خاطر كسب اعتبار و وجاهت وصلت مى‌كنند و به سراغ بزرگان مى‌روند و كسانى را مى‌خواهند كه بر آن‌ها تكيه كنند و به آن‌ها افتخار كنند، برابر نيستند. ■●اينها ذليل همين تعلق‌ها و اسير همين ضعف‌ها مى‌شوند و دنباله مى‌شوند، كه نقطه ضعف‌ها آدمى‌را به دنبال خود مى‌كشاند. مى‌گويند شترى خوابيده بود. روباهى مى‌گذشت، به شتر روى آورد و با دم شتر بازى آغاز كرد تا آنكه دمش را با دم شتر گره زد. شتر برخاست. دم كوتاه اين دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب مى‌خورد. گربه‌اى اين صحنه را ديد. از روباه پرسيد چه بر سرت آمده؟ روباه گفت: هيچ! با بزرگان وصلت كرده‌ايم! ■●راستى كه ضعف‌ها و تعلق‌ها آدمى‌را به ذلت مى‌كشاند و وصلت‌هاى ذليل، كار جوان مردان نيست. «روابط متكامل زن و مرد، ص: ۱۴» ■●مرد زندگى با كسى همراه مى‌شود كه به اين مرد افتخار كند نه آن كه وثاق و پيوندى را به گردن بگيرد كه او را به دنبال بكشاند و در ذلت بنشاند. كسى كه مى‌خواهد در كلاس ازدواج بياموزد با كسى كه مى‌خواهد از توشه ازدواج نواله بخورد و افتخار جمع كند، برابر نيستند. در انتخاب همسر كسى را دنبال كن كه بر تو تكيه داشته باشد و به تو افتخار كند. ■●رجل، پاى زندگى است. اين مرد است كه بايد تكيه گاه باشد نه اينكه خود ذليل و متكى به غير باشد. «روابط متكامل، ص: ۱۴ و ۲۲» ■●رد پای نور در خاطرات من، خاطراتی از استاد علی صفایی حائری●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
○ ۱ ○ □○بسم الله الرحمن الرحیم○□ ○بشنو از نی چون حکایت می‌کند ○از جداییها شکایت می‌کند □○یکی از لطایف مثنوی این است که مثل قرآن با حرف «باء» شروع شده است. در صحف عرفانی  «باء» تعین اول است و در حروف نیز اولین تعین بعد از الف «باء» است که در واقع نقطه‌‌ی واقع در زیر «الف» است یعنی به این نقطه تحت الباء الف که بسیط و بی اسم و رسم است تعین بائی پیدا کرد و امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود من نقطه‌ی «باء» بسم الله هستم. یعنی حقیقت نورالانوار علوی سبب تعین وجود و بسط کثرت شده است لذا عرفا چنین تقریر فرمودند که نقطه باعث تمییز عابد از معبود است. به آن نقطه، «الف» ظهور پیدا می‌کند و عابد در عالم پدیدار می‌شود به همین خاطر خدا قرآنش را با «باء» شروع کرده است چرا که تعین اول و ظهور اول بعد از الف احدی است. لذا همه کثرات به او که حق مخلوق به است ایجاد شده‌اند؛ ظهر الوجود من باء بسم الله الرحمن الرحیم. □○از دیگر لطایف طلیعه مثنوی این است که با «بشنو» شروع شده. در قرآن در آیاتی که پیرامون «سمع» آمده باید دقت کنیم، این سمع خیلی لطیف است. در جایی می‌گوید این جماعت عقل ندارند. چرا؟ چون «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ» (شعراء/۲۱۲). گوش دادن خیلی مهم است. مهم است که شخص حرف بشنود. انسان باید تا آخر عمرش حرف بشنود. اگر هم می‌خواهد حرف بزند بیست سال تا سی سال فقط حرف بشنود... خیلی از بزرگان ما گفته‌اند که مقام شنیدن بسیار بالاتر از دیدن است زیرا شنیدن به تجرد نزدیک تر است.‌ در دیدن، شما با صورت‌ها سر و کار دارید حال آنکه در شنیدن با معنی طرف هستید. افرادی که از نظر عقلی زیاد رشد نکرده‌اند، در هنگام سخنرانی یک فرد اگر قرار باشد فقط صدای او را بشنوند و خودِ سخنران را نبینند اذیت می‌شوند. خیلی هم اهل گوش کردن نوار و صوت های معرفتی نیستند. اولین قوایی که در انسان فعال می‌شود قوه سامعه است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش چهارم1⃣ ● دو نكته اى كه با دقت در سؤال ابراهيم (علیه السلام ) از خداوند در مى يابيم اما نكته اول : گفتار ابراهيم (عليه السلام ) اقتضا مى كرد كه خداى تعالى عمل احيا را به دست خود آن جناب اجرا كند، لذا مى فرمايد: ((چهار مرغ بگير))، و ((سپس آنها را به دست خود ذبح كن ))، و ((بعد بر سر هر كوهى قسمتى از آن بگذار))، كه در اين سه جمله ، و در جمله ((سپس آنها را بخوان ))، مطلب به صيغه امر آمده و در آيه ((ياتينك سعيا)) خداى تعالى دويدن مرغان ، به سوى ابراهيم (عليه السلام ) را كه همان زنده شدن مرغان است مرتبط و متفرع بر دعوت او كرده ، پس معلوم مى شود آن سببى كه حيات را به (مرده اى كه قرار است زنده شود) افاضه مى كند، همان دعوت ابراهيم (عليه السلام ) است ، با اينكه ما مى دانيم كه هيچ زنده شدن و احيائى بدون امر خداى تعالى نيست ، پس معلوم مى شود كه دعوت ابراهيم (عليه السلام ) به امر خدا، به نحوى متصل به امر خدا بوده كه گوئى زنده شدن مرغان هم از ناحيه امر خدا بوده ، و هم از ناحيه دعوت او، و اينجا بود كه ابراهيم (عليه السلام ) كيفيت زنده شدن مرغان يعنى افاضه حيات از طرف خدا به آن مردگان را مشاهده كرد، و اگر دعوت ابراهيم (عليه السلام ) متصل به امر خدا - و آن امر كن است كه هر وقت خداوند بخواهد چيزى را ايجاد كند مى فرمايد : ((كن فيكون )) - نبود، گفتار او هم مثل گفتار ما مى شد، كه جز با خيال ، اتصالى به امر خدا ندارد، و خود او نيز مثل ما مى شد كه اگر هزار بار هم به چيزى بگوئيم : ((كن )) موجود نمى شود، و خلاصه كلام اينكه در عالم هستى هيچ چيزى تأثير گزاف و بيهوده ندارد. اما نكته دوم : كه گفتيم : در كلمه موتى است ، از اين كلمه فهميده مى شود كه كثرت مردگان دخالتى در سؤال آن جناب داشته ، و اين دخالت لابد از اين جهت است كه وقتى جسدهاى متعددى بپوسند، و اجزاى آنها متلاشى شده ، و صورتها دگرگون گردد، حالت تميز و شناخت فرد فرد آنها از بين مى رود و كسى نمى فهمد مثلا اين مشت خاك ، خاك كدام مرده است ، و همچنين ديگر ارتباطى ميان اجزاى آنها باقى نمى ماند، و همه در ظلمت فنا گم شده و چون داستانهاى فراموش شده از ياد مى روند، نه در خارج خبرى از آنها باقى مى ماند، و نه در ذهن ، و با چنين وضعى ، چگونه قدرت زنده كننده به همه آنها و يا به يكى از آنها احاطه پيدا مى كند؟ ! در حالى كه محاطى در واقع نمانده ، تا محيطى به آن احاطه يابد. و اين همان اشكالى است كه فرعون به موسى كرد، و گفت : ((فما بال القرون الاولى )) يعنى پس بگو ببينم سرنوشت گذشتگان چه شد؟ و موسى در پاسخش سخن از علم خدا گفت ، و جواب داد: ((علمها عند ربى ، فى كتاب لايضل ربى و لا ينسى )). ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 577 و سخن كوتاه اين كه : خداى تعالى در پاسخ ابراهيم (عليه السلام ) به او دستور داد تا چهار عدد مرغ بگيرد، (و شايد انتخاب مرغ از ميان همه حيوانات براى اين بوده كه قطعه قطعه كردن آنها آسان تر و در زمانى كوتاه تر صورت مى گيرد)، آنگاه زنده شدن آنها را مشاهده كند، يعنى نخست آن مرغ ها و اختلاف اشخاص و اشكال آنها را ببيند و كاملا بشناسد، و سپس هر چهار مرغ را كشته و اجزاى همه را در هم بياميزد، آنطور كه حتى يك جزء مشخص در ميان آنها يافت نشود، و سپس گوشت كوبيده شده را چهار قسمت نموده و بر سر هر كوهى قسمتى از آن را بگذارد، تا بطور كلى تميز و تشخيص آنها از ميان برود، و آنگاه يك يك را صدا بزند، و ببيند چگونه با شتاب پيش او حاضر مى شوند، در حالى كه تمامى خصوصيات قبل از مرگ را دارا مى باشند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●از فرمایشات حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت اعلی‌الله مقامه: هرکس به نماز اول وقت مقید باشد، تکویناً به نماز عالی می‌رسد!●□ □● : اینکه حضرت آقای قاضی فرمودند: هرکس نماز اول وقت بخواند، به مقام می‌رسد، آیا نماز با مراد ایشان بوده یا نه؟ □●حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: نه! اگر نماز با حضور قلب [مرادشان باشد]، آن‌وقت سؤال می‌کنند که چگونه نماز [با حضور قلب] را بخواند؟ به چه سببی [و چگونه] بخواند نماز کامل را؟ اینکه چیزی به دست نداد. □●وقتی چیزی به دست می‌دهد که بگوید مطلق نماز را کسی مقید باشد در اول وقت، به نماز عالی می‌رسد. می‌رسد خودش، تکویناً! شیئاً فشیئاً (پله پله)، روزبه‌روز می‌رود بالاتر. @mohamad_hosein_tabatabaei
□من اخلص لله اربعین صباحا فجر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه□ □کسی که ٤٠ روز برای خدا اخلاص بورزد خدای متعال چشمه های حکمت را می گشاید و حکمت از قلبش فوران می کند و بر زبانش جاری می شود. @mohamad_hosein_tabatabaei
■● ●■ ■اهل سلوک قائل به مهم در طول سال هستند. دو چهلّه‌ ی آن پی‌در‌پی است و از شروع می‌شود و تا آستانه‌ی بیست‌و‌یکم ماه مبارک رمضان ادامه پیدا می‌کند. ■شصت روز آن، دو ماه و است؛ به‌علاوه‌ی بیست روز که جمعاً هشتاد روز می‌شود؛ که دو چهلّه ی پیوسته است. ■کسی که از این دو چهلّه به خوبی بهره‌ ببرد، برای درک و دستیابی به مستعد می‌شود. یک بحث است و که مهمتر است، بحث دیگری است. ■چهلّه‌ی دیگر که جدای از آنهاست، از شروع می‌شود و تا ادامه دارد. به این چهلّه، یا موسویّه نیز می‌گویند؛ زیرا خدای‌متعال چنین چهل روزی را با موسی‌بن‌عمران علیه السلام قرار خلوت گذاشت. ■●استاد مهدی طيب ۹۲/۰۶/۱۴●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○آنچه دیده ی ما را از هر چه غیر اوست خالص می کند ، حضور و مراقبت است و محافظت آن بسیار کار سخت و مشکلی است . هرچه خیر و برکت است زیر سر حضور و مراقبت است و آن انسان را آرام و مطمئن میکند □○حضور و مراقبت ، خواهران محترم را مریمی مشهد و برادران عزیزم را عیسوی مشهد می کند اگر درمقام حضور دائما اسم شریف " " حق بر انسان تجلی کند ،فتح الفتوحات بسیاری دست خواهد داد □○به طور کلی هر کجا پای خلق به میان آید ناگهان اسم شریف الرقیب حق ظاهر می شود و ما را از ظاهر به باطن هدایت میکند بعد از ظهور این اسم آنچه سرمایه ی کمالی برای خود می پنداشتی از تو گرفته ، و ناگهان خود را فقیر محض مشاهده میکنی و به عجز در آمده و ناله و سوز و گدازت بلند میشود لذا اسم شریف الرقیب انسان را می سوزاند □○لذا تا بگویی کتاب من ، نوشته های من ،عبادت من ، نماز و روزه ی من ، ناله های من ، کلام من ،عمل نیک من ، حسن و خلق من ،… اسم شریف الرقیب به میان آمده و هرچه کمال است را منسوب به حق می کند و برای تو جز فقر و نداری چیزی باقی نمی گذارد □○اگر سلطان احدیت حق جلوه کند آه و ناله ی انسان بلند می شود ، مثل یک پر کاهی که در باد صرصر افتاده است دیگر هیچ نمی داند چه باید بکند ، در آن لحظه هر چه علم و آگاهی داشت تبدیل به جهل و نادانی میشود و خود را محتاج و نیازمند محض می بیند و چه عجب جهلی است که آن است در نظام هستی. □○شرح دروس معرفت نفس| جلددوم_ ص۲۸۳ استاد صمدی آملی حفظه الله○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■ ■●این را شنیدی که حضرت امیر علیه السّلام فرمود: هر کس بمیرد، من را میبیند ، ولی این را نشنیدی که فرمود هر کس که من به او نگاه کنم، جانش را با رضا و رغبت تقدیم میکند و به موت نائل میشود. ■●وقت جان دادن خیلی خوب وقتی است؛ هنگام تجلّی خداست. ■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●استاد علی صفایی حائری●□ □●كسانى كه همراهى و معيّت ولىّ‌ را مى‌خواهند و دعا مى‌كنند : «و اجعل لى مع الرسول سبيلا١» ، خواسته‌اى بالاتر از كسانى دارند كه راهى به سوى رسول مى‌خواهند و مى‌گويند: واجعل لى الى الرسول سبيلا. راهى به سوى رسول يافتن، با همراه رسول ماندن و از او جدا نشدن و در چند راهىِ‌ خواسته‌ها از او نبريدن، برابر نيست. همراهى رسول، همراهى در اهداف را مى‌خواهد. و من كه به هدف‌هايى كوتاه‌تر از اهداف رسول دل بسته‌ام، ناچار از رسول جدا مى‌شوم. ناچار از ولىّ‌ جدا خواهم شد □●تو می آيی ، صفحه ۲۰●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□بسمه تعالی شانه□ □اسم مبارک و فوق عرشی و احدی از پنج حرف تشکیل شده که مشیر به خامس آل عبا صلوات الله علیهم اجمعین است. □به القای سبوحی در بیان جلوه ای از اعجاز نهفته در این اسم مبارک عارضم: □«فا»ی فاطمه اشاره به حضرت ختمی مرتبت دارد چه عدد «ف» در ابجد ۸۰ است وآن وجه الله است که اگر با عدد ۱۲ که عدد ائمه اطهار علیهم السلام است جمع شود حاصل آن ۹۲ می‌شود که عدد محمد (صلی الله علیه و آله) است دلیل این تجمیع آن است که در حدیث معصوم فرموده است «أوَّلُنَا مُحَمَّد أوْسَطُنا مُحَمَّد آخِرُنَا مُحَمَّد کُلُّنا مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم». □«الف» فاطمه معرف مقام احدی فاطمی است که «فُطِمَ الْخَلْقَ عَنْ‌ كُنَهِ‌ مَعْرفَتِهَا». «الف» در حروف بی اسم و رسم و بسیط است و آنجناب در نماز به قیام علاقه داشت و چون به نماز می‌ایستاد از او نور سیاه که نور ذات است تشعشع می‌کرد. □«طا»ی فاطمه مشیر به امیرالمؤمنین است که چون بین «طا» و «الف» نکاح واقع شود (طا+الف) ۱۲۱ می‌شود که برابر با ابجد «یا علی» است. در حدیث است که اگر حضرت علی وصی علیه السلام نبود کفوی برای حضرت فاطمه سلام الله علیها نبود. □«میم» فاطمه مختص امام حسن مجتبی علیه السلام است چون عدد امام حسن در ابجد ۲۰۰ است و امام حسن فرزند علی است لذا ملفوظی «میم» را با «ط» جمع کنیم ۲۰۰ خواهد شد(میم یا میم +ط). □«ها»ی فاطمه متعلق به اباعبدالله الحسین علیه السلام است که خامس آل عبا است. عدد حسین را با «هاء» جمع کنی برابر با عدد فاطمه خواهد شد (حسین ۱۲۸+هاء ۷=۱۳۵) فاطمه نیز در جمل ابجدی ۱۳۵ است. □اَللّهُمَّ صَلِّی عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■● #سه_چهله_‌ی_مهم_نزد_اهل_سلوک●■ ■اهل سلوک قائل به #سه_چهلّه‌ی مهم در طول سال هستند. دو چهلّه‌ ی
‌ ‌ " " ○نگویمت که همه ساله مِی پرستی کن ○سه ماه می خور و نه ماه پارسا باش □○این سه ماه، ماه مراقبه است؛ یکی از مصادیق مِی در شعر حافظ مراقبه است. □○این سه ماه، ماه می‌خوارگی مستان آستان الهی است. خدا را سپاس می گوییم که ما را به آستانۀ این ماه رساند. اهل مراقبه به بهره هایی که از لحظه لحظه‌ی این ماه می توان گرفت توجّه دارند." □●استاد مهدی طيب - جلسه ۱۳۹۰/۰۳/۱۲●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●اثر نفس در بدن و کیفیت اثر دعا در مراقبات●■ ■●اگر اهتمام داشته باشیم و حضور شبانه روزی را با مراقباتمان حفظ کنیم و وسائس خواطر را که بی خود در ما میدان می گیرد و ما را به خود مشغول می دارند از خود دور کنیم ، امیدی می رود که چیزی به دست آوریم . لو لا ، اگر نبود " ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لرأوا ملکوت السموات " ، اینها را رد کنیم و مراقبات را حفظ کنیم. ■●این حدیث واقعیتی است که جان در بدن اثر می گذارد . فکر خوش بدن را فربه می کند و جان صافی می شود و می بینید ادعیه که می خوانیم و دستور داده اند که بخوانیم به اشراف و تلقین در نفس اثر می گذارد . شخصی که از درد چشم می نالید حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:" نمی خواهی به تو دستوری بدهم که برای همیشه چشمت سالم بماند ؟ " گفت : "بلی" فرمود : بعد از نماز صبح و مغرب بگو : اللهم بحق ...و ان تجعل النور فی بصری که مرحوم مفید در أمالی آورده است . خود نفس به همین توجه که اللهم تجعل النور فی بصری ، خودش با این توجه که دارد چشم خود را شفا می دهد و با همین توجه است که بدن را نگه می دارد . از بیرون که نیست ، بلکه از درون است ، از خودمان است ، از ناحیه نفس ناطقه است ، خود توجه نفس باعث تأثیر پذیری بدن است . ( توجه صحت صحت می آورد و توجه مرض مریض می کند و توجهش به دیگران با دعا یا نفرین کردن در صورتی که توجه تام داشته باشد روی آنها اثر می گذارد و خود این اثر قبول و استجابت دعاست .) اشراقات که می شود به بدن اهداء می کند.از درون باید بیابی ، از خودت. ■●در عرفان این یک اصل کلی است که چیزی را از بیرون نخواهید ، هر چه هست از جدول وجودی خودتان است و آنچه از بیرون است معدات است . تمام مکاشفات ، منامات ، توسلات ، افاضات ، همه ، از جدول وجودی خودتان است ، از خود انسان است. ■●صد و ده اشاره | اشاره شصت و چهارم علامه حسن زاده ی آملی●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
(۱) □ ۱. هر روز صبح، ، یعنی دعای «اَللّـٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ ...» را بخواند. اشاره کردم که در روایت این دعا آمده است، اگر کسی روز آن را بخواند، از یاران بقیّة‌الله‌الاعظم ارواحنا‌فداه خواهد بود و اگر قبل از ظهور از دنیا برود، خدا او را برای اینکه در رکاب و محضر حضرت باشد، به دنیا برمی‌گرداند. □۲. هر روز مرتبه ذکر را بگوید. □۳. بعد از گرفتن بخواند؛ برای اهل قبور هم این آیه را بخواند؛ و یا خواندن آن را بعد از نمازهای ، ترک نکند. □۴. گفتن اذکاری در این چهل روز توصیه شده است؛ مانند ذکر «یا باقِی»، روزی ١١٣ بار؛ ذکر «یا رَبُّ یا اََللهُ»، روزی ٢٠٤ بار؛ ذکر «یا صَمَدُ»، روزی ١٣٤ بار؛ ذکر «یا عَلِیُّ»، روزی ١١٠ بار و ذکر «یا باسِطَ الْیَدَینِ بِالرَّحْمَةِ»، ٤٠ مرتبه بعد از نماز . □ ۵. در روزهای و چهل مرتبه سوره‌ی تکاثر: «اَلْهیـٰـكُمُ التَّكاثُرُ» را بخواند. □۶. در طول این چهلّه، هر روز را بخواند.) □۷. در طول روز با و با باشد و هنگام رفتن به بستر هم با باشد و با وضو به خواب برود. □۸. در ایّام چهلّه حتماً هر روز نمازهای خود را اوّل وقت بخواند و مداومت بر خواندن نماز اوّل وقت داشته باشد. □۹. اگر توانست در ، صد بار نماید. این استغفار را هم ممکن است در قنوت نماز وِتر (وَتر) به زبان جاری کند و یا جدای از نماز، در کنار نماز خود صد مرتبه استغفار کند. اگر در موفّق نشد و برای این کار فرصت کم آورد؛ در این چهل روز حدّاقل صد مرتبه استغفار در طول روز را ترک نکند.# □۱۰. در طول این چهل روز، هیچ روزی را بدون تلاوت و یا گوش سپردن به آن از دست ندهد. □۱۱. در این ایّام بر ذکر و یاد خدا مداومت داشته باشد. همیشه خود را در محضر و منظر الهی ببیند و حسّ حضور را کاملاً حفظ کند. □۱۲. بر نفی مداومت داشته باشد. خطوراتی که ذهن و دل او را مشغول می‌کند، از دل بیرون براند. در این زمینه از ذکر «لا ‌اِلـٰـهَ‌ اِلاَّ ‌اللهُ» به خوبی می‌تواند استفاده کند. بیرون راندن همه‌ی افکار و تخیّلات از ذهن و دل، یعنی اینکه من فقط خدا را می‌خواهم؛ جز خدا هیچ چیز نمی‌خواهم و فقط می‌خواهم مشغول به محبوب خودم باشم. ادامه دارد... □○استاد مهدی طيب ۹۲/۰۶/۱۴○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#نکاتی_از_بزرگان_سیر‌_و‌_سلوک_در_آداب_چهله_نشینی (۱) □ ۱. هر روز صبح، #دعای_عهد، یعنی دعای «اَ
(٢) □۱۳. یکی از آداب چهلّه‌ نشینی را ترک گفته‌اند؛ چون اغلب ما علیٰ‌رغم تدیّن و تقدسّمان نسبت‌به شرایطی که خدا در زندگی برای ما پیش آورده است، چه در جنبه‌های مادّی و بعضاً حتّی در جنبه‌های روحی و معنوی، به‌خدا اعتراض داریم؛ از خدا گله‌مندیم؛ با خدا دعوا داریم و ساخط و غضبناک بر خدا هستیم. [اینها تعابیری است که در احادیث وجود دارد و به آنها اشاره کرده‌ایم.] در این چهلّه انسان اعتراض به خداوند را ترک کند؛ خدا و پذیرای آنچه که خداوند برای او مقدّر کرده است، باشد؛ با خدا دعوا نداشته باشد؛ از خدا گله‌مند نباشد؛ خاطر او از خدا مکدّر نباشد و از خدا دلخور نباشد. ☑️در این زمینه دو جنبه وجود دارد: □جنبه‌ی ، یعنی آنچه که خدا با ما کرده است و جنبه‌ی ، یعنی آنچه که به ما دستور داده که انجام دهیم. نسبت‌به هیچ‌یک از این دو مورد، یعنی آنچه خدا با ما کرده، یا آنچه خداوند به ما امر کرده است که انجام دهیم، معترض، دلخور، ناراضی و ناخرسند نباشیم. □۱۴. یکی دیگر از آدابی که برای چهلّه‌نشینی ذکر شده، و کم‌خوردن است. البتّه نه به این معنا که به‌قدری کم بخورد که رمقی برای او نماند و به‌خاطر ضعف، از حال برود. بلکه شکم‌چرانی و پرخوری نکند و دنبال لذّت‌جویی از راه طعام نباشد. به حدّاقل ضروری اکتفا کند. از حدّاقل کمتر هم استفاده نکند؛ چون توان او را برای عبادت و طاعت در چهلّه می‌گیرد؛ امّا بیش از آن حد هم به خوردن نپردازد. □تا جایی که می‌تواند در طول این چهلّه بگیرد و اگر همه‌ی این چهل روز را نمی‌تواند، حدّاقل روزهای و را روزه داشته باشد. اگر در این مدّت، روزه‌ی روزهای خاصّی هم مستحب است، آنها را هم از دست ندهد. □۱۵. نکته ی دیگر در آداب چهلّه‌نشینی، پرهیز از خوردن است که باعث سنگینی انسان می‌شود؛ نوعی رخوت، سستی و خواب‌آلودگی در فرد ایجاد می‌کند؛ شادابی، پرتوانی و سرزندگی برای عبادت را از انسان می‌گیرد و کسالت را بر او حاکم می‌کند. غذاهای سنگین، غذاهایی که ادویه‌جات فراوانی در آن به‌کار رفته است، غذاهای بسیار چرب و امثال اینها، چنین خواصّ منفی‌یی دارند. □۱۶. احتیاط کردن در ؛ یعنی انسان هر‌چیز که پیش آمد، نخورد. چیزهایی که به بودن آنها دارد؛ چه به اعتبار خود شیء خوراکی و چه به اعتبار منبع درآمدی که به تهیّه‌ی آن مواد غذایی یا شیء ‌خوراکی منجر شده است، از هر دو منظر حلال باشد. در این ایّام بیشتر دقّت کند؛ هر‌کس هر‌چه داد، نگیرد و نخورد و تا به حلال بودن آن پیدا نکرده است، حتّی‌المقدور استفاده نکند. □البتّه اینها که گفتیم، برای اوایل راه است. در بحث مفصّل گفته‌ایم که هنگامی‌که فرد در سلوک به مرتبه‌ای از رشد رسید، خدا ولایت او را در دست می‌گیرد. وقتی به آنجا رسید، خدا اجازه نمی‌دهد کسی چیزی را که مشکل دارد، به او تعارف کند؛ که او استفاده کند. شخص در آن مرحله، در حریم امن الهی قرار می‌گیرد؛ خدا حریمی ایجاد می کند و او را محفوظ می‌دارد؛ در معرض آن چیزها قرار نمی‌دهد و نمی‌گذارد آن چیزها به‌سمت او بیاید؛ ولی در اوایل یا اواسط راه که هنوز این ویژگی در فرد ایجاد نشده است، باید مراقبت کند و در خوردن هرچه به او تعارف کردند و یا هرچیز خوشمزه‌ای که جلوی او گذاشتند و می‌تواند آن را بردارد و بخورد، احتیاط کند؛ تا با اطمینان بیشتری، خورده باشد. □۱۷.خوراکی‌هایی را هم که مال افراد بخیل، پست، بی‌‌بند‌و‌بار و غیر متدیّن است، نخورد و در این چهل روز سعی کند سر سفره‌ی این گونه افراد ننشیند و این گونه افراد را نخورد. □۱۸. سعی کند از هر پولی یا در هر منزلی، چیزی نخورد. خیلی کند حتماً پول او باشد و مطمئن باشد که اهل منزلی که می‌خواهد مهمانشان شود، هم در حلال بودن کسبشان، هم در پرداخت وجوهات شرعیّه‌شان و هم در پاکی و آنچه که می‌خواهند با آن غذا بپزند، مقیّد هستند. این دقّت‌ها را داشته باشد. تا جایی که می‌تواند، از هر فروشنده‌ مواد غذایی تهیّه نکند. □ حتّی‌المقدور غذای بیرون، مثل فست فودها، رستوران ها، چلوکبابی‌ها و امثال اینها را نخورد و تا جایی که می‌تواند، خودش را تهیّه و آماده کند. ادامه دارد.. □○استاد مهدی طيب۹۲/۰۶/۱۴○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش چهارم1⃣ ● دو نكته اى كه با دقت در سؤال ابراهيم (علیه السلام ) از
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم بخش چهارم2⃣ ● دو نكته اى كه با دقت در سؤال ابراهيم (علیه السلام ) از خداوند در مى يابيم همه اينها تابع دعوت آن جناب بود، و دعوت آن جناب متوجه روح و نفس آن حيوان شد، نه جسدش ، چون جسدها تابع نفس ها هستند نه به عكس ، و بدنها فرع و تابع روح هستند نه به عكس ، و وقتى ابراهيم (عليه السلام ) مثلا روح خروس را صدا زد و زنده شد، قهرا بدن خروس نيز به تبع روحش زنده مى شود، بلكه تقريبا نسبت بدن به روح (به عنايتى ديگر) همان نسبتى است كه سايه با شاخص دارد، اگر شاخص باشد سايه اش هم هست ، و اگر شاخص يا اجزاى آن به طرفى متمايل شود، سايه آن نيز به آن طرف متمايل مى گردد، و همين كه شاخص معدوم شد، سايه هم معدوم مى شود. خداى سبحان هم وقتى موجودى از موجودات جاندار را ايجاد مى كند، و يا زندگى را دوباره به اجزاى ماده مرده آن بر مى گرداند، اين ايجاد نخست به روح آن موجود تعلق مى گيرد، و آنگاه به تبع آن ، اجزاى مادى نيز موجود مى شود، و همان روابط خاصى كه قبلا بين اين اجزا بود مجددا برقرار مى گردد، و چون اين روابط نزد خدا محفوظ است و مائيم كه احاطه اى به آن روابط نداريم . پس تعين و تشخيص جسد به وسيله تعين روح است ، و جسد بلافاصله بدون هيچ مانعى بعد از تعين روح متعين مى شود، و به همين مطلب اشاره مى كند، آنجا كه مى فرمايد: ((ثم ادعهن ياتينك سعيا)) يعنى بلافاصله (وجود پيدا كرده ) و با سرعت پيش تو مى آيند. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 478 و اين معنا از آيه شريفه زير نيز استفاده مى شود، آنجا كه قرآن گفتار منكرين معاد را نقل كرده و مى فرمايد : ((و قالوا ءاذا ظللنا فى الارض ءانا لفى خلق جديد؟ بل هم بلقاء ربهم كافرون ، قل يتوفيكم ملك الموت الذى وكل بكم ، ثم الى ربكم ترجعون )). در سابق نيز در تفسير همين آيه آنجا كه درباره تجرد نفس بحث مى كرديم مقدارى در اين باره سخن گفتيم ، و ان شاء الله بحث مفصل آن در جاى خودش خواهد آمد. پس اينكه خداوند متعال فرمود: ((فخذ اربعة من الطير))، براى اين بود كه ابراهيم (عليه السلام ) مرغان را كاملا بشناسد، و وقتى دوباره زنده مى شوند در اينكه اينها همان مرغها هستند شك نكند، و به نظرش ناشناس نيايد، بلكه همه خصوصيات و يا اگر اختلافى رخ داده باشد، تشخيص دهد. و اينكه فرمود: ((فصرهن اليك ، ثم اجعل على كل جبل منهن جزءا))، معنايش اين است كه آنها را ذبح كن ، و اجزاى بدنشان را خرد نموده با هم مخلوط كن ، آنگاه بر سر كوههائى كه در اينجا هست بگذار تا علاوه بر اينكه اجزا از هم مشخص نيستند، از يكديگر دور هم بشوند، و اين خود يكى از شواهد بر اين معنا است كه اين قصه بعد از هجرت ابراهيم (عليه السلام ) از سرزمين بابل به سوريه اتفاق افتاده ، براى اينكه سرزمين بابل كوه ندارد. و اينكه خداوند فرمود: ((ثم ادعهن ياتينك سعيا)) يعنى مرغ ها را صدا بزن ، و بگو اى طاووس و اى فلان و اى فلان پس از آيه به دست مى آيد كه ابراهيم (عليه السلام ) خود مرغها را صدا زدند، نه اينكه اجزاى آنها را صدا كرده باشند، چون اگر ابراهيم (عليه السلام ) اجزاى مرغها را صدا مى كردند مى بايست آيه شريفه چنين باشد ((ثم نادهن )) چون اجزاى مرغها در روى كوههائى بودند كه بين ابراهيم (عليه السلام ) و آنها مسافت طولانى بود، و در مسافت هاى دور، لفظ ندا را به كار مى برند نه لفظ دعوت را. و معناى اينكه فرمود: ((ياتينك سعيا))، اين است كه روح مرغان به جسد خود بر مى گردد، و با سرعت به سويت مى آيند. وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ يعنى بدان كه خدا عزيز است ، و هيچ چيزى نمى تواند از تحت قدرت او بگريزد، و از قلم او بيافتد، ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 579 و خدا حكيم است ، و هيچ عملى را به جز از راهى كه لايق آن است انجام نمى دهد، به همين جهت بدن و جسدها را با احضار و ايجاد ارواح ايجاد مى كند، نه به عكس . و اگر فرمود: ((بدان كه خدا چنين و چنان است )) و نفرمود: ((خدا چنين و چنان است ))، براى اين بود كه بفهماند خطور قلبى ابراهيم (عليه السلام ) كه او را وادار كرد چنين مشاهده اى را درخواست كند، خطورى مربوط به معناى دو اسم خداى تعالى يعنى ((عزيز)) و ((حكيم )) بوده است ، لذا در پاسخ او عملى انجام داد تا علم به حقيقت عزت و حكمت خدا براى او حاصل شود. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■● حضرت آیت الله بهجت قدس سره:●■ ■●اینکه در زمان غیبت به خواندن دعای «أَللهُم عَرفْنی نَفْسَک...»[١] سفارش شده است، ظاهراً سرّی دارد. همچنین سفارش شده است که این دعا نیز خوانده شود: «یا الله یا رَحْمانُ یا رَحیمُ، یا مُقَلبَ الْقُلُوبِ، ثَبتْ قَلْبی عَلی دینِک؛ ای رحمت‌گستر، ای مهربان، ای زیر‌وروکننده دل‌ها، دلم را بر دینت استوار بدار». ■●در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۲۴●■ : ١. مقصود خواندن دعای زیر است: «اللهُم، عَرفْنی نَفْسَک، فَإِنک إِنْ لَمْ تُعَرفْنی نَفْسَک لَمْ أَعْرِفْ نَبِیک. أَللهُم، عَرفْنی رَسوُلَک، فَإِنک إِنْ لَمْ تُعَرفْنی رَسوُلَک، لَمْ أَعْرِفْ حُجتَک. أَللهُم، عَرفْنی حُجتَک، فَإِنک إِنْ لَمْ تُعَرفْنی حُجتَک، ضَلَلْتُ عَنْ دینی». @mohamad_hosein_tabatabaei
‌■●ماه جمادی الثانی رو به پایان گذاشته است و در آستانه ی المرّجب قرار گرفته ایم؛ ماه عظیمی که شهرالله الاصبّ است. رجب ماه خداست که رحمت الهی در آن ریزش فراوانی دارد. ماه عبادت، ماه خلوت های انس با خدای متعال، ماه استغفار، ماه توبه، ماه تخلیه و تطهیر، ماه ذکر و عبادت، ماه مراقبات عاشقانه ی عبادی. خدا را شکر می کنیم که ما را به آستانه ی این ماه نزدیک می کند و ان شاالله باشیم و به این ماه بزرگ و عظیم القدر وارد بشویم. @mohamad_hosein_tabatabaei
■●در ، فعل و در ، صفات ما خدایی و اصلاح ميشود و در ، وجود و قلب و ذات و هستی ما خدایی می‌شود. ■●دراين سه ماه اهل سلوک کمربندها را سفت می بندند و خود را آماده یک تلاش فوق العاده در جهت عبادت و بندگی حقّ متعال میکنند. خدا را شاکریم كه امسال هم این فرصت را به ما عنایت كرد. خدا میداند چه نعمت عظیمی است! ■●به تعبیری ، ماه ولایت؛ ماه شعبان، ماه نبوّت و ماه رمضان، ماه توحید و شهر الله است. در ماه رجب که ماه میلاد امیرالمؤمنین عليه السلام است؛ با مدد از ، وجود خود را تخلیه و پاک می‌کنیم؛ و در ماه شعبان كه پیغمبر اکرم صلی الله عليه و آله فرمودند ماه من است، خود را به می‌آراييم و زینت می‌کنیم؛ تا ماه مبارک رمضان برای ما، ماه دیدار و ملاقات حقّ متعال شود. ■●اگر کسی اهل عمل و تشنه و طالب لقاء و وصال حضرت حق است و به رسیدن به مقصد قُصوای راه سلوک اِلَی الله امیدبسته است، « ». ■●استاد مهدی طيب_ جلسه ١٩ ارديبهشت ٩٢●■ @mohamad_hosein_tabatabaei