eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️اهتمام به نماز ○نمازگزار با تکبیره الاحرام، مُلک و ملکوت و جبروت را پشت سر می‌گذارد و به عالم لا
☑️آداب باطنی نماز ○خشوع ○آرامش و طمأنینه باطنی ○دوری از عُجب و ریا ○سرزندگی و شادابی در نماز ○توجّه به معانی و مفاهیم عبارات و حرکات در نماز ○حضور قلب ..... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت پنجم بخش هفتم ● اثر متقابل علم و عمل در يكديگر اين هم معلوم است كه عم
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت پنجم بخش هشتم1⃣ ● مردم بر حسب مراتب قرب و بعدشان از خداى تعالى مراتب مختلفى از علم و عمل دارند اين نيز معلوم است كه همانطور كه گفتيم عمل صالح داراى مراتب و درجاتى است . پس هر درجه از عمل صالح به تناسب وصفى كه دارد ((كلم طيب )) را بالا برده ، علوم و معارف حقه الهيه را صعود مى دهد، همچنان كه عمل غير صالح به هر مقدار از زشتى كه دارد انسان را پست نموده ، علوم و معارفش را با جهل و شك و نابسامانى آميخته تر مى كند، و ما در تفسير آيه شريفه : ((اهدنا الصراط المستقيم )) مطالبى در اين باره بيان نموديم . پس معلوم شد كه مردم بر حسب مراتب قرب و بعدشان از خداى تعالى مراتب مختلفى از علم و عمل دارند، و لازمه اختلاف اين مراتب اين است كه آنچه اهل يك مرتبه ، تلقى مى كند و مى پذيرد، غير آن چيزى باشد كه اهل مرتبه ديگر تلقى مى كند، يا بالاتر از آن است و يا پائين تر. خداى سبحان هم بندگان خود را به اصنافى گوناگون تقسيم كرده ، و هر صنفى را داراى علم و معرفتى مى داند، كه در صنف ديگر نيست . طايفه اى را ((مخلصين )) معرفى نموده ، علم واقعى به اوصاف پروردگارشان را مختص آنان مى داند، و مى فرمايد: ((سبحان اللّه عما يصفون الا عباد اللّه المخلصين )). ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 102 و نيز علم و معرفت هايى ديگر به ايشان نسبت مى دهند كه ان شاء اللّه بيانش مى آيد. طايفه اى ديگر را به نام ((موقنين )) ناميده ، و مشاهده ملكوت آسمان ها و زمين را خاص آنان دانسته ، مى فرمايد: ((و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض ، و ليكون من الموقنين )). طايفه اى را به عنوان ((منيبين )) معرفى كرده ، و تذكر را مخصوص ‍ آنان دانسته مى فرمايد: ((و ما يتذكر الا من ينيب )). طايفه اى را ((عالمين )) خوانده و تعقل مثلهاى قرآن را به آنان مختص كرده ، مى فرمايد: ((و تلك الامثال نضربها للناس ، و ما يعقلها الا العالمون )). و گويا منظور از عالمان همان اولو الالباب و متدبرين است چون در آيه : ((افلا يتدبرون القرآن ؟ و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا)) مى فرمايد: ((چرا در قرآن تدبر نمى كنند، اگر اين قرآن از ناحيه غير خداى تعالى بود هر آينه در آن اختلافى بسيار مى يافتند)) و نيز در آيه : ((افلا يتدبرون القرآن ؟ ام على قلوب اقفالها)) مردم را توبيخ نموده مى فرمايد: ((چرا در قرآن تدبر نمى كنند؟ مگر بر در دلهايشان قفل زده شده ؟)) و برگشت مضمون اين سه آيه شريفه به يك معنا است ، و آن معنا عبارت است از علم به متشابه قرآن ، و اينكه چگونه آن را به محكم قرآن برگردانند. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت پنجم بخش هشتم1⃣ ● مردم بر حسب مراتب قرب و بعدشان از خداى تعالى مراتب مختل
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت پنجم بخش هشتم2⃣ ● مردم برحسب مراتب قرب و بعدشان از خدای تعالی مراتب مختلفی از علم و عمل دارند طايفه ديگر ((مطهرين ))اند، كه خداى تعالى ايشان را مخصوص به علم تأويل كتاب كرده و فرموده : ((انه لقرآن كريم ، فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون )). طايفه اى ديگر را عنوان ((اولياى خدا)) داده ، كسانى هستند كه واله و شيدا در عشق خدايند، و از خصايص ايشان اين موهبت است كه به هيچ چيزى جز خداى سبحان توجهى ندارند و بهمين جهت جز از خدا نمى ترسند و به خاطر هيچ چيز اندوهگين نمى گردند، در باره ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 103 آنان فرموده : ((الا انّ اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون )). و نيز طايفه اى را بنام ((متقربين )) طايفه اى بنام ((مجتبين )) عده اى را بنام ((صديقين )) جمعى را ((صالحين )) گروهى را ((مؤمنين )) ناميده و براى هر طايفه اى مرتبه اى از علم و ادراك قائل شده ، كه به زودى در محلهاى مناسب ازاين مختصات بحث خواهيم كرد. و نیز در مقابل عناوين پسنديده و مقامات بلندى كه ذكر شد، عناوين ناستوده و مقامات پستى را براى طوايفى ذكر نموده ، و براى هر طايفه اى مختصاتى از علم و معرفت را شمرده است . طايفه اى را ((كافرين )) گروهى را ((منافقين )) جمعى را ((فاسقين )) عده اى را ((ظالمين )) و امثال اين ناميده ، و نشانه هايى از سوء فهم و پستى ادراك نسبت به آيات خدا و معارف حقه او اثبات كرده كه به منظور اختصار فعلا از شرح آنها صرف نظر نموده ، ان شاء اللّه در طول كتاب در خلال بحثهايى كه پيش مى آيد متعرض آنها مى شويم . 10 - اينكه قرآن كريم از حيث انطباق معارف و آياتش بر مصاديق و بيان حال مصاديقش دامنه اى وسيع دارد، پس هيچ آيه اى از قرآن اختصاص ‍ به مورد نزولش ندارد، بلكه با هر موردى كه با مورد نزولش متحد باشد، و همان ملاك را داشته باشد جريان مى يابد، عينا مانند مثلهايى است كه اختصاص به اولين موردش ندارد، بلكه از آن تجاوز كرده شامل همه موارد مناسب با آن مورد نيز مى شود و اين معنا همان اصطلاح معروف ((جرى )) است ، كه در اوايل اين كتاب درباره اش سخن رفت. 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○صلوات جناب محی الدین ابن عربی بر حضرت امام حسن بن علی العسکری صلوات الله علیه○□ □صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِن أرضِهِ و سَمائِهِ علی البَحرِ الزّاخِرِ، زَینِ المَفاخِرِ، الشّاهِدِ لأربابِ الشُّهودِ ، الحُجَّةِ علی ذَوی الجُحُودِ ، مُعَرِّفِ حُدُودِ حقائِقِ الرَّبانیَّةِ ، مُنَوِّعِ أجناسِ العالَمِ السُّبحانیّة ، عَنقاء قاف القِدَم ، العالی عَن مَرقاة الهِمَمِ ، وِعاءِ الأمانةِ ،مُحیط الإمامةِ ، مَطلَع الأنوارِ المُصطَفَوی ، الحَسَن بن علیِّ العَسکری ، علیه صلوات الله المَلِکِ الأکْبَر @mohamad_hosein_tabatabaei
□●به مناسبت ولادت با سعادت حضرت علیه‌السلام حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □خدا کند از رضای این خانواده (اهل بیت علیهم‌السلام) که رضای خدا است، خارج نشویم. اگر رضای دیگران را بخواهیم پشیمان خواهیم شد و معلوم نیست که بتوانیم تدارک(جبران) کنیم. □●نکته‌های ناب از آیت‌الله‌العظمی بهجت، ص٧٣●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
: □هرگاه در شهوداتی تشرف به محضر باهر النور هشتمین شرط توحید، امام ملک و ملکوت علی بن موسی الرضا علیه السلام حضرتشان سخن از نیامدن حقیر به زیارت حرم مطهرشان پیش می آورند، می فهمیدم که زیارت حرم بی بی جان فاطمه معصومه سلام الله علیها به تاخیر افتاده و به زیارت حرم مطهر سلام الله علیها می رفتم. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □خدایا من کاری نه به بهشت دارم نه به جهنم دارم نه به حورالعین دا
□انسان مؤدب در سراسر نظام عالم حاضر است، چرا ؟برای این‌که تنها آدرسی که او دارد این است که او پیش خدا هست و خدا هم که همه جا هست پس این انسان مؤدب هم همه جا هست و لذا هر کجا بروند می‌بینند این انسان مؤدب حضور دارد شما در هر جای نظام هستی الان بروید می‌بینید الان امام زمان ارواحنافداه حضور دارد هیچ کجا غایب نیست، درختی را نگاه می‌کنید می‌بینید برای این‌که درخت براساس وحدت صمدی حق که توحید قرآنی هست خالی از خدا نیست در درخت هم خدا هست در آسمان هم خدا هست در زمین هم خدا هست در آب و خاک هم خداست در هوا هم خداست در همه جا اوست ،خب اگر در همه جا حق هست عارف هم که تنها آدرسش این هست فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر تنها جایی که عارف حضور دارد نزد حق حضور دارد و چون خداوند همه جا حضور دارد پس عارف به انسان و انسان مودب همه جا حضور دارد.(۲۵) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#استادصمدی_آملی #مبحث_ادب_مع_الله □انسان مؤدب در سراسر نظام عالم حاضر است، چرا ؟برای این‌که تنها آ
□و لذا حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در همه جا حضور دارد ما چون یک شخصی را به‌عنوان یک بدنی که چندین کیلو وزنش هست طول و عرض و عمقی دارد از یک پدری به دنیا آمد در یک سال خاص از یک مادری به دنیا آمد در یک زمان خاص ما چون حضرت بقیةالله را مثل همین خودمان فقط در قالب یک جسم می‌دانیم و لذا تعبیر می‌کنیم که حضرت در حال غیبت هستند ولی اگر حضرت بقیةالله مؤدب‌ترین فرد در نظام عالم هست که هیچ‌کس به اندازه آن حضرت الان در عالم مؤدب نیست و اگر ادب همراه با حضور و عندیت در پیشگاه حق هست یعنی به این معنا که شخص مؤدب در پیشگاه خدا دائماً حاضر هست و هیچ‌گاه هم از او هیچ چیز جز او را طلب نمی‌کند و اگر هم از خدا،خدا را طلب می‌کند نه برای این‌که خودش را بدهد و خدا را بگیرد بلکه طلب می‌کند تا خودش را بدهد که اصلاً خودی برای او باقی نماند این می شود مقام حضور.(۲۶) @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️شروط نماز واقعی و کامل ○حضور قلب در نماز ○تفهّم ○تعظیم ○هیبت ○رجا ○حیا #نماز_عارفان @mohamad
☑️نماز برترین عبادت است ○غنی‌ترین، زیباترین و کامل‌ترین شکل ثنا و ستایش خدا ○معجونی از عبادات تمام ملائکه‌الله ○سوغات سفر معراج پیامبر صلوات الله علیه ‌و آله‌ و سلّم ... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️نماز برترین عبادت است ○غنی‌ترین، زیباترین و کامل‌ترین شکل ثنا و ستایش خدا ○معجونی از عبادات تمام
☑️اهمیت و جایگاه نماز ○حقیقت نماز، حقیقت انسان کامل و ولیِّ اعظم خدا ○طلب وصال خدا ○نمازگزار، نجواکننده با پرورگار ○عمود خیمۀ دین ○اوّلین چیزی که در دستگاه الهی محاسبه می‌شود... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️اهمیت و جایگاه نماز ○حقیقت نماز، حقیقت انسان کامل و ولیِّ اعظم خدا ○طلب وصال خدا ○نمازگزار، نجو
□○فضیلت دعا کردن بعد از نماز، بیشتر از فضیلت تلاوت قرآن و خواندن نماز نافله است.○□ □پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: هنگامی که بنده از نماز فارغ شد، امّا پس از نماز هیچ حاجتی را از خدای متعال درخواست نکرد؛ خدای متعال به ملائکۀ خویش می‌فرماید: به بندۀ من نگاه کنید. این بندۀ من نماز خود را به جا آورد، امّا بعد از نماز، حاجتش را از من درخواست نکرد. گویا خود را از من بی‌نیاز می‌بیند، ..... □اوّلین وقت استجابت دعا، به دنبال نمازِ واجب است. دعایی که فرد در این هنگام می‌کند، محجوب نمی‌ماند؛ بلکه بالا و به پیشگاه خدا می‌رود... □اسرار و آداب دعا در کتاب مصباح‌ الشّریعه .... @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی○□ □آنچه را که می‎خواهی، به خدا بگو؛ به مردم نگو. خواستی نفرین کن و خواستی طلب خیر کن. خدا هر چه با کسی بکند، برای او نافع و قشنگ است. البته خدا و اولیائش وقتی کسی دیگری را نفرین می‎کند، بلافاصله اجابت نمی‎کنند، یک مقدار معطّلش می‎کنند تا خودش گذشت کند. زن عربی را در حرم حضرت ابوالفضل علیه السّلام دیدم که کسی خانه‎اش را غصب کرده بود و او در حرم نفرینش می‎کرد. اوّل از حضرت خواست او را نابود کند و خانه‎اش را بازگرداند. کمی ‎بعد عرض کرد خانه‎ام را از او بگیرید و به من بدهید با خودش هر کار خواستید، بکنید. اندکی بعد عرض کرد خانه را از او نمی‎خواهید بگیرید، خودتان می‎دانید، ولی یک خانه‌ی مثل آن به من بدهید. من که شاهد صحنه بودم، طاقت نیاوردم و بیرون آمدم چون دیدم با این روالی که آن زن پیش آمده است، از خواستن خانه هم صرف نظر می‎کند و برای طرف مقابلش هم طلب خیر می‎کند. خوبان خدا معطّل‌کردنشان چنین حکمت‎هایی دارد. □○مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴شهادت دانشمند برجسته و ممتاز کشور، جناب آقای محسن فخری‌زاده را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه، مقام معظم و عزیز رهبری و یکایک عزیزان تبریک و تسلیت می‌گوییم. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت پنجم بخش هشتم2⃣ ● مردم برحسب مراتب قرب و بعدشان از خدای تعالی مراتب مختلفی
آیات 7-9 آل عمران ، قسمت ششم بخش اول ● بحث روايتى رواياتى در معناى ((محكم و متشابه )) در تفسير عياشى است كه شخصى از امام صادق (عليه السلام ) از محكم و متشابه پرسيد، حضرتش فرمودند محكم ، آياتى است كه مورد عمل قرار م ى گيرد، و متشابه آن آياتى است كه مفهومش براى كسى كه معنايش را نمى فهمد مشتبه است . مؤلف : در اين حديث اشاره اى است به اين كه متشابه آن نيست كه به هيچ وجه نتوان معنايش را فهميد بلكه فهميدن معناى آن نيز ممكن است . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 104 و نيز در همان كتاب است كه آن جناب فرمود: قرآن مشتمل بر آيات محكم و متشابه است ، اما محكم : علاوه بر اينكه بايد بدان ايمان داشت ، عمل به آن نيز ممكن است ، و بايد آن را مدرك احكام دين قرار داد، و اما متشابه : تنها بايد بدان ايمان داشت و نبايد به آن عمل كرد، منظور از جمله : ((و اما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأويله ، و ما يعلم تأويله الا اللّه و الراسخون فى العلم ، يقولون آمنا به كل من عند ربنا)) همين است و راسخون در علم ، آل محمد (صلى اللّه عليه و آله ) اند. مؤلف : به زودى گفتارى در معناى اين جمله كه فرمود: ((راسخون در علم ، آل محمد (صلى اللّه عليه و آله ) اند)) خواهد آمد ان شاء اللّه . و نيز در همان كتاب از مسعدة بن صدقه روايت آمده كه گفت : از امام صادق عليه السلام از ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه پرسيدم . فرمود: ((ناسخ )) آيه اى است كه حكمى ثابت آورده ، كه هميشه بايد به آن عمل شود، و ((منسوخ )) آن آيه اى است كه حكمى آورده باشد كه مدتى به آن عمل مى شده ولى بعدا به وسيله آيه اى ديگر نسخ شده است ، و متشابه آن آيه اى است كه معنايش براى كسى كه آنرا نمى فهمد مشتبه است . و در روايتى ديگر فرمود: ((ناسخ )) ثابت ، و ((منسوخ )) آنست كه گذشته باشد، و ((محكم )) آنست كه بتوان بدان عمل نمود، و ((متشابه )) آن آياتى است كه با يكديگر تشابه داشته باشند. و در كافى از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: بهمين جهت آيات منسوخه از متشابهات است . و در كتاب عيون ، از حضرت رضا عليه السلام روايت آورده كه فرمود: كسى كه متشابه را به محكم قرآن برگرداند، بسوى صراط مستقيم هدايت شده ، آنگاه فرمود: در اخبار ما نيز مانند قرآن ، محكم و متشابه هست ، بايد كه شما متشابهات آن را به محكماتش برگردانيد، و ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 105 زنهار متشابهات را پيروى مكنيد كه گمراه مى شويد. مؤلف : اين اخبار بطورى كه ملاحظه مى كنيد در تفسير متشابه معنايى نزديك بهم دارند، و همه گفتار قبلى ما را تأييد مى كند، كه گفتيم تشابه ، قبل از رفع ابهام است ، و چنان نيست كه به هيچ وجه نشود آن را برطرف كرد، بلكه با ارجاع متشابه به محكم و با تفسير محكم از آن ، تشابهش ‍ برطرف مى شود. و اما اينكه منسوخات هم از متشابهات باشد، وجه آن نيز همين است ، چون تشابه آيه منسوخ ، همانطور كه گذشت از اين جهت است كه از ظاهرش بر مى آيد كه حكمى را كه بيان مى كند هميشگى است ، ولى آيه ناسخ آن را تفسير نموده و مى فهماند كه حكم مزبور هميشگى نبوده است . و اما اينكه در خبر عيون آمده كه فرمود: ((اخبار ما نيز مانند قرآن محكم و متشابه دارد)) مطلبى است كه روايات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آنرا مى رساند، اعتبار عقلى هم مساعد آن است ، براى اينكه اخبار، چيزى جز آنچه در قرآن كريم است ندارد، و جز آنچه را كه قرآن متعرض آن است بيان نمى كند. در سابق هم گفتيم كه تشابه از اوصاف معناى لفظ است ، و آن عبارت از اين است كه لفظ معنائى داشته باشد، كه هم با مقصود گوينده منطبق باشد، و هم با غير آن ، و تشابه از اوصاف خود لفظ نيست ، و نظير غرابت و اجمال نيست كه مربوط به ابهام در لفظ باشد و نيز مربوط به ابهام در مجموع لفظ و معنا نيست . و بعبارت ديگر اگر بعضى از آيات قرآن متشابه است ، بدين جهت متشابه است كه بياناتش بمنزله مثلهايى نسبت به معارف حقة الهيه است ، و اين معنا عينا در اخبار هم هست ، يعنى در اخبار نيز رواياتى ((متشابه )) و رواياتى ديگر ((محكم )) است . و از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) هم نقل شده كه فرمود: ((ما گروه انبيا با مردم بقدر عقولشان سخن مى گوئيم )). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□تأثیرِ اسباب عادی که در اختیار ماست، به مقداری است که خداوند برای آنها قرار داده است، نه اینکه از پیش خود تأثیر داشته باشند؛ همۀ کارها به دست خداست و اسباب فقط راه و وسیلۀ فعل او هستند. □بنابراین لازم است که بنده در نیازهای خود فقط به بارگاه عزّت و باب کبریاء او توجّه کند و از هیچ سببی توقّع تأثیر نداشته باشد... □یعنی بنده اعتمادش فقط به خدایی باشد که سببیّت و تأثیر را در اسباب قرار داده است؛ نه اینکه اسباب را رها کند، و بدون سبب از خداوند چیزی طلب کند. □○ المیزان، ج۲، ص۴۰○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□قطره عسلی بر زمین افتاد. مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که زود برود. □اما مزه عسل برایش شگفت‌انگیز بود، پس برگشت و جرعه‌ای دیگر نوشید وباز عزم رفتن کرد. اما حس می‌کرد که خوردن از لبه عسل بس نیست و مزه واقعی را نمی‌دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هر چه بیش‌تر و بیش‌تر لذت ببرد. □مورچه در عسل غوطه‌ور شد و لذت می‌برد... اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت... او در این حال ماند تا مرد. □و این حکایت دنیای ماست. اگر از او بهره بگیری شیرین است و اگر در او غرق شوی خواهی مرد. @mohamad_hosein_tabatabaei
□حق تعالی در قرآن مجید فرموده: (فَاذکُرونی أذکُرکُم) : یعنی یادکنید مرا تا یادکنم شما را. □و نیز فرموده: (فَإذا قَضَیتُمُ الصَّلوةَ فَاذکُروا اللهَ قیاماً وقعوداً وعَلی جُنوبِکُم): یعنی پس چون از نماز فارغ شدید، پس یاد کنید خدای را ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده و در همه احوال. □و نیز فرموده در مدح قومی: (رجالٌ لا تُلهیهِم تجارةٌ ولا بیعٌ عن ذکرِ اللهِ): یعنی مردانی که بازنمی دارد ایشان را تجارت از ذکر خدای تعالی؛ یعنی در حال خرید و فروخت نیز مشغول ذکر می باشند. □و فرموده در ذم قومی: ( و لا یَذکُرونَ اللهَ الا قلیلاً): یعنی یاد نمی کنند خدای را مگر اندکی. و در حدیث نبوی آ مده که (یادکنندۀ حق تعالی، در میان غافلان، مثل درخت سبزی است در میان باغی که همه درختان آن خشک باشد.) □و نیز وارد شده که ‌«نیست این که جمع شوند قومی در مجلسی که نام خدای نبرند و درود بر پیغمبر نفرستند، مگر آن که آن مجلس، بر ایشان حسرت و وبال باشد.‌) □و از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) منقول است که ‌«هیچ چیزی نیست مگر آن که آن را حدی هست که به آن منتهی می شود. حق تعالی بربنده، پنج نماز واجب گردانیده، چون ادا نماید، حدش باشد. و روزه ماه رمضان، چون بدارد، آن حدش باشد. و حج، چون بگذارد، آن حدش باشد. مگر ،که خدا راضی نمی شود از آن به کم و قرار نداده برای آن، حدی که به آن منتهی شود.‌» بعد از آن، تلاوت این آیۀ کریمه فرمود: ( یا أیُّها الذین آمنوا اُذکُروا اللهَ ذکراً کثیراً وسَبِّحُوهُ بُکرَةً وأصیلاً): یعنی ای آنان که ایمان آورده اید! یادکنید خدای را بسیار و تسبیح گویید او را صبح و شام و بی شمار. □و فرمودکه ‌«پدرم ذکربسیارمی کرد. با او به راه می رفتم و به ذکرخدای مشغول می بود. و با او طعام می خوردم و او ذکر می کرد. و با مردم سخن می گفت و سخن، او را مشغول نمی ساخت از ذکر. و می دیدم زبان او راکه به کام متصل می بود و می فرمود: لا إلهَ إلاّ اللهُ. و ما را جمع می نمود و امر می کرد به ذکر، تا وقت بر آمدن آفتاب. و هرکه از ما قرآن می دانست، او را امرمی کرد به تلاوت قرآن. و هرکه نمی دانست، امرمی کرد او را به ذکر.‌» □وحدیث درفضیلت ذکر، زیاده از آن است که در این مختصرذکرکنیم. □○ محسن فیض کاشانی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
سید اهل شهودی یا حسین جلوه ذات وجودی یا حسین اوفتادی لحظه‌ای بی‌سر به خاک «سجده» را کامل نمودی یا حسین این بلا و این لب خندان تو کس چه داند تا چه بودی یا حسین؟ گُل در آغوش و تنت مجروح تیغ عشق را معنا نمودی یا حسین «ما رمیت اذ رمیت» دیدمت در میان هرگز نبودی یا حسین در میان لشکر تاریک جهل چشم دل را می‌ربودی یا حسین روی دستت پای می‌زد کودکی نور روی نور بودی یا حسین نور آمد بُرد یک‌سر آگهیت «هو» به تاری، «حق» به پودی یا حسین بین خیل روبهان چون شیر نر روبهی را می‌زدودی یا حسین مست بودی در سماع و ابلهان جنگ دیدند از عنودی یا حسین هاتفی گفت: این‌چنین اندر جهان جلوه‌ای هرگز نبودی یا حسین گرچه پیغمبر شهودش مطلق است سید اهل شهودی یا حسین. @mohamad_hosein_tabatabaei
□به‌مثل اگر مانند قرآن درباره شهادت کتابی نازل شود سوره فاتحه آن، شهادت جناب سیدالشهدا (علیه السلام) است. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○زبان حال مناجات حسین علیه السلام در گودال قتله گاه○□ □ ! در این واپسین لحظات عمرم در گودال قتله گاه، سراپا مسرورم که با انوار تجلیات ذاتت چراغ محبتت در دلم بیفروختی و قلبم را به مهر بی بدیلت منشرح ساختی. □ !در این صحرای کربلا لطف بیکرانه ات بر من عیان و نگاه پر فضلت مرا از هر دردی امان است. □ ! در هجوم این شمشیرها و نیزه ها خواهان آن دردم که تو درمان آنی و بنده ی آن ثنایم که تو سزای آنی. □ !نیک میدانم که این ابتلای به نااهلان و نصیبم از غم و اندوهان از سر احسان باریابی به روضه ی رضوانت است که هر که را در زندان دنیا گریان کنی، قبله جانش به دیدار یار مزین سازی. □ ! از همان دم که بر مزار جدم شنیدم که می خواهی مرا کشته و عیال و کودکانم را اسیر ببینی دانستم که قصد آن داری بزمی پر شور و شرر برایم محیا سازی پس هرچه داشتم از جوان برومندم علی اکبر و برادر رشیدم عباس گرفته تا خواهر مهربانم زینب و دختران شیرین زبانم رقیه و صفورا و طهورا همه را در طبق اخلاص نهاده و در این سفر همراه نمودم و حتی از شش ماهه دردانه ام علی اصغر دریغ نکردم تا که عیش بزمت تمام و مستی مجلس انست بی پایان باشد. □ ! انگاه که فرزندان کوچکم را تشنگی بی رمق نمود و بی آبی طاقت ربود همان دم نیز دیدم که هرگز چشمه جوشان مهر و محبتت را بر من و فرزندانم مسدود نفرمودی و آب زلال کوثر رضوانت از ما دریغ ننمودی. □ !در همان آغاز این قتال از هجر علی اکبرم یکایک بند وجودم از هم گسست و یک باره پیر بی رمق شدم اما به راستی جانی که در گرو قبض و بسط توست کی زندانی تن شود و دلی که در قبضه لطف و محبت توست کی به غم مبتلا گردد؟ □ ! آنگاه که عمود پشتم به بازوان قطع شده و فرق شکسته برادر وفادارم عباس شکست دانستم که دریای محبت و رحمت خاصه ات را کرانی نیست، و بیکرانه عاشق کشی تو را زبانی گویا نیست خوش دلم که با هرچه لشکر داشتی این حبیب دردمند خود را آزمودی و جز شکر ندیدی و جز ثنا نشنیدی. □ ! خون گلوی نازدانه علی اصغرم اگر چه شیره جانم گرفت و عمر بی پایانم را در دمی به خزان مبدل ساخت اما از مرغزار وصالت چو آوای قبول شنیدم همه نوش گشت و شهد شکر پاره شد. □ ! در بوسه وداع اخرم با طفل سه ساله ام بیابان چشم تشنه ام به دریای مواج کشتی شکن مبدل گشت اما قدح شادی رضایتت بر کفم محکم بماند و از بی صبری بر زمین بی مهری سرازیر نگشت. □ ! چشمان منتظر خواهر عزیزتر از جانم که مهرش تنها نصیب دنیای من است از هجوم این سنگها و نیزه ها و شمشیرها بر پیکر هزار پاره ام غرق خون است. خدایا در این صحرای پر بلا همان گونه که دیده ام را به نور جمالت روشن ساختی قلب چاک چاک یار کودکی و مونس تنهایی ام زینب را به انوار محبتت پر فروغ ساز که با صبر و استقامتش کاخ بی بنیان آمال دشمنانت را منهدم سازد و جز رشک بدانچه دیده نورزد و جز شکر بدانچه کشیده نگوید. □ ! آنچه تقدیمت داشتم همه بضاعتم بود پیشکش به محضر قدسی ات. بنده ای را که جز دو دست تهی در بارگاه انورت ندارد عاجز از بذل و بخششی در خور ذات کبریایی توست. از خاک جز خطا برنخیزد و از کریم جز وفا برنیاید پس این متاع ناقابل را از من پذیرا باش و به بزرگواریت این اندک را بر من ببخشای. □ !در این گاه بی رمقی و نیمه جانی اگر چه پیشانی بر تیر نشسته و دستان بریده و پاهای شکسته ام معذور از سجده بر بارگاه کبریایی توست اما در عوض، زبان قرآن خوانم بر بالای نیزه مترنم به ذکر سجده ات خواهد بود. □ ! مرا فرصتی دگر نمانده تا ازکمال حسن و بهایت بازگویم و بر آنچه بر من مرحمت فرمودی سپاس گویم چرا که خنجر کین شمر هم اکنون بر حلقومم نشست مرا قوتی ده تا بر بالای نیزه نیز ثناگویت باشم...
□شخصی در مکاشفه دید امام حسین علیه السلام مشغول جمع کردن خارهای بیابان هستند. از ایشان می‌پرسند شما چه می‌کنید؟ □می‌فرمایند: راه سالکان خدا را هموار می‌کنم. @mohamad_hosein_tabatabaei
○می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد ○یک‌نفر مانده از این قوم که بر می‌گردد @mohamad_hosein_tabatabaei
□○«از اصلاح نفس، نمی‌شود دست برداشت!» ○□ □ممکن نیست بدون کاری [از] پیش برد، [یا] برای جامعه‌ کاری بکنیم، همان رفیق نیمه‌راه خواهیم بود، خداحافظی می‌کنیم باهم، در وقت وقتش. □بالأخره، حالا چه کار باید بکنیم؟ همان کاری که گفتیم؛ از اصلاح نمی‌شود دست برداشت!! □خیلی خب، حالا اصلاحِ فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما می‌دانیم [ غلط است]، در داخل یا در خارج انجام می‌دهیم؛ با خارجی‌ها ارتباط پیدا می‌کنیم، ارتباطی که بر لَهِ (به نفع) آنها است، نه ارتباطی که بر لَهِ[و به نفع] ما باشد. □وإلاّ با این «قرآن» واضح، با این اشباه(مشابه) « » [یعنی] « » و « »، با این‌ها دیوار اگر مأذون بود (اجازه داشت)، تصدیق می‌کرد حرف مارا، با ما می‌شد. [حالا] چطور شده ما اینجا مانده‌ایم، دست گدایی به یک [عده] وحوش، حیوانات، درنده‌ها، دراز می‌کنیم؟! میل داریم به ما قرض بدهند. □فلهذا[ بنابراین این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم!! نیست، غیر از اینکه نکنیم، فیمابعد(ازین به بعد) نکنیم. بشناسیم خودمان را، بشناسیم! خودمان نگذاریم [عده‌ای] از داخله ما در بیایند و علیه ما کارهایی بکنند. @mohamad_hosein_tabatabaei