کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در روز هفتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق برابر با ۱۴۰۰/۰۱/۳۱◾️
◾️افاضات استاد صمدی آملی شبِ هشتم ماه مبارک رمضان ،۱۴۴٢ ه.ق
برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️
☑️جلسه سیزدهم شرح رساله لقاءالله #قسمت_اول
▪️وهُوَ واجِبٌ عَلی کُلِّ مُسلِمِِ اَن یَنظُرَ في کُلِ یُومٍ في عَهدهِ ولَو خَمسینَ آیَة.
▪️هر کس خودش را تسلیم خاتم الانبیاء (صلی الله علیه واله) کرد و بَنا را بر این گذاشت که بر اساس عقاید حقّه ایشان که عهدُالله است یعنی قرآن کریم، سیر الی الله کند، چنین کسی باید هر روز در این عهد الهیِ، "قرآن" نگاه بفرماید اگر چه به اندازه پنجاه آیه باشد.
▪️عزیزانی به مثل امیرالمومنین که عرب زبان بودند ، زبان آنها عربی مبین بود از جنبه ظاهری راحت بودند معطلی در تلاوت قرآن نداشتند.
▪️امّا کسانی که عرب زبان نیستند. یعنی زبان پدری و مادری عربی ندارند برای آنها پی بردن به عبارات قرآن و فهم آن دشوار است.
▪️کسانی که عرب زبان نیستند مجبورند که قرآن را از روی ترجمه های فارسی، انگلیسی ، فرانسوی ، هندو و ... بخوانند این نحوه قرآن فهمی از روی ترجمه ، کمی سنگین است.
▪️شاید نشود « یَنظُرُ » را به معنای دقت ظاهری و عمیق در تلاوت قرآن معنا کنیم. لذا برای عموم مسلمانان هر روز قرائت پنجاه آیه ( به این نحوه دقّت ) میّسر نمی باشد.
▪️در کتاب مفاتیح الغیب ( ملاصدرا ) یک نحوه قرائت قرآن آمده است که به این ترتیب قرآن بخوانید و در حال تلاوت خود را چنین تصور کنید ؛ این تصور حق است، تصور باطل و تخیّل نیست ، بلکه تصور به مطابق متن واقع است به تعبیر جناب علامه طبا طبائی ، رئالیستی(واقع گرایی) است.
▪️هر کسی در هنگام تلاوت قرآت خودش را در محضر حق متعال تصور بفرماید و تصور کند خداوند به قاری ، قرآن را تلقین می کند ، جمله به جمله، آیه به آیه و ایشان با تلقینِ حق تعالی، قرآن را قرائت می کند.
▪️این نحوه تلاوتِ قرآن، به سواد فارسی و هر زبانی دیگر نیاز ندارد فقط به اندازه ای که بتواند به صورت عادی، عبارات ظاهری قرآن را بخواند، (کافی است) اینجا نه تنها تجویدی خواندن ضرورت ندارد و شاید توجّه به قواعد تجویدی مانع هم میشود.
▪️جناب میرزا جواد آقای تبریزی در دستور العملی خطاب به آقای شیخ محمد حسین اصفهانی (محقق کمپانی) چنین میفرماید: قرآن را قرائت بکن نه از باب اینکه بخواهی تجوید آن را رعایت کنی. چون در این نحوه قرائت، توجه به تجوید، مزاحم است، معنای "اَن یَنظُرَ فِي القرآن " پیاده نمیشود .
▪️رعایت نکات ادبیاتی اعم از صرف، نحو، معانی، بیان، لغت، شعر، و از جمله آن علم التجوید است که قواعد تجویدی در این نحوه قرائت قرآن ،نتیجه نمیدهد.
▪️برای مثال در هنگام قرائت توجّه به این که بِسم اللّه الرحمن الر حیم که "بِسم"با حرف جَر، اسم مجرور است یا این که جار و مجرور مُتعَلق می خواهد ، مُتَعلق به فلان کلمه است در هنگام تلاوت داشته باشیم این نحوه قرائت نتیجه نمیدهد زیرا تمام توجه او به رعایت قواعد منعطف میشود.
▪️قرآن را به سبکِ قُرّاء مصری خواندن و مُمَهَّز در تجوید شدن ، انسان را به اَسرار قرآن نمیرساند، و به مراتب مختلف آن، مِثالِ قرآن ، به عقل قرآن ، به عالم اله قرآن راه پیدا نمیکند.
▪️کسی که در تجوید غرق میشود، در هنگام قرائت توجه به این نکات دارد که کجا اِماله کند، کجا اِبدال کند، کجا توقف کند، کجا استمرار داشته باشد ، کجا وقف به حرکت کند ، کجا وقف به سکون کند ، مخارج حروف را رعایت کند. حرف "سین" را بجای "صاد" تلفظ نکند حرف "ظا" را بحای "ذ" تلفظ نکند و ....
▪️چونکه ما فارسی زبان هستیم رعایت مخارج حروف برای ما سخت است ،لذا قاری دیگر وقت ندارد توجّه کند که قرآن چه میگوید. و اینها همه اشتغالات است که باعث میشود آنچه در تلاوت باید بدست بیاید ،حاصل نشود.
#رمضان_۱۴۰۰
#جلسه_سیزدهم_شب_۳۱_۱_۱۴۰۰
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۳ تیر ۱۴۰۱
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️افاضات استاد صمدی آملی شبِ هشتم ماه مبارک رمضان ،۱۴۴٢ ه.ق برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️ ☑️جلسه سیزدهم شرح
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️
☑️جلسه سیزدهم شرح رساله لقاءالله #قسمت_دوم
▪️کسانی که تسلیم پیغمبر اکرم (صلی اللّه و علیه اله وسلم) شدند، مسلمان شدند، یعنی پیمان بستند که با این قرآن که عهدالله است هر روز تجدید عهد کنند، با این عمل میخواهند بدانند قرآن چه اسراری دارد، با جرم قرآن که کاری ندارند.
▪️حضرت استاد برای روشن شدن تفاوت بین رعایت تجوید در قرائت و عدم رعایت در آن به مثالی میپردازند.
▪️کسی که برای خرید یک آئینه به مغازه می رود در نگاه اول از جنس آن، نوع جیوه آن ، اندازه و ابعاد آن ، سوال میکند در خرید آئینه اینها مهم است زیرا این جرم دارد خریداری میشود. رعایت تجوید در قرآن توجّه به جرم قرآن است .
▪️امّا وقتی آئینه خریداری شد دیگر آنچه مهم است نگاه فرد در آن است که سر و صورت خود را در آن ببیند و
مرتب نماید ، این جا نگاه استقلالی به آئینه ندارد. یا اگر راننده ای به آئینه ماشین نگاه میکند ، در هنگام رانندگی جرم آئینه برای او مهم نیست میخواهد مواظب رفت و آمد ماشین های دیگر باشد .
▪️به تعبیر جناب ملا محمد کاظم خراسانی در کفایةالاصول میفرماید: این نظر (توجه به قواعد تجوید) یک نظر آلی است یعنی آلت (وسیله) است ، در تلاوت قرآن به جرم قرآن کاری نداریم.
▪️کسی که به پبغمبر اکرم (صلی الله علیه واله) اسلام آورد، در واقع مانند این است که جِرم آئینه را خریداری کرده است. یعنی گفت من به این قرآن اعتقاد دارم. قبول دارم از طرف حق متعال است و کلام آن وحی است و از عالم غیب بر قلب خاتم الانبیاء(صلی الله علیه واله) تنزّل کرده است و با الفاظ عربی مبین با املاء جبرائیلی بر قلب مبارک شان فرود آمد و با املاء آقا از ناحیه زبان مبارک برای کُتّابِ وحی قرائت شد و بعدها هم توسط کاتِبان دیگری نوشته شد تا به دست ما رسید و تا الان هزاران بار نوشته شده است.
▪️یکی دیگر از راههای قرائت قرآن این است که در هنگام تلاوت بگوییم این قرآن بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شد. من در این لحظه اراده کردم در محضر حق متعال آن را قرائت کنم و میخواهم با این کتاب خودم را بسازم.
▪️از این به بعد خداوند خودش القا میکند مانند "اِنّا اَنزَلناهُ في الیلة القَدر" همانطور که بر قلب جناب رسول الله نازل شد بر قلب من هم نازل شود.
بزرگان اهل معرفت فرمودند : معنای "لیلة القدر"حقیقت محمدی (صلی الله و علیه واله وسلم) است که بر رسول الله ( صلی الله علیه واله ) نازل شد .
▪️انسان در هنگام قرائت قرآن طوری باشد که گویی همین الان در محضر حق متعال، قرآن بر قلب او نازل میشود نه اینکه این قرآن هزار و چهارصد سال پیش بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) درجدول وجودی ایشان ، نازل شد و من فقط آن را میخوانم.
#رمضان_۱۴۰۰
#جلسه_سیزدهم_شب_۳۱_۱_۱۴۰۰
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۳ تیر ۱۴۰۱
❞ عینصاد(استاد علی صفایی حائری)
▪️تا حركتى شكل نگرفته و تا انسان اصل و ريشه و بنياد پيدا نكرده و تا حريم ها مشخص نشده اند، شيطان با انسان كارى ندارد؛ زيرا، وقتى كه هنوز ريشه اى ندارى، شيطان ديگر با تو كارى ندارد، ولى وقتى كه ريشه ها در انسان شكل مى گيرند به همان اندازه كه محكم مى شوند، به همان اندازه هجوم وساوس زياد مى شود و به تعبير روايت شياطين، مثل قبائل ربيعه و مضر،۲۰۰، ۳۰۰ هزارتايى به انسان هجوم مى آورند و بنا دارند كه تو ريشه و اصلى نداشته باشى. من خودم شاهد بودم كسانى كه برايشان توجهاتى آمده بود تا كارهاى مهمى انجام دهند، ولكن هر چه بيشتر پيش مى رفتند، آن آرزوهايى كه در درون خود مهار كرده بودند و با زحمت كنار زده بود، آهسته آهسته جلو مى آمدند و مانع اقدام میشدند.
اينجاست كه اگر بخواهى به آرزوها پا بدهى و نرمى كنى، تو را میبرند. و اين است كه بايد قربانى كنى. بايد اين آرزوها را قطع و رمى كنى.
آرزوى ابراهيم داشتن پسر است و به ابراهيم امر میشود كه آن را بكش!! و همين نكتهىِ بودنِ منى بعد از مشعر الحرام است.
#حقیقت_حج
#جمله_کوتاه
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۵ تیر ۱۴۰۱
☑️باطن مناسک حج - بخش اوّل
▪️مراسم حج، در واقع ماکت کوچکی از سیر باطنی و معنوی سالک الی الله است و سیر حضرت ابراهیم علیه السّلام در واقع راه سلوکی همۀ شیعیان اهل بیت علیهم السّلام است.
▪️همۀ دوستداران امیرالمؤمنین و فرزندان بزرگوارشان علیهم السّلام باید در مسیر سلوک الی الله، راه حضرت ابراهیم علیه السّلام را طی کنند؛ و منازلی را که آن بزرگوار پشت سر گذاشتند، باید یک به یک پشت سر بگذارند.
▪️سفر حج در واقع ماکتی کوچک است؛ الگوی کوچکی است از مسیر آن سیر معنوی و الهی. معنای لغوی خود واژۀ حج هم، رسانندۀ این مطلب است.
▪️واژۀ حج از نظر لغوی، به معنای قصد است؛ و حاجّ که ما به آن در زبان فارسی، حاجی میگوییم و درستش در زبان عربی حاجّ است، به معنای قاصد است؛ به معنای کسی است که مقصدی و مقصودی دارد؛ قصدی دارد و در پی مقصودی راه می سپارد.
▪️بنابراین هر کس که قصد دیدار خدای متعال را کرده، در واقع حاجّ یا حاجی است؛ ولو اینکه هنوز به مکّه هم مشرف نشده باشد. او در واقع حاجّ است؛ یعنی قاصد الی الله است؛ قصد ملاقات و دیدار خدای متعال را کرده است.
▪️سفر حجّی که مؤمنان به آن موفّق میشوند، در واقع ظهور حقیقت حج است؛ جلوهای از حقیقت حج، رقیقه و نازلهای از حقیقت حج است. در واقع، ظاهر حج، قصدِ زیارت خانۀ خدا است؛ و حقیقت حج، قصد و ارادۀ دیدار و ملاقات و زیارت خود حضرت حقّ است.
▪️بارها اشاره کردهایم که آنچه با این عظمت در میان مسجد الحرام میبینیم، که این همه کعبۀ آمال مؤمنین است، همۀ مسلمانها در همۀ نقاط عالم رو به آن نماز میگزارند، حجّاج و معتمرین حول این خانۀ بزرگ طواف میکنند و خداوند متعال این همه عظمت برای آن قائل شده است؛ این خانه در واقع ماکتی از دل و قلب است.
▪️اصل کعبه که خانۀ حقیقی خدای متعال است، دل مؤمن است؛ چنان که فرمود: زمین و آسمان گنجایش منِ خدا را ندارد؛ ولکن قلب عبد مؤمن من، گنجایش من را دارد.
▪️قَلْبَ الْمُؤمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ
قلب مؤمن عرش الهی است.
▪️و الْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلَا تَُسكِن حَرَمَ اللهِ غَيْرَ اللهِ
قلب حرم خدا است و در خانۀ خدا، در حرم الهی، غیر خدا را سکونت نده و راه نده.
▪️علی ایّ حال، حقیقتِ حج، همان سلوک الی الله است.
ادامه دارد....
◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۵ تیر ۱۴۰۱
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش اوّل ▪️مراسم حج، در واقع ماکت کوچکی از سیر باطنی و معنوی سالک الی الله است و
☑️باطن مناسک حج - بخش دوّم
▪️عرفه، پیام بزرگی دارد. شما میدانید؛ حجّ هیچ حاجی پذیرفته نیست، مگر اینکه عرفه را درک کند؛ یعنی در روز عرفه در فاصلۀ بین اذان ظهر تا غروب آفتاب، سرزمین عرفات را درک کند؛ ولو چند دقیقه هم شده خودش را به آنجا برساند و آنجا حضور پیدا کند؛ که اگر نتواند خودش را در روز عرفه، به عرفات برساند، حجّ او پذیرفته نیست؛ حجّش باطل است. لذا داریم اَلْحَجُّ عَرَفَةُ: اصلاً حج، عرفه است؛ محور و کانون حج، عرفه است.
▪️عرفه یعنی سرزمین معرفت؛ یعنی عرصۀ معرفت. انسان در سلوک الی الله، در مسیر سیر الی الله، میبایست به وادی معرفت راه پیدا کند و سر از منزل معرفت در بیاورد؛ و الاّ حجّ او و سیر او، سیری ناقص و ناپذیرفتنی است و به مقصد و مقصودی که سالک باید در این سیر به آن نائل شود، منتهی نمیگردد.
▪️سرزمین عرفات، به یک معنا، وادیِ معرفت و شناخت است؛ یعنی اگر سالک بخواهد سیرش به دیدار و ملاقات خدا منتهی شود، باید اهل معرفت شود؛ باید به وادی معرفت گام بگذارد. به تعبیری دیگر، وادی عرفه، وادی اعتراف است.
▪️همانطور که میدانید، حضرت آدم ابوالبشر علی نبیّنا و آله و علیه السّلام، در سرزمین عرفات بود که توبه کرد و به کوتاهی خودش در اجرای امر الهی و فریبی که از شیطان خورد، اعتراف کرد.
▪️فریبی که حضرت آدم علیه السّلام از شیطان خورد، بر اساس صداقت محضی بود که داشت. او باور نمیکرد که کسی به دروغ به نام خدا سوگند بخورد و وقتی ابلیس به تعبیر قرآن کریم قاسَمَهُما: برای آدم و حوّا سوگند خورد که من خیرخواه شما هستم، حضرت آدم علیه السّلام روی صداقتی که داشت، حرف ابلیس را باور کرد.
▪️به هر حال، آدم و حوّا فریب ابلیس را خوردند و از بهشت رانده شدند و هر یک به گوشهای از عالم، تبعید شده و سالها در پی هم میگشتند و در فراق یکدیگر میگریستند.
▪️در وادی عرفات بود که خدای متعال، آن کلمات را به آدم علیه السّلام القاء کرد و با آن کلمات، توبۀ آدم علیه السّلام را پذیرفت.
▪️لذا روز عرفه، هم روز معرفت است و هم روز اعتراف؛ اعتراف به خطیئات، اعتراف به کوتاهیها، اعتراف به اینکه آنچه شرط بندگی حضرت حق بود را نتوانستیم به جا بیاوریم؛ نتوانستیم آنگونه که ادب بندگی حضرت حقّ اقتضا میکرد، در محضر الهی مؤدب عمل کنیم.
▪️این اعتراف به عجز، به نقص، به کوتاهی، و به عصیان و طغیان و به غفلتها، خاصّ روز عرفه است. پس روز عرفه یک معنایش روز اعتراف است.
▪️روز عرفه، روز توبه است؛ روزی است که توبۀ حضرت آدم علیه السّلام پذیرفته شد. انشاءالله از این روز بهره ببریم.
ادامه دارد....
◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۵ تیر ۱۴۰۱
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️
☑️جلسه سیزدهم شرح رساله لقاءالله #قسمت_هشتم
▪️یکی از لطایف قرآن در معرض قرار گرفتن است.
طوری در معرض قرآن قرار بگیریم که نه توجهی به جِرم و ظاهر قرآن و نه به تجوید قرآن و نه حتی توجه به لفظ و مفهوم آن داشته باشیم.
یعنی از آن سوی عالَم قرآن را تلاوت میکنند و ایشان هم در معرض قرار گرفته و به تبَعِ آنها تلاوت میکند.
ای دعا ازتو، اجابت هم ز تو
▪️یکی دیگر از لطایف قرآن کریم، فرائض قرآن است. یکی از فرائض قرآن این است که خداوند را ذکر کنیم و به یاد خدا باشیم. ذکر الله
▪️یکی دیگر از فرائض قرآن که خداوند اِلقاء کرد این است که میگوید: "رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا ( آیه ۹ سوره مزمل )
من را وکیلِ خود بگیرید. اصلاً این یک قاعده و یک دستور قرآنی است.
▪️خدای متعال فومود: در تمام امورتان، مرا وکیل بگیرید و "این یک قائده است".
و این از الطاف الهیه است.
▪️در اینجا میگوییم: بارالها من می آمدم قرآن بخوانم ولی بلد نیستم .
▪️میخواهم آنطور که تو و پیغمبر تو میخواهید، قرآن را تلاوت کنم.
▪️خدایا! میخواهیم قرآن تلاوت کنیم تا ببینیم تجلیّات تو در قرآن چیست .که امام صادق فرمود: "وَ لَقَد تَجَلّل الله لِخَلقِه في کَلامِهِ وَ لکِّنَهُم لا یُبصِروُن" خدای متعال در کلامش یعنی در قرآن تجلی کرده است لکن مردم نمیبینند.
▪️آن قرآنی که تو در آن تجلی کردی، آن هم همین قرآن هست و تو در همین قرآن تجلی کردی ولی من نمیبینم!!
▪️حالا وقتی آمدیم قرآن بخوانیم لب را باز میکنم و لب قرآن میخواند، زبان قرآن میخواند و فعلِ قرائت به همین تکلم ظاهری هست و لب و زبان و حتی گوش وقتی الفاظ قرآن را میشنود، بهره خود را میبرند
▪️اما قلب میگوید: تو که گفتی "نزل به الروح الامین علی قلبک " (شعراء - ۱۹۳ ، ۱۹۴) این قرآن را بر قلب پیغمبر نازل کردی. بعد هم امام صادق به ما فرمود که تو در این کتاب تجلی کرده ای "فَهُم لا یُبصِرون" و مردم نمیدانند.
مراد ما این نحوه قرائت قرآن است
#رمضان_۱۴۰۰
#جلسه_سیزدهم_شب_۳۱_۱_۱۴۰۰
#شرح_رساله_لقاءالله
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۵ تیر ۱۴۰۱
🏴 شهادت حضرت امام محمد بن علی الباقر علیهما السلام را به ساحت مقدس حضرت صاحب الزمان، و شیعیان و محبین اهلبیت علیهم السلام تسلیت عرض میکنیم.
▪️صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام محمد باقر علیهالسلام
صَلَواتُ اللهِ و ملائِکتِه و حَمَلةِ عَرشِهِ و جَمیعِ خَلقِه مِنْ أرضِهِ و سَمائِهِ علی باقرِ العلومِ، شخصِ العِلمِ و المعلومِ، ناطقة الوجودِ، ضرغامِ آجامِ المعارِفِ، المُنکشِفِ لِکُلِّ کاشفِ، الحیاةِ السّاریَهِ فی المجارِی، النُّورِ المُنبَسِطِ علی الدُّراری، حافظِ معارجِ الیقینِ، وارثِ علومِ المُرسَلینِ، حقیقةِ الحقائقِ الظُّهوریَّهِ، دَقیقةِ الدّقائق النُّوریَّهِ، الفُلکِ الجاریَّة فی اللُّجَجِ الغامرَةِ، المُحیطِ عِلمُهُ بِالزُّبُرِ الغابِرَة، النَّباء العَظیمِ و الصِّراطِ المُستَقیمِ، المُستَنَدِ لِکُلِّ وَلیٍّ، مُحَمَّد بنِ عَلیٍّ علیه السلام.
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۶ تیر ۱۴۰۱
☑️باطن مناسک حج - بخش سوّم
▪️در سیر مؤمن، طیّ چنین وادییی ضروری است؛ لذا سالک الی الله در آغاز راه، پس از اینکه به یقظه و بیداری نائل میشود و به خود میآید، انسانی که عمری را با بطالت و روزمرگیها طی کرده و همۀ آرمانش، خوردن و نوشیدن و پوشیدن و لذّتهای طبیعی و حیوانی بوده، وقتی به خود میآید و از خواب غفلت بیدار میشود و متوجّه میشود که خدا مرا نیافریده است تا بخورم و بیاشامم و بخوابم و استراحت کنم؛ اینها زندگی حیوانی است؛ من انسانم؛ من اشرف مخلوقاتم؛ مقصد و هدف از آفرینش من چنین زندگییی نبوده؛ جایگاه من، این دِه عالم طبیعت نیست؛ من از سرزمین بزرگی به اینجا تبعید شدهام.
▪️تو را ز کنگرۀ عرش میدهند صفیر
▪️نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است
▪️من متعلّق به اینجا نیستم؛ من یک مرغ عرشیم که تبعید شده ام.
▪️مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
▪️چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
▪️سالک وقتی به این یقظه و بیداری میرسد و به خود میآید و از این خواب غفلت بیدار میشود، اولین کاری که باید بکند، توبه است. بحث توبه، بحث مفصّلی است. اگر خدا روزی کرد و قرار شد به منازل سلوک اشاراتی بکنیم، در وادی توبه صحبتهایی را خواهیم کرد؛ ان شاءالله.
▪️به هر صورت، سرزمین معرفت، سرزمین توبه هم هست؛ یعنی وقتی انسان به معرفت رسید، هرچه کرده را کوچک میبیند؛ کوتاه میبیند؛ ناقص میبیند؛ لذا نه تنها از معصیتهایش توبه میکند، از طاعتهایش هم توبه میکند.
▪️زاهدان از گناه توبه کنند
▪️عارفان از عبادت استغفار
▪️لكُلِّ مَعْصِيَةٍ وَ طاعَةٍ أَسْتَغْفِرُ اللهَ
برای همۀ معصیتهایی که مرتکب شدم و برای همۀ طاعاتی که به جا آوردم، خدایا از تو پوزش میخواهم.
▪️معصیتهایم که معصیت بود، طاعاتم هم معصیت بود. به تعبیر زیبای مناجات بعد از دعای عرفه که در مفاتیح هست و دیدهاید، که به خدا عرض میکند: خدایا کسی که حسنات او مَساوی است، چگونه مَساوی او، مَساوی نباشد:
إلَهِی مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِیَ؟!
▪️و کسی که حقایق او دعاوی است، چگونه دعاوی او دعاوی نباشد؟!
▪️این است که فردی که به معرفت میرسد، طاعات خودش را هم معصیت میبیند؛ که نتوانسته حقّ بندگی حضرت حقّ را، آنگونه که باید، به جا آورد. این است که شرمنده از عباداتش، استغفار میکند.
▪️در نماز هم همین گونه است. بالاترین نقطۀ نماز، سجده است. سجده، جلوۀ مرتبۀ فنای در ذات است. اگر تکبیرةالاحرام را آغاز مرحلۀ فنای در افعال بدانیم و رکوع را جلوۀ فنای در صفات، در واقع سجده تجلّی فنای ذاتی است؛ یعنی بلندترین قلۀ نماز، سجده است.
▪️حال ببینید! وقتی سر از سجده برمیدارید، بین دو سجده، مستحبّ است که استغفار کنید:
اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ
یعنی از بلندترین قلۀ نمازتان استغفار میکنید.
▪️بعد از نماز هم، سلام نماز را که دادید، خصوصاً بین ما شیعیان، سنّت است؛ سه بار میگوییم: اللهُ اَكبَر، اَللهُ اَكبَر، اَللهُ اَكبَر؛ یعنی خدا بزرگتر از آن است که من بتوانم حقّ بندگی و عبادت او را به جا بیاورم.
▪️بعد هم استغفار میکنیم:
أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَىُّ الْقَیُّومُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
▪️مستحب است انسان بعد از نماز سه بار [با این عبارت] استغفار کند و بعد سر به سجده بگذارد و بگوید: الهی عَفْوا عََفْوا عََفْوا.
▪️از چه داری طلب عفو میکنی؟ از همین نمازی که خواندم. خدایا! این نماز نبود که! این شایستۀ تو نبود که! زیبندۀ تو نبود که! لذا انسان اهل معرفت، از طاعاتش هم توبه میکند. وادی معرفت، سرزمین عرفات، عرصۀ توبه است؛ توبه از طاعت و معصیت؛ از هر دو.
▪️در غروب روز عرفه، حاجی از وادی عرفات حرکت میکند و به سرزمین مشعرالحرام وارد میشود که سرزمین شعور است؛ سرزمین فهم و درک و آگاهی است.
ادامه دارد....
◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۶ تیر ۱۴۰۱
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
☑️باطن مناسک حج - بخش سوّم ▪️در سیر مؤمن، طیّ چنین وادییی ضروری است؛ لذا سالک الی الله در آغاز راه
☑️باطن مناسک حج - بخش چهارم
▪️در غروب روز عرفه، حاجی از وادی عرفات حرکت میکند و به سرزمین مشعرالحرام وارد میشود؛ که سرزمین شعور است؛ سرزمین فهم و درک و آگاهی است.
☑️سرزمین مشعر هم سرزمین عجیبی است. مشعر یعنی وادی شعور، وادی فهم.
▪️حاجی حقایق جدیدی را بالاتر از آنچه در وادی معرفت به شناخت آنها نائل شد، در وادی مشعر به شعور آنها میرسد؛ اسم دیگر این سرزمین، وادی مُزدلفه است. مُزدلفه از اِزدلاف میآید؛ به معنی نزدیکی؛ یعنی وادی نزدیک شدن به حضرت حقّ است. این حاجی، این قاصد، این سالک الی الله، یک گام به خدای متعال نزدیکتر شد.
▪️حاجیها شبانه در همان تاریکی، به جمع کردن سنگریزهها مشغول میشوند، برای نبردی که در پیش دارند. در واقع برای مبارزهای که در پیش روی آنهاست، سلاح تهیه میکنند.
▪️نزدیکیهای صبح، نماز صبح را میخوانند و به مرز انتهایی سرزمین مشعر که اسم آن وادی مُحَسَّر است، میآیند. وادی مُحَسَّر، در واقع مثل خطّ آغاز حمله است.
▪️همۀ حاجیها آنجا منتظر میایستند تا تیغ آفتاب بزند. همین که آفتاب زد، از وادی مُحسَّر وارد سرزمین منا میشوند.
▪️وادی مُحسَّر، نقطۀ انتظار است. حقیقت آن، حقیقت انتظار سالک است. یعنی سالک بعد از اینکه در وادی معرفت حضور پیدا کرد و به نقص و کاستی خود اعتراف کرد و توبه کرد؛ و به سرزمین مشعر آمد و به شعور رسید و به نزدیکی رسید و نزدیکی خودش با حضرت حق را درک کرد و برای مبارزۀ نهایی با آنچه غیر خداست سلاح برگرفت، حالا در وادی مُحسَّر، به انتظار فرج میایستد؛ یعنی حالا آنجا باید منتظر بایستد تا آفتاب بزند. حقیقت این آفتاب هم، آفتاب ولایت است که میتابد و اذن ورود به سرزمین عشق، یعنی سرزمین منا صادر میشود.
▪️سرزمین منا، سرزمین آرزوهاست؛ سرزمین عشق، احساس و عاطفه است. انسان، از وادی معرفت و شعور که عبور و دوران انتظار را طی کرد، به سرزمین عشق و احساس و آرزو و منا میرسد. سرزمین بزرگ و مقدّسی است این سرزمین!
▪️حاجیها در آغاز روز عید قربان که وارد سرزمین منا میشوند، اوّل میروند جمرۀ عقبه را رمی میکنند؛ در واقع، از سه جلوهای که از شیطان در آنجا هست، جلوۀ بزرگتر را روز اوّل، روز عید قربان، رمی میکنند. رمی هم در واقع یک مبارزه است. حاجی سلاحهایی را که از سرزمین شعور و آگاهی، از سرزمین قرب و نزدیکی با خودش آورده، در اینجا استفاده میکند؛ به سمت آنچه غیر خداست، حمله ور میشود و با شیطان به مَصاف مشغول میگردد و هفت سنگ به آن میزند.
▪️این عدد هفت، رمز مهمّی است؛ هم در طواف خانۀخدا این عدد هفت را میبینیم، هم در سعی بین صفا و مروه و هم در تعداد سنگریزههایی که به جمرهها زده میشود. رمز این عدد هفت هم، رمز خاصّی است.
▪️سه جمره وجود دارد؛ یعنی سه جلوه از شیطان. اگر به معنای باطنی و عرفانیش بگوییم، یک جلوه در جسم و عالم مادّه، یک جلوه در نفس و عالم خیال یا عالم مثال، و یک جلوه در روح و عالم عقل. اینها سه جلوۀ شیطان در مراتب مختلف وجود است که حاجی به مبارزه و جنگ با آنها میرود.
▪️این سه جلوه را از منظر اجتماعی هم میشود تعیین کرد: نمودهای قدرتهای اهریمنی در عالم، چه قدرتهای شیطانیِ اقتصادی که به زرشان متّکی هستند؛ چه نیروهای نظامی اهریمنی که به سلاح و به زورشان متّکی هستند؛ و چه نیروهای فرهنگی اهریمنی که به ابزارهای تبلیغاتی و به مبارزات فرهنگی و تزویرهایشان متّکی هستند. علی ای حال، حاجی این سه جلوۀ ابلیس در زندگی را مورد حمله قرار میدهد.
▪️البتّه روز اوّل، همان جمرۀ عقبه که جلوۀ بزرگتر ابلیس است، آن تجلّی اصلی ابلیس را مورد حمله قرار میدهد. در این هفت سنگ هم رازهایی هست. شاید هفت دری را که شیطان از آنها به سمت انسان حرکت میکند، مورد حمله قرار میدهد؛ همان هفت دری که درهای دوزخ است. لَها سَبعَهُ اَبوابٍ: برای دوزخ، هفت در است.
▪️آن هفت سنگی که حاجی میزند، در واقع گویا این هفت در را مورد حمله قرار میدهد. اینکه این هفت در دوزخ چیست، تعبیرهای مختلفی برای آن وجود دارد. به یک تعبیر، حواس پنج گانۀ ما به علاوۀ شهوت و غضب است؛ یعنی قوّۀ بینایی، قوّۀ شنوایی، قوّۀ چشایی، قوّۀ بویایی، قوّۀ بساوایی و لامسه، این پنج حس به علاوه شهوت و غضب؛ میشود هفت در دوزخ. به یک معنا، اینها را مورد حمله قرار میدهد.
▪️این عدد هفت، معانی دیگری هم دارد. شاید هفت مرتبۀ وجود انسان است؛ چون وجود انسان، هفت مرتبه دارد؛ یعنی در تمام مراتب وجود خودش، ابلیس را مورد حمله قرار میدهد؛ هم در ظاهرش، هم در باطنش، هم در قلبش، هم در روحش، هم در سرّش، هم در خفی، هم در اخفا. این هفت مرتبۀ وجود انسان است. این هفت سنگی که میزند، شاید به این معناست که در همۀ مراتب هستی خودم، با آنچه غیر خداست، جنگیدم و مبارزه کردم.
▪️حاجی سپس به قربانگاه میآید برای قربانی.
ادامه دارد....
◾️استاد مهدی طیّب ۸۴/۱۰/۲۲◾️
۱۶ تیر ۱۴۰۱
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی در شب هشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ ه. ق، برابر با ۱۴۰۰/۱/۳۱◾️
◾️قبساتی از افاضات استاد صمدی آملی روز هشتم ،ماه مبارک رمضان ۱۴۴٢ ه.ق ، برابر با ۱۴۰۰/۲/۱◾️
☑️جلسه چهاردهم «شرح رساله لقاءالله » #قسمت_اول
از دقیقه ۱ الی ۱۳
▪️متن رساله : « فهو واجبٌ علی کل مسلم ان ینظر َ فی کل یوم فی عهده ولو خمسین آیة »
▪️بعرض رسید که یکی از روشهای قرائت قرآن.....این است که آدم حق متعال را و پیغمبر و اهل بیت را وکیل بگیرد نایب بگیرد در قرائت قرآن.
اگر قرار باشد آدم وکیل بگیرد بهترین وکیل خودِ خداست
▪️همانطوریکه "وکیل" از اسماءالله است " نعم الوکیل" هم اسم دیگری از اسمای فعلیهء حق است
✔️ " نعم المولی" است، بهترین آقاست .
اینها باید در مرحله ی عمل پیاده شود.
▪️وقتی کسی به ما بگوید که یک بهترین وکیل می خواهم، حالا آدم پولداری هم هست و بهترین وکیل هم که بگیرد و خیلی پُر قیمت و هر چه باشد برایش مسئله ای نیست، حالا اگر بگوید یک بهترین وکیل را به من نشان بده ما اینقدر بی خبر از توحید و بی خبر از قرآنیم که نمیتوانیم راهنمائیش کنیم.....وگرنه باید به او بگوییم که بهترین وکیل « خداست» برو خدا را وکیل بگیر
▪️هم در آن آیه داریم که (( فاتخذونی وکیلا))
و هم این آیه دارد که خداوند (( نعم الوکیل)) است؛
حالا که این است یکی از جاهایی که میتوانیم حق متعال را وکیل بگیریم در [[ قرائت قرآن]] است
▪️حالا با اینکه ...قرآن را خودش بر پیغمبر نازل کرد اما از باب؛
لطف و بزرگواری و رافت و دلسوزی و شفقت اش نسبت به ما
به ما میگوید مرا وکیل کنید .
▪️مرحوم صدرالدین قونوی در متن کتابشان در مفتاح الغیب..... ( که آقای ابن فناری شرحش کرده بنام « مصباح الانس» ) همین اولش دارد که :
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم احمِد نفسک عَنّی حیثُ قلتَ.....فاتخذونی وکیلا
که بارالها تو خودت را از ناحیه من، خودت خودت را ستایش کن حمد کن
▪️به ما میگویند وقتی میخواهی در نماز سوره حمد تلاوت کنی الحمد لله رب العالمین را بعنوان دعا نگیر. در قنوت که میگویی [[ ربنا آتنا...]] بله جنبه دعائی میگیری اما وقتی سوره حمد میخوانی از این باب که سوره قرآن را خدای متعال واجب کرده در نماز بخوانی "بعنوان سوره حمد قرآن بخوان"
نه اینکه بگویی من میخواهم سوره حمد بخوانم و خودم میخواهم .....حمد کنم و از خدا درخواست کنم که ما را به راه راست هدایت کند.
▪️لطافتی که آقای قونوی در مفتاح الغیب شان بکار بردند که....."اللهم احمِد نفسک" یعنی کتابشان از تقاضای حمد شروع میشود.....یعنی ایشان با " نایب گیری" ستایش را شروع میکند....که خدایا خودت خودت را حمد کن....که حامد تو باشی، محمود تو باشی، منتها حامد بودنِ تو از ناحیهء من باشد و وکیلِ منی که حامدِ خودت باشی....
چون در قرآن به ما امر فرمودی که "فاتخذونی وکیلا" ....پس تو را وکیل میگیرم که به نیابت از من خودت را حمد کنی
▪️حمد هر حامدی به اندازهء آن حمد کننده هست.....ولی اگر خدا را وکیل کنم که به نیابت من از طرف من خودش را حمد کند .....این حمد به اندازهء خودِ خداست
ما نمیتوانیم بفهمیم که او خودش را حمد میکند یعنی چی!
▪️حمد ما او را ((حمد فعلی)) است، ولی اگر او خودش خودش را حمد بکند(( حمد ذاتی)) است
نتیجهء این دو حمد اینست که اگر ما حمدش کنیم یک " ثواب فعلی" گیرمان می آید اما اگر او از ناحیهء ما وکیل بشود خودش را حمد بکند یک " ثواب ذاتی" گیر می آید یعنی یک ((قُرب ذاتی)) نصیب ما میشود.
#رمضان_۱۴۰۰
#جلسه_چهاردهم_روز_۱_۲_۱۴۰۰
#شرح_رساله_لقاءالله
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۶ تیر ۱۴۰۱
🍀السَّلامُ علَی مُطَهِّرِ الْأَرْضِ ، وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ وَالْعَرْضِ ، وَ الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِيِّ ، الْإِمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِيِّ🍀
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۶ تیر ۱۴۰۱
«اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِحَقِّ وَلِیَّکَ عَلِیِّ بْنِ اَبِیطالِبٍ اَلَّذِی ما اَشْرَکَ بِکَ طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً اَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ وَلِیِّکَ الْقائِمِ الْمَهْدِیِّ وَ تُصْلِحَ اَمْرَهُ فِی هذِهِ السّاعَةِ»
@mohamad_hosein_tabatabaei
۱۶ تیر ۱۴۰۱