کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
#پارت_بیست_و_نهم🦋 ((من مست وتودیوانه)) یک بار《برادرمحتاج》مسئول قرارگاه را برای شناسایی منطقه به هو
#پارت_سی_ام 🦋
《حسین ، پسر غلام حسین》
یک روز با محمدحسین به سمت آبادان می رفتیم .عملیات بزرگی درپیش داشتیم.
چندتا از عملیات های قبلی با موفقیت انجام نشده بود و ازطرفی، آخرین عملیات ما هم لغو شده بود و من خیلی ناراحت بودم.😞
به محمدحسین گفتم:
"چند تا #عملیات انجام دادیم،
اما هیچ کدام آن طور که باید، موفقیت آمیز نبود!
به نظرم این یکی هم مثل بقیه نتیجه ندهد."
گفت: "برای چی؟"
گفتم: "چون این عملیات خیلی سخت است؛به همین دلیل بعید می دانم موفق شویم."
گفت: "اتفاقا ما در این عملیات، موفق و پیروز می شویم."😎
گفتم: "محمدحسین دیوانه شدی؟!
عملیات هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم ،نتوانستیم کاری ازپیش ببریم؛
آن وقت در این یکی که اصلا وضع فرق می کند و از همه سخت تر است، موفق می شویم؟"
خنده ای کرد و با همان تیکه کلام همیشگی اش گفت:
"حسین، پسرغلام حسین، به تو می گوید که ما در این عملیات پیروزیم."✌️🏻
خوب می دانستم که او بی حساب حرف نمی زند.حتما از طریقی به چیزی که می گوید
#ایمان و اطمینان دارد.گفتم: "یعنی چه؟از کجا می دانی؟"
گفت:"بلاخره خبر دارم."
گفتم:"خب ازکجا خبر داری؟"
گفت:"به من گفتند که ما پیروزیم."
پرسیدم:"کی به توگفت؟"
جواب داد: "حضرت زینب(سلام الله علیها)."
دوباره سوال کردم: "در خواب یابیداری؟"
با خنده جواب داد:
"تو چه کار داری؟ فقط بدان ،بی بی به من گفت که شما در این عملیات #پیروز خواهید شد و من به همین دلیل می گویم که قطعا موفق می شویم."☺️
هرچه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد،چیزی نگفت و به همین چندجمله اکتفا کرد.نیازی هم نبود که توضیح بیشتری بدهد؛ اطمینان او برایم کافی بود. همان طور که گفتم، همیشه به حرفی که می زد،ایمان داشت و من هم به محمدحسین اطمینان داشتم.👌
وقتی که عملیات با موفقیت انجام شد، یاد حرف آن روزِ محمدحسین افتادم و از اینکه به او اطمینان کرده بودم، خیلی خوشحال شدم.
💠عارفان که جام حق نوشیده اند
رازها دانسته و پوشیده اند!
هر که را #اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند!
《قطعه زمین》
محمدحسین قطعه زمینی در #کرمان داشت که پدرش به او بخشیده بود و او به دلیل حضور در #جبهه ، خیلی کم به آن سرکشی میکرد.
آخرین بار وقتی بعد از حدود یک سال به آن جا رفت،
در کمال تعجب دید که یک نفر زمین را ساخته
و در آن ساکن شده است.🏠
بعد از پرس وجو و تحقیق،
فهمید آن شخص، یک نفر #جهادی است!
قضیه را برای من تعریف کرد،گفتم:
"خب! برو شکایت کن و از طریق #دادگاه پیگیر قضیه باش،
بلاخره هرچه باشد، تو مدارکی داری و می توانی به حقت برسی."
گفت:"نه! من نمی توانم این کار را بکنم،
او یک نفر جهادی است و حتما نیازش از من بیشتر بوده است؛
هرچند نباید چنین کاری می کرد و در زمین غصبی می نشست، اما حالا که چنین کرده، دلم نمی آید پایش را به دادگاه بکشم.
عیبی ندارد!
من زمین را ببخشیدم و گذشت کردم."
💠اهل نظر، دوعالم در یک نظر ببازند!
#عشق است و داو اول، بر نقدِ جان توان زد
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت سردار سر افراز سپاه
"شهید حاج قاسم سلیمانی"
🔹صفحه ۷۴_۷۱
#پارت_سی_و_یکم🦋
《حسین ، پسر غلام حسین》
یک روز با محمدحسین به سمت آبادان می رفتیم .عملیات بزرگی درپیش داشتیم.
چندتا از عملیات های قبلی با موفقیت انجام نشده بود و ازطرفی، آخرین عملیات ما هم لغو شده بود و من خیلی ناراحت بودم.😞
به محمدحسین گفتم:
"چند تا #عملیات انجام دادیم،
اما هیچ کدام آن طور که باید، موفقیت آمیز نبود!
به نظرم این یکی هم مثل بقیه نتیجه ندهد."
گفت: "برای چی؟"
گفتم: "چون این عملیات خیلی سخت است؛به همین دلیل بعید می دانم موفق شویم."
گفت: "اتفاقا ما در این عملیات، موفق و پیروز می شویم."😎
گفتم: "محمدحسین دیوانه شدی؟!
عملیات هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم ،نتوانستیم کاری ازپیش ببریم؛
آن وقت در این یکی که اصلا وضع فرق می کند و از همه سخت تر است، موفق می شویم؟"
خنده ای کرد و با همان تیکه کلام همیشگی اش گفت:
"حسین، پسرغلام حسین، به تو می گوید که ما در این عملیات پیروزیم."✌️🏻
خوب می دانستم که او بی حساب حرف نمی زند.حتما از طریقی به چیزی که می گوید
#ایمان و اطمینان دارد.گفتم: "یعنی چه؟از کجا می دانی؟"
گفت:"بلاخره خبر دارم."
گفتم:"خب ازکجا خبر داری؟"
گفت:"به من گفتند که ما پیروزیم."
پرسیدم:"کی به توگفت؟"
جواب داد: "حضرت زینب(سلام الله علیها)."
دوباره سوال کردم: "در خواب یابیداری؟"
با خنده جواب داد:
"تو چه کار داری؟ فقط بدان ،بی بی به من گفت که شما در این عملیات #پیروز خواهید شد و من به همین دلیل می گویم که قطعا موفق می شویم."☺️
هرچه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد،چیزی نگفت و به همین چندجمله اکتفا کرد.نیازی هم نبود که توضیح بیشتری بدهد؛ اطمینان او برایم کافی بود. همان طور که گفتم، همیشه به حرفی که می زد،ایمان داشت و من هم به محمدحسین اطمینان داشتم.👌
وقتی که عملیات با موفقیت انجام شد، یاد حرف آن روزِ محمدحسین افتادم و از اینکه به او اطمینان کرده بودم، خیلی خوشحال شدم.
💠عارفان که جام حق نوشیده اند
رازها دانسته و پوشیده اند!
هر که را #اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند!
《قطعه زمین》
محمدحسین قطعه زمینی در #کرمان داشت که پدرش به او بخشیده بود و او به دلیل حضور در #جبهه ، خیلی کم به آن سرکشی میکرد.
آخرین بار وقتی بعد از حدود یک سال به آن جا رفت،
در کمال تعجب دید که یک نفر زمین را ساخته
و در آن ساکن شده است.🏠
بعد از پرس وجو و تحقیق،
فهمید آن شخص، یک نفر #جهادی است!
قضیه را برای من تعریف کرد،گفتم:
"خب! برو شکایت کن و از طریق #دادگاه پیگیر قضیه باش،
بلاخره هرچه باشد، تو مدارکی داری و می توانی به حقت برسی."
گفت:"نه! من نمی توانم این کار را بکنم،
او یک نفر جهادی است و حتما نیازش از من بیشتر بوده است؛
هرچند نباید چنین کاری می کرد و در زمین غصبی می نشست، اما حالا که چنین کرده، دلم نمی آید پایش را به دادگاه بکشم.
عیبی ندارد!
من زمین را ببخشیدم و گذشت کردم."
💠اهل نظر، دوعالم در یک نظر ببازند!
#عشق است و داو اول، بر نقدِ جان توان زد
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 هر #سری قابل آن نیست که بر #دار شود . #مرد خواهد که در این قافله #سردار شود . تصویر پیکر #
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀
#السلام_علی_الراس_المرفوع
#زندگی_زیباست
#اما_شهادت_زیباتر
در دید قاب #چشمان کوتاه بین من #سر از #بدنت جدا شده است ، اما همانطور که ازمکتب حسین (ع) آموخته ایم ، #سر بر #فراز نی ، #رمزی است میان خدا و #عشاق ....
معنی #عشق بازی این است که #سر "سردارها" بر دارها و از تن ها #جدا شود و این بهانه #دیدن است #دیدن (( معشوق ))
و چقدر خوب #خدا را دیدید که #سر دادید.
ای #مردان مرد ، ای #افلاکیان خاکی ، #سر دادید اما #سنگر ندادید . #سر دادید اما #بالی برای #پرواز بشما داده شد تا راحتر راه های زمینی را به #شوق پرواز برای #شهادت بپمایید .
صورت های #نورانی اما #خسته شما حاکی از آن بود که خسته شده اید از این #دنیای وانفسا ، اما بهانه خوبی بود برای آسمانی شدنتان...
سربندهای #سرخ و #سبزی که بر #پیشانی شما به نام نامی اهل بیت (ع ) #مزین بود از #پیکر پاکتان جدا گشت اما #دست شما به #دامان آنها رسید .
اربابتان ،سالار #شهیدان در راه #وصل به #معبود سر خود را عاشقانه #تقدیمش نمود و شما شاگردان ، به #تاسی از ایشان و با اختیار #قدم در طریق #کربلا گذاشتید و می دانیم که #اسرار جز بر کسانی که #سرهایشان بریده شده ، و بر اغیار #فاش نخواهد شد .
#شهید_عزیزم
#سر دادید اما هزاران #چادر بر سر #زنان ایرانی و #ناموستان شد .
#سرت را دادی اما هنگام جدا شدنش ، حضرت صاحب الزمان (عج) آنرا بر #دامانش گرفت ، خدا هم که #عاشقت شد و چه چیزی #ارزشمندتر از این ....
ما #رزمندگان #جنگ نرم سر افرازانه ، #سردار این روزهای #بارش آتش خشم دشمنانیم و در راه رسیدن به ' الله' ، آن خریدار خوبان ، #سرهایمان همانند شما #آماده جدا شدن است .
🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#ارسالی_از
#اعضاء_محبوب_کانال
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
❣️#سلام_امام_زمانم❣️
🌻صبح یعنی ...
☘️تپـــــش قلــــ💖ـــب زمان
در هوس #دیدن تــ💚ــــو
🌻ڪه بـــیایـــے و زمیــــــن
گلشــن #اســــــــــرار شـود
🌤#صبحبخیرامامزمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ