eitaa logo
مجردان انقلابی
13.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 👈 ده برابر آقای مجتهدی تهرانی نقل کرده است که الله میرزا علی مشکینی فرمودند: در ایامی که تحصیل می کردم یک روز ریال بیشتر پول نداشتم و در خیابان راه می رفتم که یکی از به من رسید و گفت: پنج ریال داری به من قرض بدهی؟ فکر کردم که اگر این پول را به او بدهم خودم بی پول می مانم ولی با خود گفتم که کار این بنده خدا را راه می اندازم کریم است، پول را به او دادم. چند قدمی که رفتم یکی از من از اهالی مشکین شهر به من رسید با هم مصافحه کردیم. موقع خداحافظی در دست من گذاشت و رفت چوننگاه کردم دیدم پنج تومان (پنجاه ریال) است. بار دیگر یکی از طلاب به من رسید و از من پنج تومان (پنجاه ریال) قرض خواست این دفعه نیز با خود گفتم خدا کریم است اکنون که این معطل است کار او را راه می اندازم پول را به او دادم. چون مقداری جلوتر رفتم یکی دیگر از همشهریهای خود را دیدم پس از مصافحه و احوال پرسی موقعی خداحافظی پولی در دست من گذاشت و رفت چند قدم جلوتر رفتم نگاه کردم دیدم تومان ( پانصد ریال) است. ناگاه به یاد شریفه افتادم که من جاء بالحسنه فله عشر امثالها (انعام/ 160) یعنی: هر کس عملی نیک انجام دهد ده برابر به او پاداش می دهیم دیدم بار اول پنج ریال داشتم چون به یکی نیازمندی قرض دادم خدای کریم پنجاه ریال رساند و چون پنجاه ریال را قرض دادم خداوند کریم در عوض پنجاه تومان (پانصد ریال) یعنی درست ده برابر رسانید. ایشان فرمودند: هر چه شدم ودعا کردم که کسی پیدا شود و این پنجاه تومان (پانصد ریال) را قرض بگیرد بلکه پانصد تومان (پنج هزار ریال) شود مستجاب نشد. 📗 ، ج6 ✍ سید نعمت الله حسینی @mojaradan
داستان مرتاض هندی و امام زمان عج! . استاد ما ‌‌ ‌‌ الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر کشمیری بودیم این داستان رو زبان خود ایشون شنیدیم آیت الله کشمیری می‌فرمود در یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که زنده‌س یا مرده و کجا دفنه. چند نفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و هندی رو بلد بود این مرتاض این توانایی رو داشت که منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم هم مثلا فاطمه. ولی این شخص میفهمید و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا خاک هست یا زیر خاک آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش امام زمان(عج) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید بگیم نه حضرت زهرا(س) به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس. دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه ، رنگ و روش عوض شد و یکم جا خورد و کمی عقب رفت گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری کرد به گریه کردن به مرتاض گفتیم این زمان ماست. گفت هرجای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه اللهم عجل لولیک الفرج @mojaradan
✍ از الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى نقل شده است: زمانی که در سامرا تحصیل علوم دینى بودم، اهل سامرا به بیمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى از دنیا می رفتند. 🏠 روزى در منزل ، مرحوم سید محمد فشارکى، عده اى از اهل علم جمع بودند. ناگاه آقا میرزا محمد تقى شیرازى تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وبا شد که همه در معرض خطر هستند. مرحوم میرزا فرمود: «اگر من بکنم، آیا لازم است انجام شود یا نه؟» همه اهل مجلس پاسخ دادند: «بله». 📝 فرمودند: «من حکم مى کنم که سامرا از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون(س)، مادر امام زمان(عج)، هدیه کنند تا این بلا از آنان دور شود.» 📣 اهل مجلس این حکم را به تمام رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند و از فرداى آن روز شدن شیعیان متوقف شد. 📚 داستان های شگفت، شهید دستغیب، ص 316. @mojaradan
✨﷽✨ ✅حکایت وصل مهدی عج ✍مرحوم الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی، دامت برکاته، در مقدّس، برای آن که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند. ایشان می فرمود: «در یکی از های آخر، ناگهان، نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجدی که من در آن به زیارت ا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید. در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که ولی عصر امام زمان (عج)، در یکی از اتاق های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند. وقتی که من وارد شدم و ریزان سلام کردم، حضرت، به من فرمودند: «چرا این گونه به دنبال من می گردی و این ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمود: «این، است که در دوره بی حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند!» 📗شیفتگان حضرت مهدی عج، ج۳، ص۱۵۸ ✍️ احمد قاضی زاهدی گلپایگانی 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 @mojaradan ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖