#حرف_حساب_مجردانی
خوبه که بدونی...
#تعهد تو ؛
سند ازدواج نیست
حلقه انگشت دست چپ نیست
تعهد تو؛
یک حس قلبی ست
یک احترام متقابل هست
یک عشق مداوم هست
پس اول « #متعهد» باش
بعد « #متاهل» ...
پایگاه اجتماعی مجردان انقلابی
🌐 @mojaradan
مجردان انقلابی
#مهارت_زندگی_مشترک مهارت نهم: رفتاری متفاوت از زمان مجردی #قسمت_نهم دیکسون می گوید #بعد از ازدو
#مهارت_زندگی_مشترک
مهارت دهم: بحث مسالمت آمیز
#قسمت_دهم
گاهی #شرایطی پیش می آید که انگار هیچ چاره ای جز جدال ندارید، اما اگر می خواهید #حالت تدافعی به خود بگیرید حتما انصاف را رعایت کنید و بحث را خیلی کِش ندهید. ابتدا به این #اطمینان برسید که برای حالت تدافعی تان دلیل موجهی وجود دارد. تنها باید نظرات تان را اعلام کنید و اگر همسرتان مخالف بود، حداقل #حرف تان را شنیده است و اگر به شما علاقه مند باشد، حتما سعی می کند خواسته تان را عملی کند و رضایت تان را به دست آورد. اگر #جدال غیرمنصفانه داشته باشید، یقینا طرف مقابل برای جلب رضایت شما هیچ تلاشی نخواهد کرد. این در #حالیست که اگر محترمانه رفتار کنید، طرف مقابل سعی می کند با یکدیگر به #مصالحه و نقطه نظر مشترک برسید. حتی اگر حق با شما باشد اما به طور #نادرستی رفتار کنید، بدون شک همسرتان به رفتاری که باعث ناراحتی تان شده است ادامه می دهد.
برای داشتن #ازدواج موفق و زندگی مشترک پایدار، به این مهارت ها مسلط شوید. #ثمره ی تسلط بر این مهارت ها، احترام، شادی، اعتماد متقابل، حمایت دوطرفه و عشق پایدار است. پس زمان را دریابید و هر چه زودتر قبل از ازدواج، مهارت هایی که معرفی کردیم را در خود پرورش دهید. اگر #متاهل هستید و تاکنون مطلبی درباره ی مهارت های زندگی زناشویی نخوانده بودید، بازهم دیر نشده و می توانید با #یادگیری و تمرین این مهارت ها، از پاشیدن پیمان ازدواج تان جلوگیری کنید و #ازدواجی موفق و پایدار داشته باشید.
#پایان
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
#داستان_شب
کرامات امام حسین (ع): نظر حضرت
سيد جليل مرحوم #حاج سيد نورالدين نهاوندى از #تجار معروف و متدين اراك بوده است گرچه #سواد نداشته لكن بسيار با ايمان و عقيده و صادق بوده است و #مردم اراك به او عقيده داشته اند و كراماتى به او منسوب است منجمله عالم جليل و محقق #نبيل حضرت حجة الاسلام آقاى آقاعلى ميريحيى دام ظله العالى از آن سيد بزرگوار دو قضيه نقل كرده اند كه يكى از آنها اين است كه سيد نور الدين گفت قبل از اينكه #متاهل شوم به اتفاق مادرم همراه قافله به عزم زيارت آقا اباعبداللّه الحسين ع به طرف #كربلا حركت كرديم
البته در راه خيلى به مادرم #خدمت مى كردم مدتى در كربلا بوديم و به زيارت #حضرت اميرالمؤ منين على ع و ساير عتبات مقدسه را زيارت كرديم و براى آخرين مرتبه به عنوان #وداع به كربلا رفتيم تا اينكه از طرف رئيس قافله ابلاغ شد كه #فردا عازم حركت باشيم آن شب هم #شب جمعه بود. به مادرم خبر دادم كه برويم براى زيارت وداع لكن مادرم #قبول نكرد وگفت الان خسته هستيم چند ساعتى استراحت مى كنيم هنگام #سحر به زيارت مشرف مى شويم من هم رضايت مادر را ترجيح داده خوابيدم سحر از خواب بيدار شدم متاسفانه ديدم كار خراب شده و با عجله هرچه تمام تر به عزم #غسل كردن روانه حمام شدم درب حمام بسته بود به حمام ديگرى رفتم آن هم باز نبود.
خلاصه هركجا رفتم در برويم باز نشد با #ناراحتى فوق العاده اى روانه صحن مطهر شدم ديدم همراهان همه به زيارت وداع مشغولند به اندازه اى #غم و اندوه مرا فرا گرفت كه نمى توانم توصيف نمايم از روى تاءسف و ناراحتى چندان به# پشت دست خود زدم كه دستم مجروح شد با حالت بيچارگى و اضطرار #پشت پنجره آمدم ناگهان چشمم افتاد به جمال دل آراى #حضرت سيد الشهداء ع در حالى كه از بالاى ضريح آهسته به طرف من مى آمد #نگاه محبت آميزى به من فرمود، و دست محبت به #صورتم كشيد.
آنانكه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا شود كه گوشه چشمى به ما كنند؟
فرمود سيد نورالدين #خيلى ناراحتى برو غسل كن تا برسى در حمام باز مى شود #ناگهان به حال خود آمدم ديدم خبرى از آقا نيست با كمال عجله به طرف حمام روانه شدم# ديدم تازه حمامى مى خواهد درب حمام را باز كند با كمال شوق غسل كرده و به زيارت #وداع موفق شدم .(1)
دلبرا گر بنوازى بنگاهى ما را
خوش تر است ار بدهى منصب شاهى ما را
به من بى سرو پا گوشه چشمى بنما
كه محالست جز اين گوشه پناهى ما را
بردل تيره ام اى چشمه خورشيد بتاب
نبود بدتر از اين روز سياهى ما را
از ازل در دل ما تخم محبت كشتند
نبود بهتر از اين مهر گاهى ما را
گرچه از پيشگه خاطر ناظر دوريم
هم مگر ياد كند لطف توگاهى ما را
باغم عشق كه كوهيست گران بردل ما
عجب است ارنخرد دوست بكاهى ما را
1- زندگانى عشق ، 226.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
*از #دزدی بادمجان تا ازدواج💍*
ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸
*شیخ #علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته : یک #مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبه مشهور است.*
علت نامگذاری آن به مسجد #توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا #محل منکرات بوده ولی یکی از #فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از #طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد #ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که #غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و #توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. #روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به #مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت #اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا #حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین #گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این #قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از #تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم #چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به #پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید #چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و #دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی #غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک #آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه #یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به #داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به #آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن #بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به #سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، #یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را #ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : #پناه بر خدا.
من طالب# علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش #خجالت کشید و پشیمان شد و #استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود #سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در #حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست #بفهمد استاد چه می گوید
وقتی استاد از #درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک# زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه #صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را #جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو #متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : #نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من# پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که #شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک #عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن #خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده #تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای #بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : #بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش #مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به #عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش #راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد #نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از #زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که #واردش شده بود
زن از او پرسید : چیزی# میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و #بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به #گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت :
*این #نتیجه امانت داری و تقوای توست.*
*از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی #همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.*
*کسی که بخاطر خدا چیزی را #ترک کند و تقوا پیشه نماید*
*خداوند تعالی در مقابل #چیز بهتری به او #عطا میکند.*
*توبه تولدی دوباره*
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#انچه_مجردان_باید_بدانند
*#مجردانه
#قسمت_اول
💎 ضررهای ازدواج نکردن
🌷 1) فاصله گرفتن از پیامبر اکرم(ص) و سنت آن حضرت:
حتماً شنیده اید که پیامبر عزیزمان فرموده اند: « #ازدواج سنت من است و هرکس از سنت من دوری کند از من نیست.» پس حتی اگر ما حکمت ها و فوائد ازدواج را هم ندانیم، وقتی به توصیه ی رسول خدا عمل کنیم، خیر و سعادت نصیبمان خواهد شد و اگر بی توجهی کنیم، ضرر کرده ایم؛ به ویژه که آن حضرت در جمله ی دیگری فرموده اند: «هرکه قدرت ازدواج داشته باشد و ازدواج نکند، از من نیست. »
🌷 2) فراهم بودن زمینه ی دخالت شیطان و گرفتار شدن به گناه:
نمی خواهم بگویم هر آدم مجردی گناه کار است؛ چه بسا جوان های #مجردی که وقتی یوسف وار از زمینه های گناه فرار می کنند چنان پیش خدا عزیز می شوند که ده ها #متأهل هم به گردشان نمی رسند. اما واقعیت این است که اگر کسی بتواند ازدواج کند و نکند، شیطان خیلی به او طمع می کند و برایش نقشه می کشد! پیامبر اکرم(ص) به شخصی فرمودند: « آیا #همسر داری؟ گفت: نه یا رسول الله. فرمودند: « آیا ثروت و امکانات ازدواج داری؟ گفت: بله. فرمودند: ازدواج کن و گرنه از گناهکاران خواهی بود. »
#ادامه_دلرد
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan