eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
خوبه که بدونی... تو ؛ سند ازدواج نیست حلقه انگشت دست چپ نیست تعهد تو؛ یک حس قلبی ست یک احترام متقابل هست یک عشق مداوم هست پس اول « » باش بعد « » ... پایگاه اجتماعی مجردان انقلابی 🌐 @mojaradan
مجردان انقلابی
#مهارت_زندگی_مشترک مهارت نهم: رفتاری متفاوت از زمان مجردی #قسمت_نهم دیکسون می گوید #بعد از ازدو
مهارت دهم: بحث مسالمت آمیز گاهی پیش می آید که انگار هیچ چاره ای جز جدال ندارید، اما اگر می خواهید تدافعی به خود بگیرید حتما انصاف را رعایت کنید و بحث را خیلی کِش ندهید. ابتدا به این برسید که برای حالت تدافعی تان دلیل موجهی وجود دارد. تنها باید نظرات تان را اعلام کنید و اگر همسرتان مخالف بود، حداقل تان را شنیده است و اگر به شما علاقه مند باشد، حتما سعی می کند خواسته تان را عملی کند و رضایت تان را به دست آورد. اگر غیرمنصفانه داشته باشید، یقینا طرف مقابل برای جلب رضایت شما هیچ تلاشی نخواهد کرد. این در که اگر محترمانه رفتار کنید، طرف مقابل سعی می کند با یکدیگر به و نقطه نظر مشترک برسید. حتی اگر حق با شما باشد اما به طور رفتار کنید، بدون شک همسرتان به رفتاری که باعث ناراحتی تان شده است ادامه می دهد. برای داشتن موفق و زندگی مشترک پایدار، به این مهارت ها مسلط شوید. ی تسلط بر این مهارت ها، احترام، شادی، اعتماد متقابل، حمایت دوطرفه و عشق پایدار است. پس زمان را دریابید و هر چه زودتر قبل از ازدواج، مهارت هایی که معرفی کردیم را در خود پرورش دهید. اگر هستید و تاکنون مطلبی درباره ی مهارت های زندگی زناشویی نخوانده بودید، بازهم دیر نشده و می توانید با و تمرین این مهارت ها، از پاشیدن پیمان ازدواج تان جلوگیری کنید و موفق و پایدار داشته باشید. 🆔 @mojaradan
 کرامات امام حسین (ع): نظر حضرت   سيد جليل مرحوم سيد نورالدين نهاوندى از معروف و متدين اراك بوده است گرچه نداشته لكن بسيار با ايمان و عقيده و صادق بوده است و اراك به او عقيده داشته اند و كراماتى به او منسوب است منجمله عالم جليل و محقق حضرت حجة الاسلام آقاى آقاعلى ميريحيى دام ظله العالى از آن سيد بزرگوار دو قضيه نقل كرده اند كه يكى از آنها اين است كه سيد نور الدين گفت قبل از اينكه شوم به اتفاق مادرم همراه قافله به عزم زيارت آقا اباعبداللّه الحسين ع به طرف حركت كرديم البته در راه خيلى به مادرم مى كردم مدتى در كربلا بوديم و به زيارت اميرالمؤ منين على ع و ساير عتبات مقدسه را زيارت كرديم و براى آخرين مرتبه به عنوان به كربلا رفتيم تا اينكه از طرف رئيس قافله ابلاغ شد كه عازم حركت باشيم آن شب هم جمعه بود. به مادرم خبر دادم كه برويم براى زيارت وداع لكن مادرم نكرد وگفت الان خسته هستيم چند ساعتى استراحت مى كنيم هنگام به زيارت مشرف مى شويم من هم رضايت مادر را ترجيح داده خوابيدم سحر از خواب بيدار شدم متاسفانه ديدم كار خراب شده و با عجله هرچه تمام تر به عزم كردن روانه حمام شدم درب حمام بسته بود به حمام ديگرى رفتم آن هم باز نبود. خلاصه هركجا رفتم در برويم باز نشد با فوق العاده اى روانه صحن مطهر شدم ديدم همراهان همه به زيارت وداع مشغولند به اندازه اى و اندوه مرا فرا گرفت كه نمى توانم توصيف نمايم از روى تاءسف و ناراحتى چندان به# پشت دست خود زدم كه دستم مجروح شد با حالت بيچارگى و اضطرار پنجره آمدم ناگهان چشمم افتاد به جمال دل آراى سيد الشهداء ع در حالى كه از بالاى ضريح آهسته به طرف من مى آمد محبت آميزى به من فرمود، و دست محبت به كشيد. آنانكه خاك را به نظر كيميا كنند آيا شود كه گوشه چشمى به ما كنند؟ فرمود سيد نورالدين ناراحتى برو غسل كن تا برسى در حمام باز مى شود به حال خود آمدم ديدم خبرى از آقا نيست با كمال عجله به طرف حمام روانه شدم# ديدم تازه حمامى مى خواهد درب حمام را باز كند با كمال شوق غسل كرده و به زيارت موفق شدم .(1) دلبرا گر بنوازى بنگاهى ما را خوش تر است ار بدهى منصب شاهى ما را به من بى سرو پا گوشه چشمى بنما كه محالست جز اين گوشه پناهى ما را بردل تيره ام اى چشمه خورشيد بتاب نبود بدتر از اين روز سياهى ما را از ازل در دل ما تخم محبت كشتند نبود بهتر از اين مهر گاهى ما را گرچه از پيشگه خاطر ناظر دوريم هم مگر ياد كند لطف توگاهى ما را باغم عشق كه كوهيست گران بردل ما عجب است ارنخرد دوست بكاهى ما را 1- زندگانى عشق ، 226. @mojaradan
*از بادمجان تا ازدواج💍* ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸 *شیخ طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته : یک بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبه مشهور است.* علت نامگذاری آن به مسجد بدین سبب هست که آنجا قبلا منکرات بوده ولی یکی از مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد. یکی از ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد بود. دو روز بر او گذشته بود که نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و مالی برای خرید غذا هم نداشت. سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به نزدیک شده است با خودش فکر کرد او اکنون در حالت قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا دزدی در حد نیازش جایز هست. بنابراین دزدی بهترین راه بود. شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از آن در جریان هستم و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری. این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت. این جوان به بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد. به اولین خانه که رسید دید تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست اما بوی مطبوع از آن خانه میامد. وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک ربا او را به طرف خودش جذب کرد. این خانه طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به حیاط پرید. فورا خودش را به رساند سر دیگ را برداشت دید در آن های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، گازی از آن گرفت تا می خواست آن را عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد. باخودش گفت : بر خدا. من طالب# علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟ از کار خودش کشید و پشیمان شد و کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود بازگشت وارد مسجد شد و در درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست استاد چه می گوید وقتی استاد از فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند. یک# زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه هایشان نشد. شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را او نیافت. صدایش زد و گفت : تو هستی ؟ جوان گفت نه شیخ گفت : زن بگیری؟ جوان خاموش ماند. شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟ جوان : پاسخ داد به خداوند که من# پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟ شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که وفات کرده و در این شهر غریب و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است. اکنون آمده ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟ جوان گفت : و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟ زن هم پاسخش بود. عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر. دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش کرد. وقتی وارد منزلش شد از چهره اش برداشت. جوان از و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که شده بود زن از او پرسید : چیزی# میل داری برای خوردن؟ گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟ مرد به افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد. زن گفت : *این امانت داری و تقوای توست.* *از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.* *کسی که بخاطر خدا چیزی را کند و تقوا پیشه نماید* *خداوند تعالی در مقابل بهتری به او میکند.* *توبه تولدی دوباره* @mojaradan
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 * 💎 ضررهای ازدواج نکردن 🌷 1) فاصله گرفتن از پیامبر اکرم(ص) و سنت آن حضرت: حتماً شنیده اید که پیامبر عزیزمان فرموده اند: « سنت من است و هرکس از سنت من دوری کند از من نیست.» پس حتی اگر ما حکمت ها و فوائد ازدواج را هم ندانیم، وقتی به توصیه ی رسول خدا عمل کنیم، خیر و سعادت نصیبمان خواهد شد و اگر بی توجهی کنیم، ضرر کرده ایم؛ به ویژه که آن حضرت در جمله ی دیگری فرموده اند: «هرکه قدرت ازدواج داشته باشد و ازدواج نکند، از من نیست. » 🌷 2) فراهم بودن زمینه ی دخالت شیطان و گرفتار شدن به گناه: نمی خواهم بگویم هر آدم مجردی گناه کار است؛ چه بسا جوان های که وقتی یوسف وار از زمینه های گناه فرار می کنند چنان پیش خدا عزیز می شوند که ده ها هم به گردشان نمی رسند. اما واقعیت این است که اگر کسی بتواند ازدواج کند و نکند، شیطان خیلی به او طمع می کند و برایش نقشه می کشد! پیامبر اکرم(ص) به شخصی فرمودند: « آیا داری؟ گفت: نه یا رسول الله. فرمودند: « آیا ثروت و امکانات ازدواج داری؟ گفت: بله. فرمودند: ازدواج کن و گرنه از گناهکاران خواهی بود. » @mojaradan