#زندگی_به_سبک_شہـدا #اهل_نماز_و_روزه. #خواستگارها امده نیامده پرس و جو میکردم که اهل #نماز وروزه هستند یا نه🌺 #حمید هم مثل بقیه اصلا برایم مهم نبود که 🏠 دارد یا نه ,🌺 #وضع زندگیش چطور است یا 💵 چقدر است.🌺 #اینها معیار اصلیم نبود.شکر خدا حمید از نظر دین وایمان کم نداشت واین خصوصیتش مرا به 💍 با او دلگرم میکرد🌺 #حمید هم به گفته خودش حجاب وعفت مرا دیده بود🌺 #وبه اعتقادم درباره امام وولایت فقیه وانقلاب اطمینان پیدا کرده بود🌺 #در تصمیمش برای 💍 مصمم تر شده بود🌺 #🏠(خانه) #💵(درامدش) #💍(ازدواج) #شهید_حمید_ایرانمنش. #چریک_ص 34. #رسول_خدا (ص): #بهترین زنان شما ;زنانی هستند که عفیف وپاکدامن باشند🌺 #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی.
@mojaradan
مجردان انقلابی
#هفت_نکته_کلیدی_در_انتخاب_همسر #قسمت_چهارم ۲. گزینش #معیارها، متناسب با انتخاب خویش 🔹ما در #انتخ
#هفت_نکته_کلیدی_در_انتخاب_همسر
۲. گزینش معیارها، متناسب با انتخاب خویش
#قسمت_پنجم
ب. #واقعی کردن معیار ها
معیارها را نباید #خیلی ایدهآل فرض کرد. معیارها را واقعی انتخاب کنیم؛ نه چندان ایده آل معنوی و نه چندان ایده آل مادی.
مثلاً #پسری👨 که درباره همسر آینده اش می گوید: پدرش #وضع مالی خوبی داشته باشه #دو تا بچه باشند، یکی پسر یا یکی دختر، هم پدر و مادر هر #دو استاد دانشگاه باشند، #دختر دانشجوی پزشکی👩⚕ باشد یک سر و گردن از من کوتاه تر باشد، #دو سال از من کوچکتر باشد، اصالتاً همشهری ما باشند😳
[داداش خدا وکیلی باید بری سفارش بدی😂]
یا #دختر می گوید همسر آینده من باید حتماً ماشین🚗 داشته باشد، #خونه🏚 مستقل از خودش داشته باشه،نهایت ۲۵ساله باشه و....
[ خانم محترم اینجوری شما هم باید بری سفارش بدید😁 ]
💢خانم و آقا، باید #یک همسر از بین افراد موجود انتخاب کنید، #فروشگاه که نیست. وضعیت خودتون و جامعه رو هم در نظر بگیرید.
ادامه دارد....
@mojaradan
📚 #داستان_شب
👈 با هزاران وسیله خدا روزی می رساند
مى نويسند #سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، #مرغى از هوا آمد و ميان #سفره نشست و آن مرغ بريان كرده كه جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، سلطان #متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند.
دنبال مرغ رفتند تا ميان #صحرا رسيدند، يك مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت، سلطان با #وزراء و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار #ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى كند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى كه #سير شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت.
سلطان با #همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پايش را گشودند و از حالت او پرسيدند؟ گفت: من #مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و #مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند، اين مرغ روزى #دو مرتبه به همين حالت مى آيد، چيزى براى من مى آورد و مرا سير مى كند و مى رود.
سلطان از شنیدن این #وضع شروع به گریه کرده گفت در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آنها حتی در همچنین #موقعیتی می رساند. پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به #حقوق مردم و حرص بیجا داشتن برای چیست؟ #ترك سلطنت كرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، تا از #دنيا رفت.
📗 #قصص_الله
✍ قاسم ميرخلف زاده
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
•••✾~🍃🌸🍃~✾•••
🆔
@mojaradan
📚 #داستان_شب
👈 بنده است یا آزاد؟؟
#صدای ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزدیك آن خانه می گذشت، می توانست #حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست؟ بساط عشرت و می گساری پهن بود و #جام «می» بود كه پیاپی نوشیده می شد.
#كنیزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبه ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در كناری بریزد. در همین لحظه #مردی كه آثار عبادت زیاد از چهره اش نمایان بود و پیشانی اش از #سجده های طولانی حكایت می كرد از آنجا می گذشت.
از آن كنیزك پرسید: «#صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟». آزادمعلوم است كه آزاد است. اگر بنده می بود #پروای صاحب و مالك و خداوندگار خویش را می داشت و این #بساط را پهن نمی كرد.
ردوبدل شدن این سخنان بین كنیزك و آن مرد موجب شد كه كنیزك #مكث زیادتری در بیرون خانه بكند. هنگامی كه به خانه برگشت #اربابش پرسید: «چرا این قدر دیگر آمدی؟».كنیزك ماجرا را تعریف كرد و گفت: «مردی با چنین #وضع و هیئت می گذشت و چنان پرسشی كرد و من چنین پاسخی دادم.»
شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در #اندیشه فرو برد. مخصوصا آن جمله (اگر بنده می بود از صاحب اختیار خود پروا می كرد) مثل #تیر بر قلبش نشست. بی اختیار از جا جست و به خود مهلت #كفش پوشیدن نداد. با پای برهنه به دنبال گوینده ی سخن رفت. #دوید تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم #حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نبود رساند. به دست آن حضرت به #شرف توبه نائل شد، و دیگر به افتخار آن روز كه با @پای برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد.
او كه تا آن روز به «#بشربن حارث بن عبد الرحمن مروزی» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافی» یعنی «پابرهنه» یافت و به «بشر حافی» معروف و مشهور گشت. تا #زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر #گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به بعد در سلك #مردان پرهیزكار و خداپرست درآمد.
📗 #داستان_راستان، ج 1
✍ علامه شهید مرتضی مطهری
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
#داستان_شب
💠 عنایت روح آیتالله حاج آقا رحیم ارباب
🔻 نزد #پيرمردی بودم که خدمت حاج آقا رحيم رسیده بود. می گفت: روزی رسيدم به #خانه حاج آقا رحيم، ديدم فوت کردهاند. اول هيچ کس نبود تا اين که جمعيت جمع شدند و #غسل و کفن و تشییع انجام شد.
🔸 ميگفت: من يک #ده تومني در جيبم بود، نميدانم چطور شد که در شلوغی #تشييع جنازه اين ده تومني را از جيبم زدند. تعریف می کرد: من یک دوچرخه داشتم هر وقت به #زیارت قبرشان ميرفتم، وقتی ميرسيدم ميگفتم: آقا! من هماني هستم که ده تومنيام را در تشييع جنازه شما زدند.
🔹 گفت: از قضا #کار ما گرفت و بعد از فوت ايشان باغی خريديم و... بالاخره #وضع مالیم خوب شد. ولي هر وقتي به زیارت ایشان می رفتم همين جمله را ميگفتم که آقا! من هماني هستم که ده تومنيام را از جيبم زدند.
🔸 گفت: يک بار که از زیارت قبر ايشان به #خانه باز گشتم، خوابيدم، خواب ديدم که #خدمت ايشان رسيدهام و با همان ملاحت و مهرباني و لطف! سلام کردم و گفتم: آقا! من هماني هستم که در تشييع جنازه شما ده تومنيام را از جيبم زدند.
🔹 حاج آقا رحیم فرمودند: مؤمن! چند بار اين را #گفتهای و ما برايت به انواع مختلف و چندين برابر، #جبران کرديم شما هنوز ميگويي: من همانم... گفتم: آقا! من چيز ديگر بلد نيستم، #قصدی نداشتم.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
💞💞💍💍💞💞
#سوال
در#خواستگاری معمولا از پسر می پرسند که وضع مالی تان چطور است . آیا پسر باید صبر کند تا #وضع مالی اش بهتر بشود و بعد ازدواج کند ؟
#پاسخ
اینکه بعضی از #خانواده ها در مرحله ی اول خواستگاری سوال می کنند که شما #خانه یا ماشین دارید، اشتباه است.
این ازدواج ها را به #تاخیر می اندازد. من به خواستگار دخترم که کار نداشت و به #خواستگاری آمد جواب مثبت دادم البته ایشان#تحصیلات دانشگاهی داشتند ولی هنوز کار نداشتند. مهم #جُربزه ی طرف است .آیا همه ی مردها وقتی به خواستگاری رفتند ماشین و خانه داشتند ؟ نباید اینها #ملاک باشد .
ملاک باید #اخلاق ،دین و اصالت خانوادگی باشد .اگر فرد جربزه ی کار داشته باشد یعنی #صنعتی را می داند یا تحصیلاتی دارد ،نباید به او جواب رد داد.
ما نباید ازدواج مان را#بخاطر مادیات عقب بیندازیم ولی باید امکانات اولیه مادی را داشته باشیم . یعنی حتی طرف نباید خانه یا ماشین داشته باشد می تواند #خانه اجازه کند. اگر شما #رشد شخصیتی، اجتماعی ،بلوغ فکری و #قدرت مدیریت بحران داشته باشید ،نباید ازدواج را به تاخیر بیندازید.
#استاد_دهنوی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan