eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
! به رسول خدا صلى الله عليه و آله خبر دادند كه بن معاذ فوت كرده . پيغمبر صلى الله عليه و آله با اصحابشان از جاى برخاسته ، كردند. با دستور حضرت - در حالى كه خود مى فرمودند - سعد را غسل دادند. پس از انجام غسل و كفن ، او را در تابوت گذاشته و براى دفن حركت دادند. در جنازه او، پيغمبر صلى الله عليه و آله# پابرهنه و بدون عبا حركت مى كرد. گاهى طرف و گاهى طرف راست تابوت را مى گرفت ، تا نزديكى قبر سعد رسيدند. حضرت خود داخل شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسايل ديگر را بياورند! سپس با مبارك خود، لحد را ساختند و خاك بر او ريختند و در آن خللى ديدند آنرا بر طرف كردند و پس از آن فرمودند: - من مى دانم اين قبر به زودى كهنه و فرسوده خواهد شد، لكن خداوند دوست دارد هر كارى كه اش انجام مى دهد باشد. در اين هنگام ، مادر سعد كنار قبر آمد و گفت : - سعد! بر تو گوارا باد! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: - مادر سعد! باش ! با اين و يقين از جانب خداوند حرف نزن ! اكنون سعد گرفتار قبر است و از اين امر آزرده مى باشد. آن گاه از قبرستان برگشتند. مردم كه همراه پيغمبر صلى الله عليه و آله بودند، عرض كردند: يا رسول الله ! كارهايى كه براى سعد انجام داديد به هيچ كس ديگرى تاكنون انجام نداده بوديد: شما با پاى برهنه و بدون عبا جنازه او را تشييع فرموديد. رسول خدا فرمود: نيز بدون عبا و كفش بودند. از آنان پيروى كردم . عرض كردند: گاهى طرف و گاهى طرف چپ تابوت را مى گرفتيد! حضرت فرمود: چون دستم در دست بود، هر طرف را او مى گرفت من هم مى گرفتم ! عرض كردند: - يا رسول الله صلى الله عليه و آله بر جنازه سعد خوانديد و با دست مباركتان او را در قبر گذاشتيد و قبرش را با خود درست كرديد، باز مى فرماييد سعد را فشار قبر گرفت ؟ حضرت فرمود: - آرى ، سعد در خانه بود، فشار قبر به خاطر همين است ! 📚داستانها بحارالانوار @mojaradan
💠 عنایت روح آیت‌الله حاج آقا رحیم ارباب 🔻 نزد بودم که خدمت حاج آقا رحيم رسیده بود. می گفت: روزی رسيدم به حاج آقا رحيم، ديدم فوت کرده‌اند. اول هيچ کس نبود تا اين که جمعيت جمع شدند و و کفن و تشییع انجام شد. 🔸 مي‌گفت: من يک تومني در جيبم بود، نمي‌دانم چطور شد که در شلوغی جنازه اين ده تومني را از جيبم زدند. تعریف می کرد: من یک دوچرخه داشتم هر وقت به قبرشان مي‌رفتم، وقتی مي‌رسيدم مي‌گفتم: آقا! من هماني هستم که ده تومني‌ام را در تشييع جنازه شما زدند. 🔹 گفت: از قضا ما گرفت و بعد از فوت ايشان باغی خريديم و... بالاخره مالیم خوب شد. ولي هر وقتي به زیارت ایشان می رفتم همين جمله را مي‌گفتم که آقا! من هماني هستم که ده تومني‌ام را از جيبم زدند. 🔸 گفت: يک بار که از زیارت قبر ايشان به باز گشتم، خوابيدم، خواب ديدم که ايشان رسيده‌ام و با همان ملاحت و مهرباني و لطف! سلام کردم و گفتم: آقا! من هماني هستم که در تشييع جنازه شما ده تومني‌ام را از جيبم زدند. 🔹 حاج آقا رحیم فرمودند: مؤمن! چند بار ‌اين را و ما برايت به انواع مختلف و چندين برابر، کرديم شما هنوز مي‌گويي: من همانم... گفتم: آقا! من چيز ديگر بلد نيستم، نداشتم. @mojaradan
روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به فرمود:« چه بد است این تخته‌هایی که بدن مرده را برای جنازه روی آن می‌گذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر می کشند، حجم بدن او معلوم است.» اسماء گفت:« من که در بودم، می‌دیدم مردم آنجا از چوب درست می‌کردند و مرده را داخل آن می‌گذاشتند.» سپس اسماء با خرما تابوتی لبه‌دار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و روی آن بکشند، دیگر معلوم نمی‌شود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از ، مرا در همین تابوت بگذارید.» روایت شده است که بانو حضرت فاطمه (علیها سلام ) به اسما بنت عمیس فرمودند : من آنچه را که به زنان (به هنگام مرگ ) می سازند زشت می انگارم جامه ای را بر او افکنند که آن پیکر را به هر بیننده ای می نمایاند و .... اسما گفت : وقتی من در 'سرزمین حبشه بودم دیدم آنها چیزی را می ساختند شاید شما را به بیاورد می خواهید آن را برای شما ؟ حضرت پاسخ فرمود : آری اسما تختی را طلبید و آن را بر زمین نهاد و سپس چند چوب خواست و آنها را بر های تخت محکم کرد . بعد هم پارچه ای به روی ان کشید و گفت : این طور دیدم درست می کنند . حضرت فاطمه (سلام الله علیها ): مانند همین را برای من بساز . مرا بپوشان خداوند تو را از بپوشاند . همچنین روایت شده است که وقتی بانو شکل آن تصویری را که اسما ساخته بود را دید بر لب آورد و تا آن زمان به غیر از همان لحظه خنده بر لبش نیامده بود و فرمود این چه زیبا و نیکو است . در آن نمی توانند زن را از مرد تشخیص دهند @mojaradan
هدایت شده از مجردان انقلابی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 بدون توجهی از کنار او گذشت. این بی‌توجهی بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جای خود کرد تا این شیخ پیر را کند. 🏃‍♂ و راه را بر او سد کرد و با بی‌ادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نکردی؟! همدانی ایستاد و گفت: مگر تو کیستی که من باید حتماً به تو سلام می‌کردم؟ گفت: من فرّارم. آخوند ملاحسینقلی همدانی به او گفت: عبد فرّار! ا من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت فردا ، آخوند ملا حسینقلی همدانی درس را تمام کرده، رو به نمود و گفت: ‌امروز یکی از بندگان خدا کرده😔 هر کس مایل باشد به جنازه او برویم. عده‌ای از شاگردان آخوند به همراه ایشان برای حرکت کردند. ولی با کمال تعجب دیدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان معروف است که آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد کرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد. یکی از شاگردان آخوند به نزد عبد فرارا رفته و از او سؤال کرد: چطور شد که او فوت کرد؟ همسرش گفت: نمی‌دانم چه می‌شد؟ او هر شب با حال غیرعادی و از خود بی‌خود منزل می‌آمد، ولی دیشب حدود یک ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فکر فرو رفته بود و تا نخوابید و در حیاط قدم می‌زند و در حالی که می کرد ،با خود تکرار می‌کرد: عبد فرار تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟! و دق کرد و مرد. اصل داستان از کتاب : شرح حال حکیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، صفحه ۲۷ @mojaradan
📸 آه از غمی که تازه شود با غمی دگر...🥀🥀🥀🥀 🏴مراسم وداع مردم شریف با پیکر حضرت آیت الله (قدس سره)😭 《شنبه ۹۹/۱۰/۱۳ ساعت ۹ صبح در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی》 🎤سخنران: آیت الله 🍃با رعایت پروتکل‌های بهداشتی 🍂برنامه در متعاقبا اعلام خواهد شد... 👇 این پیام را منتشر کنید... @mojaradan