eitaa logo
فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
228 فایل
🌸اگر کسی فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام را نقل کند خداوند گناهان زبان او را می بخشد🌸 💠تعجیل در فرج قطب عالم امکان صلوات💠 خادم : @fattemeh0606 🌷درمحضراستادشجاعی @jalasate_ostad
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️آیاماجرای سقیفه 🐂(گوساله ی سامریِ امت) و حمله به خانه ی وحی در کتب اهل سنت هم آمده است⁉️ این فقط چندنمونه👇👇 👳‍♂ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيب دينوري (معروف به ابن قُتَيبَة) در گذشته سال 276 هجري، 📗در کتاب خود بنام الامامة والسياسة جلد اول صفحه  12، 👈 تحت عنوان کيفَ کانَت بيعة علي أبي طالب کرَّمَ الله وجهه (علي کرم الله وجهه چگونه بيعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري روايت کرده که گفت: همانا روزي 🔥ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سرپيچي کرده و نزد علي جمع شده بودند، سراغ گرفت. پس 🔥عمر را به دنبال آنها ـ که در خانه علي جمع شده بودند ـ فرستاد ، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداري نمودند، 🔥در اين هنگام عمر دستور داد که هيزم حاضر کنيد و خطاب به اهل خانه گفت: «قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست بايد خارج شويد و الا خانه را با اهلش به آتش مي کشم.» شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض، آيا مي داني در اين خانه است؟! 😨 🔥عمر گفت: اگر چه در خانه باشد!... 👳‍♂احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» در گذشته سال 279 هجري در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» جلد اول👇 ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي(ع) به دنبال وي فرستاد، پس علي(ع) بيعت نکرد. 🔥 در اين هنگام عمر با شعله اي آتش روانه ي خانه ي علي عليه السلام شد. 🌱 (ع) در پشت درب با او مواجه شده و گفت: اي پسر خطاب آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟ عمر گفت: آري! و آن چنان به اين عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود. 👆اینها تنها گوشه ای از تهدیدات و تهاجم 🐂گوساله پرستان به خانه وحی هست (گوساله ی این قوم‌ابوبکر بود و سامری عمر بود)🔯 📌امير مؤمنان عليه السلام دفاع نكردن صحابه (اعم از بني هاشم و صحابه و انصار را ) از اهل بيت و علت آن را در بعضي خطبه هاي خويش بيان كرده👇👇👇  اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَي قُرَيْشٍ وَمَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَأَكْفَئُوا إِنَائِي وَأَجْمَعُوا عَلَي مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَي بِهِ مِنْ غَيْرِي وَقَالُوا أَلَا إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَفِي الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَلَا ذَابٌّ وَلَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّة.... 📗نهج البلاغه، محمد عبده، ج2، ص 202 خطبه 217 و الإمامة والسياسة، ابن قتيبة، ج 1 ص 134، و📗 مجمع الأمثال، أحمد بن محمد الميداني النيسابوري ( متوفي 528)، ج2، ص282 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 6، ص 95 و ج 11، ص109📗 خدايا براي پيروزي بر قريش و يارانشان از تو كمك مي خواهم كه پيوند خويشاوندي مرا بريدند، و كار مرا دگرگون كردند و همگي براي مبارزه با من در حقي كه از همه آنان سزاوارترم، متحد گرديدند و گفتند: حق را اگر تواني بگير، و يا اگر تو ر از حق محروم دارند، با غم و اندوه صبر كن و يا با حسرت بمير. به اطرافم نگريستم، ديدم كه نه ياوري دارم، و نه كسي كه از من دفاع و حمايت مي كند، جز خانواده ام كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد. 📗نهج البلاغه، خطبه 217. 📌بسياري از روايت كنندگان نقل كرده اند كه او ( حضرت علي عليه السلام) پس از ماجراي سقيفه اظهار ناراحتي كرد و حق خود را خواسته و كمك طلبيد و فرياد كشيد؛ زيرا در نزد وي حاضر نشدند و بيعت نكردند. و او در حاليكه رو به سوي قبر رسول خدا كرده بود گفت:" 👈 اي فرزند مادرم، اين قوم، مرا ناتوان يافتند و چيزي نمانده بود كه مرا بكشند" و فرمود: واي جعفر من امروز جعفر ندارم؛ واي حمزه؛ من امروز حمزه ندارم!!!. 📗إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج ج 11، ص 65، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1418هـ - علی علیه السلام فرمود؛ 😞قسم به خدا اگر به اندازه تعداد ياوران طالوت يا تعداد اهل بدر نيرو داشتم و ايشان با شما دشمني مي كردند ( ياور من مي شدند) شما را با شمشير مي زدم تا به حق باز گرديد و به راستي ميل كنيد؛ پس آن بهتر بود براي جمع كردن فاصله ها و نگهداشتن آرامش. 📗الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)،  الأصول من الكافي، ج 8 ص 32، ۱۴۴۲
🏴 اللهم العَن أوّل ظالمٍ ظَلَمَ حقَّ محمّد و آل محمّد، و آخِر تابعٍ له علی ذلک همان‌هایی که از حیدر بریدند حسین‌بن‌علی را سر بریدند نبود گر روی زهرا را نشانه نمی‌زد کس به زینب تازیانه همان حبلی که بر حبل‌المتین شد غل و زنجیر زین‌العابدین شد همان آتش که درب خانه پا شد به دشت کربلا در خیمه‌ها شد
فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام🇵🇸
✔️#شرح_نوین_زیارت_عاشورا #بخش_سی_یکم ⁉️بنيانگذاران ظلم و جور به امامان (صلوات الله عليهم) چه كسا
✔️ ⁉️بنيانگذاران ظلم و جور به امامان (صلوات الله عليهم) چه كسانى بودند؟ ✔️حالا كه جايگاه و نقش كليدى و روشن گرديد چه اگر يك لحظه از پرتو نور رحمت و شفابخش آنها محروم شويم با تمام وجود سقوط‍‌ مى‌كنيم 🔻بنابراين ظالمان و ستمكارانى كه اين گوهرهاى الهى را از مردم گرفتند و آنها را از دريافت حق و حقوقشان محروم ساختند و نگذاشتند كه به قله و و و و ... صعود كنند و ... چقدر در حق نسل بشر جنايت و ظلم كرده‌اند؟⁉️ ❇️ در اين صورت بر شما روشن مى‌گردد كه بنيانگذاران ظلم و جنايت بر امامان معصوم (صلوات الله عليهم) چقدر بر جامعه انسانى ظلم كرده‌اند چون كه آنها را از مردم دور نگهداشتند و مردم را نيز از پيشوايان خود دور ساختند و بلكه با هر نوع توهين و جسارت و افتراء و دروغ و ... به مقام و شخصيت ائمه هدى (صلوات الله عليهم) حمله مى‌كردند تا بدينوسيله آنها را در اذهان مردم كوچك سازند ♦️ولى باز هم نمى‌توانستند از نفوذ قداست و نورانيت امامان جلوگيرى كنند و لذا در مواردى با شمشيرهاى دوران جاهلى و گاهى با تحت نظر گرفتن و زندانى كردن امامان معصوم (صلوات الله عليهم) جامعه را از بركات آنان محروم مى‌ساختند. ♨️ظالمان با هر عنوانى كه باشند مبغوض خدا و خلايق هستند چون همه را از رسيدن بحق و حقوقشان محروم ساخته و آنها را پيوسته پژمرده و پريشان و شكست خورده و ... نموده و از رسيدن به هدف و معناى خود بازداشته‌اند 🔴 پس بنيانگذاران ظلم و جنايت به اهل بيت پيامبر(ص) ضمن اينكه حريم بسيار مقدس و بلندمرتبه آنان را در پيشگاه الهى زير پا گذاشتند، و خود را در تيررس خشم و قرار داده‌اند و در حق نسل بشر و جامعه اسلامى خيانت و ظلم بزرگى مرتكب شده‌اند زيرا كه آنها را از رشد و كمال و علم و آگاهى‌هاى لازم محروم كردند ✔️چون وجود مقدس اميرالمومنين و فاطمه و حسنين و ...(صلوات الله عليهم) را از آنها گرفتند اگر بخواهيم اين ستمگران را بشناسيم اينها كسانى بودند كه در هنگام رحلت پيامبر اسلام(ص) بنى ساعده را در مدينه تشكيل داده‌اند و قبل از اينكه جنازه مطهر آن حضرت دفن شود با همديگر متعهد شدند تا جريان را بطور كلى بر هم زده و برنامه جديدى را راه اندازى كنند و حضرت فاطمه(س) همه فتنه‌ها و توطئه‌هاى آن‌ها را در بيان فرمود علاقمندان به كتاب (خطبه حضرت فاطمه آسمانى امامت و ولايت) مراجعه كنند. @mola_amiralmomenin_as
♻️خطبه فاطمه سلام الله علیها فاطمه عليها السلام در مقابل غصب فدک و اين بدعت و دگرگونى سنت رسول خدا بايد قيام كند. بدون شك (س) به خاطر آن نبود كه اين دهكده در دست فاطمه و فرزندان او باشد تا امرار معاش خود و فرزندان را بنمايد. مشكل فاطمه(س) اين بود كه فرهنگ ويرانگر اجتهاد در مقابل نص آغاز شده، و اين آغاز فتنه شومى بود و بدون شك پايان آن نخواهد بود. فردا اجتهادى ديگر پيش مى‌آيد و همچنين آن گاه چه كسى ضمانت خواهد كرد كه خليفه ديگرى با اجتهاد خود دگرگونى‌هاى اساسى در دين پديد نياورد؟ اين رمز و راز نهضت و ايستادگى فاطمه عليها السلام در مقابل و بنيانگزاران آن بود، البته آنان نيز مى‌دانستند كه اگر امروز در مقابل حق‌خواهى فاطمه كوتاه بيايند و حق او را به رسميت بشناسند، اگر امروز مزرعه‌اى كه او مطالبه مى‌كند به او برگردانند، فردا حق مسلم ديگرى را مطالبه خواهد كرد و آنان بايد تسليم خواست آن حضرت باشند. ابن ابى‌الحديد اين راز را در بيانى طنزآميز از استاد خود نقل مى‌كند: از استاد خود على بن فارقى مدرس مدرسه غربى بغداد پرسيدم: آيا فاطمه عليها السلام راست مى‌گفت‌؟ جواب داد: آرى! اگر چنين بود چرا فدك را به او برنگردانند؟ او با لبخندى پاسخ داد: اگر آن روز فدك را به او باز مى‌گرداندند فردا خلافت شوهر خود على را مطالبه مى‌كرد و او هم نمى‌توانست سخن وى را نپذيرد؛ چون قبول كرده بود كه دختر پيغمبر صديقه است و هر چه مى‌گويد راست است. به هر روى فاطمه عليها السلام بر افق مبين روح قدسى خويش خطرات و پيامدهاى ناگوارى را براى اسلام مشاهده كرد. امروز خليفه آغاز يك دگرگونى در اسلام خواهد شد. شگفتا چگونه پيش‌بينى آن حضرت به وقوع پيوست و كمتر از پنجاه سال چه بدعت‌ها پديد آمد، و در نظام عقيدتى، سياسى، فرهنگى اسلام چه دگرگونى‌هايى آشكار شد روح اسلام را از پيكره‌ى اسلام جدا كردند و جسدى بى‌روح از آن بيشتر باقى نگذاشتند. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام🇵🇸
#رفتارشناسی_امام_علی_در_آیینه_تاریخ 🔰3_ حضرت علی(ع) در مدینه در مجموع می توان گفت كه امیرالمؤمنی
🔰4_ حضرت علی(ع) پس از رسول اکرم(ص) رسول اكرم(ص) هنوز ديده از جهان فرو نبسته بود كه طوفان اختلاف در ميان امت اسلام وزيدن گرفت. قريش يعنى عشيرۀ رسول خدا(ص)، آغازگر اين حركت نبودند، زيرا بزرگانش-از مهاجرين-به بيمارى پيامبر مشغول بودند. امّا از ديگر سوى، «گروه مكه» اوضاع را به دقت تحت نظر داشتند و در پى يافتن فرصت براى خروج از عزلت بودند. ولى انصار يعنى جناح ديگر مؤسس اسلام، مشكل حكومت پس از پيامبر را دامن زدند. اين اقدام آنان ناشى از چند عامل بود كه شايد مهمترين و اصلي ترين آنها هراسشان از آينده و سرنوشت شان پس از رحلت رسول خدا (ص) بود. به ويژه كه پس از فتح مكه از- شكل‌گيرى-جبهۀ «متحد» قريش به گونه‌اى كه موازنه را در مرحلۀ آتى به ضرر آنها رقم زند،نگران بودند. در پرتو اين شرايط‍‌،فضاى پيچيده‌اى بر مدينه حاكم بود. و جناحهاى متعددى در آن ظاهر شده بودند كه برخى از صاحب‌نظران،اين جناحها را گونه‌اى از حزب دانسته‌اند. گرچه اين جناحها به دليل پيچيدگى شرايط‍‌ و دشوارى شكست سكوت در آن لحظات،جرئت نكرده‌اند تمايلات خود را آشكار كنند،ولى به صورت غير منتظره‌اى با اقدام انصار در گردهمايى مواجه شدند. موضوعى را برانگيختند كه هنوز در حلقه‌هاى بسته و پنهان مطرح مى‌شد. اين جلسه در ميدانى منعقد شد كه مالكيت آن از آن بنى ساعده از قبيلۀ خزرج بود. تشكيل جلسه در آن مكان مى‌تواند تعبيرهاى متعددى داشته باشد،به ويژه كه در آن زمان معمولا اين گونه اجتماعات در مسجد انجام مى‌شد. اگر حركت انصار يك حركت جناحى -قبيله‌اى-نبود، آنها نيز در مسجد كه به خانه حضرت رسول(ص)چسبيده بود، اجتماع مى‌كردند. و در اين صورت همۀ مهاجران پيرامونشان گرد مى‌آمدند و برخى از آنان و يا حتى همۀ آنها، به اين اقدام انصار چه از نظر زمانى و چه از نظر انگيزه‌هاى گردهمايى اعتراض مى‌كردند. پس موضوع بيانگر اولين سمت‌گيرى سياسى در اسلام است. هر چند كه از نظر دستيابى به رهبرى ضعيف ترين جريان و كم اهميت‌ترين آن در حيات-اجتماعى-مدينه بود. به ويژه كه با اتحاد غير منتظرۀ قريش مواجه گرديد كه مانع حركت آنان شد.ولى آيا انصار در آن هنگام واقعا در پى در دست گرفتن حكومت بودند، در حالى كه آنها از آنچه در اين مورد انديشيده و به طور پنهان طراحى مى‌شد بى‌خبر نبودند؟ شايد همين موضوع آنها را به تحرك واداشت، البته نه براى درخواست حكومت،بلكه براى مشاركت در آن و تأكيد بر ضرورت استمرار نقش مؤثر خود در مرحلۀ پس از رحلت رسول اكرم(ص). البته نگرانيهاى انصار از زمان فتح مكه آشكار شد. يعنى از آن هنگام كه بيرق از دستان سعد بن عباده خزرجى (نامزد انصار براى خلافت پيامبر) خارج شد. زيرا احساسات بر او چيره شد و سخنانى دشمنانه عليه قريش -غير مهاجرين-بر زبان جارى ساخت . اين امر موجب شد تا پيامبر با نگرانى از تأثير منفى اين اقدام بر وضعيت صلح‌آميز مكه، بيرق را از دست وى خارج كرده و به يك قريشى مهاجر(كه گفته شده،على ابن ابى طالب و يا زبير بن عوام بوده است) بدهد. 📗کتاب رفتارشناسی امام علی(ع) در آیینه تاریخ؛ نوشته ابراهیم بیضون؛ مترجم: علی اصغر محمدی سیجانی @mola_amiralmomenin_as
🔰4_ حضرت علی(ع) پس از رسول اکرم(ص) در اينجا،هدف، پرداختن به بررسى گستردۀ جريانات سياسى در اولين جامعۀ اسلامى نيست، بلكه منظور ارزيابى مجدد مرحله‌اى است كه انصار شاهد بروز دو جريان اعلام نشده در جبهۀ مهاجرين بودند. ✔️جريان اول جريانى است كه حضرت على (ع) نماد آن بود و برخى مورخان آن را«حزب هاشمى»ناميده‌اند. ✔️و جريان دوم جريانى بود كه نظريه «وسط‍‌» (ميانه‌روى)را پيشه كرد، كه از معادله‌اى كه قريش در ميان اعراب براى خود مجسم ساخته بودند و ابو بكر آن را در بيان داشت برمى‌خواست: «ميانه‌روترين اعراب در خانواده و اصل و نسب». جريانى كه حضرت على(ع)آن را رهبرى مى‌كرد، حتى پيش از بيمارى پيامبر(ص)، از خلال اين تصور كه رهبرش خليفۀ بعدى است، حضور فعّالى در جامعه داشت؛ اما جريان دوم اگر چه در انديشۀ بعضى از رهبران مهاجر كه رقيب على(ع)بوده و نمى‌توانستند خلافت را در بنى هاشم امرى دائمى بدانند،وجود داشت،ولى موجوديت خود را اعلام نمى‌كرد. ⚠️به سقيفه بازگرديم؛ نزديك بود كه انصار بارزترين رهبران خود يعنى سعد بن عباده را كانديداى خلافت كنند كه خبر آن به مهاجرين در خانۀ رسول خدا(ص)رسيد. و عمر بن خطاب سعى كرد تا فضاى حاكم بر جامعه كه خلافت را بى‌ترديد و به طور قطعى از آن على(ع) مى‌دانست به لرزه درآورد. و خود آن حضرت نيز با توجه به اظهاراتش،در مورد خلافت خود اطمينان داشت. از جمله اين اظهارات،گفتۀ او به ابن عباس در حضور ابو سفيان است كه تحت تأثير آن شرايط‍‌ به خانۀ او آمده بود: «اين مسئله‌اى است-جانشينى پيامبر-كه از آن نگرانى نداريم». و يا گفتۀ او به عمويش عباس است كه فرمود: «آيا كسى جز من به اين امر-خلافت پيامبر-چشم دوخته است» شايد سرعت يكسره شدن كار خلافت در سقيفه،مانع حركت و تلاش ديگران شد. از جمله،كسانى كه خود مبتكر اين گردهمايى بودند،به علت اختلافشان،در نهايت ناچار شدند عقب‌نشينى كنند و به منطق ضرورت قريشى بودن خليفه تن در دهند. منطقى كه ابو بكر،پيش از بيعت با وى در امر خلافت،بر آن تأكيد كرد: «قريش واليان اين امر-خلافت-هستند» و ديگر فرصتى براى گفتگوى بيشتر نبود. به استثناى موضع«زنده‌اى»كه در ميان جمعيت بيعت‌كننده با ابو بكر گرفته شد: «انصار و يا بعضى از آنها گفتند:كه جز با على(ع)بيعت نخواهيم كرد.». اما شد،آنچه شد. و شايد بهترين تفسير در اين مورد سخن شاخص ترين آنها يعنى عمر بن خطاب باشد كه در توصيف بيعت گفت: «يك فلته‌اى (کار بی مقدمه و شتابزده و بدون اندیشه= ربودن و قاپیدن) همچون فلته‌هاى جاهليت بود كه موجب شد ابو بكر بپاخيزد نه شخص ديگرى» 📗کتاب رفتارشناسی امام علی(ع) در آیینه تاریخ؛ نوشته ابراهیم بیضون؛ مترجم: علی اصغر محمدی سیجانی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام🇵🇸
🌐#غیبتی_در_حضور علي (عليه السّلام) در خطابش به يکي از ياران مي فرمايد: اي رميله، هيچ مؤمني در شرق
🌐 مسئله ي نشناختن و اطاعت نکردن از وجود معصوم، مي تواند مفهوم ديگري از باشد. آن اندازه اي که پيامبر و ائمه (عليهم السّلام) در طول تاريخ شناخته نشدند، مي توانيم بگوييم، در واقع، از ديد مردم غايب بودند. اين مفهوم از ، بر تمام تاريخ ، سايه افکنده است، بلکه نشانه هاي آن را در زمان خود پيامبر (ص) مي توانيم بيابيم. آن جا که پيامبر(ص) مصلحت اسلام را در ديد و عزم را بر صلح با مشرکان محکم کرد، آنان که جنگ، خوي هميشگي شان بود و تفاخر عرب سراسر وجودشان را پر کرده بود، به مخالفت برخاستند و گفتند: «ما، طالب جنگ ايم و خواري صلح را نمي پذيريم.»! قرآن، از آن صلح، به «فتح آشکار» تعبير کرده است: «إنّا فتحنا لک فتحاً مبيناً» آن جا که پيامبر، در آخرين روزهاي حيات اش، فرمان حضور در لشکر اسامه را به مسلمانان داد و بارها و بارها فرمود: «لعن الله مَن تخلّف عن جيش أُسامة»، آنان که فرمان پيامبر (ص) را فرمان خدا نمي دانستند و دل هاشان به مسئله ي خلافت بعد از رسول خدا (ص) مي انديشيد، بهانه آوردند که چه گونه يک جوان را به فرماندهي خويش بپذيريم؟»! و آن زمان که پيامبر (ص) در بستر بيماري فرمود: «قلم و دواتي بياوريد تا براي تان چيزي بنويسم که گمراه نشويد.»، ندا در دادند: «حسبنا کتاب الله»! 💠در اين رفتارها که مي انديشيم، در مي يابيم که گويا پيامبر (ص) در جامعه ي آن روز، غايب بوده است، غيبتي که آخرين نمود واقعي آن، در ماجراي تجلّي کرد، آن جايي که از همه چيز سخن مي رود جز آن چه پيامبر (ص) گفته و وصيّت کرده بود! رسول خدا (ص) که مسئوليّت حفظ و بقاي دين بعد از خود را نيزبرعهده داشت، در آخرين سال حيات خود، در حجّةالوداع، بار ديگر با نداي «مَنْ کنتُ مولاه فهذا علي مولاه...» در ميان جمع کثيري از مسلمانان، اين امر عظيم را به انجام رسانيد و با ايشان اتمام حجت کرد، امّا عملکرد آنان در فاصله ي کمي بعد از وفات پيامبر (ص) نشان داد که گويي اصلاً نبوده است، پيامبر را در آن صحنه نديده اند و کلام اش را نشنيده اند! آري، پيامبرِ متصل به وحي و تعيين شده از جانب خدا، غايب است و آن چه براي بسياري ظهور دارد، حاکمي است که از پيش خود رأي و نظري دارد و ديگران نيز در کنار او رأي و نظري اند! @mola_amiralmomenin_as
✔️ژرفای غدیر: نوری که هرگز خاموش نشد ، نقطه‌ی عطف بشریت بود. نه تنها یک حادثه، بلکه یک اعلامیه‌ی الهی برای تعیین سرنوشت جهان تا ابدیت. پیامبر اکرم (ص)، آن نبی مکرم اسلام، در واپسین حج خود، بر بلندای منبر ساخته شده از جهاز شتران، دست مولای متقیان، امیرالمؤمنین علی (ع) را بالا برد و فرمود: “مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌّ مَولاهُ”. این جمله، تنها یک انتصاب نبود؛ این، اعلام “حکومت الهی” بر زمین بود. حکومتی که قرار بود به جای استبداد و جهل، عدل و علم را برپا دارد. حکومتی که قرار بود به جای تبعیض و فساد، برابری و پاکی را رواج دهد. اما تاریخ، شاهد پشیمانی و پیمان‌شکنی بود. هنوز گرمای آفتاب غدیر بر دشت نخشکیده بود که بذر نفاق و بی‌وفایی کاشته شد. ، نقطه‌ی انحراف از مسیر الهی بود. آنجا که حق، فدای مصلحت‌های موهوم گشت و ولایت الهی، جای خود را به حکومت‌های بشری داد. و از آن زمان، زنجیره‌ی مظلومیت اهل بیت (ع) آغاز شد. مظلومیتی که از خانه‌نشینی امیرالمؤمنین علی (ع) شروع شد، به شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) انجامید، در کربلا به اوج خود رسید و تا به امروز، هر روز با خون پاک شیعیان و منتظران، آبیاری می‌شود. @mola_amiralmomenin_as