eitaa logo
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
174 فایل
🌸اگر کسی فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام را نقل کند خداوند گناهان زبان او را می بخشد🌸 💠تعجیل در فرج قطب عالم امکان صلوات💠 خادم : @Alisafaei72 🌷درمحضراستادشجاعی @jalasate_ostad
مشاهده در ایتا
دانلود
خطبۀ فدکیۀ - نسخۀ موبایل.pdf
1.6M
🔻کاش با خطبۀ حضرت زهرا(س) آشناتر بودیم که یک‌ دوره آگاهی از اهم معارف دینی است. اولیاء خدا به فرزندان خود خطبۀ فدکیه را آموزش می‌دادند و آنها حفظ می‌کردند. اگر کسی می‌خواهد جمع‌بندی فاطمه(س) را از دین اسلام بداند و از علت غربت دین پس از رسول خدا(ص) آگاه شود، این خطبه را بخواند. 👤علیرضا پناهیان @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔻کاش با خطبۀ حضرت زهرا(س) آشناتر بودیم که یک‌ دوره آگاهی از اهم معارف دینی است. اولیاء خدا به فرزندا
✔️چشمه آفتاب (1) فاطمه عليها السلام چون پدر و شوهر خطبه مى‌خواند، و زمزم حيات‌آفرين معارف و معرفت اسلامى از مشرق زبانش جارى مى‌گردد. او زلزله مى‌آفريند و بنيان سقيفه را به لرزه درمى‌آورد، و آنان كه دل به سياست و رياست سپرده بودند، كاخ آمال خود را در حال فروپاشى مى‌بينند. شگفتا! اين خطبه‌ى آسمانى، با افق‌هاى برينش چون گوى نور مى‌درخشد و روشنگر راه حق‌جويان است. بلاغت و فصاحت، در آن موج مى‌زند و لبريز از مفاهيم الهيه و آموزه‌هاى وحى است، منشور هدايت و رستگارى و سندى تابناك بر حقانيت مكتب تشيع است. چون فاطمه در اين خطبه، خطبه‌ى پدر در غدير را شرح مى‌دهد و آيات نازله آن رخ‌داد آسمانى را تفسير مى‌كند و فروغ جعل ولايت الهيه‌ى «على» را نمايان مى‌سازد. او فدك را بهانه‌ى آن بها مى‌داند و امامت على عليه السلام را مى‌طلبد، اگر فرياد فاطمه نبود، اگر طنين اين خطبه در تاريخ اسلام ايجاد نمى‌شد، اگر اعتراض فاطمه نبود، اگر آن بانو در مقابل سقيفه و بانيان آن نمى‌ايستاد و فرياد روشنگر و افشاگرانه خود را بلند نمى‌كرد، معلوم نبود تاريخ اسلام چگونه رقم مى‌خورد و آيا اين جمع بزرگ شيعى امروز وجود داشت يا خير؟ بديهى است كه شجره مباركه تشيع را آن بزرگوار غرس نمود و نهضتى آفريد كه على عليه السلام پس از 25 سال بار ديگر پرچم آن را به اهتزاز درآورد و برافراشت و در سخنان بليغ خود در خطبه‌ها و به خصوص «شقشقيه» از آن ظلم بزرگ كه بر اسلام روا داشته بودند پرده برداشت و مسير و منهج امامت را نماياند. در ستودن و ستايش اين خطبه هيچ جمله و سخنى كافى نيست، اين خطبه سند عزت اسلام و مسلمين، و عصاره معارف و معرفت اسلامى است، فروغ عقائد و اعتقادات از آن نمايان است و تشريح احكام و فلسفه آن از مشرق آن تابان است. بيان اسلام ناب محمدى است و منشور هدايت است تا روز قيامت. بركتى آسمانى در تاريخ است و چشمه جوشان خورشيد است كه از آن نور و حرارت و حيات جارى است. ترجمانى از آموزه‌هاى وحى و گنجينه‌اى از حقايق است. نواى مظلوميت حق و عدل، و فرياد بلند انسان ستم‌ديده و غارت‌شده است كه هميشه در گوش تاريخ زمزمه مى‌گردد. عقيده و دين و سعادت براى بشر است، بهشت رضوان و شهر سلام و مدينه‌ى فضيلت است، تأويلى از «والشمس و الضحى» است. شعاع آن جهان‌گستر است و امواجش كرانه‌هاى تاريخ را در هم نورديده و صخره‌هاى بيداد و جهالت را متلاشى مى‌كند. آهنگش چون مزامير داودى موسيقى «سبّوح قدّوس» است. خدانمايى‌اش چون مناجات كليم، پندآموزى آن چون نصايح لقمان، احتجاج و انذارش چون سخن نوح و هود، و صلح و احياگرى آن چون دم عيسى است، پيامدنمايى آن را تاريخ خون‌بار جهان اسلام به نمايش مى‌گذارد. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️چشمه آفتاب (2) افق عرشى ، آيات قرآن را ترجمان است. باطن آن، طنين آموزه‌هاى وحيانى و ظاهر آن آراسته به آيات قرآنى است. مفاهيم آن تفسيرى از آيات قرآن، و رمز شناخت حق از باطل در آن تجلّى فرقان است. فصل‌الخطاب همه‌ى قيل و قال‌ها پيرامون جريان محكوم سقيفه است. هنر بلاغت و فصاحتش جلوه‌اى از بلاغت قرآن است. اين خطبه در حقيقت ترجمانى از فرهنگنامه قرآنى و دائرة‌المعارفى از معارف اسلامى است. شهد معرفت به خدا و اعتقادات ناب اسلامى از آن به كام جان جارى است. افق‌هاى اين سخنان بليغ به فروغ وحى الهى فروزنده و روشن است. صديقه شهيده در اين خطبه، آموزه‌هاى وحى را تفسير و تحليل مى‌نمايد و راهى روشن و صراط‍‌ مستقيمى را فراروى مردم قرار مى‌دهد. اين خطبه آيه‌اى از حمد و ثناى الهى است، توحيد و يگانه‌شناسى، بعثت پيامبران و تجلّى اعظم رسالت مصطفوى، راه رشد و هدايت‌گر رسالت، انذار و تبشير به مردم، پند و اندرز و بيم به مهاجران و انصار، قرآن و اهل بيت، اسرار و فلسفه احكام و دستورات الهى، مكانت وحدت‌آفرين امامت و ولايت، مهر و رحمت پيامبر خدا، جايگاه و جهاد على، رخ‌دادها و بدعت‌هاى پس از رحلت رسول خدا را تبيين و آشكار مى‌سازد. محكمه‌اى که گستردگى حقيقت را بر پا مى‌كند و در درازاى تاريخ از حق و عدل دفاع و باطل و بدعت را محكوم مى‌نمايد. ✔️البته بايد چنين باشد! چون اين خطبه فاطمى است و فاطمه بر ستيغ همه فضيلت‌ها تابان است. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️كوثر خدا *فاطمه سلام‌الله علیها* كوثر خدا، روح نبى و همتاى على است؛ حبيبه خدا و ليلة‌القدر قرآن است؛ مشكات خدا، مصباح هدى و شمس و ضحاى اسلام است؛ معناى جمال، تفسير جلال و تأويل كمال است. واژه وفا، مظهر صفا و سوره هل اتى است‌‌‌؛ دختر رسالت، همسر ولايت و مادر امامت است، فاطمه جان و اى ريحانه رسول خدا، اى با عصاى موسى؛ اى بر صليب عيسى، اى ايوب بلاها، اى مغصوب فراق‌ها، اى يوسف جفاها، اى كوه پرابهت، اى زلال محبت، اى چشمه طهارت. اى اسوه خدايى، اى جلوه الهى، اى عشق كبريايى؛ بر ما ببخشاى، كه از تهجدت گفتيم، از جهادت، از اسرار وجودت؛ ولى زلال پيامت را نشنيديم. از خانه گِلى تو شنيديم ولى از رنج قرنها و بلوغ بيدارى و راز كوفتن دركوبهايت هرگز! وصف تو گفتيم و چه بى‌روح، چون كه بلنداى خورشيد را در جلوه‌اى از شمع به نظاره نشستيم. اى آموزگار ظرافت، تو خود به ما بياموز، تلاوت بيدارى، بلوغ انذار و رنج تاريخ را كه سخت محتاج آنيم. دشت را از تدبير تو نشانى نيست، كه با نيم‌نگاهى كوه و كرانه‌اش را در آغوش مى‌نشانيم، تدبير و عمق نگاه تو، دريايى است بى‌كرانه، كوهى است همپاى تاريخ؛ اى آفتاب سفركرده، من فرياد سبز تو را كه از پشت ديوار قرن‌ها طنين‌افكن است شنيدم، و شعله‌هاى درب خانه‌ات كه در آتش كين مى‌سوخت ديدم، من سراغ خونين تو را از لاله‌ى سوخته‌ى در ميان در و ديوارهاى تاريخ گرفتم، و شاهد تاريكى زمين در روز نفرين تو بر كسانى كه قرص آفتاب را به قرص نانى فروختند. من از گلوى تو صداى خدا و حق‌طلبى را شنيدم و به لب‌هاى سوخته‌ات آيه تشنگى مردم را از فرهنگ و معارف اسلامى مشاهده نمودم. فاطمه جان، در جغرافياى خانه‌ى گِلى تو، تاريخِ تفسير شد و رنج‌ها و جهادها، به راستى اين خانه معجزه‌ى تاريخ است. فاطمه جان، در ناله‌هاى پرسوزت بر زمين از دست رفته ، آيات تفسير شد و زلال چشمه غدير سيرابم كرد، از ديدگان نورانى‌ات اشك‌هاى تو را ديدم كه چگونه طوفان آفرين تاريخ است، اشكى كه ترجمانى از كتاب شماست، و پيوسته بر عليه ستم و ستم‌گر جارى است. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
🔻کاش با خطبۀ حضرت زهرا(س) آشناتر بودیم که یک‌ دوره آگاهی از اهم معارف دینی است. اولیاء خدا به فرزندا
✔️پرتو اول با وجود آن كه جامع‌ترين كلمه‌ى «تحميد» الحمد للّه رب العالمين است كه هم شامل عالم تكوين اعم از آسمان‌ها و زمين و عالم مجرد و ماده مى‌گردد و هم عالم تشريع و تدوين را شامل است؛ ولى فاطمه عليها السلام كه خود گوهر «تحميد» است و در پرتو نور عرشى آن ذات مقدس، فرشتگان تحميد و تسبيح و تهليل را فرا گرفتند، طليعه‌ى اين خطبه نورانى را اين‌گونه آغاز مى‌كند: ♻️«أَبْتَدْءُ بِحَمْدِ مَنْ‌ هُوَ اوْلى بِالْحَمْدِ وَ الَطّولِ‌ وَ الْمَجْدِ، الْحَمْدُ لِلّهِ‌ عَلى مَا أَنْعَمَ‌...» 🍃آن حضرت از حمد و ستايش بر نعمت‌هاى خداوند آغاز مى‌كند با آن كه آن حضرت مى‌داند «حمد» مقام ستايش و سپاس است، خواه در مقابل نعمت كه شكر نام مى‌گيرد و خواه بدون نعمت، كه آن ذات استحقاق ستايش را دارد. ✔️در لغت چنين آمده: والحمد هو الثناء بالجميل على قصد التعظيم و التبجيل للممدوح سواءٌ النعمه و غيرها. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ⁉️چرا حضرت فاطمه(س) از حمد بر نعمت‌هاى خدا آغاز مى‌كند؟ بايد گفت آن بزرگوار مى‌خواهد از دين و اركان آن توحيد و معرفت و معارف الهى سخن بگويد، بايد در آغاز اشاره‌اى به فلسفه نموده و پرده از چهره اين حقيقت بردارد. به راستى چرا ما بايد خدا را بشناسيم و ساحتش را ستايش نماييم، چون خداوند است و سپاس منعم فرياد و آهنگ روح آدمى است. اين حكم عقل و داورى وجدان است. از سوى ديگر، مى‌خواهد در پرتو اين سخنان گرد بيدارى به چشمان به خواب رفته مسلمانان بيافشاند، آنان كه به يك باره به همه‌ى حقايق گذشته پشت كرده و در انجمنى نظام رهبرى اسلام را دگرگون ساخته و بدعتى بزرگ آفريده‌اند. بنابراين بايد از نعمت رسالت و بركت هدايت پدر بگويد و از نعمتى بزرگ كه همه نعمت‌ها به طفيل وجود اويند سخن بگويد، او مى‌خواهد مسلمانان را به پيامبر رحمت باز گردانده و از عزت‌آفرينى آن رسالت براى آن جمع پرده بردارد: مگر در پرتو نعمت رسالت آن حضرت، شما به آن همه شكوه و عزّت نرسيديد؟ مگر آن حضرت شما را از خاك بر آسمان كرامت و عزّت قرار نداد؟ مگر آن شعله‌هاى خشم و جهل و كين را در ميان شما خاموش نساخت‌؟ پس چرا حرمت اين نعمت بزرگ را پاس نمى‌داريد؟! و چرا نسبت به اين نعمت بزرگ قدر ناشناسيد؟ بنابراين بايد از نعمت‌هاى الهى بگويد و خداى را به پاس همه نعمت‌ها و به خصوص نعمت‌هاى معنوى كه اوج آن در رسالت رسول خدا(ق) بدرخشيد و تجلى اعظم رخ داد بيان نمايد. به هر روى، آن از حمد شروع مى‌كند، واژه مقدسى كه افزون بر 60 مورد اين واژه و مشتقات آن در قرآن استعمال شده است و بر آفاق روشنى مى‌درخشد. ✔️الفاظ‍‌ «حمد»، «مدح»، «ثناء» و «شكر» گرچه از نظر معنا به هم نزديكند، ولى مرادف هم نمى‌باشند و تفاوت لطيف و دقيقى با يكديگر دارند. چنان كه در زبان فارسى نيز واژه‌ى «سپاس» كه معادل شكر است با واژه‌ى «ستايش» كه معادل حمد است با هم متفاوتند گر چه به ظاهر مرادف هم پنداشته شده‌اند. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ، محراب بندگى و ستايش خداست. ستايش ذات مقدسى كه جامع همه كمالات است و بدين سبب همه مدح‌ها و ستايش‌ها به او باز مى‌گردد. آياتى از قرآن اين فروغ را مى‌نماياند همانند: اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ‌ رَبِّ‌ الْعٰالَمِينَ‌ (حمد: 2) و اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ‌ الَّذِي... (انعام: 1) و قُلِ‌ الْحَمْدُ لِلّٰهِ‌ (نمل: 59) و هُوَ لَهُ‌ الْحَمْدُ (قصص:70) و از آنجا كه تنها در برابر نعمت‌هاى خدا نمى‌باشد، بلكه همه اسماء و صفات و كلمات تكوينى و تدوينى او را شامل مى‌گردد، خواه اثر و مقتضاى آن اوصاف به غير برسد يا نرسد. زيرا تنها جلوه جمال خدا نيست كه بايد گردد؛ بلكه جلوه‌ى جلالى او نيز محمود است. قرآن اين حقيقت را نمايان ساخته و چنين مى‌فرمايد: وَ قُلِ‌ الْحَمْدُ لِلّٰهِ‌ الَّذِي لَمْ‌ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ‌ يَكُنْ‌ لَهُ‌ شَرِيكٌ‌ فِي الْمُلْكِ‌ وَ لَمْ‌ يَكُنْ‌ لَهُ‌ وَلِيٌّ‌ مِنَ‌ الذُّلِّ‌ وَ كَبِّرْهُ‌ تَكْبِيراً . (إسراء: 111) به هر روى، افزون بر آن كه و خداى سبحان مستحقّ‌ است، بودن او نيز جاى و ستايش است. نه تنها از چنين گستره‌اى برخوردار است، بلكه تمام مصاديق و جلوه‌هاى ، و را نيز شامل مى‌گردد، پس تسبيح، تهليل و تكبير خداى سبحان همه از مصاديق و ستايش خداوند است. برعكس آن نيز حقيقت، تحميد و تهليل و تكبير خداوند نيز همه از مصاديق و جلوه‌هاى تسبيح ذات اقدس الهى است. در حقيقت بايد گفت تسبيح، تحميد، تهليل و تكبير، اگر چه با هم اختلاف مفهومى دارند، ولى همه از مصداقى برخوردارند. دليل اين حقيقت، آيات مباركى است كه در قرآن تسبيح و تحميد را به هم آميخته‌اند همانند: فَسَبِّحْ‌ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌ وَ كُنْ‌ مِنَ‌ السّٰاجِدِينَ‌ (حجر: 98) وَ سَبِّحْ‌ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌ قَبْلَ‌ طُلُوعِ‌ الشَّمْسِ‌ وَ قَبْلَ‌ غُرُوبِهٰا (طه: 130) وَ سَبِّحْ‌ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌ بِالْعَشِيِّ‌ وَ الْإِبْكٰارِ (غافر: 55) سَبِّحْ‌ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌ حِينَ‌ تَقُومُ‌ (طور: 48) ✔️بارى، نه تنها تحميد و تسبيح انسان‌ها فروغ يك حقيقت است كه فرشتگان نيز چنين مى‌باشند در قرآن چنين مى‌خوانيم: وَ تَرَى الْمَلاٰئِكَةَ‌ حَافِّينَ‌ مِنْ‌ حَوْلِ‌ الْعَرْشِ‌ يُسَبِّحُونَ‌ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‌ (زمر: 75) و يَحْمِلُونَ‌ الْعَرْشَ‌ وَ مَنْ‌ حَوْلَهُ‌ يُسَبِّحُونَ‌ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‌ (غافر: 7) و أَ تَجْعَلُ‌ فِيهٰا مَنْ‌ يُفْسِدُ فِيهٰا وَ يَسْفِكُ‌ الدِّمٰاءَ وَ نَحْنُ‌ نُسَبِّحُ‌ بِحَمْدِكَ‌ (بقره: 30) فراتر آن كه همه موجودات در اقيانوس حمد و تسبيح خداوند شناورند و اين حقيقت در اين آيه جلوه‌گر است: وَ إِنْ‌ مِنْ‌ شَيْ‌ءٍ إِلاّٰ يُسَبِّحُ‌ بِحَمْدِهِ‌ وَ لٰكِنْ‌ لاٰ تَفْقَهُونَ‌ تَسْبِيحَهُمْ‌ (إسراء: 44) ♻️خلاصه، اين اقترانِ و ، همه‌ى پديده‌ها و عالم هستى را در بر گرفته است و خداوند همان ، و خداوند اوست. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
#مبانى_قرآنى_خطبه_فدكيه ✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى #مقام_حمد، محراب بندگى و ستايش خداست. ستايش ذ
✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ♻️فرق حمد و مدح مشهور است كه حمد و مدح همتا و همانندند؛ ولى بايد دانست كه اين دو واژه كه دو ريشه متفاوت دارند داراى دو معناى متفاوتند و بدين سبب كاربرد آن دو نيز با هم فرق مى‌كند . فقط‍‌ در برابر صاحب كمالى است كه داراى عقل و انديشه باشد، ولى كه در مقابل است پيرامون غيرعاقل نيز استعمال مى‌شود. مثلاً گوهرى زيبا و ارزشمند قابل مدح است ولى قابل ستايش و حمد نمى‌باشد . تفاوت ديگر حمد و مدح، آن است كه تنها در برابر كارهاى اختيارى است، ولى درباره امور غيراختيارى نيز به كار مى‌رود مثلاً بلندى قامت و زيبايى چهره در انسان با اين كه اختيارى نيست قابل مدح و سپاس است؛ ولى قابل ستايش و حمد نيست برخلاف و كه هم است و هم . ✔️بنابراين هر حمدى مدح است، ولى هر مدحى حمد مى‌باشد. ♻️فقط‍‌ براى اوست به هر روى، حمد و ستايش براى خداست و هر حمد و ستايشى از هر حامد و ستايش‌گرى و براى هر محمود و ستايش‌شده‌اى كه باشد در حقيقت حمد خداى سبحان است، جز او هيچ كس سزاوار حمد نيست او حميد محض و محمود على‌الاطلاق است. قرآن كريم سراسر عوالم هستى امكانى و اين اقيانوس بى‌كرانه‌ى هستى را مخلوق خداوند سبحان دانسته و بدون شك چون هستى ممكن جلوه‌اى از اوست زيبا و نيكوست: «قُلِ‌ اللّٰهُ‌ خٰالِقُ‌ كُلِّ‌ شَيْ‌ءٍ» (رعد: 16) «اَلَّذِي أَحْسَنَ‌ كُلَّ‌ شَيْ‌ءٍ خَلَقَهُ‌» (سجده: 7). بنابراين هر چه به خلعت «شى» آراسته گرديده، كه شامل سراسر عوالم و هستى امكانى است به لباس زيبايى و حسن آراسته است و چون در برابر كمال، جمال و عطاى نعمت است پس حمد مطلق ازلى و ابدى از آن خداست و هيچ كس ديگر، سزاوار حمد نيست و بر اين افق نور آنان كه واسطه‌هاى فيض و مجارى رحمت اويند تحت‌الشعاع و سرآغاز سلسله‌ى فيض تنها ذات اقدس الهى است. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
#مبانى_قرآنى_خطبه_فدكيه ✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ♻️فرق حمد و مدح مشهور است كه حمد و مدح همتا
✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ♻️فاطمه سلام الله علیها سخن خود را از حمد آغاز مى‌كند به چنين گستره‌ى عظيم و بى‌نهايت نيز مى‌نگرد و از همان ابتداء از حمد شروع مى‌كند كه در واقع روح توحيد را نمايان كرده باشد و ثنا و ستايش را فقط‍‌ از آن خدا بداند، خداى بزرگ حميد است كه هم به معناى محمود و هم به معناى حامد به كار مى‌رود او محمود است. بر اين اساس تمام ستايش‌هاى موجودات از آن اوست و هم حامد حقيقى ذات اقدس متعال است و تنها اوست كه مى‌تواند حق ستايش خود را ادا نمايد و در زيبا سخن «الحمد للّه» اين دو افق نمايان است كه افق نخست آن كه مقام محمود است در اين سطور پيش رو تبيين مى‌گردد: الف) او محمود است زيرا: حمد در برابر نعمت است و چون منعم حقيقى و بالذات، اوست، و همه‌ى نعمت‌ها (با واسطه يا بى‌واسطه) به او باز مى‌گردد. پس محمود حقيقى اوست: «وَ مٰا بِكُمْ‌ مِنْ‌ نِعْمَةٍ‌ فَمِنَ‌ اللّٰهِ‌ »؛ (نحل: 53) در قرآن كريم هر جا سخن از حمد «الحمد» مطرح است، نعمتى از نعم الهى و فيضى از فيوضات او به عنوان دليل مطرح است؛ و نيز از منظر قرآن كريم سراسر عوالم هستى امكان از آن جهت كه آفريده‌ى خداست زيبا و نيكوست پس همه جمال‌ها از آن خداى سبحان است. به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست چون حمد همان ثنا و ستايش در برابر كار زيباست از اين رو همه‌ى حمدها از آن خداوند جميل جمال آفرين است. (تفسیر تسنيم، ج 1، ص 343) بايد توجه داشت كه زيبايى كارهاى خدا مطلق است نه نسبى، تا تنها نسبت به خود آن ذات اقدس يا برخى اشياء خوب و زيبا باشد. فعل خدا سراسر جمال، و جمال او جميل مطلق، و كمال او كامل صرف است، و اين راز نيايش بندگان خدا در محراب عبادت سحر ماه رمضان است: «أَللّهُمَّ‌ إنِّى أَسْئَلُكَ‌ مِنْ‌ جَمَالِكَ‌ بِأَجْمَلِهِ‌ وَ كُلُّ‌ جَمَالِكَ‌ جَمِيل، أَللّهُمَّ‌ إنِّى أَسْئَلُكَ‌ بِجَمَالِكَ‌ كُلِّهِ‌» «أَللّهُمَّ‌ إنِّى أَسْئَلُكَ‌ مِنْ‌ كَمَالِكَ‌ بِأَكْمَلِهِ‌ وَ كُلُّ‌ كَمَالِكَ‌ كَامِل، أَللّهُمَّ‌ إنِّى أَسْئَلُكَ‌ بِكَمَالِكَ‌ كُلِّهِ‌» (مفاتيح‌الجنان، دعاى سحر.). و نيز براساس ربوبيت مطلقه خداى سبحان و فروغ توحيد افعالى، در اسناد فعل به فاعل، سهمى براى غير خدا نمى‌ماند. زيرا تنها فيض الهى است كه همه‌ى عوالم هستى را اداره مى‌كند و كارهايى كه به ديگران اسناد داده مى‌شود، جز ظهور و تجلى فيض و فعل خدا نيست. به همين دليل، قرآن كريم در پرتو آياتى، پيروزى رزمندگان و جهاد آنان را عمل خود معرفى مى‌كند همانند: «فَلَمْ‌ تَقْتُلُوهُمْ‌ وَ لٰكِنَّ‌ اللّٰهَ‌ قَتَلَهُمْ‌ ...».(انفال: 17)؛ «(اى مؤمنان!)شما كافران را(با قوّت و قدرت خود در نبرد بدر)نكشتيد،بلكه خدا(با پيروزنمودنتان بر آنان و افگندن هراس به دلهايشان)ايشان را كشت....» و نيز پيرامون رسول اكرم مى‌فرمايد: «وَ مٰا رَمَيْتَ‌ إِذْ رَمَيْتَ‌ وَ لٰكِنَّ‌ اللّٰهَ‌ رَمىٰ‌»؛ (انفال: 17) چون تنها فيض خداست كه همه‌ى هستى و از جمله ميدان‌هاى نبرد حق با باطل را اداره و تدبير مى‌كند. 🔘به هر روى، اگر چه مقام محمود فقط‍‌ از آن خداست، حامد نيز جز ذات لايزال حق نمى‌تواند باشد، بلكه حامد حقيقى او نيز جز خود او نيست، زيرا حمد حقيقى بدون شناخت حقيقى نعمت‌هاى الهى ممكن نيست و شناخت همه نعمت‌هاى او براى غير خدا ممكن نمى‌باشد پس مقام حامد نيز اختصاص به خدا دارد. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ♻️مشرق حمد فاطمى (1) مقام حمد، افق مبينى است كه فروغ ستايش از آن به ساحت معبود محمود مى‌تابد. حامد و ستايش‌گر، ستايش ممدوح خود مى‌كند و در پرتو حمد، به مقام محمود مى‌رسد. او ذات معشوق خود را كه جامع همه‌ى كمالات است مى‌ستايد و او را ثنا مى‌گويد خواه نعمتى در ميان باشد يا نباشد. مقام حامدان خدا، در قرآن چشم‌افروز است، در مدح آنان خداوند مى‌فرمايد: اَلتّٰائِبُونَ‌ الْعٰابِدُونَ‌ الْحٰامِدُونَ‌... .(توبه: 112) رسول خدا صلى الله عليه و آله در تعريف اين مقام مى‌فرمايد: «آرى، اولين كسانى كه به سوى بهشت خوانده مى‌شوند حامدانند؛ آنانند كه در حال خوشى و ناراحتى خدا را حمد و ستايش مى‌نمايند». ⁉️به راستى چرا حمد خداى سبحان از دنيا و همه چيز آن برتر است‌؟ چون حمد خداوند مصداق (إِلَيْهِ‌ يَصْعَدُ الْكَلِمُ‌ الطَّيِّبُ‌) «فاطر: 10»كلم طيب است و هر چه چنين باشد به سوى خداى منزه، از هر جهت بالا مى‌رود و هر چه به سوى او بالا رفت، به مقام «عند» رسيده و عندالهى مى‌گردد و ديگر فناپذير نيست (مٰا عِنْدَكُمْ‌ يَنْفَدُ وَ مٰا عِنْدَ اللّٰهِ‌ بٰاقٍ‌ ).«نحل: 96» در نتيجه چيزى كه ابدى و جاويد است از آن‌چه كه محدود و زودگذر است بهتر خواهد بود. ✔️از اين رو حمد مؤمن بهتر از دنياى زودگذرى است كه دل‌بستگى به آن اساس همه‌ى گناهان است. با توجه به مكانت عرشى مقام تحميد است كه رسول خدا به ستيغ اين مقام مى‌درخشد. ♻️فاطمه عليها السلام در اين مقام، عالى‌ترين الگوست. او از آموزه‌هاى وحى خداى حميد و دامان پدرى كه محمود و محمد است، آموخته كه در اين فراز بلند و محراب نيايش با معبود محمود چگونه سخن بگويد و با چه كلام و گويشى با خدا راز و نياز كند. گويى فروغ آيات خداوند است كه از جان فاطمه به ساحت ملكوت برمى‌تابد. آن مجموعه آيات قران پيرامون «تحميد» به روح آن حضرت تابيده و بدون شك بازتاب آن اين ستايش‌ها خواهد بود. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ♻️مشرق حمد فاطمى (2) در اين محراب قدس، حضرت فاطمه عليها السلام اين‌گونه خدا را ستايش مى‌كند: «أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ الَّذِى بِنِعَمِهِ‌ بَلَغَتْ‌ مَا بَلَغَتْ‌ مِنَ‌ الْعِلْمِ‌ بِهِ‌، وَ الْعَمَل لَهُ‌، وَ الرَّغْبَةِ‌ إلَيْه...؛ ستايش مخصوص خداوند سبحان است كه ما را در پرتو نعمت‌هايش قرار داده و شناخت به او - كه از بالاترين نعمت‌هاست - به ما ارزانى داشته و پاس بندگى‌اش را به ما عنايت نموده و دل‌هاى ما را به سوى خود متوجه ساخته و اطاعت اوامرش را بر ما لازم گردانيده است. سپاس او را مى‌گويم كه مرا منكر آيات كتابش قرار نداده، بلكه فروغ آيات قرآن بر جانم جارى گشته - و نيز با بصيرت مرا هدايت كرده كه سرگردان و متحير در منهج بندگى‌اش نيستم. او را مى‌ستايم كه مرا به دين خود هدايت كرد و جز بندگى خودش چيزى در جانم ننهاد و فقط‍‌ پرستش خودش را به من ارزانى داشت». و در فرازى ديگر چنين ستايش مى‌كند: «وَ الْحَمْدُ لِلّهِ‌ الَّذِى لَمْ‌ يَجْعَلْنِى كَافِراً لِأَنْعُمِهِ‌، وَ لَا جَاهِداً لِفَضْلِهِ‌، فَالْخَيْرُ مِنْهُ‌ وَ هُوَ أَهْلُهُ‌...» . و در مقام حمد خداوند به پاس رفعت و جلالتش چنين ستايش مى‌كند: «أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ الْعَلِىِّ‌ الْمَكَانِ‌، أَلرَّفيعِ‌ الْبُنْيَانِ‌، أَلشَّدِيدِ الْإمْكَان، أَلْعَزِيزِ السُّلْطَان، أَلْعَظِيمِ‌ الشَّأْن، أَلْوَاضِح الْبُرْهَان، أَلرَّحِيمِ‌ الرَّحْمن، أَلْمُنْعِمِ‌ الْمَنَّان، أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ الَّذِى... ؛ سپاس شايسته‌ى خداوندى است كه مكانتش بلند، بنيانش برتر و پابرجا، اركانش استوار، سلطنتش پايدار، مقامش رفيع، برهانش روشن و نيز بخشنده، مهربان و روزى‌رسان و منّان است؛ ستايش از آن خداوندى است كه از هر مخلوقى كه او را به حقيقت ربوبى و قدرت خداوند مى‌شناخت مستور مانده است. ديدگان، او را نمى‌يابند و اخبار، او را در بر نمى‌گيرند. به راستى چه كسى را ياراى حمد اوست‌؟» به هر روى طنين «حمد» فاطمه، عالم‌گستر و بى‌نهايت است. او در ستايشى چنين مى‌گويد: «أَللّهُمَّ‌ لَكَ‌ الْحَمْدُ مِلْاءَ السَّمواتِ‌ السَّبع، وَ مِلْاءَ طِبَاقهنّ‌، وَ مِلْاءَ الْأرْضِ‌ السَّبْع وَ مِلْاءَ مَا بَيْنَهُمَا، وَ مِلْاءَ عَرْشِ‌ رَبَّنَا الْكَرِيم ...» . و در ستايشى ديگر اين گونه خدا را مى‌ستايد: «أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ الَّذِى لا يَنْسى مَنْ‌ ذَكَرَهُ‌، أَلْحَمْدِ لِلّهِ‌ الَّذِى لا يُخَيِّبُ‌ مَنْ‌ دَعَاهُ‌، أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ الَّذِى مَنْ‌ تَوَكَّلَ‌ عَلَيْهِ‌ كَفَاهُ‌، أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ ...» . و نيز مقام ذات، افعال و نعمت‌هاى مادى و معنوى خدا را اين گونه مى‌ستايد: «أَلْحَمُدِ لِلّهِ‌ رَفِيع الدَّرَجَاتِ‌، مُنَزِّلِ‌ الْآيَاتِ‌، وَاسِعِ‌ الْبَرَكَاتِ‌، سَاتِرِ الْعَوْرَاتِ‌، قَابِلِ‌ الْحَسَنَاتِ‌، مُقِيلِ‌ الْعَثَرَاتِ‌، مُنَفِّسِ‌ الْكُرُبَاتِ‌، مُنْزِلِ‌ الْبَرَكَاتِ‌، مُجِيبِ‌ الدَّعَوَاتِ‌، مُحْيِى الْأَمْوَاتِ‌، إلهِ‌ مَنْ‌ فِى الْأَرْضِ‌ وَ السَّموَاتِ‌» . 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ♻️مشرق حمد فاطمى (3) حضرت فاطمه عليها السلام به پاس شكر نعمت عبادت و مكارم اخلاق خداى سبحان را اين‌گونه مى‌ستايد: «ألْحَمْدُ لِلّهِ‌ عَلى كُلِّ‌ حَمْدٍ، وَ ذِكْرٍ، وَ شُكْرٍ، وَ صَبْرٍ، وَ صَلَاةٍ‌، وَ زَكَاةٍ‌، وَ قِيَامٍ‌، وَ عِبَادَةٍ‌، وَ سَعَادَةٍ‌، وَ بَرْكَةٍ‌، وَ زِيَادَةٍ‌، وَ رَحْمَةٍ‌، وَ نِعْمَةٍ‌، وَ كَرَامَةٍ‌، وَ فَرِيضَةٍ‌، وَ سَرَّاءٍ، وَ ضَرَّاءٍ، وَ شِدَّةٍ‌، وَ رَخَاءٍ، وَ مُصِيبَةٍ‌، وَ بَلَاءٍ، وَ عُسْرٍ، وَ يُسْرٍ، وَ غِنَاءٍ، وَ فَقْرٍ، وَ عَلى كُلِّ‌ حَالٍ‌ وَ فِى كُلِّ‌ أَوَانٍ‌ وَ زَمَانٍ‌ وَ كُلِّ‌ مَثْوى وَ مُنْقَلَبٍ‌ وَ مَقَامٍ‌ ؛ سپاس و ستايش خداوند را سزاوار است بر هر مدح و ذكرش، و بر هر شكر و صبرش، او را سپاس مى‌گويم بر هر نماز و زكات، و در هر قيام و عبادتى، بر هر سعادت و كاميابى، و بر هر بركت و زيادتى. او را ستايش مى‌كنم بر هر رحمت و نعمتى، و او را مى‌ستايم بر هر كرامت و فريضه‌اى. بر هر خوشى و ناخوشى، در هنگامه‌هاى سخت و آسايش او را ستايش مى‌كنم و در هر مصيبت و بلايى ساحتش را مى‌ستايم، در هر تنگنا و گشايشى او را حمد مى‌گويم، بر هر بى‌نيازى و فقرى ستايش مى‌نمايم و در هر زمان و مكان و در حال حركت و توقف و در هر لحظه و جايگاه او را مى‌ستايم». ♻️اوج تابش حمد خداوند، در اين جملات آشكار گرديده است. 😭 ✔️فرزند بزرگوارش امام سجاد عليه السلام نيز اوج فروغ و فروز حمد را در نيايشى اين چنين مى‌نماياند: «أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ الْأَوَّلِ‌ بِلَا أَوَّلٍ‌ كَانَ‌ قَبْلَهُ‌، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ‌ بَعْدَهُ‌، أَلَّذِى قَصُرَتْ‌ عَنْ‌ رُؤْيَتِهِ‌ أَبْصَارِ النَّاظِرِينَ‌، وَ عَجَزْتَ‌ عَنْ‌ نَعْتِهِ‌ أَوْهَامُ‌ الْوَاصِفِينَ‌ ...؛ حمد ويژه‌ى خدايى است كه در اوليت بى‌آغاز و در آخريت بى‌انجام است، خدايى كه ديده‌ى كوتاه‌بين اهل نظر توان رؤيت و مشاهده‌ى او را ندارد و اوهام و انديشه‌هاى واصفان را ياراى وصف او نيست». (صحیفه سجادیه، دعای اول) 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
#مبانى_قرآنى_خطبه_فدكيه ✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ♻️مشرق حمد فاطمى (3) حضرت فاطمه عليها السلا
✔️پرتو دوم ♻️و لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَم فاطمه عليها السلام پس از حمد و ستايش خداوند، زبان به شكر خداى سبحان مى‌گشايد و مى‌گويد: «وَ لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا ألْهَمَ‌». اگر چه ميان واژه حمد و شكر تفاوت‌هايى موجود است، از اين رو كه: شكر به معناى سپاسگزارى در مقابل كفران است و چنان كه كفران صحيح نيست مگر از كسى كه استفاده از نعمت نموده و از آن بهره‌مند شده است و در مقابل نافرمانى كرده و از آن قدردانى نكرده است، شكر و سپاس نيز بر نعمتى صحيح است كه به شخص سپاسگزار رسيده باشد برخلاف حمد كه ستايشى است در برابر مطلق نيكويى. بنابراين به جاى «أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌» الشكر للّه نمى‌توان گفت، چون شكر، سپاس نعمتى بود كه به خود سپاسگزار رسيده است، فاطمه عليها السلام با بيان شكر، پس از حمد مى‌خواهد بيان كند از نعمتى مى‌گويم كه همه در آن شناوريم و پرتو آن بر همه‌ى ما تابيده است. تفاوت ديگرى نيز در ميان اين دو واژه مشهود است و آن اين كه حمد مختص ذات حضرت حق است، محمود حقيقى، فقط‍‌ خداى سبحان است. ♻️و اگر خداوند، حمد مقام صالحان كرده و در بيان على عليه السلام اين فروغ مى‌درخشد آن حضرت مى‌گويد: «فَرَضِىَ‌ سَعْيَهُمْ‌ وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ‌» . على عليه السلام چشم‌اندازى را فرا روى درك و خرد مردمش مى‌گشايد و گرنه در يك تحليل و جمع‌بندى نهايى غير خداوند سهمى در حمد نداشته بلكه خداى سبحان حامد و ستايش‌گر كمال خويش است. او با فعلى از افعال خود ستايشگر فعل ديگرى است. بارى براساس توحيد افعالى و ربوبيت مطلق خداى متعال، اعمال صالح و سعى مشكور بندگان خدا چيزى جز ظهور و تجلّى فعل خدا نمى‌باشد و حمد نسبت به آن در حقيقت حمد و ستايش فعل خداست. از سوى ديگر حمد خدا از مقام صالحان، نيز نعمتى از خداوند است كه در برابر آن حمد خدا لازم است. بنابراين، كسى كه در ديد و نظر ابتدايى محمود خداست، به نگاه نهايى به خاطر اين كه محمود خدا بوده، بايد حامد خدا باشد و خدا را ستايش كند. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
هرچه داریم همه از کَرَمِ فاطمه است دوجهان قطره ای از موجِ یَمِ فاطمه است آن بهشتی که خدا وصف به قرآن کرده گوشه ای از حَرمِ مُحترمِ فاطمه است هرکسی عزَّتِ خود را زِ خدا می طلبد راهِ آن خاک شدن بر قَدَمِ فاطمه است هست جبریل دُعاگوی مُحِبُّ الزَّهراء تا زمانی که به زیرِ عَلَمِ فاطمه است جُز خدا هیچ کسی بر حَرَمَش مَحرَم نیست قبله ی کعبه به سمتِ حَرَمِ فاطمه است نامِ حیدر که روی دربِ جَنان حَک شده است نقش و طرّاحیِ آن با قَلَمِ فاطمه است نُه فَلَک فیض زِ ایّامِ ظُهورش بُردند نوحه ی عرش بر آن عُمرِ کَمِ فاطمه است هرکسی که به حمایت زِ ولایت برخاست می توان گُفت که او هم قَسَمِ فاطمه است پَرچم فاطمیّه تا به قیامت بالاست صاحبِ روضه ی او مُنتَقِمِ فاطمه است شاعر: رضا رسول زاده . @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
#مبانى_قرآنى_خطبه_فدكيه ✔️پرتو دوم ♻️و لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَم فاطمه عليها السلام پس از
✔️پرتو دوم ♻️و لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَم خلاصه، از آن خداوند است، و لك الحمد، آهنگ نيايش ذوات مقدس معصومين عليهم السلام است. اميرالمؤمنين عليه السلام در تبيين اين حقيقت مى‌فرمايد: «وَ لَا يَحْمَدُ حَامِدٌ إلَّا رَبَّهُ‌؛ (نهج البلاغه، خطبه 16) ولى ، چنين نيست و در فرهنگ دينى و قرآن چنين آمده: *أَنِ‌ اشْكُرْ لِي وَ لِوٰالِدَيْكَ‌* (لقمان: 14) كه دستور شكر غير خدا آمده است. با وجود اين تفاوت، فروغ «حمد» بر شكر نيز مى‌تابد و در رواياتى اين حقيقت نمايان است. ✔️بارى، در واقع ، يكى از مصاديق است و واژه از جوامع‌الكلمى است كه چون آفتاب فروغش فراگير است . ⁉️اكنون جاى اين پرسش است كه فاطمه عليها السلام كه در ابتدا با «حمد» مقام خدا را ستايش نمود اكنون چرا باز با واژه‌ى شكر آن مقام را مى‌ستايد و سپاسگزارى مى‌كند؟ آن كه، تابش شكر فاطمه از دو منظر پديدار است؛ نخست آن كه فاطمه است با آن روح عرشى و آسمانى مقام حمد و سپاس خدا طراوت روح اوست. او كه حبيبه‌ى خدا و فانى در عشق و محبت خداوند است؛ آن گاه كه پدر به او مى‌گويد: «فاطمه جانم! اينك جبرئيل در كنار من است و از سوى خدا پيام آورده كه فاطمه هر چه از خدا مى‌خواهد بخواهد كه خدا به او عطا مى‌كند»، در پاسخ مى‌گويد: «شَغَلَتْنِى عَنْ‌ مَسْأَلَةٍ‌ لَذَّةُ‌ خِدْمَتِهِ‌، لَا حَاجَةَ‌ لِى غَيْرُ النَّظَرٍ إِلى وَجْهِهِ‌ الْكَرِيم فِى دَارِ السَّلَامِ‌» . و نيز آن حضرت در نيايش خود مى‌گويد: «وَ أَسْئَلُكَ‌ لِذَّةَ‌ النَّظَرِ إلى وَجْهِكَ‌» و نيز: «وَ أَسْئَلُكَ‌ النَّظَرَ إلى وَجْهِكَ‌، وَ الشَّوْقَ‌ إلى لِقَائِكَ‌» و نيز چنين نيايش مى‌كند: «أَللّهُمَّ‌ اجْعَلْنَا مِمَّنْ‌ كَأَنَّهُ‌ يَرَاكَ‌، إِلى يَوْمِ‌ الْقِيَامَةِ‌ الَّذِى فِيهِ‌ يِلْقَاكَ‌، وَ لَا تَمُتْنَا إلَّا عَلى رِضَاكَ‌» فاطمه عليها السلام بر افق برين «لِقاء» مى‌درخشد، مقامى كه از آنِ‌ «خاص‌الخواص» است. مقامى كه فروغ آن در قرآن مى‌درخشد و افزون بر بيست مرتبه از اين افق پرده‌بردارى شده و واژه «لقاءاللّه» نورافشانى كرده است. ⁉️به راستى مقام «لقاءاللّه» كدام است‌؟ ⁉️آيا همان مرگ است آن گونه كه بعضى گفته‌اند يا آن كه مقام لقاء روح بر مشرق نور حضرت حق است و ملاقات جان عاشق با خداوند، همان وصول و زيارت و نظر بر وجه اللّه و ديدن قلب است؟ ♻️به هر روى، اين مقام لقاء و زيارت الرحمن است كه بر اين افق ذوات خاص «حجج‌اللّه» مى‌درخشند. شگفتا! اين چه مقام و مرتبتى است‌؟ آنان كه خود، وجه‌اللّه و اسم اعظم پروردگارند و آنان كه از پرتو نورشان خداوند بهشت و نعمت‌هاى آن را آفريد. اين مقام لقاء است نه ديدار بهشت و حورالعين. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو دوم ♻️و لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَم در عرصه‌ى نعمت‌هاى الهى است كه فاطمه حمد و شكر و ثناى خدا مى‌گويد، پس از حمد مى‌گويد: «وَ لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَمَ‌» چون در منظر فاطمه دو افق پديدار است از يك سو افق اعلا و تابش انوار نعمت، پس بايد ساحت كبريايى خدا را ستايش كند و سپاس گويد؛ ولى از سوى ديگر، او با مردمى سخن مى‌گويد كه حق ناشناس و قدر ناسپاسند؛ مردمى كه تا ديروز در لجن‌زار جاهليت غوطه‌ور بودند، در بدترين بستر و فضا زندگى مى‌كردند، خوراكشان مردار و سوسمار، و آب آشاميدنى آنان گنداب بود. نه تمدنى و فرهنگى، نه جامعه‌اى و سياستى، نه اخلاق و انسانيتى، دختران را زنده به گور مى‌كردند و مجسمه‌هاى سنگى و چوبى را ستايش مى‌نمودند، خرافات به آنان چنگ زده بود و در آتش جهل و بيداد مى‌سوختند. 🔘ناسپاسی فاطمه علیها السلام با نامردمانى سخن مى‌گويد كه نعمت بزرگ رسالت را كفران و ناسپاسى كرده‌اند، اجر رسالت را ناديده انگاشته‌اند، اينك بر آنان هشدار مى‌دهد كه هان! اى مردم! آيا اين است شكر نعمت‌هاى خداوند؟ اين است اجر و مزد رسالت پدرم‌؟ چرا بر چهره‌ى اسلام سيلى زديد، دگرگونى و بدعت آفريديد، نظام رهبرى اسلام را دگرگون ساختيد. آيا اين است مودت به ذوالقربى‌؟ اين است تمسك به عترت و قرآن ؟ بارى، فاطمه از شكر بر نعمت الهام مى‌گويد، چون چراغ فطرت، فروغى حقيقت‌نما دارد و سرچشمه جوشان معرفة‌اللّه است، شناخت خوبى و بدى، و زشتى و زيبايى از اين سرچشمه است، و اكنون مسلمانان به آن‌چه كرده‌اند بنگرند و در همان آينه حق‌نماى فطرتشان زشتى كار خود را مى‌بينند. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو دوم ♻️و لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَم 🔘شكر بر افق برين وحى اين واژه «ش - ك - ر» و مشتقات آن افزون بر هفتاد مورد در قرآن كريم تكرار گرديده و فروغ شكر را آشكار ساخته است. در آياتى بندگان را به اين وصف مى‌ستايد و مأجور مى‌شناسد چون: وَ سَيَجْزِي اللّٰهُ‌ الشّٰاكِرِينَ‌ (آل عمران / 144.) وَ سَنَجْزِي الشّٰاكِرِينَ‌ (آل عمران / 145.) أَ لَيْسَ‌ اللّٰهُ‌ بِأَعْلَمَ‌ بِالشّٰاكِرِينَ‌ (انعام / 53.) لَنَكُونَنَّ‌ مِنَ‌ الشّٰاكِرِينَ‌ (انعام / 63، اعراف / 189؛ يونس / 22.) كُنْ‌ مِنَ‌ الشّٰاكِرِينَ‌ (اعراف / 144؛ زمر / 66.) لِكُلِّ‌ صَبّٰارٍ شَكُورٍ (ابراهيم / 5؛ لقمان / 31؛ سباء / 19؛ شورى / 33.) عِبٰادِيَ‌ الشَّكُورُ (سباء / 13.) إِنَّهُ‌ كٰانَ‌ عَبْداً شَكُوراً (اسراء / 3.) شٰاكِراً لِأَنْعُمِهِ‌ (نحل / 121.) فَأُولٰئِكَ‌ كٰانَ‌ سَعْيُهُمْ‌ مَشْكُوراً (اسراء / 19.) كٰانَ‌ سَعْيُهُمْ‌ مَشْكُوراً (انسان / 23.) أَنِ‌ اشْكُرْ لِلّٰهِ‌ (لقمان / 12) أَنِ‌ اشْكُرْ لِي (لقمان / 14) وَ اشْكُرُوا لِي (بقره / 152.) وَ اشْكُرُوا لِلّٰهِ‌ (بقره / 172.) وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ‌ اللّٰهِ‌ (نحل / 114.) وَ اشْكُرُوا لَهُ‌ (عنكبوت / 17؛ سباء / 15.) يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ‌ (نمل / 40.) لَعَلَّكُمْ‌ تَشْكُرُونَ‌ (بقره / 52 و 56 و 185؛ آل عمران / 123؛ مائده / 6 و 89؛ انفال / 26؛ نحل / 14 و 78؛ حج / 26؛ قصص / 73؛ روم / 46؛ فاطر / 12؛ جاثيه / 12.) . و در پرتو آياتى ناسپاسان ملامت و سرزنش شده‌اند چون: أَكْثَرَ النّٰاسِ‌ لاٰ يَشْكُرُونَ‌ (بقره / 243.) وَ لٰكِنَّ‌ أَكْثَرَهُمْ‌ لاٰ يَشْكُرُونَ‌ (يونس / 60 و نمل / 73.) فَلَوْ لاٰ تَشْكُرُونَ‌ (واقعه / 70 و...) و.... ♻️اين تابش و جلوه‌ى «مقام شكر» در پرتو آيات قرآن است. و بدون شك آموزه‌هاى وحى جان‌هاى مؤمنين و بندگان مقرّب خدا را به اين حقيقت آسمانى مزين ساخته‌اند، ⁉️شگفتا كه فاطمه عليها السلام كه درياى بى‌كران روحش مالامال از عشق و محبت به خداست و جانش از موج شوق لقاء خداوند لبريز و در مقام بندگى خدا بر بلنداى اين سپهر مى‌درخشد، وحى و سخن خداوند در جان الهى او چه بازتابى دارد و چه موج‌هايى مى‌آفريند او در آراستگى به مقام شكر خداوند، چگونه تجلى خواهد كرد و آموزه‌هاى وحى او را بر چه اوجى مى‌رساند؟ ✔️ بديهى است كه او نيكو مى‌درخشد و در مقام خداوند چون پيامبران و بندگان مخصوص خدا «شكور» خواهد بود كه خداوند فرموده است: وَ قَلِيلٌ‌ مِنْ‌ عِبٰادِيَ‌ الشَّكُورُ (سبأ: 13)؛ و اين است ترجمان ده‌ها آيه‌ى پيرامون شكر كه: «وَ لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَمَ‌» بازتابى از فروغ اين آيات وحی است. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو دوم ♻️و لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَم 🔘شكر بر افق برين وحى بنا بر نقل مصباح‌الشريعه(ص 38)، امام صادق عليه السلام در تعريف شكر چنين مى‌فرمايد: «فِى كُلِّ‌ نفس من أنفاسك شكر لازم لك، بل الف او اكثر، و أَدنى الشكر... ؛ در هر نفسى از نفس‌هاى تو شكرى لازم است، بلكه هزار شكر و بيشتر، و كمترين شكر آن است كه آگاه باشى نعمت از سوى خدا به تو رسيده است و آن را از آن محبوبى سوى اللّه ندانى و نيز به آنچه او عطا مى‌كند و مى‌بخشد راضى باشى، و نعمت‌هاى وافر او را بستر گناه و نافرمانى خداى متعال قرار ندهى، پس در همه‌ى اوقات زندگى خود بنده شاكر و سپاسگزار خدا باش. و در همه‌ى حالات، خود را در پرتو فروغ مهربانى خدايت بنگر، و بدان! اگر در نزد خداوند عبادتى برتر و بالاتر از شكر بود، خداى سبحان آن را نام مى‌برد و به انجام آن فرمان مى‌داد ولى چون از شكر عبادتى برتر نيست، فرمان به شكرگزارى داده و از ميان بندگان خود آنان را برگزيد كه به خلعت شكرگزارى آراسته‌اند و البته آنان بسيار كمند». ✔️كمال و فراز آن است كه به زبان قلب و با اخلاص تمام، به عجز و ناتوانى سپاس او اقرار كنى كه از انجام كمترين مرتبه شكر خدا عاجز و درمانده‌اى، زيرا اگر به شكرگزارى او موفق گشتى بدان كه فروغ خدا بر تو تابيده و آن نيز نعمتى بزرگ است و شكر مى‌طلبد. ♦️پس انجام هر شكرى نيز خود شكرى ديگر مى‌طلبد، به هر روى، انسان مستغرق درياى نعمت‌هاى اوست و بدون شك در انجام شكر و سپاس خدا عاجز و ناتوان است. پس چگونه انسان مى‌تواند بنده‌ى شكور خدا باشد، جز با اظهار عجز و ناتوانى از سپاس و بندگى او. به هر روى، شكر و سپاس از يك سو فرمان خداى سبحان است و از سوى ديگر، فرياد فطرت كه در مقابل منعم بزرگ بايد سپاسگزار بود. خداوند بندگان صالح و پارساى خود را به اين صفت آراسته و تكريم نموده است. ناسپاسان را نيز توبيخ و سرنزش كرده آيات بسيارى از قرآن اين حقيقت را بيان نموده است. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
#مبانى_قرآنى_خطبه_فدكيه ✔️پرتو دوم ♻️و لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَم 🔘شكر بر افق برين وحى بن
✔️پرتو سوم ♻️وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ‌ فاطمه عليها السلام حمد و شكر را با ثناء و ستايش خداوند به كمال مى‌رساند و آن‌گاه حمد و شكر و ثناء را مدلل ساخته و مى‌فرمايد: «مِنْ‌ عُمُومِ‌ نِعْمَةٍ‌ إبْتَدَأهَا، وَ سُبُوغِ‌ آلاءٍ أَسْدَاهَا، وَ إحْسَانِ‌ مِنَنٍ‌ وَالَاهَا» حمد و شكر و ثناء فرياد و نداى فطرت، و پيام جان انسان است، آخر شكر و حمد و ثناى منعم على الاطلاق از يك سو و ذات جامع كمالات از سوى ديگر، لازم عقلى است. و بدون ترديد خداى متعال مستحق ستايش و سپاس و ثناء است. او كه پيش از وجود ما، بى‌كرانى از نعمت‌ها را تقديم كرد، سفره‌ى جود و احسان خود را گسترد، نظامى هماهنگ و بى‌كران بر پا داشت، نظامى بديع و زيبا، كه از آن بهتر ممكن نيست «ليس فى الامكان ابدع ممّا كان» آسمان را برافراشت و كوه‌ها را استوار نمود و زمين را گسترد. خورشيد و گستره‌ى نور آن را آفريد، تا نور افشاند و حرارت بخشد و حيات بيافريند. و شب را به گهر درخشنده‌ى ماه آراست و نورافشان نمود، و روز را روشن نمود و با شب، روز را پوشاند، با ستارگان، آسمان را زيبا نمود. طبيعتى زيبا آفريد كه جز خود طبيعت آينه زيبايى‌هاى او نيست. هيچ نقاش هنرمند، نمى‌تواند پرتوى از اين همه زيبايى را كه در بى‌كران پديده‌هاى خدا موج مى‌زند، جلوه‌گر سازد. سبحان‌اللّه! آن همه عظمت در درياهايش كه مشرق تابانى از عجايب خداست، آن همه شكوفه، كه از دل سياه خاك مى‌رويد و نمايان مى‌گردد، شگفتا از اين همه راز و عظمت و بزرگى، كه ذوات مقدس معصوم در مقابل اين همه عظمت مبهوت مى‌گردند، انسان و بدايع آفرينش او، كدام نقاش مى‌تواند در «ظلمات ثلاث» اين گونه صورت آرايى كند، كه جلوه‌اى از جمال او، زنان مصرى را بى‌تاب كند، كه دست از نارنج نشناسند و زبان بر ستايش او بگشايند و بگويند: قَطَّعْنَ‌ أَيْدِيَهُنَّ‌ وَ قُلْنَ‌ حٰاشَ‌ لِلّٰهِ‌ مٰا هٰذٰا بَشَراً إِنْ‌ هٰذٰا إِلاّٰ مَلَكٌ‌ كَرِيمٌ‌ ؛ (یوسف: 31) «دست‌هاى خود بريدند و گفتند منزه است خدا، اين كه بشر نيست اين فرشته‌اى بزرگوار است». 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
🔘«أَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ عَلى مَا أَنْعَمْ‌، وَ لَهُ‌ الشُّكْرُ عَلى مَا أَلْهَمْ‌، وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ‌، مِنْ‌ عُمُومِ‌ نِعَمٍ‌ ابْتَدَاهَا...» ترجمانى از آيات قرآن و آموزه‌هاى وحيانى است. ✔️در قرآن كريم مجموعه‌ى آياتى، نظام آفرينش را رحمت و نعمت دانسته كه خداوند، اين نظام را در اختيار انسان قرار داده و براى او آفريده است در آياتى چنين آمده: 🍃و سَخَّرَ لَكُمُ‌ اللَّيْلَ‌ وَ النَّهٰارَ وَ الشَّمْسَ‌ وَ الْقَمَرَ . 🍃و سَخَّرَ لَكُمُ‌ الشَّمْسَ‌ وَ الْقَمَرَ دٰائِبَيْنِ‌ 🍃و سَخَّرَ لَكُمُ‌ الْفُلْكَ‌ 🍃و سَخَّرَ لَكُمُ‌ الْأَنْهٰارَ 🍃أ لَمْ‌ تَرَ أَنَّ‌ اللّٰهَ‌ سَخَّرَ لَكُمْ‌ مٰا فِي الْأَرْضِ‌ 🍃و سَخَّرَ لَكُمْ‌ مٰا فِي السَّمٰاوٰاتِ‌ وَ مٰا فِي الْأَرْضِ‌ جَمِيعاً مِنْهُ‌ . ♻️شگفتا! همه‌ى آن‌چه در آسمان و زمين است مسخّر انسان است. در مجموعه‌اى ديگر از آيات قرآن مى‌فرمايد: 🍃الَّذِي جَعَلَ‌ لَكُمُ‌ الْأَرْضَ‌ فِرٰاشاً وَ السَّمٰاءَ بِنٰاءً 🍃الَّذِي جَعَلَ‌ لَكُمُ‌ اللَّيْلَ‌ لِتَسْكُنُوا فِيهِ‌ وَ النَّهٰارَ مُبْصِراً 🍃و هُوَ الَّذِي جَعَلَ‌ لَكُمُ‌ النُّجُومَ‌ لِتَهْتَدُوا بِهٰا فِي ظُلُمٰاتِ‌ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ 🍃هوَ الَّذِي جَعَلَ‌ لَكُمُ‌ الْأَرْضَ‌ ذَلُولاً 🍃و اللّٰهُ‌ جَعَلَ‌ لَكُمُ‌ الْأَرْضَ‌ بِسٰاطاً 🍃و لَقَدْ مَكَّنّٰاكُمْ‌ فِي الْأَرْضِ‌ وَ جَعَلْنٰا لَكُمْ‌ فِيهٰا مَعٰايِشَ‌ و نيز در واژه‌ى خلق: هُوَ الَّذِي خَلَقَ‌ لَكُمْ‌ مٰا فِي الْأَرْضِ‌ جَمِيعاً . ♻️خلاصه افزون بر صد آيه‌ى نور در پرتو واژه‌هاى مختلف «جعل» و «سخّر» و «خلق» و واژه‌هاى ديگر، بحر بى‌كران پديده‌هاى حضرت حق را به پاس خلقت انسان دانسته و مجموعه‌ى آفرينش را صدف پرورش گهر تابان انسان تعريف كرده است و آبشار نعمت‌ها را به پاى اين موجود جارى ساخته است. و در واقع، آهنگ همه‌ى پديده‌هاى الهى آن است كه ما از براى توايم. مفهوم همان حديث شريف قدسى كه «خَلَقْتُ‌ الْأَشْيَاءَ لِأَجْلِكَ‌» 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
#مبانى_قرآنى_خطبه_فدكيه ✔️پرتو سوم ♻️وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ‌ فاطمه عليها السلام حمد و شكر را
✔️پرتو چهارم ♻️وَ أَشْهَدُ أَنْ‌ لَا إلهَ‌ إلَّا اللّه در فراز نخست، فاطمه عليها السلام از نعمت‌هاى بى‌كران الهى سخن گفت، و نيز از حمد و سپاس او از نعمت‌ها پرده برداشت، تا لزوم شكر منعِم را جلوه‌گر سازد و پيش فرضى براى اين فراز به نمايش گذارد. چرا معرفت الهى و يگانه‌پرستى‌؟ چون او منعم على‌الاطلاق است و شكر منعم لازم و ضرورى است. فراز نخست در حقيقت فلسفه و حكمت براى است كه آن حضرت جلوه‌هايى از ده‌ها آيه قرآن و آموزه‌هاى وحيانى را در آن گفتار نمايان ساختند. در اين فراز افقى ملكوتى مى‌گشايد كه جلال نام و معرفت الهى از آن ساطع است. از و مى‌گويد و مفاهيم بلند آسمانى را كه در حقيقت نوشته‌اى از ده‌ها آيات قرآن و آموزه‌هاى وحيانى است تفسير مى‌نمايد. در اين فراز چنين مى‌گويد: «وَ أَشْهَدُ أَنْ‌ لَا إلهَ‌ إِلَّا اللّهُ‌، كَلِمَةً‌ جَعَلَ‌ الْإخْلَاصَ‌ تَأوِيلَهَا، وَ ضَمَّنَ‌ الْقُلُوبَ‌ مَوْصُولَهَا وَ أَبَانَ‌ «أَنَارَ» فِى الْفِكْرَةِ‌ مَعْقُولَهَا، أَلْمُمْتَنِعُ‌ مِنَ‌ الْأَبْصَارِ رُؤْيَتُهُ‌ وَ مِنَ‌ الْأَلْسُنِ‌ صِفَتِهِ‌، وَ مِنَ‌ الْأَوْهَامِ‌ الْإحَاطَةُ‌ بِهِ‌... ؛ گواهى مى‌دهم كه خدايى جز خداى يكتا نيست كه شريكى ندارد اين شهادت كلمه‌اى است كه تأويل آن اخلاص است و فروغ توحيد و معرفت الهى از افق قلب‌ها نمايان است و توحيد دل‌نوشته‌ى انسان است، و جلوه‌ى تابناك آن از مشرق عقول فرزوان، خدايى كه فراتر از آن است كه در حلقه‌ى چشم گنجد، و به زبان‌ها توصيف گردد، چشم عقول ساحت ذات كبريائى‌اش را درك نتوان كرد و هرگز به خيال كسى نگنجد». او كه همه‌ى پديده‌ها را از نيستى به وجود آورد و بدون نقشه و صورتى آنان را به صورت‌ها آراست و در پرتو قدرتش به آنان خلعت وجود بخشيد.... 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو چهارم ♻️و أَشْهَدُ أَنْ‌ لَا إلهَ‌ إلَّا اللّه فاطمه عليها السلام در اين فراز از گفتار آسمانى‌اش، دو تجلى‌گاه فروغ را مى‌نمايد. نخست، از كعبه دل مى‌گويد كه آشيان قدسى الهى است و از افقش فروغ «الرحمن» جلوه‌گر است. آرى از دلى كه دل‌نوشته‌اش «لا إله إلّا اللّه» است. بدون ترديد آنچه بر زبان فاطمه جارى است، بازتابى از فروغ و معرفت الهى است، آموزه‌هاى است، آخر اوست كه بر ستيغ معرفت و افق بلند عرفان مى‌درخشد و در نيايش‌هايش درخشنده‌ترين واژه‌هاى عرفانى مى‌درخشند. آن حضرت در نيايش خود مى‌گويد: «أَللّهُمَّ‌ إنِّى أَسْأَلُكَ‌ كَلِمَةَ‌ الْإخْلَاصِ‌، وَ خَشْيَتِكَ‌ فِى الرِّضَا وَ الْغَضَبِ‌... وَ أَسْأَلُكَ‌ النَّظَرَ إِلى وَجْهِكَ‌، وَ الشَّوْقَ‌ إِلى لِقَائِكَ‌...». و نيز مى‌فرمايد: «وَ أَسْئَلُكَ‌ لَذَّةَ‌ النَّظَرَ إِلى وَجْهِكَ‌» . و نيز در ستايشى ديگر: «أَللّهُمَّ‌ اجْعَلْنَا مِمَّنْ‌ كَأَنَّهُ‌ يَرَاكَ‌ إِلى يَوْمِ‌ الْقِيَامَةِ‌ الَّذِى فِيهِ‌ يَلْقَاك». اوست كه فانى در عشق و محبت خداوند است؛ آن گاه كه پدر به او مى‌گويد: «فاطمه جانم! اينك جبرئيل نزد من است و از سوى خدا پيام آورده: «فاطمه هر چه از خدا مى‌خواهد بخواهد كه به او عطا مى‌كنيم» فاطمه عليها السلام جواب داد: «شَغَلَت ْ نِى عَنْ‌ مَسْأَلَتِهِ‌ لَذَّةُ‌ خِدْمَتِهِ‌، لَا حَاجَةَ‌ لِى غَيْرُ النَّظَرِ إِلى وَجْهِهِ‌ الْكَرِيم فِى دَارِ السَّلَام» . به همين دليل، رسول خدا صلى الله عليه و آله شخصيت قدسى و معنوى فاطمه عليها السلام را اين‌گونه مى‌ستايد: «إِنَّ‌ ابْنَتِى فَاطِمَةَ‌ مَلَاَء اللّهُ‌ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إيمَاناً وَ يَقِيناً ؛ خداوند قلب و همه جوارح دخترم فاطمه را مالامال و لبريز از ايمان و يقين ساخته است». به هر روى، اين افق برين فاطمه است و از عرفان او فروغ قرآن ساطع است. نيايش‌هاى آن حضرت آموزه‌هاى وحيانى و است، چون بر جان فاطمه جارى گشته و شكوفه‌هاى و در جان آن صديقه شكوفا گشته است. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as