eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
239.1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتن دوستت دارم همیشه شبیه دل به دریا زدن است؛ رها کردن تیری که دیگر هرگز به کمان باز نمی‌گردد. دوستت دارم هر سرانجامی که بیابد، این تیر که رها شود، دیگر هیچ‌کس آن آدم قبلی نخواهد بود. 📚 سمت آبی آتش 👤امیرحسین کامیار 👳 @mollanasreddin 👳
امروز ظهر تفنگ رو گذاشتم روی شقیقه ی مشغله ها و بنگ! و بعد از مدت ها وسط هفته زنگ زدم به مادرم و گفتم برای ناهار منتظرم باش. وقتی رسیدم خونه تا درو باز کردم دلم خواست عطر سالاد شیرازی که توی فضا پیچیده بود رو بغل کنم! دیر رسیدم طبق معمول اما سوال کردن نداشت و میدونستم ناهار نخورده و منتظر منه. سفره رو انداخت کف آشپزخونه و نشستیم به غذا. "مادرم یه ادویه ای میزنه به غذا که توی هیچ رستورانی نیست و اسمش عشقه" به حد انفجار خوردم و چهار دست و پا از سفره جدا شدم. گفت چشمات خستس ، چایی دم کنم یا میخوای بخوابی؟! گفتم یه دیقه بیا بشین کنارم بالشت رو تکیه دادم به دیوارو سرم رو گذاشتم رو بالشت و بدون اینکه حرفی بزنه نشست کنارم و چند دفعه ای دستشو کشید به سرم. چند دقیقه گذشت.... ولی ساکت بود. دو هزاریم افتاد که خیلی شبا تا خواسته حرف بزنه من سرم رفته تو گوشی و لا به لای حرفاش وقتی یه جمله ی سوالی پرسیده گفتم آره آره.... فقط گفتم آره....بدون اینکه بشینم پای حرفاش ...بدون اینکه تو چشماش نگاه کنم...بدون اینکه دستاشو تو دستم بگیرم...بدون خیلی کارایی که دنیای امروز....دنیای شلوغ امروز از یادمون برده... واسه یه آدمایی که اصلا معلوم نیست چقدر قراره همراهمون باشن اصلا اگه شرایط الانمون یه ذره عوض بشه حاضرن تحملمون کنن یا نه...!؟ کلی وقت میذاریم و کلی حرف میزنیم که خودمونو بهشون ثابت کنیم...اما واسه پدر مادری که هر جوری باشی قبولت دارن و پای هر اتفاق تو زندگیت وایسادن و ترو خشکت کردن تا به اینجا برسی....حوصله نداریم! بذار یه چیزی بهت بگم رفیق به اندازه ی تمام لحظاتی که کنارشون نشستی و حرف نمیزنی و بغلشون نمیکنی داری حسرت جمع میکنی برای وقتی که نداریشون...! 👳 @mollanasreddin 👳
دیدمت، آهسته پرسیدمت خواندمت، بر ره گل افشاندمت ‌ آمدی بر بام جان پر زدی همچو نور بر دیده بنشاندمت ‌‌ بردمت تا ڪهڪشان‌های عشق پر ڪشان تا بی‌نشان‌های عشق ‌‌ گفتمت افتاده در پای عشق زندگیست رویای زیبای عشق ‌ می‌روی، چون بوی گل از برم رفتنت ڪی می‌شود باورم ‌‌ بوده‌ای، چون تاج گل بر سرم تا ابد، یاد تو را می‌برم ‌‌ بردمت تا ڪهڪشان‌های عشق پر ڪشان تا بی‌نشان‌های عشق ‌ گفتمت افتاده در پای عشق زندگیست رویای زیبای عشق 👳 @mollanasreddin 👳
و راهت تا ابدیت ادامه خواهد داشت... @sarbaz_qasem
داستانی عاشقانه درباره جست‌و‌جو! پسر و دختری نوجوان عاشق هم می‌شوند. دختر به او می‌گوید خود واقعی‌اش جای دیگری است، در شهری محصور میان دیوارها که تک‌شاخ‌ها در آن جولان می دهند و کتابخانه‌ها به جای کتاب رویاهای باستانی دارند و تکنولوژی در آن جایی ندارد. دختر ناگهان و به شکلی مرموز ناپدید می‌شود، پسر در جست‌و‌جوی او و در نهایت در میانسالی به شهر و میان دیوارها می‌رسد و دختر را می‌یابد که هنوز همان سن دیدار آخرشان را دارد. همه چیز ظاهرا مطابق گفته‌های دختر است اما پشت این نقاب دل‌فریب ماجرایی شوم خفته. چه کسی حاضر است برای حضور در رویایی متجسم، سایه‌اش را رها کند؟ 📘 شهر و دیوارهای نامطمئنش 👤 هاروکی موراکامی 📝 امیر دیانتی 📜 ۵۵۲ صفحه، جلد سخت 👳 @mollanasreddin 👳
تیربار چی قد و جثه کوچکی داشت و شجاعت او زبانزد همه بود. تیربارچی بود و هیچ گاه مسئولیتش را ترک نمی کرد.به خاطر قد کوچش در موقع به خط شدن گردان، عقب صف می ایستاد. در محوطه عقب ارودگاه «عرب» گودال هایی شبیه قبر درست شده بود که محل راز و نیاز برخی رزمنده ها بود. یک شب فرمانده گردان حوالی این محل، برای توجیه بچه ها دستور تجمع نیروهای گردان را صادر کرد. با فرمان «از جلو نظام» نفرات اول سریع ایستادند و بقیه پشت سر آنهاعقب کشیدند. پس از استقرار کامل، صدای خنده بچه های عقب صف، کم کم به جلو رسید. تیربارچی کوتاه قد، برای کشیدن به داخل یکی از آن گودال ها افتاده بود و تنها تیربارش مشهود بود که به طور افقی روی گودال قرار گرفته بود. 👳 @mollanasreddin 👳
هر روز یک نکته ویرایشی در گزارش‌کار بک سازمان دولتی به انبوه اشکال‌های ویرایشی و نگارشی برخوردم. دو نمونه👇 👈 عدم فروش بلیط به صورت حضوری ❌ 👈 نفروختن بلیت به‌صورت حضوری ✅ 👈کسانی که از حضور در کلاس امتناع می‌ورزند. ❌ 👈 کسانی که در کلاس حاضر نمی‌شوند. ✅ 👈 ساده‌نویسی گمشده مکاتبات اداری است! 👳 @mollanasreddin 👳
من بیش از هرچیزی نگران خانه‌ها، سقف‌ها و دیوارهایی‌ام که بعد از آدم‌ها قرار است با جهانی دلبستگی و خاطره، ادامه پیداکنند. نگرانِ کودکی‌ها و جوانی‌های از دست رفته‌ام، نگران دخترکان و پسرکانی که روزی در کوچه‌ها مشغول بازی بودند و حالا پیرزنان و پیرمردانی‌اند حامل خطوط گذار زمان و دست‌های لرزان و صداهای گرفته و رمق‌های نداشته. من نگران خودمانم، نگرانم پیش از آن‌که زندگی کنیم، پیر شویم و دیگر نایی نمانده باشد برای زیستن... من گاهی دلتنگ می‌شوم برای کودکی‌های مادرم برای کودکی‌های پدرم برای شادابی‌ها و شادمانی‌های از دست رفته... سال‌ها بعد که ما نیستیم، خانه‌ها در نبود ما چه‌کار می‌کنند؟ دلتنگ می‌شوند؟! تنها می‌مانند؟ بغض می‌کنند؟ یا فراموش می‌شویم، حتی از حافظه‌ی دیوارها!؟ 👳 @mollanasreddin 👳
خواب دیدمت دریایی از چشم‌هایت سر رفت و یڪ ماهی قرمز ڪوچڪی‌ڪه دوید توی چشم‌های تو! جهان آدم‌ها گاهی خواب ڪوتاهی‌ست به عمق دریای چشم‌های ڪسی من هنوز هم لڪه‌ی سرخ گوشه‌ی چشم‌های توام! ♡ 📓کاش خوابی خوش باشم 👳 @mollanasreddin 👳