هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 عبا،کـــت و مــانتو جواهردوزی شده ی
اینســــــــتا ،با نصف قیمـت 😱 اومد ایتــــــا
🎊🥳🎊🥳🎊🥳
✨ 💚 تــــــولید کنــــنده ایـــم 💚✨
🛑 به قدو سایــــز خـــودت ، عکس مدل بفرست برات آماده می کنیم👇اینـجا👇بزن روش👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2873360934Cb9463004f9
https://eitaa.com/joinchat/2873360934Cb9463004f9
♨️ قســـــطی👆بـــــــزن روش👆
‼️با اولین سفارشت ۲۰۰ هـــزارتومن
هـــــــــدیه ی تخفیف بگیر🤩😍
‼️آماده ی هــمکاری بامــــزون ها و کانال دارها😍 با پورســــــانت عالی💯
♨️ارسال رایـــــگان✅
غمها را گل کردم
پل زدم
از خود
تا ...
صخرهٔ دوست !
#سهراب_سپهری
#صبحتون_لبریز_عشق_همدلان
👳 @mollanasreddin 👳
غم اگر به کوه گویم...
چه غريب ماندی ای دل ! نه غمی, نه غمگساری
نه به انتظار ياری, نه ز يار انتظاری
غم اگر به كوه گويم بگريزد و بريزد
كه دگر بدين گراني نتوان كشيد باری
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
كه به هفت آسمانش نه ستارهاي است باری
دل من ! چه حيف بودی كه چنين زكار ماندی
چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاری
👳 @mollanasreddin 👳
💥#داستانک💥
مارادونا مدتی به خاطر افسردگی پس از ترك اعتياد در آسایش روانی بستری بود، وقتی مرخص شد حرف قشنگی زد :
اونجا ديوانه های زيادی بودند، يكی ميگفت من چگوارا هستم همه باور ميكردن، يكی ميگفت من گاندی ام همه قبول ميكردن.
ولی وقتی من گفتم مارادونا هستم همه خنديدن و گفتن هيچ كس مارادونا نميشه.
اونجا بود كه من خجالت كشيدم كه چه بر سر خودم آوردم.
در اين دنيا غرور دَمار از روزگار آدم در مياره و دقيقا گرفتار چيزی ميشی كه فكر ميكنی هرگز در دامش نخواهی افتاد.
مراقب خودمان باشيم برگ ها هميشه زمانی ميريزند كه فكر ميكنند طلا شدند.
👳 @mollanasreddin 👳
فرش ابریشمی ایرانی از قرن نوزدهم
تصویری باشکوه از کلیسا وانک یکی از قدیمی ترین کلیساهای محله ارامنه اصفهان رو به نمایش میگذاره
این اثر یادآور قدرت هنر ایرانی در پیوند دادن فرهنگها، تاریخ و معنویته هنری که نهتنها چشم رو مسحور میکنه بلکه روحو به سفری در عمق زیبایی و اصالت میبره
👳 @mollanasreddin 👳
مسکیندلم که بستهی مشکینکمندِ توست
غافل مشو از او که گرفتارِ بندِ توست
کس از غمت خراب نشد اینچنین که من
وقت قبولِ خاطرِ مشکلپسندِ توست
هرچند نیست مدّعیِ من، سزای رحم
بیچاره آن کسی که گرفتارِ بندِ توست
طوبیٰ و سِدره جلوهی خوبی فروختند
هنگام جلوهکردن سروِ بلند توست
یک شعلهام ز سینه، جهان را کفایت است
جوری که میکشیم، ز بیمِ گزند توست
عیسیٰ به جانسپردن «عاشق» بسی گریست
گویا شنیده بود که او دردمند توست...
#عاشق_اصفهانی
👳 @mollanasreddin 👳
#دیالوگ_های_ماندگار
میتونستم آدم متفاوتی بشم!
از میون تموم دروغهایی که مردم به خودشون میگن، شرط می بندم این یکی رایجترینه!
🎥 True Detective
👳 @mollanasreddin 👳
چند جایگزین فارسی👇
تردد 👈 آمدوشد
تردید 👈 دودلی، گمان
ترقی 👈 پیشرفت
تساوی 👈 برابری
تست 👈 آزمایش
تخمین 👈 برآورد
تخریب 👈 ویرانی
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
👳 @mollanasreddin 👳
💥#داستانک💥
💎 در هر شرایطی همینقدر اخلاقمدار باشید
🍃شخصی نقل می کرد یکی از دوستام و خانمش میخواستن از هم جدا بشن.
یه روز تو یه مهمونی بودیم، ازش پرسیدم:
خانمت چه مشکلی داره که میخوای طلاقش بدی؟
گفت:
یه مرد هیچوقت عیب زنشو به کسی نمیگه.
وقتی از هم جدا شدن، پرسیدم:
چرا طلاقش دادی؟
گفت:
آدم پشت سر دختر مردم حرف نمیزنه.
بعد از چند ماه از هم جدا شدن و سالِ بعدش خانمش با یکی دیگه ازدواج کرد.
یه روز ازش پرسیدم:
خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟
گفت:
یه مرد هیچوقت پشت سر زنِ مردم حرف نمیزنه.
👈یادمان نرود نامردترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دشمنی فاش سازد.
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
باید افراد را به سه دسته قسمت کرد:
احمق، باهوش، و بسیار باهوش
با احمق هر چه بخواهیم می توانیم انجام دهیم
باهوش را می توانیم به خدمت درآوریم
اما بسیار باهوش، حتی اگر در کنار ما هم باشد خطرناک است؛
نمی تواند دست از کنکاش خود بکشد و همواره باید مراقب او باشیم.
📘 بینایی
👤 #ژوزه_ساراماگو
👳 @mollanasreddin 👳
برای دیدن آن روز
فقط چشم انتظار خواهیم بود
و صبح یک روز
شکوفههایی را به رنگ سبز خواهیم دید
مثل این است که آسمان و کرانهاش
و دریا و کرانهاش
در حالِ آماده شدن هستند
و صبح یک روز
بهار تمامی بهارها بر سر و روی ما خواهد ریخت
این بهار تنها روزهای خوشبختی را به این سو به آن سو می کشد
در ساحل یک رودخانه خواهیم بود و
تا جایی که چشم کار میکند
چمنزار پایانناپذیر
و در حین آن خوشبختی
گوسفندی که در سکوت میچرد
در این بهار با شادمانی از ته دل خواهیم خندید
فرشته ای از آنجا دست خود را به سوی ما دراز خواهد کرد
تو مرا رها مکن ای قلب من!
و تو ای قلب من!
از زیباترین امیدها به من بگو
#شعر_ترکیه
#ضیا_عثمان_صبا
مترجم: #ابوالفضل_پاشا
👳 @mollanasreddin 👳
شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا)
پیش تر خواندیم هوشنگ نوه ی کیومرث پادشاه شد و به آبادانی کوشید و آهن را شناخت.
حال چگونگی ماجرا:
بنیاد نهادن جشن سده
روزی هوشنگ با همراهانش به سوی کوه رفت. ناگهان از دور ماری نمایان شد:
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره گون
هوشنگ سنگی برداشت و به طرف مار حمله ور شد. با تمام قدرتش سنگ را به طرف مار پرتاب کرد ولی مار گریخت و سنگ بر روی سنگ دیگری فرود آمد، آن چنان که:
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
پدید آمد آتش از آن سنگ باز
به این ترتیب همگان راه برافروختن آتش را آموختند. هوشنگ از این هديه ی آسمانی خوشحال شد و خداوند را سپاس گفت. آتش را قبله گاه خود کرد و آن را نشانه ی فروغ ایزدی دانست و آنگاه همگان را به سپاس و نیایش خداوند یکتا فراخواند و سفارش کرد تا آتش را گرامی بدارند. هوشنگ جشنی بر پا کرد و نام آن را سده گذاشت. این جشن تاکنون از او به یادگار مانده است.
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
هوشنگ حیواناتی مانند گورخر، گوزن، گاو، خر و گوسفند را برگزید و به همه سفارش کرد که به پرورش این حیوانات و هر حیوان دیگری که پوست خوبی دارد، همت کنند تا بتوانند از پوست آنها چرم تهیه کنند و مشکل پوشاک مردم حل شود.
ببخشید و گسترد و خورد و سپرد
برفت و جز از نام نیکی نبرد
چهل سال با شادکامی و ناز
به داد و دهش بود آن سرفراز
بسی رنج برد اندر آن روزگار
به افسون و اندیشه ی بی شمار
چون روزگار هوشنگ سپری شد، فرزندش طهمورث بر تخت نشست و تاج شاهی بر سر نهاد.
#شاهنامه_از_ابتدا
#جلداول
برگردان به نثر: #سیدعلی_شاهری
#نشرچشمه ۱۳۸۸
#قسمت پنجم
👳 @mollanasreddin 👳