eitaa logo
اندیشه انقلاب اسلامی
751 دنبال‌کننده
416 عکس
28 ویدیو
129 فایل
انتشار همه یادداشتهای مرتبط با #اندیشه_انقلاب_اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
♻ از آنجا که موضوع این کانال است و سلسله مباحثات و ارائه‌هایی پیرامون در حال طرح و بحث است، به نظر می‌رسد بررسی دیدگاه برخی از اساتید برای تبیین بیشتر موضوع بسیار مهم امتداد حکمت خالی از فایده نبوده و زیادتی در انتفاع باشد. ♻پیشتر درباره دیدگاه حجة الاسلام و المسلمین آقای ، اشارتی رفته بود، لیکن به نظر می‌رسد ضرورت دارد بررسی تفصیلی دیدگاه ایشان بر محور امتداد حکمت صورت بگیرد و از اشارت فراتر رود. این بررسی می‌تواند گویای مرزهای باریک و ظریفی باشد که گاهی اوقات در بیان برخی از اساتید حکمت مورد توجه قرار نمی‌گیرد. ♻ ابتدائاً بیان ایشان گزارش می‌شود و سپس نکاتی که به ذهن می‌رسد تقدیم می‌گردد. اگر دوستان فرهیخته کانال علاقمند به پیگیری و ابراز نظر بودند بنده مشتاق به انعکاس مطالب دوستان هستم.🌹 https://eitaa.com/monir_ol_din/1674
☑ خلاصه مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین استاد امینی نژاد 💢بخش1⃣ 🔺این تعبیر [] را مقام معظم رهبری حفظه الله در سنوات اخیر رواج دادند. این یک موضوع بسیار هوشمندانه و دقیقی است که از سوی ایشان مطرح شده است. 🔺مقام معظم رهبری در این عرصه که یک عرصه بسیار بزرگ فرهنگی است، و نکته‌ی اساسی و مهم مطرح فرموده‌اند: 🔸یکی اینکه موضوع تمدن بزرگ اسلامی را خیلی برجسته کردند. اصل مسئله، توسط حضرت امام به عرصه‌ی فرهنگی ما وارد شده است، در این، جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست ولی تا جایی که بنده اطلاع دارم، این نحوه زبان دادن که اساساً هدف عظیم انقلاب کبیر ما، احیاء مجدد تمدن بزرگ اسلامی است، نکته‌ی بسیار مهمی است؛ یعنی ما نباید در بحث انقلاب اسلامی به اهداف سطحی‌تر و نازل‌تر توقف بکنیم. این نشان می‌دهدکه دورنمای ما در انقلاب اسلامی چیست. 👈انقلاب اسلامی به سمت احیاء تمدن بزرگ اسلامی حرکت می‌کند، این نکته اول. 🔸نکته‌ی دوم این بود که ایشان نشان دادند اگر قرار باشد تمدن بزرگ اسلامی احیاء شود، نقطه‌ی اصلی کار، و دانش‌ها هستند. به نحو خاص ایشان روی علوم تأکید کردند و روی پیشرفت علمی پافشاری کردند. در شعب و گونه‌های مختلف علم فرمودند که باید این پیشرفت حاصل شود. این زمینه‌ی شکل گیری تمدن بزرگ اسلامی است. 🔸گام سومی هم ایشان پیموده است که آن هم بسیار اساسی است و این پازل را کامل می‌کند. ایشان فرمودند نقطه‌ی ثقل و اساس شکل‌گیری این روند، تکیه و توجه به اندیشه‌های بنیادی و است. 🔺بسیار هوشمندانه این گام‌ها طی شده است. نقطه‌ی اصلی کار، حکمت و فسلفه‌ی اسلامی است و همین حکمت و فلسفه‌ی اسلامی، مجموعه‌ی علوم و دانش‌ها را رهبری می‌کند، جهت‌گیریها صورت می‌گیرد، فلسفه‌های مضاف و علوم مختلف شکل می‌گیرد و در نهایت منجر می‌شود به احیاء و شکل‌گیری تمدن بزرگ اسلامی. 🔺این یک مجموعه‌ای است که کاملاً اجزای آن به هم مرتبط است. در این فضا است که مقام معظم رهبری بحث امتدادهای حکمت را مطرح کردند و جدی گرفتند و در جلسات متعدد که با اندیشمندان فلسفی و بزرگوارانی که در این فضا کار می‌کنند، مرتب روی بحث امتدادها تأکید می‌فرمودند. 🔸چنانچه همیشه یک مقایسه‌ای در کلام ایشان بین امتدادهای فلسفه‌ی اسلامی و امتدادهای فلسفه‌ی غرب صورت می‌گرفت که دنیای غرب، امتدادهای خودش را در ساحت‌های متعدد حیات بشری پیدا کرده است، منتها متأسفانه در فضای حکمت و فلسفه‌ی اسلامی با اینکه از غنای محتوایی بیشتری برخوردار است، از قوت و عمق بیشتری برخوردار است، متأسفانه ما این امتدادها را چندان به چشم نمی‌بینیم. 🔸باید ما بدانیم بر اساس همان فضای سه ضلعی که مقام معظم رهبری فرموده، اگر این فضا جدی گرفته نشود به اصل تمدن بزرگ اسلامی ضربه خواهد زد و از عمق این تمدن بزرگ اسلامی کاسته می‌شود. لذا مسئله‌ی امتداد فلسفه و حکمت اسلامی، است و من فکر می‌کنم ما مسائل علمی و دانشی فراوانی را باید در خصوص بحث امتداد فلسفه‌ی اسلامی پی بگیریم. @monir_ol_din
اندیشه انقلاب اسلامی
#بررسی‌دیدگاه_1 #گزارش_1 ☑ خلاصه مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین استاد امینی نژاد 💢بخش1⃣ 🔺این تع
✳ درباره بخش اول مصاحبه آقای امینی‌نژاد، نکاتی نقدگونه وجود دارد که، تقدیم می‌شود؛ 1⃣ ایشان سه مسئله را در اندیشه مقام معظم رهبری برجسته کردند؛ احیاء تمدن اسلامی، نقش علوم و دانش‌ها در این احیاء، نقش اساسی فلسفه اسلامی در میان علوم. درباره ضرورت احیاء تمدن اسلامی در اندیشه رهبری که به عنوان ترسیم شده است سخنی نیست و جای تردیدی وجود ندارد اما درباره دو مؤلفه دیگر که ایشان طرح می‌کنند، جای سخن وجود دارد. 2⃣ کسانی که با اندیشه‌های تمدنی مقام معظم رهبری آشنایند و آنها را مطالعه نموده‌اند، می‌دانند که، ایشان هماره بر نقش علوم و دانش‌ها تأکیدی بسیار اساسی دارند اما در خصوص تمدن اسلامی، با ملاحظه جوانب مختلف حرکت گسترده امت اسلامی سخن می‌گویند و طرح می‌ریزند. از این‌روی، علاوه بر علم و دانش، به نقش اساسی عوامل دیگر نیز تأکید علی‌الدوام دارند که مهمترین آنها مؤلفه و است: 🔹 «ما در تمدّن اسلامی و در نظام مقدّس جمهوری اسلامی كه به سمت آن تمدّن حركت می‏‌كند، این را هدف گرفته‌ایم كه دانش را همراه با معنویّت پیش ببریم.»۱۳۷۶/۰۶/۱۹ 🔹 «هدف نهائی را باید امت واحده‌ی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایه‌ی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.» 1390/06/26 مواردی دیگری را نیز می‌توان برشمرد که با قرائت از اندیشه رهبری منافات دارد و سبب نادیده گرفتن اضلاع دیگر این اندیشه می‌شود. درحالیکه سعی دارد تصویری همه‌جانبه‌نگر و جامع پیش روی امت قرار دهد. 3⃣اما ادعای اینکه، نقطه اصلی کار، حکمت و فلسفه اسلامی است، با اندیشه تمدنی ایشان سازگاری ندارد. اینکه معظم‌له به حکمت اسلامی و ضرورت امتداد آن تأکید دارند به این معنا نیست که در سازواره اندیشه تمدنی ایشان، نقطه اصلی کار بر روی حکمت و فلسفه اسلامی بنا شده باشد: 🔹 «دومین نکته، لزوم ترسیم هدف بلندمدت برای بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان است؛ نقطه‌‌ی متعالی و والائی که بیداری ملتها را باید سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائی این نقطه است که می‌توان نقشه‌‌ی راه را ترسیم کرد و هدفهای میانی و نزدیک را در آن مشخص نمود. این هدف نهائی نمی‌تواند چیزی کمتر از «ایجاد تمدن درخشان اسلامی» باشد. امت اسلامی با همه‌‌ی ابعاض خود در قالب ملتها و کشورها، باید به جایگاه تمدّنىِ دست یابد. شاخصه‌‌ی اصلی و عمومی این تمدن، بهره‌‌مندی انسانها از همه‌‌ی ظرفیت‌های مادی و معنویای است که خداوند برای تأمین سعادت و تعالی آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. آرایش ظاهری این تمدن را در حکومت مردمی، در ، در اجتهاد و پاسخگوئی به نیازهای نوبه‌‌نوی بشر، در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومی، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنی بر ویژه‌‌خواری و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانی، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و کار و ابتکار، می‌توان و باید مشاهده کرد. نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصه‌‌های گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی، و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری، و از رسانه‌‌های مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بین‌‌الملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدن‌‌سازی است.» 1392/02/09 تمدن مطلوب در اندیشه رهبری، است، زیرا مقصود از تمدن یعنی امت واحده اسلامی‌ و تنها قرآن است که می‌تواند چنین امت فراگیری را تشکیل دهد نه دستگاه حکمی و فلسفی. همانطور که گفته شد، روشن است که، حکمت اسلامی در اندیشه رهبری جایگاه مهم و حساسی را دارد و بر همان اساس هم تأکید مداوم بر دارند، لیکن وقتی که می‌خواهیم از تمدن اسلامی سخن بگوییم، نه تنها ضرورت دارد که افق دید خود را توسعه داده و در مقیاسی وسیعتر با اندیشه رهبری همراه شویم، بلکه باید به نصوص بیانات ایشان نیز مراجعه کرده و آنها را محط و پایه بحث قرار دهیم. امکان طرح مطالب مفصل وجود دارد لیکن به همین مقدار اکتفا می‌کنیم و ادامه گزارش مصاحبه آقای امینی نژاد را پی می‌گیریم. @monir_ol_din
☑ خلاصه مصاحبه با حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین امینی نژاد 💢بخش 2 🔺امتدادیابی یک فلسفه مثل فلسفه و حکمت اسلامی چه معنایی می‌تواند داشته باشد، اصلاً یعنی چه؟ 🔺می‌توانیم بگوییم که مراد از امتداد فلسفه و حکمت اسلامی این است که بتواند در غیر فضای حکمت و فلسفه بکند و در آنجا توصیه‌ها و مباحثی را عرضه بکند که منجر به تغییر و تحولاتی در آن‌ها بشود. 🔸عرصه‌های فراوانی برای حیات انسانی وجود دارد، اعم از علوم انسانی، علوم تجربی، علوم ریاضی و ... و شئون و ساحت‌های متعددی که حیات انسانی اقتضای آن را دارد. چه به لحاظ فردی، چه به لحاظ اجتماعی، خود فضای اجتماعی هم عرصه‌های متعددی دارد. 🔸اگر بنا باشد حکمت و فلسفه‌ی اسلامی به عنوان یک اندیشه‌ی بنیادین و عمیق انسانی، خودش را در همه‌ی این عرصه‌ها یا هر یک از این عرصه‌ها حاضر بکند، چه دارد. 🔺ورود و نتیجه‌گیری از مباحث فلسفی در عرصه‌های علوم دیگر می‌تواند یک تفسیر و تحلیل از امتداد فلسفه‌ی اسلامی باشد. 🔺اولین امتداد و پیامدی که یک فلسفه‌ی بنیادین مانند فلسفه و حکمت اسلامی می‌تواند در ساحت‌های دیگر داشته باشد تولید به دانش‌ها و فلسفه‌های مضاف به موضوعات متعدد است ولی فقط در همین حد هم اکتفا نمی‌شود بلکه در نفس پیکره‌ی مسائلی که در آن دانش‌ها و موضوعات مختلف مطرح هست می‌تواند دخالت پیدا بکند. 🔸بنابراین یک معنا از امتداد این است که ما بگوییم فلسفه به عنوان یک دانش، پیامدها و نتایجش در دانش‌های دیگر و موضوعات دیگر به چه شکلی در می‌آید. 🔺یک معنای دقیق‌تر و عمیق‌تر از امتداد وجود دارد. 🔸فلسفه اعم‌العلوم است و موضوع فلسفه اعم‌الموضوعات است، تمام علوم با تمام مسائل و تمام موضوعات، می‌تواند با فلسفی و حکمی مورد مطالعه قرار بگیرد. 🔸مراد از این بحث، این است که موضوع فلسفه با زاویه دیدی که وجود دارد، آنچنان اعم است که موضوعات تمام علوم و تمام شئون حیات بشری را از منظر موضوع خودش می‌تواند مورد مطالعه قرار دهد. 🔺در چنین فضایی ما می‌توانیم بحث امتداد فلسفه را مطرح بکنیم که مراد از امتداد فلسفه و حکمت اسلامی این است که اگر یک فیلسوف و یک اندیشمند فلسفی، از منظر فلسفی بخواهد به سایر علوم، به موضوعاتشان، به مجموعه مباحثی که در حوزه انسانی و غیر انسانی مطرح هست، نگاهی بیندازد، نتایج این نگاه به چه شکلی درخواهد آمد. مراد ما از این امتدادها، یک چنین چیزی باشد. @monir_ol_din
اندیشه انقلاب اسلامی
#بررسی‌دیدگاه_1 #گزارش_2 ☑ خلاصه مصاحبه با حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین امینی نژاد 💢بخش 2 🔺امتدادیابی ی
✳ درباره بخش دوم مصاحبه آقای امینی‌نژاد، نکاتی نقدگونه وجود دارد که، تقدیم می‌شود؛ 1⃣ جناب آقای امینی‌نژاد در این بخش، دو معنای برای طرح کرده‌اند؛ جریان مباحث فلسفی در علوم دیگر، توجه به سایر علوم از زاویه دید فلسفی و حکمی. 1-1. این دو معنا نه تنها دربردارنده نکته‌ای فنی و دقیق نیست بلکه، حکایت از ابهام معنای امتداد در ذهن ایشان دارد. به نظر می‌رسد برای تبیین معنای امتداد، آن هم بعد از گذشت چند دهه از ورود فلسفه به ساحت جامعه، انتظاری بیش از این نابجا نباشد. چرا که، سرریز شدن مباحث فلسفی در سایر علوم و تولید فلسفه‌های مضاف چه به دانشها و چه به موضوعات، تصویری کلی از یک مطلوب فلسفی است. آنچه که در این میان مهم است، ارائه تصویری فلسفی و دقیق از این مباحث فلسفی در سایر علوم است. سؤال این است که؛ چگونه فلسفه صدرایی بر محوریت می‌تواند وارد موضوعات علومی چون جامعه‌شناسی، اقتصاد، روان‌شناسی، مدیریت و.... گردد؟ آیا مفهوم ، قدرت امتداد و سرریزشدن در محیط علوم اجتماعی را دارد؟ و اگر مقصود از مباحث فلسفی، امتداد مفهوم مرکزی فلسفه صدرایی نیست بلکه به کاربستن قواعد و اصول فلسفی در سایر علوم است، این هم سخن تازه‌ای نیست و بسیار پیش از این در برهان شفاء بر محور برهان آن را توضیح داده و تبیین کرده است. او در آن مباحث، انتقال برهان از علوم مافوق بر علوم مادون را در کمال دقت و عمق توضیح می‌دهد. 1-2. اندیشه فلسفه‌های مضاف که یکی از ایده‌های مطرح در عرصه است، هیچ نشانه‌ای از امتداد فلسفه صدرایی در سایر علوم به دنبال نداشته است. آنچه از این اندیشه بر آمد این بود که، باید در یک تأمل فرانگر عقلانی به موضوعات مختلف از علوم اجتماعی و انسانی تا ریاضی و فیزیک، آنها را تحلیلی فلسفی نمود. آیا در این تأمل فرانگر عقلانی که در نهایت به فلسفه‌های متعدد مضاف ختم می‌شود، از ظرفیت نظریات صدرایی ماننداصالت وجود، تشکیک وجودی، تشأن و... بهره‌برداری می‌شود؟ بد نیست که، یادآوری کنیم که، حضرت آیت الله در فرآیند استخراج ، این نکته بسیار مهم را خاطرنشان کردند که، اصالت وجود ظرفیت تولید فلسفه سیاست را ندارد و این فلسفه را باید از بخش حکمت عملی استخراج نمود. 1-3. مقصود از زاویه دید فلسفی چیست؟ تمام فلاسفه مسلمان به دلیل دغدغه هستی‌شناسانه‌ای که دارند، از یک منظر به عالم می‌نگردند و آن توجه به کنه وجود و هستی است و درک احکام آن. آیا می‌توان گفت که این منظر، در اختیار فیلسوف هستی‌شناس غربی نیست؟ اگر او هم وجودشناسانه به عالم بنگرد، مگر غیر از این است که، از همان منظر به موضوعات توجه نموده است؟ در این صورت چه تفاوتی میان امتداد حکمت اسلامی و فلسفه غربی خواهد بود؟ فلسفه‌های وجودشناسانه از آن جهت که دغدغه دارند یک منظر بیشتر ندارند، هرچند ممکن است به دستگاه‌های متفاوت فلسفی منتهی شوند که عوامل مختلفی در این امر دخیل است. ↩ از ایشان به عنوان استاد فلسفه اسلامی، توقعی بیش از آن بود که امتداد حکمت را در سطحی‌ترین و مبهم‌ترین صورت آن معنا کردند. البته شاید در بخش‌های دیگر به توضیحات بیشتری در این زمینه بپردازند که در پست‌های بعدی به آنها خواهیم پرداخت. @monir_ol_din
☑ خلاصه مصاحبه با حجت‌الاسلام‌‌و‌المسلمین امینی نژاد 💢بخش 3 🔺یکی از بحث‌هایی که فکر می‌کنم در همین جا باید مطرح بشود، این است که گفته می‌شود "فسلفه راجع به بحث نمی‌کند." 🔸چه بسا از جمله چیزهایی که یک مقدار جلوی و پیامدهایی که فلسفه می‌توانست در حوزه‌های دیگر داشته باشد، را گرفته است، همین بحث فلسفی باشد. 🔸 این بحث فلسفی در عین اینکه بحث بسیار خوب و مفید می‌تواند باشد و می‌تواند معنای درستی داشته باشد ولی می‌تواند برخی از رهزنی‌ها را هم ایجاد کند. 🔸وقتی ما می‌گوییم فلسفه از امتداد بحث نمی‌کند، بسیاری از آنچه را که ما به عنوان امتدادها از فلسفه انتظار داریم، چه بسا کنار گذاشته می‌شود. 🔸یعنی به نحو ، ذهن فلسفی که اینجور نتیجه گرفته است از همان اول خودش را از ساحت امتدادها خارج می‌کند. 🔺این در جای خودش باید بحث شود که مراد از اینکه فلسفه در مورد جزئیات بحث نمی‌کند چه هست؟ آیا ساختار دانش این را اقتضا می کند؟ آیا طبیعت فلسفه به دلیل ، این را اقتضا می‌کند، مثلا اینکه گفته می‌شود برهان در جزئیات جریان پیدا نمی‌کند، اصلاً خود همین که برهان در جزئیات جریان پیدا نمی‌کند یعنی چه؟ 🔸اندیشه‌های بنیادین از جمله حکمت و فلسفه‌ی اسلامی ذاتاً این قابلیت را دارد که در تمام عرصه‌ها حتی جزئی‌ترین امور ورود پیدا بکند و در آنجا نتایج و پیامدهای خودش را عرضه بکند. 🔸این یک بحث فنی جدی است و باید در یک بحث طلبگی پیگیری بشود که وقتی ما می‌گوییم فلسفه در جزئیات بحث نمی‌کند، این چه معنایی می‌تواند داشته باشد و چقدر این بحث تأثیر دارد در مسئله‌ی امتداد یافتن یا نیافتن فلسفه‌ی اسلامی و چه‌جور ما باید با این موضوع برخورد بکنیم که به مسئله‌ی پیامدها و امتدادها ضربه وارد نشود. 👈اعتقاد ما این است که این مسئله به هیچ وجه ضربه‌ای به مسئله‌ی امتدادها وارد نمی‌کند، ما این است که پیگیری در امتدادها یک چیزی میان کلیات و عمومات فلسفی و جزئیاتی است که برهان در او جریان ندارد. 🔸اگرچه ما می‌دانیم که فلسفه عملاً در برخی از جزئی‌ترین امور هم وارد شده است. مثلاً مباحث الهیاتی، وقتی ما در مورد خداوند سبحان صبحت می‌کنیم، این مسئله کاملاً جزئی است. یعنی حتی بین عمومات فلسفی و مصادیق جزئی قرار ندارد، بلکه خود مصادیق جزئی است. با این حال ما راجع به همان مصداق جزئی کاملا بحث های مبسوطی در فلسفه و حکمت اسلامی عرضه می‌کنیم. 🔺در هر صورت باید بگوییم که اگر ما بخواهیم معنای حکمت اسلامی را عمیق‌تر و فنی‌تر و درسی پی بگیریم و مداقه‌های لازم را داشته باشیم باید این مسئله که فلسفه راجع به جزئیات بحث می‌کند یا نه، کاملاً حل و فصل بشود و با حل و فصل شدن این معنا فلسفه و حکمت اسلامی هم فضای خودش را به نحو روشن‌تر پیدا خواهد کرد. @monir_ol_din
اندیشه انقلاب اسلامی
#بررسی‌دیدگاه_1 #گزارش_3 ☑ خلاصه مصاحبه با حجت‌الاسلام‌‌و‌المسلمین امینی نژاد 💢بخش 3 🔺یکی از بحث‌
✅ ناظر بر مطالب آقای امینی‌نژاد در بخش 3 نکاتی وجود دارد. همانطور که ملاحظه می‌کنید، ایشان به یکی از موانع امتدادحکمت که همانا عدم ورود فلسفه به ساحت جزئیات است، اشاره می‌کند و ادعای ایشان بر این است که، اندیشه‌های بنیادین ذاتاً قابلیت ورود در جزئیات را دارند. 1⃣ یکی از ابهامات این مطالب این است که، تعریف دقیق و مشخصی از ارائه نشده است - شاید در مباحث دیگر ذکر شود- تبیین دقیق امرجزئی به مثابه غایت امتداد حکمت به تصویری که ما از مسئله داریم کمک خواهد کرد. آیا مقصود از جزئیات، امور متشخص خارجی است؟ اگر چنین است، آیا در تعریف جزئیات به همین وصف اکتفا می‌کنید یا اینکه، ویژگی اصلی امر جزئی که همانا و است برایتان مهم می‌باشد؟ نکته این است که، اگر در تعریف امر جزئی کمیت‌دار بودن و کیفیت‌داری آن را لحاظ کنید، باید فلسفه را به گونه‌ای امتداد دهید که بتواند به و متبدل شود تا در امور جزئی نیز امتداد یابد. و در غیر این صورت، نهایت زحمت فلسفه آن خواهد بود که، ناظر بر یک امر متشخص خارجی توصیفی ارائه نماید همانگونه که به الهیات بالمعنی الاخص مثال زدند. و می‌دانید که توصیف به معنای امتداد حکمت نیست. امتداد حکمت یعنی در عینیت جاری شود نه آنکه درباره عینیت سخن بگوید. 2⃣ در فرازی از سخنان آقای امینی نژاد نکته خوبی طرح شده است و آن اینکه، ایشان به یک میان کلیات فلسفی و جزئیات تفطن پیدا کرده‌اند. توصیف ایشان از این حدواسط چیست در این بخش نیامده است. با این وصف، سوالی که باید طرح شود این است که، در دیدگاه شما آیا میان کلیات فلسفی و جزئیات عینی، نسبتی برقرار است؟ اگر شما کلیات فلسفی را اموری مجرد بدانید و جزئیات عینی را نیز حسی و مادی، با چه بیان فلسفی می.خواهید حدواسط میان این دو عرصه را طرح کنید؟ حال آن حد واسط نیز نسبتی با این دو سرطیف دارد یا اینکه بیگانه از کلیات فلسفی و جزئیات عینی است و فقط برای ایجاد اتصال میان این دو نقطه طرح می‌شود؟ خلاصه اینکه، از کلیات فلسفی تا جزئیات عینی را که امتداد حکمت می‌دانید، به چه بیان فلسفی می‌خواهید شرح دهید؟ آیا اصالت وجود چنین توانمندی را دارد؟ 3⃣ فلسفه علمی است که، توان ورود در جزئیات را ندارد چرا که، روش آن برهانی است و برهان هم کلی‌گوی است زیرا «الجزئی لایکون کاسباً و لا مکتسباً». مثالی که درباره الهیات بالمعنی الاخص زده شده است، اصلاً مثال درستی نیست. زیرا موضوع الهیات بالمعنی الاخص خداوند متعال و یک موجود متشخص است و این ربطی به ظرفیت مفاهیم فلسفی ندارد. براهینی که در این بخش اقامه می‌شود همه براهین کلی هستند که نه بر خداوند متعال بلکه موضوع آنها است و بعد از اقامه برهان درباره واجب الوجود، تطبیق بر خداوند متعال می‌شود، پس براهین این بخش هم جزئی نیست بلکه کلی است، زیرا موضوعشان امر کلی یعنی واجب الوجود است. @monir_ol_din
☑ خلاصه مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین آقای امینی نژاد 💢بخش4⃣ 🔺تلقی از فلسفه به طور عام و فلسفه و حکمت اسلامی واقعاً متعدد و متنوع است. ⚠یعنی گاهی از اوقات فلسفه به گونه‌ای عرضه می‌شود که اساساً فقط در ساحت صِرف ذهنی توقف می‌کند. 🔸یعنی به گونه‌ای مباحث فلسفی عرضه می‌شود، به گونه‌ای مسائل فلسفی تقریر می‌شود که وقتی مستمعین، مباحث فلسفی را می‌شنوند، احساس می‌کنند که این فلسفه فقط مطالعاتی است در ساحت ذهن، اساساً به عینیت و صحنه‌ی اقدام و اجرا کاری ندارد. 🔸اما در مقابل ما می‌بینیم ارائه‌ها و تقریرهایی از مسائل و مباحث فلسفه وجود دارد که در آن‌ها فلسفه، هویت و قوام و حقیقت خودش را در عرصه‌ی و اقدام و در صحنه‌ی واقعیت خارجی، می‌تواند نشان بدهد و پیدا بکند. 🔺بحث بسیار مهم دیگر، امتدادهای فلسفه و حکمت اسلامی است که تا‌کنون پیدا شده. 🔸وقتی ما به این بحث توجه نمی‌کنیم، اغلب این به ذهن ما می‌رسد که فلسفه فقط در ساحت کلیات و در فضای ذهن گیر کرده و در طول تاریخ چند قرن به هیچ وجه امتداد پیدا نکرده. 👈خب این واقعیت ندارد. 🔸بله آن انتظاراتی که ما از امتدادیابی فلسفه و حکمت اسلامی در خودمان می‌یابیم و در فضای نیازمندی‌های امروزمان جستجو می‌کنیم، آن مقداری که ما انتظار داریم، الان فلسفه و حکمت اسلامی خودش را حضور نداده و این بحث بعدی ماست که چرا این مسئله به این سبک است و چه کار باید کرد. 🔺ولی واقعاً تا کنون چه امتدادهایی فلسفه و حکمت اسلامی پیدا کرده؟ 🔸من این امتدادیابی فلسفه‌ی اسلامی را به نحو کلی به دو بخش تقسیم می‌کنم: 1⃣امتدادیابی فلسفه و حکمت اسلامی تا پیش از جدید 2⃣و امتدادیابی فلسفه و حکمت اسلامی در جدید. 🔸چنانچه این بحثی را که الان می‌خواهیم پی بگیریم می توان از منظری دیگر تقسیم بکنیم به 1⃣امتدادهای فلسفه‌ی اسلامی به نحو 2⃣و امتدادهای فلسفه و حکمت اسلامی به نحو و با التفات و با توجه؛ 🔸و چنانچه از منظرهای دیگر هم می‌شود تقسیمات دیگری را مطرح کرد. @monir_ol_din
اندیشه انقلاب اسلامی
#بررسی‌دیدگاه_1 #گزارش_4 ☑ خلاصه مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین آقای امینی نژاد 💢بخش4⃣ 🔺تلقی از
✅ جمع‌بندی نقد دیدگاه حجة الاسلام و المسلمین آقای امینی نژاد 🔷بخش نهایی مسئله امتداد حکمت از منظر آقای امینی‌نژاد نتیجه محصلی نیافت، زیرا؛ 1⃣اولاً؛ ایشان تلقی درستی از منزلت و جایگاه در تمدن اسلامی ندارند. کاملاً برخلاف مقام معظم رهبری که تمدن اسلامی را معرفی می‌کنند، ایشان چنین جایگاهی را برای حکمت در نظر می‌گیرند و همین تلقی غلط سبب می‌گردد که نتوانند برای امتداد حکمت نیز تصویر معقولی به دست آورند. اینگونه نیست که، تمدن اسلامی براساس حکمت اسلامی طرح‌ریزی شود و اینگونه هم نیست که حکمت اسلامی بیرون از تمدن اسلامی بماند، اما جایگاهش کجاست؟ در کلام ایشان روشن نمی‌شود و چون چنین است نمی‌توانند تناسبات میان منابع وحیانی با حکمت از یک سو، تناسبات میان حکمت با سایرعلوم دینیه از جمله فقه را روشن نمایند و چون چنین است نمی‌تواند امتداد حکمت را تعریف نماید. یعنی هنوز برایشان روشن نیست که در مسئله امتداد حکمت از حکمت چه می‌خواهند. مصاحبه‌هایی که ایشان انجام داده‌اند نشان از آن دارد که این مصاحبه‌ها در انفعال از گفتمان حکمت انجام می‌شود نه آنکه چنین دغدغه‌ای بالاستقلال در نظر ایشان باشد و برای آن تفکری و تأملی صورت گرفته باشد. 2⃣ثانیاً؛ به دلیل آنکه منزلت حکمت در نسبت با وحی و علوم دینیه روشن نمی‌شود، پس در کامل درباره امتداد حکمت بحث می‌کند. مقصود از انتزاع کامل این است که، فقط به ویژگی‌های حکمت توجه می‌شود و تأثیر منابع وحیانی و علوم دینیه بر حکمت و تأثیر حکمت بر آنها تفسیر نمی‌شود. ندیدن این روابط حقیقی میان حکمت با سایر منابع اندیشه دینی، نقصی است که بر دامن این مصاحبه‌ها می‌نشیند. از دیگر سو، این طرز تفکر بسیار است و تفسیری که از عینیت ارائه می‌کند، عینیت متقوم به کمیت‌ها و مقدارها و اندازه‌ها نیست و چون چنین است، ذهنی‌زده است و امتداد را متناسب با فضای ذهن تعریف می‌کند. ایشان تا زمانی که تعریفی صحیح از به دست ندهند و مختصات عینیت را شرح ندهند نمی‌توانند از امتداد حکمت در عینیت سخن بگویند. زیرا بسته به اینکه چه تلقی از عینیت دارند، امتداد در عینیت را معنا خواهند کرد. و این یکی از مبهمات اندیشه ایشان است. 3⃣ثالثاً؛ این مصاحبه‌ها مملو از مدعیات است. ادعای اینکه، فلسفه اسلامی می‌تواند امتداد پیدا کند باید مقرون به این باشد که، از این امتداد ارائه نمایند. یعنی بتوانند امتداد اصالت وجود را شرح فلسفی بدهند. و این امر نیازمند آن است که، مقصود خویش را از امتداد روشن نمایند و آن را در اصالت وجود تطبیق نمایند. قطعاً آنچه متوقع است این است که، اصالت وجود بتواند امتداد عینی یا اجتماعی و سیاسی پیدا کند. این ادعا نیاز به شرح فلسفی دارد و به نظر می‌رسد الآن دوره طرح همین شرح فلسفی است و باید از ادعا عبور نمود. این شرح باید بگونه‌ای باشد که، اصالت وجود بتواند در قواره‌های یک حکومت امتداد یابد. یعنی بتواند توضیح بدهد که چگونه می‌تواند تبیینی فلسفی از به عنوان مصداق اتم عینیت سیاسی یا از ارائه نماید. تبیینی که بتواند مصداق حقیقی امتداد حکمت باشد. @monir_ol_din