مصاحبه با پارسانیا- فقه و علوم اجتماعی.docx
48.8K
#گفتگو
🔸فصلنامه صدرا مصاحبه ای با #استادپارسانیا انجام داده است و در آن به بررسی رابطه فقه با علوم اجتماعی در جهان غرب و در دنیای اسلام پرداخته است.
🔸در این گفتگو استاد پارسانیا هم به نسبت شریعت با علوم اجتماعی در جهان غرب پرداخته اند و هم ایده #فارابی را توضیح داده اند.
🔸گفتگویی خواندنی و حاوی نکات مهمی است. از دست ندهیم.
@monir_ol_din
#نکتهایبرایتأمل
#سیاستمتعالیه
🔸 انشاءالله در فرصتهایی که پیش میآید گزارش و بررسی از کتابهای سهگانه صورت خواهد گرفت. با این وجود، از سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی برای این طلبه فلسفه، ابهامی و سوالی ایجاد میشود که، آن را بازگو میکنم. ایشان در بخشی از سخنان خود می فرمایند:
«کسی نباید توقع داشته باشد که با اصالت وجود و حرکت جوهری، جسمانیة الحدوث و با قانون علیت، سیاست را پیدا کند؛ چون باید و نباید جایش در حکمت عملی است، منتها مبانی فطری و ادله اولی را حکمت نظری تأمین میکند.»
🔺همانطور که پیداست ایشان بیان میدارند که، مقصود از سیاست متعالیه، مستخرجات و مستنبطاتی است که از بخش حکمت عملی نه از مبانی مختصه صدرایی، به دست میآید و همین امر سؤالات و ابهاماتی را ایجاد میکند.
🔺اگر قرار است که، مبانی مختصه صدرایی مانند اصالت وجود بارور نباشند و در سیاست و عینیت امتداد پیدا نکنند، پس چه اصراری بر ملاصدرا وجود دارد؟ آیا #حکمتعملیصدرایی اختصاصاتی دارد که از آن بتوان سیاست را استخراج نمود؟ آیا حکمت عملی #فارابی غنیتر و اقوی از حکمت عملی صدرایی نیست؟
🔺البته ایشان فرمودهاند که، مقصود از متعالیه معنایی اعم و اوسع از حکمت ملاصدرا است، لیکن ثقل الکلام بر اندیشههای صدرایی قرار گرفته است. و واقعاً همچنان جای سؤال باقی است که، اگر مبنای اصالت وجود، امکان امتداد در سیاست و عینیت ندارد، چه اصراری است برای تحفظ آن در صحنه عمل و عینیت؟
@monir_ol_din
#گُزارشِفَلسَفی_1
#مجمعِعالیِحِکمتِاسلامی_4
#معرفیِنشستعلمی
💥 برخی از نشستهای علمی در مجمع عالی حکمت در زمینه #حکمتعملی برگزار شده است که، به نظر میرسد علاقمندان به موضوع بسیار مهم امتداد حکمت، باید به آنها توجه داشته باشند.
🔺یکی از این نشستها با عنوان «چیستی حکمتعملی و ضرورت احیاء آن در جهان معاصر» با حضور اساتید؛#دکترجوادی و #سیدیداللهیزدانپناه برگزار شد. استاد یزدان پناه در این جلسه پیرامون ضرورت احیای حکمت عملی چنین میگویند:
«1- کم فروغی حکمت عملی حاصل دلایل متعددی است که دو مورد از اهم آنها چنین هستند: نخست آنکه آثار #فارابی به عنوان اصلیترین فردی که به این حوزه پرداخته است، به صورت کتاب درسی در مجامع علمی شناخته نشد. در حالیکه متون اصلی این حوزه باید به عنوان متن درسی معرفی شوند. دوم آنکه در طول تاریخ حاکمیت بیشتر از فقها بهره برده است و حکما سهم مناسبی در اداره جامعه و حکومت نیافتهاند. در حالیکه فقیه و حکیم هر دو باید در یک نسبت متناسب پشتوانه فکری اداره جامعه باشند.
2- در باب ضرورت احیاء حکمت عملی به چند نکته باید توجه داشت: اول آنکه کمال حکمت در حکمت عملی است و حکمت بدون حکمت عملی ناقص است. دوم آنکه از این طریق میتوان پایههای یقینی احکام فعل انسان را در فضای اصولی و اجتهادی تبیین و جایگزین بنای عقلا نمود. سوم آنکه عقل عملی تدبیری و نیز ذاتیاب اهمیت تمدنی فراوانی دارند که باید به آنها پرداخت و چهارم آنکه این دانش میتواند نقش نظامساز در برداشت از متون دینی ایفا کند.»
@monir_ol_din
#پرونده_علمی_7
#امتدادحکمتدرفلسفهمشاء
#امتدادحکمتدراندیشهفارابی(متوفای 339ق)
📝محمد متقیان
💥سؤال اول: آیا در اندیشه فلسفی #فارابی، تعریفی از امتداد حکمت ارائه شده است؟
🔸مقدمه؛
1. باید به این نکته توجه داشت که، تعبیر #امتدادحکمت در ادبیات فلاسفه قدیم موجود نیست و این تعبیر نوپدید است. فلذا این ایده را باید در تعریفی که از حکمت ارائه مینمایند و رابطه میان حکمت را با سایر علوم توضیح میدهند پیجویی نمود.
2. حکمت در طبقهبندی قدمایی عنوانی شامل بر دو بخش حکمت نظری (فلسفه اولی، وسطی، سفلی) و حکمت عملی (اخلاق شخصی، تدبیرمنزل، سیاست مدن) با زیرمجموعههای آن است. مقصود از امتداد حکمت در این پرونده پیگیری امتداد حکمت نظری در حکمت عملی است که شامل بر سیاست مدن هم میشود.
1⃣ فارابی فیلسوف خاصی است و قطعاً در پرونده امتداد حکمت موقعیت و منزلت ویژهای پیدا میکند. یکی از ویژگیهای او ارائه طبقهبندی نوین و غیرارسطویی از علوم مشهوره در کتاب #احصاءالعلوم است. در این طبقهبندی به تعریف #علمالهی و #علممدنی میپردازد. او در تعریف علم الهی به بیان سه جزء این علم میپردازد و میگوید:
«أحدها- يفحص فيه عن الموجودات و الأشياء التي تعرض لها بما هي موجودات.
و الثاني- يفحص فيه عن مبادئ البراهين في العلوم النظرية الجزئية.
والجزء الثالث- يفحص عن الموجودات التي ليست بأجسام و لا في أجسام» (احصاءالعلوم، ص75)
جزء اول از علم الهی از #جوهر بحث میکند، جزء دوم از مبادی براهین که در سایر علوم استعمال میشود بحث میکند، جزء سوم نیز از موجوداتی که نه جسمانیاند و نه نسبتی با جسم دارند بحث میکند.
فارابی در کتاب #تحصیلالسعادة تعریفی از حکمت ارائه میکند:
«و هذا العلم؛ هو أقدم العلوم و أكملها رئاسة، و سائر العلوم الأخر الرئيسة هي تحت رئاسة هذا العلم.»(الاعمال الفلسفیة، ص 181)
2⃣با ملاحظه این دو تعبیر در دو کتاب، میتوان به تلقی فارابی از نسبت و رابطه حکمت با سایر علوم دست یافت. او در تعبیر دوم، رابطه حکمت با سایر علوم را رابطه #ریاستی میداند. یعنی علم الهی و حکمت ریاست بر سایر علوم دارد. اما این ریاست چگونه محقق میشود و به چه معناست؟ به نظر میرسد که، معنای این ریاست در تعبیر اول آمده است که در جزء دوم میگوید: بخشی از علم الهی مبادی براهین در علوم جزئیه نظریه را بحث میکند. روششناسی برهانی مهمترین منهج علمی در طبقهبندی مشائی است. این روششناسی علاوه بر صورت استدلال نیاز به مبادی و مواد برهانی دارد که به نظر فارابی در علم الهی آن مبادی بحث میشود و در سایر علوم از آن مبادی استفاده میشود. او همچنین میگوید در این علم از مبادی علم منطق و علم تعالیم و علم طبیعی فحص میشود. پس رابطه علم الهی با سایر علوم به صورت #انتقالمبادی از علم الهی به علوم پایین دستی است. یعنی آنچه که در علم الهی قاعده است به عنوان مبادی در سایر علوم اخذ میشود و این بدان معناست که، اساس و ساختمان سایر علوم برپایههای قواعد فلسفی بنا میشود.
@monir_ol_din
#پرونده_علمی_7
#امتدادحکمتدرفلسفهمشاء
#امتدادحکمتدراندیشهفارابی(متوفای 339ق)
📝محمد متقیان
💥سؤال دوم: آیا #فارابی در تعریف، غایت، روششناسیحکمت، موضوع امتداد حکمت را لحاظ کرده است؟
▫ تعاریفی که فارابی از حکمت ارائه داده، در مطلب پیشین آمد و نکتهای که از آن مطلب به دست آمد این بود که، از نظر فارابی، رابطه میان حکمت و سایر علوم رابطه #ریاستی است با این توضیح که، مبادی برهانی آن علوم در علم الهی تأمین میشود. بیشتر از این نیز از آن تعاریف نکته به دست نمیآید.
💥سؤال سوم: چه مصادیقی برای امتداد حکمت در متون فلسفی فارابی میتوان برشمرد؟
1⃣ استاد رضاداوریاردکانی از فارابی به عنوان #فیلسوففرهنگ یاد میکند. این تعبیر ریشه در فلسفهپردازی فارابی دارد. او دو کتاب دارد؛ السیاسة المدنیة، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها. در این دو کتاب به بررسی خصوصیات جوامع مختلف میپردازد. پیرامون این عمل فلسفی فارابی بسیار میتوان سخن گفت، اما آنچه که در این مجال قابل طرح است، این سخن است که، او برای تبیین مختصات مدائن فاضله و جاهله، مقدماتی را طرح میکند. مقدماتی که اساساً هستیشناختی است.
2⃣ فهرست کتاب #السیاسةالمدنیة چنین است: الباب الأول مراتب الموجودات، الباب الثاني تفاضل الموجودات،الباب الثالث العالم،الباب الثالث العالم، الباب الخامس الاخلاق، الباب السادس المدينة الفاضلة،الباب السابع المدن المضادة للمدينة الفاضلة.
3⃣ در نگاه اول به این فهرست روشن میشود که؛ او برای تبیین مدینه فاضله و مدن مضادة ابتدا از هستیشناسی آغاز میکند. مراتب موجودات را می گوید، رتبهبندی میان موجودات را طرح میکند، به شرح عالم و نظریه فیض میپردازد، اخلاق و نقش عقل فعال و اراده را میگوید و سپس وارد در مباحث مدینه فاضله می گردد. آغاز از هستیشناسی برای بحث پیرامون سیاست مدنیه چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آیا او اجتماعات انسانی را امتداد مراتب موجودات میداند؟ به نظر میرسد که، چنین نباشد و در بیان او نیز نیامده است که، اجتماعات انسانی در ادامه مراتب موجودات و به عنوان مرتبهای از آن مراتب است. یعنی اساس #شکلگیری جوامع را در امتداد مراتب هستی بیان نمی کند بلکه خاستگاه تشکیل جامعه را به ضرورت دستیابی به غایت خلقت انسانی پیوند میزند:
«و الإنسان من الأنواع التي لا يمكن أن يتم لها الضروري من أمورها و لا تنال الأفضل من أحوالها إلا باجتماع جماعات منها كثيرة في مسكن واحد»(السیاسة المدنیة، ص 73)
انسان از آن انواعی است که امورات ضروریاش را فقط در اجتماع میتواند به سرانجام برساند. اینگونه است که جامعه شکل میگیرد:
« فلذلك لا يمكن أن يكون الانسان ينال الكمال، الذي لأجله جعلت الفطرة الطبيعية، الا باجتماعات جماعة كثيرة متعاونين» (آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ص 112)
جامعه براساس نیاز فطری انسان برای دستیابی به کمالات خویش، شکل میگیرد، اما اینکه، اساساً جامعه خاستگاهی هستیشناختی داشته باشد به این معنا که در ادامه مراتب موجودات قرار بگیرد و مبادی آن در سلسله عالیه موجودات باشد نیست. البته او نکاتی درباره #رئیسمدینه دارد که در مطالب بعدی اشاره خواهد شد.
@monir_ol_din
#مُعرفیِشخصیّت
💥حجةالاسلاموالمسلمین استادحمیدپارسانیا(زیدعزه)، از شاگردان حکیم متأله آیتاللهجوادیآملی(دام ظله)، هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و از متفکرین جبههعلمیانقلاباسلامی.
ایشان از کسانی است که، در زمینه تولید و ترویج #علوماجتماعی برخاسته از میراث فلسفی اسلامی علیالخصوص اندیشه فلسفی #فارابی بسیار زحمت کشیدهاند.
@monir_ol_din
امتداد حکمت در فلسفه ابنسینا
🔺شماره اول
♻️ ناموس / nomos
🔸از مقایسه میان فارابی و ابنسینا در ناحیه حکمت عملی به دست میآید که، ابنسینا علیرغم اهتمام ویژه و پرمایهای که در حکمت نظری دارد، اما در بخش حکمت عملی بسیار رقیق عمل کرده است. با این وجود، نکاتی در کلمات او طرح شده است، که برای پژوهنده فلسفی، مجال دقت و تعمق را فراهم میسازد. یکی از آن نکات، مفهوم «ناموس» در اندیشه اوست. این مفهوم در کلمات #فارابی موجود است (الفارابى فى حدوده و رسومه، ص: ۶۰۲)، لیکن در کتابهای مربوط به سیاسات، طرح نشده است و شاید بتوان گفت این مفهوم در متن اندیشه سیاسی و اجتماعی فارابی قرار ندارد. و اما ابنسینا درباره این واژه، چنین میگوید:
«قسم سوم از اقسام حکمت عملی، آن قسمی است که در آن اصناف سیاسات و اجتماعات مدنی فاضله و ردیه شناخته میشود و درباره اینکه چگونه میتوان هرکدام از آنها را استیفاء نمود و درباره علت زوال و جهت انتقال آنها که به مربوط به امر ملک است، بحث میشود. کتاب #افلاطون و #ارسطو در امر سیاست، شامل این مباحث است.
و مباحثی از آن بخش که به #نبوت و #شریعت تعلق دارد، دو کتاب درباره نوامیس است که این مباحث را دربرمیگیرد.
مقصود فلاسفه از ناموس، آن معنای حیله و خدعهای که عامه گمان میکنند نیست، بلکه ناموس، نزد ایشان همانا سنت و مثال قائم ثابت و نزول وحی است. عرب نیز به ملکی که نازل کننده وحی است ناموس میگوید.
این جزء از حکمت عملی، آن بخشی است که به سبب آن معرفت به اصل وجود نبوت و معرفت به نیاز نوع انسان در وجود و بقاء و تحولاتش به شریعت، حاصل میشود.»
📙تسع رسائل فى الحكمة و الطبيعيات، ص: ۱۰۷ (رسالة فی اقسام العلوم العقلیة)
🔸 آیا معنای ناموس نزد فلاسفه مسلمان، خصوصاً ابن سینا همان nomos در کلام ارسطو است؟
#فلسفه_سینوی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
امتداد حکمت در فلسفه ابنسینا
🔺شماره اول
❇️ناموس / nomos
🔸از مقایسه میان فارابی و ابنسینا در ناحیه حکمت عملی به دست میآید که، ابنسینا علیرغم اهتمام ویژه و پرمایهای که در حکمت نظری دارد، اما در بخش حکمت عملی بسیار رقیق عمل کرده است. با این وجود، نکاتی در کلمات او طرح شده است، که برای پژوهنده فلسفی، مجال دقت و تعمق را فراهم میسازد. یکی از آن نکات، مفهوم «ناموس» در اندیشه اوست. این مفهوم در کلمات #فارابی موجود است (الفارابى فى حدوده و رسومه، ص: ۶۰۲)، لیکن در کتابهای مربوط به سیاسات، طرح نشده است و شاید بتوان گفت این مفهوم در متن اندیشه سیاسی و اجتماعی فارابی قرار ندارد. و اما ابنسینا درباره این واژه، چنین میگوید:
«قسم سوم از اقسام حکمت عملی، آن قسمی است که در آن اصناف سیاسات و اجتماعات مدنی فاضله و ردیه شناخته میشود و درباره اینکه چگونه میتوان هرکدام از آنها را استیفاء نمود و درباره علت زوال و جهت انتقال آنها که به مربوط به امر ملک است، بحث میشود. کتاب #افلاطون و #ارسطو در امر سیاست، شامل این مباحث است.
و مباحثی از آن بخش که به #نبوت و #شریعت تعلق دارد، دو کتاب درباره نوامیس است که این مباحث را دربرمیگیرد.
مقصود فلاسفه از ناموس، آن معنای حیله و خدعهای که عامه گمان میکنند نیست، بلکه ناموس، نزد ایشان همانا سنت و مثال قائم ثابت و نزول وحی است. عرب نیز به ملکی که نازل کننده وحی است ناموس میگوید.
این جزء از حکمت عملی، آن بخشی است که به سبب آن معرفت به اصل وجود نبوت و معرفت به نیاز نوع انسان در وجود و بقاء و تحولاتش به شریعت، حاصل میشود.»
📙تسع رسائل فى الحكمة و الطبيعيات، ص: ۱۰۷ (رسالة فی اقسام العلوم العقلیة)
🔸 آیا معنای ناموس نزد فلاسفه مسلمان، خصوصاً ابن سینا همان nomos در کلام ارسطو است؟
#فلسفه_سینوی
#امتدادحکمت
@monir_ol_din