eitaa logo
مهـــــدی موعـــــود
52 دنبال‌کننده
2هزار عکس
547 ویدیو
30 فایل
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲 🔶 برنامــــــــه این کانال: 🔸هر روز یک صفحه قــــــــرآن 🔸فـــــــرازی از نهــج البلاغــــــــــه 🔸و سخـــــنرانی های مذهــبی 📲 آی دی ارتباط 👇 @mahmoudkavianyzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴۹ انعام 🌸🌸🌸🍁🍁🌸🌸🌸 حجت بالغه الهی ، با كه در انسان قرار داده و با هدايت انبيا و عقل، حجّت را بر مردم تمام كرده و راه خير و شرّ و پايان نيك يا بد هر كدام را هم بيان نموده است. براى خطاكاران هم راه توبه و جبران را باز گذاشته است. معجزه هاى روشن انبيا وشيوه ى نيكوى دعوت و استدلال هاى محكم آنان وسازگارى دين با فطرت وعقل، حجّت را برمردم تمام كرده است. و با اين همه، مشركان جز گمان بى اساس، دليلى بر شرك خود ندارند و اگر راه غير خدا را بپويند، از خطاها، ضعف ها، محدوديّت هاى علمى و فكرى و هوسها پيروى كرده اند. در روايات آمده كه خداوند در قيامت به انسان مى فرمايد: راه حقّ را مى دانستى يا نمى دانستى؟ اگر بگويد: مى دانستم، مى پرسد: چرا عمل نكردى؟ و اگر بگويد: نمى دانستم، مى پرسد: چرا در پى ياد گرفتن نبودى، اين است حجّت بالغه ى خدا بر مردم. (505 - مشيّت خداوند، بر هدايت آزادنه و ارادى انسان و آزادى و اختيار اوست. «فلوشاء لهداكم»
۱۵۲ انعام 🔥🔥🔥🔥🚫🚫🔥🔥🔥🔥 پرهیز از خوردن تکلیف به اندازه توانایی است ✍ ، كارهاى خود را به نحو احسن انجام مى دهد: «أحسن الخالقين» (508) ، «أحسن تقويم» (509) ، «نزل أحسن الحديث» (510) و...، از ما هم خواسته كه كارهايمان به نحو احسن باشد، «ليبلوكم ايّكم احسن عملا» (511) چه در تصرّفات و فعاليّت هاى اقتصادى، «الاّ بالّتى هى احسن» (512) ، چه در گفتگو با مخالفان، «جادلهم بالّتى هى احسن» (513) ، چه در پذيرش سخنان ديگران، «يستمعون القول فيتّبعون احسنه» (514) و چه بدى هاى مردم را با بهترين نحو جواب دادن، «ادفع بالّتى هى احسن السيّئة» (515) كه در تمام اين موارد، كلمه ى «احسن» به كار رفته است. قوم ، به خاطر گرفتار عذاب شدند. در نيز سه بار از كم فروشى نهى شده است. كلمه ى «كيل» هم به معناى پيمانه است و هم به معناى پيمانه كردن. كلمه ى «قسط» هم مى تواند مربوط به «اوفوا» باشد يعنى پرداخت، عادلانه باشد و هم مربوط به «كيل و ميزان» باشد، يعنى خود پيمانه و ترازو سالم باشد. البتّه نتيجه هر دو يكى است. ----- 508) مؤمنون، 14. 509) تين، 4. 510) زمر، 23. 511) هود، 7. 512) انعام، 152. 513) نحل، 125. 514) زمر، 18. 515) مؤمنون، 96. - چون يتيم مدافعى ندارد و اموالش لغزشگاه است مواظب باشيم. «لاتقربوا» - براى حفظ حقوق ايتام بايد بهترين طريقه ى بهره گيرى از اموال و دارايى او انتخاب شود. «بالّتى هى أحسن». جز كسانى كه اهليّت اقتصادى و تقواى كافى دارند، نبايد ديگران به مال يتيم نزديك شوند. «لاتقربوا... الا» - نظام اقتصادى جامعه ى اسلامى بايد بر اساس قسط باشد. «بالقسط» - اگر اجراى عدالت در حدّ اعلى ممكن نيست، لااقلّ در حدّ توان و امكان مراعات كنيد. «لا نكلّف نفساً الاّ وُسعها» - در اسلام، «تكليف» به اندازه ى «توان» است. هركه تواناتر، تكليفش هم سنگين تر. «لا نكلّف نفساً الاّ وُسعها» - عدالت، هم در رفتار و هم در گفتار، يك اصل است. «اوفوا الكيل... و اذا قلتم فاعدلوا» (در گواهى ها، وصيّت ها، قضاوت ها، صدور حكم ها، انتقادها و ستايش ها، عدالت را مراعات كنيم.) - رابطه ى خويشاوندى را بر ضابطه ى حقّ و عدل، ترجيح ندهيم. «فاعدلوا ولو كان ذا قربى»
۱۵۹ انعام 🌸🌺🌸🌺🌾🌾🌸🌺🌸🌺 : آفت امت‌های خداپرست تفرقه افكنى در دين، يعنى بدعت گذارى و تفسير دين به رأى خود كه در قرآن و حديث، شديدترين تعبيرات، درباره اين گونه كسان آمده است. به برخى از اين نمونه ها توجّه كنيد: * مى گويد: واى بر آنان كه با دست خود مطلبى مى نويسند، سپس مى گويند: اين از طرف است. (519) * مى فرمايد: هرگاه بدعتى آيد، سنّتى مى رود. (520) و يكى از وظايف انبيا و علما، بدعت زدايى و جلوگيرى از تحريف هاست. (521) * در روايات آمده است: توبه ى صاحب بدعت، پذيرفته نمى شود. (522) * خداوند، هيچ عملى را از بدعتگذار قبول نمى كند. (523) * كسى كه به بدعتگذار احترام گذارد يا لبخندى بزند، در فروپاشى دين گام برداشته است. * صلى الله عليه وآله فرمود: هرگاه در ميان امّتم اختلاف شد، هر كس طبق سنّت و گفته من عمل كند و سراغ راه و روش ديگران نرود، پاداش صد شهيد خواهد داشت. (524) * در قرآن، بارها از يهود، به خاطر تحريف هايى كه علمايشان در دين پديد آوردند انتقاد شده است. درباره عليه السلام هم مى خوانيم: وقتى از كوه طور برگشت و انحراف و گوساله پرستى قوم خود را ديد، از فرط ناراحتى را بر زمين افكند و ريش برادرش را كه جانشين او بود گرفت و گفت: چرا امّتم منحرف شدند؟ در پاسخ گفت: ترسيدم اگر براى جلوگيرى از انحرافشان شدّت عمل به خرج دهم، مردم متفرّق شوند و تو بگويى چرا مردم فرقه فرقه شدند (تفرقه اى كه با بازگشت تو هم قابل اصلاح نباشد). اين آيات و روايات، مسئوليّت سنگين دين شناسان را در حفظ اصالت مكتب و مقابله با انحرافات فكرى، در عين حفظ وحدت اجتماعى امّت، بیان می کند - از عوامل تفرقه و جدايى، تغيير و تحريف در مكتب است. «انّ الّذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعاً» - تفرقه افكنى در دين، نوعى شرك است.
۲۶ اعراف 🌾🌾🌾🌸🌸🌾🌾🌾 ✍پس از نقل داستان ، در اين سوره چهار بار (در اين آيه و آيات 27، 31 و 35)، فرزندان آدم و نسل بشر را خطاب قرار داده و به امورى همچون: حفظ لباس تقوا، فريب شيطان را نخوردن، در خوراكى ها و آشاميدنى ها و تجمّلات اسراف نكردن و پذيرفتن دعوت انبيا، سفارش نموده است. - توجّه به نعمت هاى الهى، عامل عشق به خدا ودورى از غفلت است. «قد انزلنا عليكم... لعلّهم يذّكّرون» - ، زمانى نعمت الهى است كه بدن را بپوشاند. «يوارى سواتكم» - پوشش وپوشاندن كار خداست، «انزلنا عليكم لباساً يوارى»، ولى برهنگى و برهنه كردن كار شيطان است. «فوسوس... ليبدى لهما ما ورى عنهما من سواتهما» - پوشش و آراستگى با پوشاك و لباس هاى زيبا، مطلوب و محبوب خداوند است. «قد انزلنا عليكم لباساً... و ريشاً» آراستن و زينت و بهره بردن از لباس هاى زيبا تا آنجا كه به اسراف كشيده نشود، مانعى ندارد. - معنويّت در كنار مادّيت، تقوا در كنار زينت لازم است. «ريشاً و لباس التّقوى»، و گرنه لباس مى تواند وسيله ى اسراف، تكبّر، فساد، خودنمايى، مدپرستى، شهوترانى، فخرفروشى و امثال آن شود. - از خاك، پنبه مى رويد، از علف كه خوراك حيوان است پشم توليد مى شود و از آب دهان كرم، ابريشم، اينها همه از آيات الهى است كه مى تواند مايه ى تذكّر و بيدارى انسان باشد. «ذلك من آيات اللّه لعلّهم يذّكّرون»
۷۱ اعراف 🌏🌏🌏🌏🌏🌏🌏🌏🌏 مجادله بت پرستان با اين آيه دلالت مى كند به اينكه هر منصب و لقب و عنوانى الهى كه به غير اذن باشد، مخصوصاً در ولايت عامّه، كذب و بهتان است. همان گونه كه لقب اميرالمؤمنين تنها براى عليه السلام مى باشد، نه هيچ كس ديگر، لذا هنگامى كه عليه السلام را با عنوان اميرالمؤمنين خطاب كردند، حضرت از اين كار نهى كرده و فرمودند: هركس غير از على عليه السلام خود را به اين عنوان متّصف كند، جايگاهش آتش است. (162) - نتيجه لجاجت و در افتادن با حقّ، كيفر الهى و ننگ و هلاكت است. «قد وقع عليكم» (بگذريم كه خود لجاجت نوعى پليدى معنوى است) - انسان ذاتاً موحّد و طالب توحيد است، ولى گاهى تعصّب بر او عارض شده و حاكم مى شود. «وقع عليكم
۱۰۰ اعراف عليه السلام فرمود: قلب مؤمن مانند صفحه اى سفيد است و با هر ، نقطه اى سياه در آن پديدار مى شود كه اگر كند، آن سياهى پاك مى گردد، امّا اگر بر گناهش ادامه دهد، آن نقطه زياد مى شود تا جايى كه تمام قلبش را فرامى گيرد و مانع رسيدن او به خير شده و ديگر راهى به سعادت ندارد، چنان كه مى فرمايد: «بل ران على قلوبهم» (193) گناه و كار زشت، ملكه و خوى و طبيعت آنان مى شود. (194) انسان گاهى در مسير غلط و اصرار و تكرار عمل انحرافى چنان گام مى نهد كه آن خلاف بر جان و دل او نقش مى بندد وبه صورت خصلت و ملكه ى او در مى آيد و ديگر پذيراى هيچ هدايتى نمى شود، البتّه اين تأثير و تأثّر را كه سبب ساز و سبب سوز است چنين قرار داده، بنابراين انسان با اراده ى خود، خودش را به اين مرحله رسانده است. (195)
۱۰۲ اعراف مراد از «عهد»، يا پيمان فطرت است، «ألم أعهد اليكم يا بنى آدم...» (196) يا دعوت پيامبران، و يا پيمان هاى مخصوصى كه گاهى مردم با انبيا مى بستند كه مثلاً اگر فلان معجزه را انجام دهى، يا فلان مشكل ما را حل كنى ايمان مى آوريم. به مى گفتند: اگر بدبختى ما را برطرف كنى حتماً به تو ايمان آورده، را همراه تو مى فرستيم. امّا همين كه مشكل را از آنان برطرف كرديم، آنها قول و پيمان خود را شكستند. از طريق فطرت و پيامبران، حقايقى را براى انسان ها روشن ساخته تا نسبت به آنها تسليم و تعهّد داشته باشند، ولى همواره گروهى از مردم نداى فطرت و انبيا را از ياد برده و از مدار حقّ خارج و فاسق شده اند. عليه السلام فرمود: هنگامى كه نسبت به امرى يقين حاصل شد، ديگر شك و ترديد موجّه نيست
۱۳۷ اعراف 🍀🍀🍀🍀🌹🍀🍀🍀🍀 و دو سرزمین پر برکت ✍«ارث»، به دارايى و مالى گفته مى شود كه انسان بدون كسب و كار و معامله اى به آن برسد، خواه از مردگان باشد يا از زندگان. (243) داستان عبور و پيروانش از دريا و غرق شدن و عذاب فرعونيان در آن، ترسيمى از است كه همه وارد مى شوند و سپس متّقين نجات پيدا مى كنند سرزمين هايى كه در اختيار فرعونيان بود، آنچنان وسيع بود كه افق هاى متعدّد و طلوع و غروب هاى متفاوت داشت. «مشارق الارض و مغاربها» و همچنين داراى محصولات و بركات مادّى ومعنوى بسيارى بود، زيرا محلّ بعثت انبياى الهى و مدفن بسيارى از آنان بود. پيش از اكتشافات بشر، ، زمين را كروى معرّفى كرده است. زيرا لازمه ى تعدّد مشرق «مشارق» و مغرب «مغارب»، كروى و در حركت بودن زمين است. در اين آيه به نيز نويد پيروزى مى دهد. به كار بردن لفظ «ربّك» در جمله ى «و تمّت كلمة ربّك»، به معناى آن است كه تو نيز مشمول حمايت ما هستى. - حمايت خداوند از مستضعفان، مخصوص بنى اسرائيل نيست، بلكه يك سنّت دائمى است. «اورثنا القوم الّذين كانوا يستضعفون» و نفرمود: «اورثنا بنى اسرائيل» - شرط پيروزى، صبر و مقاومت است. مستضعفان و ملّتى كه صابر و مقاوم باشند، وارث زمين مى شوند. «أورثنا... بما صبروا» - خداوند، بى كم وكاست به وعده هايش عمل مى كند. «وتمّت كلمة ربّك» - قوم فرعون از نظر صنعت و ساخت بنا، پيشرفته بودند. «يصنع... يعرشون» ولى رشد و توسعه اى كه جدا از دين و ايمان باشد، سرانجام خوبى ندارد.
۱۴۲ اعراف 🔮🔮🔮🔮🌏🌏🔮🔮🔮🔮 ✍در آيه 51 سوره ى بقره، سخن از وعده ى با موسى است، «واذ واعدنا موسى أربعين ليلة»، ولى در اينجا سى شب به اضافه ى ده شب، كه به فرموده ى عليه السلام فلسفه ى اين كار، آزمايش بنى اسرائيل بوده است. با آن كه حضرت موسى چهل شبانه روز را به طور كامل در كوه طور بوده است، (چنانكه در تورات سِفر خروج نيز آمده است،) ولى تعبير به چهل شب، ممكن است به اين دليل باشد كه مناجات ها اغلب در شب صورت مى گيرد و يا آنكه در قديم تقويم براساس ماه بوده و ماه در شب نمايان است، لذا براى شمارش ايّام نيز از شب استفاده مى شده است. تغيير برنامه بر اساس حكمت، مانند تغيير نسخه ى پزشك در شرايط ويژه ى بيمار، اشكال ندارد. لذا سى شب با اضافه شدن ده شب به چهل شب تغيير نمود. چنانكه «بداء» در مورد خداوند، به معناى تغيير برنامه براساس تغيير شرايط است، البتّه تمام اين تغييرات را خداوند از قبل مى داند، همان گونه كه گاهى پزشك از قبل مى داند پس از دو روز عمل به اين نسخه، وضع بيمار تغيير كرده و نياز به دارو و نسخه اى ديگر دارد. و درباره ى هرگز به معناى پشيمان شدن يا تغيير هدف و يا كشف نكته اى تازه و تغيير موضع نيست، زيرا اين معانى از جهل و محدوديّت سرچشمه مى گيرد كه مربوط به انسان است، امّا خداوند در مسير و تربيت انسان اين تغييرات را انجام مى دهد. در «اربعين» و ، اسرارى نهفته است، اين عدد، در فرهنگ اديان و در روايات اسلامى جايگاه خاصّى دارد، چنانكه مى خوانيم: در زمان حضرت نوح عليه السلام، براى عذاب كفّار، چهل روز باران باريد. چهل سال قوم حضرت موسى در بيابان سرگردان بودند. پيامبر صلى الله عليه وآله چهل روز از خديجه جدا شد و اعتكاف كرد تا غذاى آسمانى نازل شد و مقدّمه ى تولّد حضرت زهرا عليها السلام فراهم گرديد. رسول خدا صلى الله عليه وآله در چهل سالگى مبعوث شد. انسان تا چهل سالگى زمينه ى كمال روحى ومعنوى دارد، امّا پس از آن دشوار مى شود. چهل روز اخلاص در عمل، عامل جارى شدن حكمت از قلب به زبان است. چهل بار خواندن بعضى سوره ها و دعاها براى فرج و رفع مشكلات سفارش شده است. چهل روز پذيرفته نشدن اعمال از جمله نماز، پيامد بعضى گناهان است. چهل مؤمن اگر به خوب بودن مرده اى شهادت دهند، خداوند او را مى آمرزد... (248) بعضى كتاب ها نيز با محوريّت عدد چهل، مانند چهل حديث نوشته شده است. (249) چگونه مى توان پذيرفت كه حضرت موسى براى غيبت موقّت خود جانشين تعيين كند، امّا خاتم پيامبران صلى الله عليه وآله براى غيبت ابدى خود، جانشينى تعيين نكرده باشد؟! با آنكه كه پيامبر خطاب به على عليه السلام فرمود: «أنت منّى بمنزلة هارون من موسى» تو براى من مثل هارون براى موسى مى باشى، به صورت متواتر در منابع اهل سنّت آمده است. (250) و آيا مردم در زمان غيبت امام زمان عليه السلام رها شده اند؟! دو آزمايش براى قوم موسى رخ داد: يكى ده روز زيادتر ماندن موسى در وعده گاه و ديگرى . هنگامى كه عليه السلام فرمود: من براى دريافت دستورات الهى، سى شب به وعده گاه مى روم، چون از سى شبانه روز گذشت و موسى نيامد، مردم گفتند: موسى خلف وعده كرده است، لذا از او بريده و بدنبال برنامه هاى انحرافى رفتند. در حالى كه بار رفتن موسى به كوه طور، خداى او كه از ميان نرفته بود تا مردم به سراغ بت پرستى بروند. مراد از اصلاح در آيه، اصلاح در مسائل اجتماعى و جامعه است، نه اصلاح در رفتار فردى و شخصى. در زمان حضرت موسى، مفسدانِ توطئه گرى بودند كه موسى نگران آنها بود و به هارون سفارش مى كرد: نگذار زمام امور را به دست گيرند وخواسته يا ناخواسته دنباله رو آنان شوى. - وعده گاه خداوند با انبيا، مكان نهايى همچون كوه طور و غار حراست و ضيافت الهى از بندگان صالح خود، دعا و مناجات است. - شب، بهترين فرصت براى مناجات است. «ليلة» - عبادت در چهل شب تمام، آثار خاصّى بدنبال دارد. - جامعه هرگز نبايد بى رهبر باشد. «اُخلُفنى» - انبيا آنقدر دلسوز امّتند و خود را مسئول مى دانند كه حتّى براى چند روز، مردم را بى سرپرست نمى گذارند. «اُخلُفنى» - وظيفه ى كلّى رهبر، اصلاح امّت است
۱۶۹ اعراف 🍀🍀🍀🍀🔥🍀🍀🍀🍀 ✍«خَلْف»، اغلب به فرزند ناصالح گفته مى شود و «خَلَف» به فرزند صالح. (323) «عَرَض»، به معناى هرگونه سرمايه است، ولى «عَرْض»، تنها پول نقد مى باشد، همچنين به موجود عارضى و كم دوام وناپايدار «عَرَض» مى گويند، لذا چون دنيا ناپايدار است، به آن عرض گفته مى شود. فيض كاشانى مى گويد: مراد از «عَرَض» در آيه، رشوه است. «درس»، به معناى تكرار است و از آنجا كه به هنگام مطالعه و فراگرفتن چيزى از استاد، مطالب تكرار مى شود به آن درس گفته شده و به چيزهايى كه مكرّر استفاده شده و كهنه شده اند نيز مندرس مى گويند. (324) عليه السلام فرمود: سفارش نموده است مردم چيزى را كه نمى دانند نگويند، سپس آن حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: «ألم يؤخذ عليهم ميثاق الكتاب ان لايقولوا على اللّه الا الحقّ» (325) عليه السلام فرمود: «عجب لمن يتفكّر فى مأكوله كيف لا يتفكّر فى معقوله فيجنب بطنه ما يوذيه و يودع صدره ما يرويه»، تعجّب از كسى است كه در غذا و خوراك جسمى خود تفكّر و تأمّل مى كند، امّا در انتخاب غذاى فكرى خود هيچ انديشه اى ندارد و هرچيزى را در دل و عقيده ى خود جاى مى دهد. (326) - دنياگرايى، از آفات دين است. «من بعدهم خلف... يأخذوا عرَض هذا الاَدنى - يهوديان چنان خودخواه بودند كه خيال مى كردند بدون توبه بخشيده مى شوند. «سيغفر لنا» آرى، كسى كه مغفرت را براى خود تضمين شده مى داند، قابل توبيخ است. - اميد بى جا، مثل خوف نابجا مخرّب است. «سيغفرلنا» اميد به رحمت الهى على رغم اصرار برگناه نابجاست. - نشان توبه ى واقعى آن است كه اگر صحنه ى خلاف دوباره پيش آيد، مرتكب آن نشود. «اِن يأتهم عرض مثله يأخذوه» - دانستن تعاليم كتاب آسمانى و مطالعه ى آن به طور مكرّر كافى نيست، عمل لازم است. «ورثو الكتاب... درسوا» - جهان آخرت، جهانى برتر و داراى نعمت هايى جاودانه و پايدار است. «و الدّار الآخرة خير» - دورى از حرام خوارى، نشانه ى تقواست. - هركس دنبال دنيا رفته و آخرت را رها كند، خردمند نيست. «أفلا تعقلون»
۱۷۹ اعراف 🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌺🌺 ✍سؤال: ، در اين آيه، آفرينش بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ مى داند و در آيه اى ديگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مى شمارد، «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»، (345) كدام يك صحيح است؟ پاسخ: ، و است، ولى نتيجه ى كار بسيارى از انسان ها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گويا كه در اصل براى خلق شده اند. حرف «لام» در «لجهنّم»، براى بيان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلى اش در فراهم نمودن چوب، ساختن در وپنجره هاى زيبا از آن چوبها مى باشد، ولى كار به سوزاندن چوب هاى بى فايده در بخارى مى انجامد كه آن هدف تبعى است. اين مطلب، شبيه اين جمله ى عليه السلام است كه مى فرمايد: خداوند فرشته اى دارد كه هر روز با صداى بلند مى گويد: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» (346) بزاييد براى مرگ و بسازيد براى خرابى، يعنى پايان تولّد، مرگ، پايان ثروت اندوزى، فنا و پايان ساختمان، خرابى است. آرى، انسان هايى كه هويّت انسانى خود را از دست داده اند، جايگاهى جز آتش براى آنان نمى باشد. چنانكه خود آنان نيز اعتراف مى كنند كه اگر دستورات الهى را شنيده بودند و تعقّل مى كردند، ديگر در جهنّم جاى نداشتند. انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبيه حيوان است، ولى كيفيّت و هدف بهره بردارى انسان از نعمت ها بايد بهتر و بيشتر باشد، وگرنه همچون حيوان بلكه پست تر از آن است. انسان بايد علاوه بر ظاهر، را ببيند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمه هاى باطنى و معنوى را بشنود. آدمى زاده طرفه معجونى است از فرشته سرشته، و زحيوان گر رود سوى اين، شود به از اين ور رود سوى آن، شود پس از آن از عليه السلام پرسيدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطيع و موحّد نيافريد؟ حضرت فرمودند: اگر چنين مى شد، ديگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زيرا آنان مجبور بودند و اختيارى نداشتند، امّا انسان را مختار آفريد و علاوه بر عقل و فطرت، با تعاليم پيامبران و كتب آسمانى مسير هدايت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد، تا فرمانبرداران از عاصيان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصيان را خداوند آفريده، امّا به چيزى امر يا نهى نكرده مگر آنكه انسان مى تواند ضد آن را نيز انجام دهد و مجبور نباشد. (349) آرى، تكليف پذيرى تنها ارزش و وجه امتياز انسان از ديگر موجودات است. - فرجام بسيارى از انسان ها و جنّيان، دوزخ است. «ذرأنا...» - جنّ هم مثل انسان، تكليف و اختيار، كيفر و پاداش دارد. «من الجنّ و الانس» - انسان هاى غافل و بى بصيرت، (در بى تفاوتى، شكم پرستى، شهوت پرستى، استثمار شدن و محروميّت از لذّت معرفت) مانند چهارپايان مى باشند. «اولئك كالانعام» - غافلان، از حيوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئك هم الغافلون» - دوزخى شدن بسيارى از انسان ها، به خاطر بهره نبردن از نعمت هاى الهى در مسير هدايت و كمال است. زيرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده اند. «اولئك هم الغافلون»
⁉️متن پرسش👇👇 ❔آیا واقعا یک بار زیارت حضرت فاطمه معصومه آدم رو می کند ❗️من برم هر جنایتی که دلم می خواد بکنم بعد برم زیارت حضرت معصومه میرم بهشت ❕❕ ✅ پاسخ 👇👇👇 👌در این شکی نیست که بر اساس روایات اهل بیت ، حتی یک بار زیارت حضرت فاطمه معصومه ، را بهشتی می کند ، امام جواد علیه السلام فرمود ؛ « هر کس عمه ام را در قم زیارت کند ، بهشت بر او واجب است » 📚وسائل الشیعه ج14 ص576 💠ولی باید کرد؛ 👌زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ، در صورتی انسان را بهشتی می کند و اثر خود را خواهد گذاشت که درگاه الهی واقع شود و الا عملی که مقبول درگاه الهی واقع نشود ، ارزشی ندارد . ❕ می فرماید: « خدا تنها ( اعمال نیک را ) از پرهیزکاران می پذیرد» 🔶مائده27 🗯امام علیه السلام فرمود: « خداوند تنها اعمال نیک و صالح را قبول می کند و اعمال نیک را نیز تنها در صورتی قبول می کند که شما به عهد و او عمل کنید ( در صورتی که گناه نکنید و پرهیزکار باشد )» 📚الکافی ج1 ص139 - ج2 ص39 👌بنابراین زمانی زمانی حضرت فاطمه معصومه، انسان را بهشتی می کند که فرد مصداق متقین باشد. ❕یعنی واجبات را انجام داده و محرمات را ترک کند و اگر گناهانی نیز دارد ، از گناهان خود نادم و پشیمان بوده و در حالی که از گذشته خود واقعی کرده است به زیارت حضرت معصومه برود . 💠اما اگر فرد بر انجام گناهان خود داشته باشد و توبه و استغفار واقعی را ترک کرده باشد هیچگاه زیارت حضرت معصومه او را بهشتی نمی کند چنان که امام علیه السلام فرمود: « به خداوند سوگند پرودگار هیچ اطاعت و کار نیکی را از بنده اش قبول نمی کند تا زمانی که بنده بر انجام خداوند اصرار داشته باشد» 📚الکافی ج2 ص288 👇👇👇 ┏⊰✾✾⊱━━━─»»»━━┓ 🆔 @mobahesegroup ┗━━─»»»━━━⊰✾✾⊱┛ https://eitaa.com/joinchat/1402208256Cb57404510b