eitaa logo
بوی بهشت ،،الهم عجل لولیک الفرج صلوات الله علیه
78 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
49 فایل
هدف این کانال، دور همی ،خودسازی وبرپایی نماز شب نشر مطالب کانال بدون لینک مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 📖 📝 🔻 👤 پسرعموی خود را بدلیل ازدواج💍 با دختر 🧕🏻دلخواه خود می کشد. ☝️🏻چون 🤷🏻‍♂️ 👥👥قوم نزد موسی آمدند و کردند. 🔸موسی به قوم گفت؛ 🍃 به فرمان خدا 🐄که 👈🏻 نه پیر و نه خردسال است و 👈🏻 میباشد و 👈🏻 نه رام است تا زمین را شخم زند و 👈🏻 نه کشتزار را آبیاری کند، 👈🏻 بی نقص و هیچ لکه‌ای در آن نیست را 🔪 🔹 آن گاو را با قیمت بالایی 💰از مرد جوانی خریدند و آن حیوان را 🔪کردند ↩️ و بدن مقتول را به آن مالیدند. ⏳ بعد از مدتی مقتول به صدا🗣 در آمد و که او را به قتل رسانده است☑️ 👥قوم به موسی گفتند؛ 😕 نمی دانیم از اینکه خون مقتول به هدر نرفت خوشحال باشیم 😃 یا بر این جوان صاحب گاو که دارای چنین ثروتی 💰شده است. ⬅️در این حال خدا فرستاد که هرکس به مانند این جوان بر پدرش خدمت کند☝️🏻 با محشور میشود😍. ↩️ و به همین خاطر شد.✅ ♥️ ؛ ✨ فضل و بخششی که به این جوان رسید به این خاطر است که وی همیشه ذکر📿  را بر زبان داشت. ☝️🏻قوم به خداوند ،😩 ♥️ خدا نیز فرمان داد تا موسی بزرگان را به 🏚 ببرد که در آن 💰 نهفته است بزرگان به آنجا رفتند و پولی که بابت گاو 🐄پرداختند، آنجا یافتند. ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 .... 🔸غلام گفت 👤 : این جا سرزمین و (ارمیا) است✅ ☝🏻تا آنجایی که من میدانم🤔 او و توسط فرشتگان به او نازل میشود. نزد او برویم🚶🏻‍♂ و از او ، شاید در پرتو وحی او .😊 🔹 از این فکر 😍 و از آن کرد. 👥آنها بطرف حرکت کردند و در راه خود به 🧕🏻 برخورد کردند که برای بردن آب 💧از منزل خارج شده بودند، و از دختران خواستند که منزل ارمیا را نشانشان دهند. 👈🏻در همین موقع که آنها مشغول صحبت🗣 بودند، 🌸 ظاهر و وی در محل منتشر شد، ✨سیمای نورانی او حکایت از و میکرد😊 👀چشمان و متوجه یکدیگر شدند و در نگاه اول به هم ❤️شدند و ارتباط قلبی بین آنها برقرار شد ☑️ ☝️🏻و ارمیا یقین 😌پیدا کرد که این مرد، همان طالوتی است که👇🏻 🌿 خداوند خبرش را به او کرده بود. تا او را به رسانده و را به او بسپارد✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🌷پادشاهی دادشان طالوت نام        🍃حق پرست و مؤمن و با احترام 🌷رفته زیر پرچم و فرمان او         🍃 رو به سوی جنگ با خیل عدو 🌷لیک ز آنها گفته جمعی کای رسول         🍃ما نداریم این حکومت را قبول ⏳پس از مدتی گفتگو ✨ ؛ «✋🏻ای پیامبر خدا! آیا می‌توانی من بدهی که آنها را پیدا کنم؟🤔» 🌿 ؛ «آنها راهی خویش هستند.✔️ تو آنها ❌. ☝️🏻من برای تو دارم.» ✨ ؛ «چه مسئولیتی، با انجام می دهم!😊» 🌿 ؛ ☝️🏻خداوند تو را برای برگزیده است✅ تا ⏪ آنها را و ⏪ را بدست گیری و ⏪ آنها را از شرّ دشمنانشان ☝️🏻 و به زودی خدا به اراده خود را برای شما حتمی می‌گرداند و دشمنان شما را سرنگون میسازد.☑️ ✨ ؛ مرا چه به و ؟!😲 من چه کار با و دارم؟🤷🏻‍♂️ ✋🏻 من از فرزندان بنیامین، ضعیفترین پسران یعقوب و فقیرترین ایشان هستم، با این وضع ممکن است که من به سلطنت برسم و زمام قدرت را در دست گیرم؟!😳 ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🍃 ؛ آنچه گفتم، اراده خدا و امر و اوست. 🤲🏻 شکر این نعمت را بجا آور و آماده جهاد ⚔شو! ↩️سپس دست✋🏻 را گرفت و به بنی اسرائیل معرفی کرد. 🍃 ؛ این همان شخصی است که خداوند وعده او را به شما داده بود✔️ ☝️🏻حال شما باید به وعده خود عمل کرده و 👈🏻 🙌🏻او شوید ✅ 👈🏻 و از او اطاعت کنید✅ 👈🏻 از تفرقه بپرهیزید✅ 👈🏻 و آماده نبرد با دشمن شوید.✅ 🔹 از این واقعه سخت 😲شدند و آنگاه که 🍃 ؛ سلطنت بنی اسرائیل به طالوت میرسد،☑️ 🔸آثار و 😒در آنها ظاهر گشت، ☝️🏻 زیرا می‌دانستند که طالوت از گمنام‌ترین و فقیرترین افراد بنی‌اسرائیل است. 🔹پس، از روی و 😏گفتند؛ 👥 : چگونه ممکن است که طالوت پادشاه گردد، ☝️🏻او از نسبی‌اصیل و کریم برخوردار نیست،❌ 🔸طالوت ⏪ نه از فرزندان « لاوی» است که از شاخه های رسالت باشد ⏪و نه اولاد « یهودا» که سلطنت را از اجدادش به ارث برده باشد، سلطنت را اداره و مرزهای حکومت را حفظ کند، 🤨 ✨«ما خود به پادشاهی شایسته‌تر از اوییم، چه او را مال فراوان نیست.»✨ 🌷او نباشد مالش از ما بیشتر      🍃ما از او هستیم به از هر نظر 🌷گفت «اشموئیل» با آن ناکسان      🍃هست بهر سلطنت او را نشان 🌷آن مواریثی که در صندوق بود      🍃 دشمن از دست شمایش در ربود 🌷بهر طالوت آورند افرشتگان      🍃 این بود بر سلطنت او را نشان 🍃 درمقابل اعتراض😠آنان ؛ ✨ فرماندهی لشکر و سلطنت هیچ ارتباطی به اصل و نَسَب ندارد. ❌ 💰مال و ثروت برای سیاستمداری بی‌تدبیر و کم‌خرد چه فایده‌ای دارد؟!🤨 ☝️🏻چنین فردی نمی تواند امور مملکت را با و اداره کند.❌ ⬅️همچنین حسب و نسب عالی برای فردی بی‌تدبیر و کند ذهن چه حاصلی دارد و او چگونه می‌تواند در لشکر کشی کاری از پیش ببرد؟!😒 ✨طالوت را خدا به جهت و بر شما برگزیده است،✅ ☝️🏻 زیرا او دارای و و سایر مواهبی است که خدا برای ریاست به او عطا🎁 کرده است. ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 👥 ؛ ☝🏻 اگر خدا دستور داده و امر و نهی در این‌باره صادر کرده که بفهمیم خدا چنین حکمی صادر کرده است. 🍃 ؛ خداوند بر لجاجت شما آگاه بوده لذا علامتی برای شما قرار داده است. به خارج شهر بروید و را ببینید. 👈🏻 صندوقی که با از دست دادن آن ذلیل شدید و اکنون به سوی شما می‌آید و اطمینان و آسایش شما را به همراه دارد.✔️ 💫آن را فرشتگان بر دوش می‌کشند و اگر ایمان داشته باشید برای شما علامتی از سلطنت طالوت در آن موجود است. 👥 نیز از شهر خارج شدند و به محض مشاهده👀 صندوق آرامش و اطمینان😌 بر قلبشان💕 سایه افکند. ↩️و با این علامت با طالوت و با حکومت و سلطنت او .🤝✔️ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹طالوت به ریاست👑 برگزیده شد و در فرماندهی جنگ تدبیری اتخاذ کرد که عقل و اراده، .👌🏻 🌿 ؛ ☝🏻 افرادی در لشکر من ثبت نام کنند که فکرشان مشغول نباشد و گرفتاری نداشته باشند.🤗 ⬅️ هرکس ساختمانی بنا کرده که نیمه کاره است، ⬅️ نامزدی دارد و هنوز ازدواج نکرده و ⬅️ بازرگانی و داد و ستد دارد و از کار فارغ نشده است و غیره... .❌ 🥁صدای طبل جنگ در شهر پیچیده و جارچیان 🗣️جوانان را به جنگ فراخواندند. ⏪در این بین بودند که چون وضع را چنین دیدند، آماده رفتن به میدان کارزار گردیدند. 👤 ، داوود نام داشت که ابتدا پدرش به او اجازه رفتن به جنگ را نمی‌داد، اما پس از اصرار فراوانِ او، موافقت نمود. 👈🏻 ، پیشانی نورانی او حکایت از هوش و زکاوت او میکرد. 🔸خلاصه پس از چندی⏳ لشکری آراسته شد✔️ وسپاهی‌مقتدر مقابل او حاضر شدند✅. 🔹 در مسیر جبهه جنگ قرار گرفتند. آنان برای مبارزه با کفار از شهر خارج شدند. 👤 چون دید در سپاه او سرانی وجود دارند که از فرماندهی او رضایتی نداشته و میل به همکاری با او را ندارند ✨ خداوند نیز چنین به طالوت فرستاد تا لشکر خود را از نوشیدن آب🍶 باز دارد. ✋🏻 🔸او ؛ 🌿 «به زودی در بین راه به رودخانه‌ای خواهیم رسید، خداوند بوسیله این رودخانه شما را میکند. 👈🏻 کسانی که از آب بنوشند از من نیستند. ✖️ تنها آنان که مقدار کمی آب بنشوند از یاران من به شمار می روند.»✔️ ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹داوود با دیدن👀 این منظره 😩🤲🏻 و مدت به عبادت📿 پروردگار پرداخت ✔️ ↩️و آنقدر گریست 😭 که چیزی نماند که 🌳 از اشکهای او تبدیل به زمین‌های سوخته 🔥شود ⬅️ و بر او که 💫 ای داوود ما تو را .✅ 🔸پس خداوند وحی فرستاد ✨تا بر حاضر شود و از او و کند. 🔹هنگامی که داوود به آرامگاه اوریا میرفت در راه را دید، اما او حاضر نشد ❌داوود را بخاطر نزد خود بپذیرد، 🌸خداوند نیز بر حزقیل فرستاد که از سرزنش داوود دست بردارد که او در جستجوی و است.✅ 🔹پس ؛ 🍃 آیا تا به حال قصد گناه کرده‌ای؟⁉️ 🤔 یا از زیادی و کثرتعبادتت مغرور😏 گشته‌ای؟⁉️ 🌿 ؛ بله، اما سریع خود را به شکاف این 🏔(غار) رسانده‌ام، و نگاهم را به این نوشته انداختم که بالای سر این جمجمه قرار دارد، نگاه کن👀 و داوود نگاه کرد. روی (غار) نوشته✍🏻 شده بود؛ 🌱«من هستم. ▪️ حکمفرمایی کردم ▪️ را آباد ساختم ▪️ داشتم ☝️🏻اما در نهایت این شد که در این بخوابم، سنگهایی که تختم شدند و کرم 🐛و مارهایی 🐍که همنشین من گشتند پس هرکس این نوشته را می بیند، را فراموش کرده و را نمی خورد.»😊 🔸داوود نیز نزد آمد، هربار که می‌آمد و او را صدا🗣 میزد، .❌ ☝️🏻تا آنکه بعد از مدتها نوایی به گوشش رسید، داوود اشتباهات خود را اقرار کرد😔 و از او . ✨اوریا در صورتی حاضر شد او را ببخشد که خداوند نصیبش کند.✅ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹برخورد با مریم، زکریا را دگرگون کرد و او را در فکری عمیق🤔 فرو برد. ☝️🏻این 😊در روح زکریای پیر آشوبی بپا کرد. 🔸 این 😇و خداجوی و مقرب درگاه خدا، با یادآوری این مطلب ☝️🏻که قدرت خدا به اسباب و اوضاع نیست❌، ✨امید و تمایل به اولاد را در دل❤️ زکریا شعله ور ساخت و را در او تشدید کرد. 👈🏻بدون تردید زکریا در این سن و سال پیری👴🏻 از کافی برخوردار نبود ❌و در شرایط عادی و طبیعی انتظار اولاد از او نمی رفت و همسر او نیز بود، ☝️🏻ولی خدایی که را به کرامت خود امتیاز داده و برای بذل نعمت خویش او را برگزیده و 🍎در غیر موسم خود همه روز برایش مهیا ساخته بود، قادر است💪🏻 به زکریا فرزندی بدهد گرچه او پیر بود و همسرش نازا. ⬅️پس باید را بخواند🤲🏻 زیرا آن کس که دست نیاز و تضرع به سوی او دراز کند، مأیوس😔 برنمی گردد.❌ 🌿«آنجا بود که زکریا پروردگارش را خواند و گفت؛ 🤲🏻پروردگارا! از جانب خود و پسندیده 😊به من عطا کن که تو شنونده دعایی. ⏪پس در حالی که وی ایستاده و در محراب خود دعا 🤲🏻می کرد، فرشتگان او را ندا دادند که 🌸خداوند تو را به که ☝️🏻تصدیق کننده حقانیت کلمه اللّه عیسی است و بزرگوار و خویشتندار😌 و پرهیزنده از زنان 🧕🏻و پیامبری از شایستگان است مژده میدهد.» 🗓 همان روزی است که زکریا از خداوند ذریه ای پاک و نیکو😇 درخواست نمود و پروردگارش دعای🤲🏻 او را مستجاب کرد. 🔹 ؛ چگونه من صاحب فرزندی می شوم،🤔 در جایی که پیر شدم، موی سرم سفید شده و استخوانم سست شده و .😔 🦋 ؛ کار پروردگار چنین است. خدا هرچه بخواهد می کند.😊 🍃 ؛ پروردگارا! برای من نشانه ای قرار ده. ✨ ؛ نشانه‌ات این است که با مردم جز به ☝️🏻 اشاره و پروردگارت را بسیار یاد کن🤲🏻 و و او را تسبیح 📿بگویی.» ✨«پس از خود بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روزو شب به نیایش🤲🏻 بپردازد.»✨ 🌸خداوند در زکریا، فرزند پاکیزه ای به او بخشید و در همان دوران کودکی 📚 و و را به او عنایت کرد. ⬅️پس یحیی به دنیا آمد 🔹«از کودکی را به او دادیم و نیز از جانب خود مهربانی😊 و پاکی به او دادیم و بود و با پدر و مادر خود نیکرفتار بود و زورگویی نافرمان نبود❌.» ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🌺حضرت مریم، ☝️🏻 آن بانوی بزرگوار نام پدرش « » و نام مادرش🧕🏻 » بوده است، 🧕🏻مادر مریم زنی نازا بود و فرزندی نیاورده بود😕 و سالها در حسرت طفلی برای خود می‌سوخت و آنقدر اشک😭 می‌ریخت تا با خیال خوش فرزند👧🏻 به خواب برود. 😴 🍃او کرده بود که اگر ☝️🏻روزی دارای طفلی شد، او را نوکری عبادتگاه🤲🏻 بگمارد تا خدمتگذار آنجا شود. 👈🏻و همین که فرزندی داشته باشد تا قلبش❤️ آرام بگیرد قانع بود. 🔹او هر زمانی که می‌دید پرنده ای🕊 به جوجه خود غذا میدهد و یا زنی طفلش را درآغوش گرفته، عاطفه مادریش شدت می یافت و نهایت میل خود به فرزند را احساس میکرد.😩 🔸تصور اینکه فرزندی ندارد❌تا موجب تسکین دردهای او باشد، خواب راحت را از چشم او ربوده بود.😔 ☝️🏻او راضی بود چیز و 💎 ثروتش را بدهد تا شاهد نگاه دوست داشتنی😍 و لبخند شیرین😄 فرزند باشد و او را در آغوش گرم خود بفشارد و رنج و محنت خود را فراموش کند.😌✔️ 🧕🏻 که فرزند خود را به هیچ کاری وادار نکند❌ و از او هیچ انتظاری نداشته باشد، ☝️🏻 بلکه او را برای خدمت به فارغ از هر قید و بند آزاد بگذارد. *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹روزی خداوند به عمران فرستاد، ✨ من به تو می‌بخشم. ☝️🏻 او مژده را به همسرش🧕🏻 ابلاغ کرد و مدر کرد تا فرزندش را کند. 🌸پروردگار دعای🤲🏻 مادر را به اجابت رسانید.✔️ و خواهش او را بر آورد و روزی مادر احساس کرد که در رحم او به حرکت در آمده است.😍 ☝️🏻این حادثه طراوتی به مادر بخشید و دنیا در نظرش روشن✨ شد،😍 چین و چروک جبین او را برطرف✔️ و لبخند خنشودی 😄بر لبانش نشاند.✔️ ☝️🏻او با چهره‌ای گشاده😃 و آغوشی باز به رفت و با دلگرمی ❤️به آینده خوش بین شد.😌 ⏪از آن پس، او روزها در کنار شوهرش می‌نشست و آنچه در جان و دل خویش احساس میکرد با شوهر در میان می‌گذاشت😊 و و آنچه را برای او آرزو داشت برای او بیان می‌نمود.✔️ 🔸 نیز با خوشحالی و مسرّت😃 به سخنان همسرش گوش میداد. این و آن طفل با آنکه هنوز در رحم مادر بود رنج و ناراحتیهای زندگی را از آنان برطرف ساخت.👌🏻 ⬅️در آن هنگام که مادر مریم در قعر دریای 🤔 و شناور بود😌 🍂 برگ تازه ای از زندگی او رقم خورد و روزگار بار دیگر چهره ناراحت را بر او نمایان ساخت و و را در دل او جایگزین کرد. 😔 ▪️آری او و آرامش‌روان 😌بود که و اشک فراق😭 را همچون باران بهاری از دیدگانش سرازیر ساخت. ☝️🏻بار دیگر مادر مریم و هرچه قدر زمان وضع حمل او نزدیک میشد، و در وجود او درهم می‌آمیخت و هر زمان احساس میکرد که دردهای درونی او افزایش یافته، قوت قلب♥️ او را احیاء میکرد و آرزوی دیدن 👀سیمای فرزندی، پرتویی در دلش می‌افکند و ناراحتی و اندوه او را تسکین میداد و .😊 ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═
📘📘 📖 📝 🔻 🍃با بررسی آیات 42 الی 44 سوره مبارکه ✨ به این نتیجه می رسیم که با حضرت مریم علیهاالسلام سخن می گفتند ☝️🏻و او را از جانب خدا به مقام و در میان زنان جهانیان🧕🏻 وعده داده و نیز به ولادت 🌿 (حضرت عیسی علیه السلام ) مژده می دادند😍. 🌸خداوند متعال در سوره پس از ذکر نام تعدادی از انبیاء بزرگ، 👈🏻در آیه 91، و مادرش 🧕🏻 را یاد نموده و آنها را آیه ای از آیات الهی معرفی می نماید.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🌻با توکل بر کریم بی نیاز      🌿 از مسیح اللّه سازم قصه ساز 🌻مادرش مریم که دامن پاک بود      🌿 دامنش را از پلیدی، حق زدود ✨ زیر نظر🧐 زکریا دوران کودکی را پشت سر گذاشت و گاهگاهی جهت به خانه 🏠زکریا و نزد خاله اش ایشاع می رفت. 🔹یک روز طبق عادت معمول، به نماز و عبادت 🤲🏻خدا مشغول بود که ناگهان روحش 😰 گشت و در خود و بی سابقه ای احساس کرد، ☝️🏻در این حال ای از آسمان به صورت مردی تمام عریان در پیش روی مریم ظاهر شد تا مریم با او و 😊 شود. ♦️ این اتفاق سال پس از هبوط حضرت آدم رخ داد.☑️ ✨مریم با دیدنش از او 😨 و به خدا پناه برد، ☝️🏻چون گمان کرد که او مردی و است😈 و مریم که زنی و و بود😇 و چنین ارتباطی را خلاف عفت و تقوی می دانست. 👈🏻در حالکیه 😰، روح مریم را آزار می داد، مرد ناشناس مریم را و خاطر داد و از نگرانی او کم کرد. ✨ گفت؛ ☝️🏻اگر پرهیزگاری، من از تو به پناه می برم. 🍃 جبرئیل گفت؛ من فقط فرستاده پروردگار توأم برای اینکه به تو . ☝️🏻که نامش است، ✨ در حالی که او در دنیا🌏 و آخرت و از مقربان درگاه خدا است😊. 👈🏻 و در گهواره به و در میانسالی به با مردم 👥سخن می گوید و از شایستگان است. 🔹در آن حال ابری از غم و اندوه😔 بر سر مریم سایه افکند و موجی از تأثر او را فرا گرفت☝️🏻 ولی زود بر اعصاب خود مسلط شد و نیروی تحلیل رفته خود را متمرکز کرد ✨و به فرشته گفت؛ چگونه مرا پسری باشد با آنکه دست به من نرسیده و بدکار نبوده ام؟🤨 🍃 فرشته گفت؛✋🏻 فرمان چنین است، پروردگار تو گفته که آن بر من آسان است و تا او را برای مردم و 😊 از جانب خویش قرار دهم و این دستوری قطعی بود. ✨فرشته پس از ابلاغ این پیام،📜 ناپدید شد، اما مریم نشسته و آنچه را که شنیده بود، و 😥 مانده و فکر می کرد که مردم👥 در این مورد چه خواهند کرد و چه خواهند گفت؛ 🔸 که چگونه ای باردار شده و صاحب فرزند گشته است، 🤔او هیچگاه شوهر به خود ندیده است.❌ ☝️🏻این افکار مریم را به 😰 انداخت و آن وحشت او را به و کشاند ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘📘 📖 📝 🔻 🍃با بررسی آیات 42 الی 44 سوره مبارکه ✨ به این نتیجه می رسیم که با حضرت مریم علیهاالسلام سخن می گفتند ☝️🏻و او را از جانب خدا به مقام و در میان زنان جهانیان🧕🏻 وعده داده و نیز به ولادت 🌿 (حضرت عیسی علیه السلام ) مژده می دادند😍. 🌸خداوند متعال در سوره پس از ذکر نام تعدادی از انبیاء بزرگ، 👈🏻در آیه 91، و مادرش 🧕🏻 را یاد نموده و آنها را آیه ای از آیات الهی معرفی می نماید.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🌻با توکل بر کریم بی نیاز      🌿 از مسیح اللّه سازم قصه ساز 🌻مادرش مریم که دامن پاک بود      🌿 دامنش را از پلیدی، حق زدود ✨ زیر نظر🧐 زکریا دوران کودکی را پشت سر گذاشت و گاهگاهی جهت به خانه 🏠زکریا و نزد خاله اش ایشاع می رفت. 🔹یک روز طبق عادت معمول، به نماز و عبادت 🤲🏻خدا مشغول بود که ناگهان روحش 😰 گشت و در خود و بی سابقه ای احساس کرد، ☝️🏻در این حال ای از آسمان به صورت مردی تمام عریان در پیش روی مریم ظاهر شد تا مریم با او و 😊 شود. ♦️ این اتفاق سال پس از هبوط حضرت آدم رخ داد.☑️ ✨مریم با دیدنش از او 😨 و به خدا پناه برد، ☝️🏻چون گمان کرد که او مردی و است😈 و مریم که زنی و و بود😇 و چنین ارتباطی را خلاف عفت و تقوی می دانست. 👈🏻در حالکیه 😰، روح مریم را آزار می داد، مرد ناشناس مریم را و خاطر داد و از نگرانی او کم کرد. ✨ گفت؛ ☝️🏻اگر پرهیزگاری، من از تو به پناه می برم. 🍃 جبرئیل گفت؛ من فقط فرستاده پروردگار توأم برای اینکه به تو . ☝️🏻که نامش است، ✨ در حالی که او در دنیا🌏 و آخرت و از مقربان درگاه خدا است😊. 👈🏻 و در گهواره به و در میانسالی به با مردم 👥سخن می گوید و از شایستگان است. 🔹در آن حال ابری از غم و اندوه😔 بر سر مریم سایه افکند و موجی از تأثر او را فرا گرفت☝️🏻 ولی زود بر اعصاب خود مسلط شد و نیروی تحلیل رفته خود را متمرکز کرد ✨و به فرشته گفت؛ چگونه مرا پسری باشد با آنکه دست به من نرسیده و بدکار نبوده ام؟🤨 🍃 فرشته گفت؛✋🏻 فرمان چنین است، پروردگار تو گفته که آن بر من آسان است و تا او را برای مردم و 😊 از جانب خویش قرار دهم و این دستوری قطعی بود. ✨فرشته پس از ابلاغ این پیام،📜 ناپدید شد، اما مریم نشسته و آنچه را که شنیده بود، و 😥 مانده و فکر می کرد که مردم👥 در این مورد چه خواهند کرد و چه خواهند گفت؛ 🔸 که چگونه ای باردار شده و صاحب فرزند گشته است، 🤔او هیچگاه شوهر به خود ندیده است.❌ ☝️🏻این افکار مریم را به 😰 انداخت و آن وحشت او را به و کشاند ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐