شب دوم فاطمیه.mp3
زمان:
حجم:
22.8M
کریمی نیا
روضه شب دوم فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا شهادت
@navaye_asheghaan
.
علی جان
شرمنده ام،حمایت من بی نتیجه ماند
دستم شکست و بند ز دست تو وانشد
.
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_زهرا_س
فاطمه مجموعه صفات خداوند
فاطمه آیینه کمال پیمبر
عصمت کبری، ولیه ی الله عظمی
قره ی عین النبی، حبیبه داور
شهر خرد احمد و علیست درِ آن
فاطمه این شهر راست مرکز و محور
نامتناهی بود محیط ثنایت
عقل نخستین در این محیط شناور
خانه تو کعبهٔ امید امامان
بیت تو معراج صبح و شام پیمبر
حبل متین هزار عارف و عامی ست
هر نخی از چادرت به عرصه محشر
رشته ی چادرش اگر به دست انبیاء رسد
شعار فخر، انبیاء به عرش کبریا رسد
از لب جان فزاش اگر زمزمه ی دعا رسد
جان ز نوای گرم او به جسم مصطفی رسد
کسی که در کتاب خود ثنای او خدا کند
کسی که پیش پای او قیام مصطفی کند
پیراهن عروسیش به سائلی عطا کند
کسی که خاک فضه اش دوای دردها کند
چگونه رد کند ز خود مریض درد مند را
کجا جواب رد دهد فقیر مستمند را
حبلِ متین هزار عارف و عامی ست
هر نخی از چادرت به عرصهٔ محشر
در عجب از علم تو علی ولی الله
مفتخر از دستبوسی تو پیمبر
فاطمه جان فاطمه جان! بانوی اسلامی و به خانه شوهر،کهنه حصیریست تو را مفرش و بستر یه پوست دباغی شده بود.
شبها حسنین روی اون پوست میخوابیدن وقتی اون مسکین اومد در خانه بی بی گفت: بی بی جان! برهنه ام همان پوست را بر داشت فرمود: بیا این پوست را بگیر خودتو بپوشان
بی بی جانم فاطمه جان
بانوی اسلامی و به خانه شوهر
کهنه حصیرست تو را مفرش و بستر
تا که خدا فخر آورَد به ملائک
جانب محراب خیز و روی بیاور
*وقتی به نماز میایستاد آسمانها از نور نماز بی بی روشن میشد خدا به ملائکه فخر ميکرد اما دیگه نمازش را نشسته میخوند دیگه نمیتونست رو پا بايسته این ساعتهای آخر گاهی از هوش ميرفت گاهی به هوش میآمد،امشب اومدی برای مادر گریه کنی امشب اومدی برای غربت علی گریه کنی ،شب تنهایی علی شب غربت امیرالمؤمنین شب بی مادریه زینبه شب یتیمی حسنین..*
مبر ز خانۀ حیدر صدای گرمت را
علی بگو...شنوم آن نوای گرمت را
ز چشم من مبری خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را
قیام نیمه شبانه ات عجب تماشائیست
در آسمان زِ قنوت تو شور و غوغائیست
بتاب در دل شبهای تار من زهرا
بمان برای همیشه کنار من زهرا
ببین تو حال دل بیقرار من زهرا
انیس بی کسی ام غمگسار من زهرا
به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی
* سه روز تو خونه غذا نداشتن به علی نگفتن امیر المؤمنین فرمود: چرا به علی نگفتی غذا نداری؟ گفت: یا علی شاید بهت بگم نتونی غذا تهیه کنی خجالت بکشی*
به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی
در اوج غصه و غم همزبان من ماندی
*امشب اومدی برای بی مادری خودت گریه کنی مادر همه اس هر کی امشب احساس یتیمی میکنه بدونه بی بی بهش نظری کرده..*
از آن زمان که دو دستت ز کار افتاده
تمام خانۀ من از مدار افتاده
حسن ز داغ رخت بیقرار افتاده
غریب و خسته کنار تو زار افتاده
مگو که می روم و می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد دوست دارمت به خدا
یا فاطمه
مرا دوباره صدا کن اباالحسن، زهرا
سخن ز درد جدایی مزن به من
مگو که دختر تو آورد کفن یا زهرا
*مادر اگر بخواد به مسافرت بره اگه چنتا پسر هم داشته باشه وقتی میخواد از خونه بره بیرون سفارشا را به دختر میکنه میگه مادر مواظب داداشات باش، مادر مواظب بابات باش، سفارشا را به زینب کرد*
مگو که دختر تو آورد کفن زهرا
به پیش چشم غریبم نفس نزن زهرا
این نفسهای آخرش جیگر علی را آتش زد آخه کسی که از ناحیه قفسه سینه صدمه ببینه نفس کشیدن براش سخته..*
با این نفس کشیدنت داری کبابم میکنی
*تو اهل بیت دو نفر از ناحیه سینه صدمه دیدن یکی مادر بود، یک سینه هم کربلا زیر سم اسبها رفت ..*
با این نفس کشیدنت داری کبابم میکنی
فاطمه جان مرو مرو خونه خرابم میکنی
#
#شور_حضرت_زهرا_س
#جدید
آه مادر تک و تنها رفتی پشت در
آه مادر تو زمنی خوردی جلو حیدر
آه مادر به خدا نمیکنم باور
خونه ی وحیه و آتیش بلا
وا محمدا وا محمدا
ترسیدن بچه ها تو سر و صدا
وا محمدا وا محمدا
با لگد ادا شد حق مصطفی
وا محمدا وا محمدا
توی آسمون پیچیده این صدا
وا محمدا وا محمدا
****
آه مادر یه تنه مقابل لشکر
آه مادر غرقه خونه سوره ی کوثر
آه مادر چی بگم از آتیش معجر
داغیه میخه و طفل بی گناه
موندی بی پناه موندی بی پناه
فضه رو صدا زدی میون راه
موندی بی پناه موندی بی پناه
در و همسایه ها میکنن نگاه
موندی بی پناه موندی بی پناه
علی درداشو باید بگه به چاه
موندی بی پناه موندی بی پناه
****
آه مادر سخته بین دود و خاکستر
آه مادر مثل پروانه شدی پرپر
آه مادر بیت الاحزان میگه دردآور
نَقله مقتله که غرق خون شدی
نیمه جون شدی نیمه جون شدی
یه جوری زدن که قد کمون شدی
نیمه جون شدی نیمه جون شدی
بی هوا زدند و در شکسته شد
سر شکسته شد سر شکسته شد
مرد خونه ی تو سرشکسته شد
سر شکسته شد سر شکسته شد
****
آه ریان پشت اسمش بنویس عطشان
آه ریان جد ما به خاک و خون غلطان
آه ریان بگو برگه برگه شد قرآن
شیب گوداله و شاه بی ردا
وا محمدا وا محمدا
عمه جان رو به مدینه زد صدا
وا محمدا وا محمدا
میزنه سنان جدا شمر جدا
وا محمدا وا محمدا
برسه اگه صدای به صدا
وا محمدا وا محمدا
🔹جدید
🔸شور
#حضرت_زهرا
#سید_رضا_نریمانی
شب 1 فاطمیه دوم 1403
@navaye_asheghaan
سید رضا نریمانیبخش_هشتم_شور_تو_لحظه_ی_بی_کسی_تو_لحظه_ی_دلهره.mp3
زمان:
حجم:
18.27M
.
#شور_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توو لحظهی بیکسی، توو لحظهی دلهره
فقط پناه مادره که، به دردمون میخوره
توو همهمهی این دنیا، حال دلم و میبینی
باز خستهام و زمین خوردم، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه أغیثینی»
وقتی بلا میرسه، وقتی گرفتاری هست
دَواء فقط دعای توئه، وقتی که بیماری هست
چند وقته که رو دلهامون، مونده یه غمِ سنگینی
وضع ما رو ببین مادر، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اَغیثینی»
فقیرم و اینجا با، هزار امید اومدم
خوب میدونم درِ خونهی، چه بانویی رو زدم
بازم شده دخیلِ این، خونه شبونه مسکینی
دست من و عطای تو، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اَغیثینی»
چی میشه دل بالش و، تا کربلا وا کنه؟
چه خوبه اون زیارتی که، فاطمه امضا کنه!
توو حسرت حرم مادر!، اشکام و داری میبینی
رحمی به منِ جا مونده، یافاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اغیثینی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
آیا تحمل میتوان کرد این جفا را؟ نه
این خانهی خالیِ از تو، از صفا را؟ نه
حتی طبیبی هم به بالینت نیاوردم
آیا امیدی بود قلب مرتضی را؟ نه..
شاید روَد از یادم اشک چشمهایمرا
دست تو که از درد مانده در هوا را نه
در را عوض کردم ولی دیوارها ماندند
در را عوض میشد کنم دیوارها را نه
من کردهام بلند خیبر را به تنهایی
تابوت تو که بود هموزن صدا را، نه
اسما برای مرتضی تابوت را میساخت
من قبر خود را کنده ام قبر شما را نه
#حضرت_زهرا
#ابوالفضل_امیر_مروتی ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#بستر_بیماری
آشفته من به کوچه و هر رهگذر شدم
در کوچه جان به لب شدم و محتضر شدم
گر چه نشد کسی سپر فاطمه ، ولی
تا پاي جان ، پاي علی من سپر شدم
هر لحظه می شدم به خدا من کبودتر
مانند یک پرستوي بی بال و پر شدم
دیدم به چشم خویش که چشمم ز دست رفت
محتاج ، من ، به یاري دیوار و در شدم
با پا مرا زدند همه تا به پاي مرگ
زیر دري که سوخته ، من ، بی پسر شدم
از بس شدم نحیف نشناسد مرا علی
مانند عمر مختصرم ، مختصر شدم
شکرِ خدا که جاي لگد را علی ندید
شکرِ خدا ندید ، شکسته کمر شدم
خود مانده ام که ماندنی ام یا که رفتنی
جانم به لب رسید ولی جان به سر شدم
چیزي ز من نمانده علی شستشو دهد
خود در تعجبم که چرا اینقدر شدم ؟
دانم که غسل دادن من طول می کشد
هر شب گذشت صاحب زخمی دگر شدم
#سید_محسن_حسینی ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
گل شمّهای از آیهی تطهیر تو باشد
گر آینه در آینه تکثیر تو باشد
خود کیستی ای سورهی کوثر که حسینت
تا کربوبلا رفت که تفسیر تو باشد
بر سفرهی نان و نمکت دست علی هم
برداشت نمک را که نمکگیر تو باشد
اکسیر کنیز تو طلا کرد مِسم را
خود فضّه طلاگشتهی اکسیر تو باشد
در آب به تصویر کسی زل زده عباس
عشقش فقط این است که تصویر تو باشد
ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس
عالم همه در گردش تقدیر تو باشد
در خوابِ شهیدان جهان یکّهسواریست
کِی میرسد از راه که تعبیر تو باشد
#شهادت_حضرت_زهرا
#مهدی_جهاندار ✍
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan
.
#شهادت_حضرت_زهرا
مثل من مظلوم بین ناس نیست
غربتی هرگز در این مقیاس نیست
نان حیدر بعد از این خون دل است
رونقی دیگر در این دستاس نیست
خسته تر آشفته تر پژمرده تر
از علی در بین این خناس نیست
آب آوردم بریزم بر روی
شاخه یاسی که دیگر یاس نیست
هیچ کاری مثل غسل پیکری
که در آتش سوخته حساس نیست
غسل زیر پیرهن لطف تو بود
لیک در دستم مگر احساس نیست؟
شستن خونابه خیلی کار برد
ور نه غسال تو را وسواس نیست
#فاطمیه
#اسماعیل_روستایی
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
آتش گرفتی ، سوختی پیش نگاهم
جانِ علی قربانِ تو ، پشت و پناهم
بین در و دیوار گیر افتاده بودی
انگار در ، تکیه زده به تکیه گاهم
بر زندگی ما شرر انداخت مسمار
سوراخ شد با پهلویت دستِ دعاهم
خوردی زمین در ازدحامِ مردها ؛ آه...
افتاد با افتادنِ تو مرتضی هم
من بودم و قنفذ سرِ تو داد میزد
شرمندهٔ روی توام ای پا به ماهم
گاهی لگد ، گاهی غلاف و تازیانه
میزد تو را با ضربه های بی هوا هم
بین منو ، تو لحظه ای هجران؟ محال است
نُه سال ، لحظه لحظه اش بودیم با هم
ناموس من را عده ای اوباش کشتند
رفته است تا عرش معلی ، سوزِ آهم
#محمد_کیخسروی ✍
#شهادت_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
روز روشن بانویی را تیره دلها میزدند
دختر خیرالبشر را بی حیاها میزدند
فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت
فاش میگویم علیِ مرتضی را میزدند
کاش میبستند چشمان علی را جای دست
نامسلمانان به پیش چشم مولا میزدند
مثل جوجه دختری لرزید آنجا تا که دید
دسته جمعی بین کوچه مادرش را میزدند
عده ای با تازیانه می زدندو با غلاف
عده ای در آن شلوغی با کف پا میزدند
بر نمیگردد سر زهرا میان بسترش
چون میان کوچه او را بی محابا میزدند
این زدن ها باز، در کرب و بلا تکرار شد
یوسفی را در ته گودی خدایا میزدند
پهلویش، پهلوی یک پهلو شکسته نیزه خورد
زخم ها را بر تن او، پیش زهرا میزدند
از تنش چیزی نمانده غیر مشتی استخوان
لشگری دیدند آقا مانده تنها، میزدند
زخم قلب داغداران، بار دیگر تازه شد
اسبها را نعل تازه پیش زنها میزدند
پیکری عریان به روی خاک و جمعی کف زنان
خواهری را در هیاهوی تماشا میزدند
با که گویم؟ کاش میمُردم نمیگفتم سخن
دختری را در کنار جسم بابا میزدند
#شهادت_حضرت_زهرا
#محمود_اسدی ✍
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan