#شور_حضرت_زهرا_س
#جدید
آه مادر تک و تنها رفتی پشت در
آه مادر تو زمنی خوردی جلو حیدر
آه مادر به خدا نمیکنم باور
خونه ی وحیه و آتیش بلا
وا محمدا وا محمدا
ترسیدن بچه ها تو سر و صدا
وا محمدا وا محمدا
با لگد ادا شد حق مصطفی
وا محمدا وا محمدا
توی آسمون پیچیده این صدا
وا محمدا وا محمدا
****
آه مادر یه تنه مقابل لشکر
آه مادر غرقه خونه سوره ی کوثر
آه مادر چی بگم از آتیش معجر
داغیه میخه و طفل بی گناه
موندی بی پناه موندی بی پناه
فضه رو صدا زدی میون راه
موندی بی پناه موندی بی پناه
در و همسایه ها میکنن نگاه
موندی بی پناه موندی بی پناه
علی درداشو باید بگه به چاه
موندی بی پناه موندی بی پناه
****
آه مادر سخته بین دود و خاکستر
آه مادر مثل پروانه شدی پرپر
آه مادر بیت الاحزان میگه دردآور
نَقله مقتله که غرق خون شدی
نیمه جون شدی نیمه جون شدی
یه جوری زدن که قد کمون شدی
نیمه جون شدی نیمه جون شدی
بی هوا زدند و در شکسته شد
سر شکسته شد سر شکسته شد
مرد خونه ی تو سرشکسته شد
سر شکسته شد سر شکسته شد
****
آه ریان پشت اسمش بنویس عطشان
آه ریان جد ما به خاک و خون غلطان
آه ریان بگو برگه برگه شد قرآن
شیب گوداله و شاه بی ردا
وا محمدا وا محمدا
عمه جان رو به مدینه زد صدا
وا محمدا وا محمدا
میزنه سنان جدا شمر جدا
وا محمدا وا محمدا
برسه اگه صدای به صدا
وا محمدا وا محمدا
🔹جدید
🔸شور
#حضرت_زهرا
#سید_رضا_نریمانی
شب 1 فاطمیه دوم 1403
@navaye_asheghaan
بخش_هشتم_شور_تو_لحظه_ی_بی_کسی_تو_لحظه_ی_دلهره.mp3
18.27M
.
#شور_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توو لحظهی بیکسی، توو لحظهی دلهره
فقط پناه مادره که، به دردمون میخوره
توو همهمهی این دنیا، حال دلم و میبینی
باز خستهام و زمین خوردم، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه أغیثینی»
وقتی بلا میرسه، وقتی گرفتاری هست
دَواء فقط دعای توئه، وقتی که بیماری هست
چند وقته که رو دلهامون، مونده یه غمِ سنگینی
وضع ما رو ببین مادر، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اَغیثینی»
فقیرم و اینجا با، هزار امید اومدم
خوب میدونم درِ خونهی، چه بانویی رو زدم
بازم شده دخیلِ این، خونه شبونه مسکینی
دست من و عطای تو، یا فاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اَغیثینی»
چی میشه دل بالش و، تا کربلا وا کنه؟
چه خوبه اون زیارتی که، فاطمه امضا کنه!
توو حسرت حرم مادر!، اشکام و داری میبینی
رحمی به منِ جا مونده، یافاطمه اَغیثینی
« یا فاطمه اغیثینی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
آیا تحمل میتوان کرد این جفا را؟ نه
این خانهی خالیِ از تو، از صفا را؟ نه
حتی طبیبی هم به بالینت نیاوردم
آیا امیدی بود قلب مرتضی را؟ نه..
شاید روَد از یادم اشک چشمهایمرا
دست تو که از درد مانده در هوا را نه
در را عوض کردم ولی دیوارها ماندند
در را عوض میشد کنم دیوارها را نه
من کردهام بلند خیبر را به تنهایی
تابوت تو که بود هموزن صدا را، نه
اسما برای مرتضی تابوت را میساخت
من قبر خود را کنده ام قبر شما را نه
#حضرت_زهرا
#ابوالفضل_امیر_مروتی ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#بستر_بیماری
آشفته من به کوچه و هر رهگذر شدم
در کوچه جان به لب شدم و محتضر شدم
گر چه نشد کسی سپر فاطمه ، ولی
تا پاي جان ، پاي علی من سپر شدم
هر لحظه می شدم به خدا من کبودتر
مانند یک پرستوي بی بال و پر شدم
دیدم به چشم خویش که چشمم ز دست رفت
محتاج ، من ، به یاري دیوار و در شدم
با پا مرا زدند همه تا به پاي مرگ
زیر دري که سوخته ، من ، بی پسر شدم
از بس شدم نحیف نشناسد مرا علی
مانند عمر مختصرم ، مختصر شدم
شکرِ خدا که جاي لگد را علی ندید
شکرِ خدا ندید ، شکسته کمر شدم
خود مانده ام که ماندنی ام یا که رفتنی
جانم به لب رسید ولی جان به سر شدم
چیزي ز من نمانده علی شستشو دهد
خود در تعجبم که چرا اینقدر شدم ؟
دانم که غسل دادن من طول می کشد
هر شب گذشت صاحب زخمی دگر شدم
#سید_محسن_حسینی ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
گل شمّهای از آیهی تطهیر تو باشد
گر آینه در آینه تکثیر تو باشد
خود کیستی ای سورهی کوثر که حسینت
تا کربوبلا رفت که تفسیر تو باشد
بر سفرهی نان و نمکت دست علی هم
برداشت نمک را که نمکگیر تو باشد
اکسیر کنیز تو طلا کرد مِسم را
خود فضّه طلاگشتهی اکسیر تو باشد
در آب به تصویر کسی زل زده عباس
عشقش فقط این است که تصویر تو باشد
ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس
عالم همه در گردش تقدیر تو باشد
در خوابِ شهیدان جهان یکّهسواریست
کِی میرسد از راه که تعبیر تو باشد
#شهادت_حضرت_زهرا
#مهدی_جهاندار ✍
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan
.
#شهادت_حضرت_زهرا
مثل من مظلوم بین ناس نیست
غربتی هرگز در این مقیاس نیست
نان حیدر بعد از این خون دل است
رونقی دیگر در این دستاس نیست
خسته تر آشفته تر پژمرده تر
از علی در بین این خناس نیست
آب آوردم بریزم بر روی
شاخه یاسی که دیگر یاس نیست
هیچ کاری مثل غسل پیکری
که در آتش سوخته حساس نیست
غسل زیر پیرهن لطف تو بود
لیک در دستم مگر احساس نیست؟
شستن خونابه خیلی کار برد
ور نه غسال تو را وسواس نیست
#فاطمیه
#اسماعیل_روستایی
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
آتش گرفتی ، سوختی پیش نگاهم
جانِ علی قربانِ تو ، پشت و پناهم
بین در و دیوار گیر افتاده بودی
انگار در ، تکیه زده به تکیه گاهم
بر زندگی ما شرر انداخت مسمار
سوراخ شد با پهلویت دستِ دعاهم
خوردی زمین در ازدحامِ مردها ؛ آه...
افتاد با افتادنِ تو مرتضی هم
من بودم و قنفذ سرِ تو داد میزد
شرمندهٔ روی توام ای پا به ماهم
گاهی لگد ، گاهی غلاف و تازیانه
میزد تو را با ضربه های بی هوا هم
بین منو ، تو لحظه ای هجران؟ محال است
نُه سال ، لحظه لحظه اش بودیم با هم
ناموس من را عده ای اوباش کشتند
رفته است تا عرش معلی ، سوزِ آهم
#محمد_کیخسروی ✍
#شهادت_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
روز روشن بانویی را تیره دلها میزدند
دختر خیرالبشر را بی حیاها میزدند
فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت
فاش میگویم علیِ مرتضی را میزدند
کاش میبستند چشمان علی را جای دست
نامسلمانان به پیش چشم مولا میزدند
مثل جوجه دختری لرزید آنجا تا که دید
دسته جمعی بین کوچه مادرش را میزدند
عده ای با تازیانه می زدندو با غلاف
عده ای در آن شلوغی با کف پا میزدند
بر نمیگردد سر زهرا میان بسترش
چون میان کوچه او را بی محابا میزدند
این زدن ها باز، در کرب و بلا تکرار شد
یوسفی را در ته گودی خدایا میزدند
پهلویش، پهلوی یک پهلو شکسته نیزه خورد
زخم ها را بر تن او، پیش زهرا میزدند
از تنش چیزی نمانده غیر مشتی استخوان
لشگری دیدند آقا مانده تنها، میزدند
زخم قلب داغداران، بار دیگر تازه شد
اسبها را نعل تازه پیش زنها میزدند
پیکری عریان به روی خاک و جمعی کف زنان
خواهری را در هیاهوی تماشا میزدند
با که گویم؟ کاش میمُردم نمیگفتم سخن
دختری را در کنار جسم بابا میزدند
#شهادت_حضرت_زهرا
#محمود_اسدی ✍
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
درد سرم امشب زده آتش به جانم
می سوزد از جای کبودی استخوانم
مانده نفس در زخم سینه بار دیگر
می ماند از سرفه در این بستر نشانم
اسما به سختی صورتم را جابجا کرد
کار خودش را کرده سیلی به گمانم
هجده بهار عمر من در پشت در سوخت
وقتی که هیزم ریختند بر آشیانم
با بار شیشه استراحت هم عذاب است!
حالا چه باید کرد با زخم نهانم
بال قنوتم را غلافی بد شکسته
حتی نشسته در نمازم، ناتوانم!
با صورت بسته خجالت می کشم باز
از بغض سنگین امام مهربانم
از من گذشته مرهمی تازه گذارد
فضه به زخم پهلوی آتش فشانم
از حال و روزم شرح رفتن را ببینید
خیلی بعید است یک شب دیگر بمانم
پیر از غم تنهایی مولای خویشم
دلخسته از دنیا، اگر چه من جوانم
مظلوم تر از حیدر من در جهان نیست
دارد گواهی می دهد اشک روانم
#حضرت_زهرا
#جابر_عابدی #صابر ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#فاطمیه
با نسیمی غنچه پرپر میشود طوفان چرا!؟
در غباری کردهاند آیینه را پنهان چرا!؟
"لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمن"*، جای خود
با هجوم شعلهها در میزد این مهمان چرا!؟
"در" همینکه سوخت به زهرا پناه آورده بود
تازه فهمیدم که از لولا شد آویزان چرا!
آن دری که "ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِين"
از خجالت سوخت که اینگونه شد ویران چرا!
دستگیرِ هر دو عالم دستهایش بسته بود
گفت: افتادی به روی خاک زهرا جان چرا!؟
فاطمه هرروز اشک و مرتضی هرروز اشک
سرزده در ساحت آیینهها باران چرا!؟
حال زینب را چنان مویش پریشان میکند
میشود با شانه کردن شانهاش لرزان چرا!؟
.
.
.
با حضور فاطمه حتی کفن گل میدهد
مثل درد او ندارد، خون او پایان چرا!؟
*«پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمنٍ.
هر مؤمنی باید که مهماندوست و مهماننواز باشد. (مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٧)
#احمد_ایرانی_نسب ✍
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
.
@navaye_asheghaan
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شهادت
#رضا_قاسمی ✍
کسی که راهِ نجاتِ خلایق است از آتش
نوشتهاند از آتش کسی نداد نجاتش
زمین مجاورِ هجده بهارِ خانهی او بود
زمان هنوز مقیم است در زمانِ حیاتش
بفاطمَهْ، و أبیها و بَعلَها و بَنیها
چه محترم جَلَواتی نشسته در صلواتش
رکوعِ قامت او چیست جز قیام فُرادا؟
قیامِ ماست نمازی در اقتدا به صلاتش
نوشت نامِ علی را به صفحه صفحهی تاریخ
دمی که میخ، قلم بود و خونِ سینه دواتش
به ردّ پای علی لاله کاشت کوچه به کوچه
که هر نماز بگوییم اِهدِنا به صِراطش
سلاحِِ خطبهاش از دستِ لشکری سپر انداخت
برای حیدرِ تنها سپاه شد کلماتش
همانکه مثلِ خلافت ربود باغِ فدک را
گرفت هر چه علی داشت را به جای زکاتش
هنوز أشهدُ أنَّ علیست بر لبِ زهرا
شهید، شاهدِ زندهست در حیات و مماتش
شکست حرمتِ کوثر، مدینه چشمهی خون شد
رسید سیلی از این خون به کربلا و فراتش
.
@navaye_asheghaan
.
#چهار_پاره
#برگرفته_از_روایات_معتبر
*لحظه ی با شکوه ورود #حضرت_زهرا سلام الله علیها به صحنه ی محشر
➖➖➖
نه کسی قدرت سخن دارد
نه کسی نای سر تکان دادن
همه ی اختیارها جبر است
شده وقت دوباره جان دادن
روز محشر شده، زبان ها لال!
جن و انس و ملک، نظر پایین!
حال وقت عبور فاطمه است..
همه انداختند، سر پایین
گرم تسبیح و مجمری از عود
با سپاه فرشته مالامال
آمده از میان جمعیت
مریم و آسیه به استقبال
رفته بر روی منبری از نور
دور تا دور او ملک پیداست
جبرئیل از خدا خبر آورد
عرش تحت ولایت زهراست
همه ی هستی خودش را داد
حق خودش گفته وقت جبران است
به تلافی بندگی هایش
هرچه زهرا طلب کند آن است
فاطمه در برابر خالق
دستها را که میبرد بالا
با سر غرق خون فرزندش
روضه ای تازه میکند برپا
با دلی زخم خورده میگوید
که برای شکایت آمده ام
داغ روی دلم گذاشته اند
با غمی بی نهایت آمده ام
از چه دردی کنم شکایت که
همه ی لحظه هام پر دردند
یوسفی داشتم که لب تشنه
گرگها پاره پاره اش کردند
نیمه جان روی خاکها بود و
با عصا میزدند بر بدنش
دل من را به درد آوردند
بسکه پا میزدند بر بدنش
میرسد امر خالق قهار:
ظالمان را در آتش اندازید
قاتلان حسین را ببرید
همه شان را در آتش اندازید
***
+گفت وارد شو ای حبیبه ی من
پیش پایش گشود درها را
-گفت هرگز نمیروم به بهشت
تا نفهمند قدر زهرا را_
فاطمه خوانده ای مرا ز ازل
بخدا اینچنین نخواهم رفت
زودتر از همه محبانم
به بهشت برین نخواهم رفت
صبر کردم میان رنج و بلا
تا که فصل عنایتم برسد
نوکران حسین منتظرند
تا به آنها شفاعتم برسد
با اشارات چادر خاکی
عرش را جابجا کند زهرا
مثل "مرغی که دانه برچیند
دوستان را جدا کند زهرا"*
➖➖➖
*مرحوم استاد مؤید
#مهدی_کبیری ✍
➖➖➖
.
@navaye_asheghaan
بند1⃣
چند وقته روز خوش ندیدم
سـر مــزارت زهـرا رسـیـدم
حـالا بـی تـو تـنهای تنـهـام
از زندگی بی تو من بریدم
غم کشیدم
نه یه سنگ مزاری گذاشتم برات
نه یه پارچه ء سبزی کشیدم به جات
دردشون و به کی بگن بچه هات
خانمم
رفتی و موندم
زینب و با گریه روی زانو نشوندم
آخ که با چه حالی برات فاتحه خوندم
بند2⃣
از یادم نمیره چه ها شد
مـسماره در تیر بـلا شـد
حالا من موندم فاطمه جان
خونم واسم دار العزا شد
نه یه مجلسه ختمی گرفتن برات
نه یه پارچه سیاه زدن همسایه هات
دردشون و به کی بگن بچه هات
خانمم
کار زمونس
خرمای ختم تو رو طاقچه ء خونه است
گلدون یاست وسطه باغچه ء خونه است
Karezani.mp3
10.89M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
' خانهءغم '
📝 چند وقته روز خوش ندیدم
👤 کربلایی #امیر_مهدی_کارزانی
▫️ #ایام_فاطمیه ؛ ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
همینکه پهلوی او گاه گاه میگیرد
نفس به سینه این پابه ماه میگیرد!
مریض خانه اگر لب به آب و نان نزند...
پس از سه ماه تنش وزن کاه میگیرد!
مریض خانه اگر سیلی از کسی بخورد..
بروی صورتش ابری سیاه میگیرد
هنوز هم که هنوز است با همین حالش
علی به چادر زهرا پناه میگیرد!
کسی نگفت که این تازیانه در کوچه
به بازویش به کدامین گناه میگیرد؟!
چه آمده به سر چشمهای زهرا که..
ز چشمهای علی هم نگاه میگیرد
همینکه نام علی را به پیش او ببری
به لب ترنم "روحی فداه" میگیرد
اگر خمیده علی از نماز آیات است..
نود شب است دراین خانه ماه میگیرد..
سیدپوریا هاشمی
@navaye_asheghaan
🏴#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
🏴#حجت الاسلام سید رضی مرتضوی🎤
"اللّهمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وَ ابیها وَ بَعلِها و بَنیها وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَددِ ما احْاطَ بِه عِلْمُکَ"
مدینه گشته محشر زتنهایی حیدر
نهاده دیده بر هم گل یاس پیمبر
*امروز دیگه امیرالمومنین تنها شد حضرت زهرا به حاجتش رسید حاجتش این بود مثل همین روزها فرمود :"اللهم عجل وفایی سریعا" خدا مرگ زهرا رو برسان *
علی صاحب عزا شد گلش حاجت روا شد
نصیب مرتضی شد دگر خانه نشینی
*دیگه تنهایی ها و غربت علی شروع شد
سر در چاه میکنه..*
الا ای چاه یارم را گرفتن
گلم عشقم بهارم را گرفتن
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتن
نصیب مرتضی شد دگر خانه نشینی
به اشک دیده گوید که زهرا کلمینی
ببین جان بر لب آمد کنارت زینب آمد
*یکی از وصیت های زهرای مرضیه به علی این بود.یا علی! "ابکنی،وابک للیتامی" یا علی برا یتیمهام گریه کن.حواست به بچه ها و یتیمهای زهرا باشه نوازش کن علی یتیمان زهرا نوازش می داد را دلداری میداد در بغل می گرفت با هم گریه می کردن..عقده های دل خالی میکردن برا بی بی دوعالم..اما بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله در کربلا حتی اجازه نداشتن گریه کنن. هروقت گریه میکردن سیلی میخوردن،
هر وقت نام بابا را می بردن تازیانه اشون می زدن...*
«حسین آرام جانم
حسین روح و روانم»
صلی الله علیک یا مولا یا ذبیح العطشان یا حسین
در جهان تا زنده ام گویم ثنایت یا حسین
دست حاجت میبرم پیش خدایت یاحسین
1_7607106391
1.09M
🏴#روضه سنگین و کوتاه
🏴#شهادت حضرت زهرا س
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عزیزم هنوزم؛ تو خیلی جوونی
مگه قول ندادی ؛ کنارم میمونی
داری با سکوتت؛ منو میسوزونی
سه ماهه که روتو؛ ازم میپوشونی
(بگم یا نه)
علی رو حلال کن ؛ که پهلوت شکسته
(فاطمیه نیومده هنوز چ خبرتونه،
دم در تو سرما نشستن، اینو برا دم دری ها میخونم)
علی رو حلال کن؛ که پهلوت شکسته
علی رو حلال کن که بازوت شکسته(آخ امام زمان از این معذرت میخوام میخونم)
روی پیرهن تو؛ دیدم خون تازه
دیدم داره أسماء؛ یه تابوت میسازه
مرو نور خونم؛ مرو مهربونم
(میگی یا نه)
(مرو نور خونم مرو مهربونم)۲
@navaye_asheghaan
|⇦•درد ما از برای گفتن....
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس کربلایی امین شادکام و کربلایی حسین ستوده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
درد ما از برای گفتن نیست
این چنین غصه کم ز مردن نیست
بستری مادرت اگر باشد
هیچ امیدی به زنده ماندن نیست
*تو رو خدا امشب جای اونایی که اومدن گفتن امیرالمومنین بگو فاطمه یا صبح گریه کنه یا شب گریه کنه بگو لااقل آروم آروم گریه کنه نذاشتن مادر بلند بلند گریه کنه تو امشب بلند بلند گریه کن.*
*ام سلمه میگه اومدم بهش گفتم
الان میگم چرا میگه بلند بلند گریه کنید
برای مجلس نمیگهها برای خودمون میگه چون امام رضا فرمود: هرکی دعوت به خودش بکنه ملعونه دعوت به عیادت ناموس امیرالمومنین داریم میکنیم میگیم بلند گریه کنید. خونه اش شلوغ باشه..بی بی به سلمان چند تا خرما داد گفت: سلمان افطار کن هستههاشو برا من بیار. سلمان میگه رفتم خونه افطار کنم دونه دونه خرماها رو میذاشتم دهانم هسته نداشت. پا شدم رفتم در خونه اشون در خونه رو زدم به فضه گفتم میشه خانومو ببینم؟ گفت: بله بیا.. اومدم گفتم خانم خرما داده بودی گفته بودی هستههاشو بیار هسته نداشت. حضرت فرمود: میوه بهشتی بود. گفتم خانوم پس برای چی میگید هستشو بیار؟ گفت سلمان خواستم یکی، دوباره در خونه علی رو بزنه...ام سلمه میگه بهش گفتم دختر پیغمبر چه جوری شب و صبح میکنی ؟گفت: مادر دیدی بچه امو کشتن..گفتم: فاطمه من با این کارا کاری ندارم اومدم احوال خودتو بپرسم. چه جوری شب و صبح کردی؟ گفت: مادر دیدی دستا شوهرمو بستن. گفت فاطمه یا بگو چته یا پاشم برم. گفت: مادر چیکار داری نفس میکشم خون بیرون میزنه..*
دیدم غلاف خورد تو پرت
وای مادرم مغیره زد تو کمرت
درد ما از برای گفتن نیست
این چنین غصه، کم ز مردن نیست
چلچراغی شکسته در کوچه
خانهی بی چراغ روشن نیست
گل اگر بود مادر ما بود
چون که پژمرده گل به گلشن نیست
با تبر یاس را درو کردن
ای خدا این که رسم چیدن نیست
*ببینم چقدر روضه بلد داریم..*
خدایا گنج با گنجینه ام سوخت
میان شعله ها آیینه ام سوخت
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس کربلایی امین شادکام و کربلایی حسین ستوده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چنان مسمار در قلبم فرو رفت
که محسن گفت مادر سینه ام سوخت
ریختن تو خونه ام با داد و بیداد
این اولین باره دیدم فاطمه افتاد
اون نانجیبه بیشرف پست
سر زنو بچه من میزنه فریاد
*ناله داری بگم..*
اومد زد چه جور بگم چقدر زد
بگم چه دیدم که مو سفیدم
چقدر تو کوچهها همراه مادرم دویدم
چهرهی زردم دستای سردم
روی خاک دنبال گوشواره بودم، پیدا نکردم
واااای غرور واسم نذاشتن
جلو من جلو من رو چادرش هی پا میذاشتن
* امام باقر فرمود یه جوری زده بود تو صورت مادرم سفیدی چشمش سیاه شد..*
اومدم کمک کنم بهش نذاشتن
دیگه پا نشد یه جوری مادرمو
زدن که مثل قبلنا پا نشد
ضربه پا زدن
مادرم مشغول صحبت بود
که اینا، بی هوا زدن
یه جوری زد بازوم شکست
نعره می کشید قنفذ مست
میگفت بزن فاطمه رو با هر چی که هست
* سیدا گوش میگیرن بگم..*
تازیونه چرخید توی دست
رو ابرو نشست ابروی مادرم شکست
نشد که پا شه بغض تو صداشه
دل مادرم به این خوش بود که یک مرد باهاشه
صدام پیچیدش تو کل شهرو
یه نفر کمک کنه مغیره کشتش مادرم رو
وااااااای میدونست پا به ماهه
*صدا زدن علی جان تو برو مسجد بچههارم آماده کرد فرستاد سمت مسجد آره والا بچه نباید جون دادن پدر و مادر رو ببینه..*
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روی دست خودش دسته ی جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
تا نگاهش به نوک تیزی مسمار
این میخ محسنمو ازم گرفت
گریه کنید مادر ما بیگناه بود
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود
* تو مقتل اومده عین عبارته "تُدیرُ طَرفاً خَفیّاً الی رَحلِکَ و بیتِکَ" میگه دیدن سیدالشهدا با گوشهی چشمش داره نگاه میکنه، سکینه داره صدا میزنه.. گرفتی چرا گفت: ای استخوان شکسته حیدر.."فرفسه برجله" ,برید مقتلو بخونید یعنی لگدی که به سینه بخوره میگن "فرفسه"..یه جا دیگه تو گودالم اومده نوشتن جوری به سینهی سیدالشهدا لگد زدن آقای ما با صورت به زمین خورد
روی این صورت زرد و زار
پاتو نذار پاتو نذار پاتو نذار
به گلوی پاره با فشار پاتو نذار
«حسین جان، آقا »
*هزار و چهارصد ساله میگن که خواهرش رفته تو گودال نیزه شکسته ها رو کنار زده شمشیر شکسته ها رو کنار زده..یه سئوال کسی مگه با نیزه شکسته جنگ می ره؟ کسی مگه با شمشیر شکسته جنگ می ره ؟پس چرا میگن نیزه شکستهها رو شمشیر شکستهها را..؟*
نگام به سمت علقمه کجاست برادرم
ببینه دست به دست داره می گرده معجرم
منو زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
صد نفری زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
گفت عمه! عمه! یه پارچه بده سرمو بپوشونم اینا نامحرمن.. عمه نزدیک بود
امشب کنیز خانه ای باشم
*یه ضربه تو سینه ی زهرا زدن
من خودمم فکر می کردم پشت در زده دیدم تو مقرّم نوشته یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. زهرا که افتاد رو زمین من نمی گم مُقَرَم میگه اینقده با پا زد.."فرفسه برجله" یعنی خورده تو سینه اش.. تو گودال زدن تو سینه ی ابی عبدالله اما من یه جور دیگه می گم دختر علی دوید تو گودال گفت: دختر علی برگرد اینجا دعوا مردونه اس.. گفت: زندگیم زیر زانواته کجا برگردم؟ عبارت اینه ..شمر یه نیزه برداشت گفت برمی گردی یا نه؟ گفت: زندگیم زیر زانواته یه نیزه زد تخت سینه ی زینب ..*
«یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه یا مظلوم حسین»
@navaye_asheghaan
4_5891077898831402092.mp3
29.09M
|⇦درد ما از برای گفتن......
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۳ به نفس کربلایی امین شادکام وکربلایی حسین ستوده ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بانو!خاندان پر فضیلت تو که همه فرزندان عشق بودند، مثل ابرهای سخاوت از دریای دامنت آغاز شدند و در آسمان جهان چهره نما گشتند. نسل پس از تو، سرشار از خلق و خوی شریف تو بود. صفات بی نهایتت را در تک تک چهره های دودمانت به جا گذاشتی، تا زمین دلتنگ آیین تو نباشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
|⇦•زهرا بیا بنگر ...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس کربلایی مصطفی مروانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
زهرا بیا بنگر ببین حیدر شده یکّه و تنها
زهرا کجایی که بی تو قَدّم خمیده شد
دل اسیر غم ها..
*غریبی علی دیگه شروع شده ها... یه نگاه کرد به این قبر خاکی...*
رمیدی از من (فاطمه) چه دیدی از من
که اینگونه دل بریدی از من
چه کرده هجرانِ تو با این دل
چه گویم ای خفته زیر این گِل
*کجایی زهرا...قربون دلت بشم امیرالمومنین. کجایی زهرا..چه روز سختی بود به امیرالمومنین. چه مجلس ختم جمع و جوری گرفت با این بچه ها. صدا زد فاطمه...*
روزم سیاه شده مثه شام عزا
من بودم و همین دو سه تا بچه ها
*هیچکی نیومد فاطمه...*
نماز آخره که می خونیم برات
*شروع کرد نماز زهرا رو خوندن...*
"اللَّهُمَّ لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا"
*قربونت برم عزیزم...*
"اللَّهُمَّ لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا"
دیدی چجوری زهرامو کشتن آه از دنیا
من خونه خراب میشم با این غم برگرد زهرا
* یه وقت دیگه بغض علی طاقت نیاورد شکست...*
آی دنیا می بینی دنیام از دستم رفت
زانوهام بی جونه زهرام از دستم رفت
*دیدی با علی چیکار کردن...؟*
*همینه روضه ی شام غریبونی همینه، اصلش اینجوریه.گفت فاطمه ...*
مگه قرار نبود بمونی پیش ما
خوشی ِحیدرو نمیخوان خیلیا
برا همین سه بار زدنت بی هوا
*موقع غسل که شد تازه علی فهمید چه خبرا بوده...*
زخمایی رو که پنهون می کردی دیدم زهرا
خیلی به تو زحمت دادم خیلی نُه سال
اما "اللَّهُمَّ لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا"
آی دنیا می بینی دنیام از دستم رفت
* گفت فاطمه...*
رفتی و پژمردنمو ندیدی
رفتی زمین خوردنمو ندیدی
تو کوچه ها راه منو می بندن
همه دارن به شوهرت می خندن
*گفت بذار التماس آخرمم بهش بکنم شاید صدام بهش برسه، گفت فاطمه...*
بلند شو با یک دلِ بی غم بریم
اصلا از این مدینه با هم بریم
بلند شو دستاتو حنا بذارم
تابوتتو میگی کجا بذارم؟
*اصلاً فاطمه میگی درد داری پهلوت درد میکنه قبوله...*
بلند شو دستتو به پهلو بگیر
عیبی نداره از علی رو بگیر
*فقط بلند شو فاطمه...خیلی خونه برام سخته فاطمه...*
تو خونه یاد اون روزا میفتم
میرم بیرون تو کوچه ها میفتم
چه مادری ز دخترم گرفتن
خوابو ز چشمای ترم گرفتن
بی مادری نصیب دخترم شد
خبر داری چه خاکی بر سرم شد
*همه اینا یه طرف فاطمه...*
این چادرِ پاره منو میکشه
این خون گوشواره منو میکشه
میشه بیای دو قطره زمزم بدی
یه ظرف آب بیاری دستم بدی
دل من از همه کنار میگیره
حالا علی دست به دیوار میگیره
کارم شده یه گوشه ای ببارم
بچه هاتو سر خاکت بیارم
*خیر نبینه اون که به ما جفا کرد..
*نیمه شب که میشد زینبین رو خواب میکرد. آروم از خونه میزد بیرون. حسنین هم میومدن. پشت سر بابا حرکت میکردن. خدای ادبن. یک قدم از بابا جلو نمیذاشتن. پشت سر بابا... هیچ وقت از باباهاتون جلوتر راه نرین. پشت سر پدر مادرتون... اما کنار قبر می رسیدن، بی تاب دست بابا رو رها میکردن. می دویدن، خودشونو مینداختن رو خاک مادر. حسین ایستاد کنار قبر مادر، دست به سینه گذاشت مؤدب، صدا زد مادرجان...!*
سلام من به تو ای مظهر شکیبایی
درود من به تو ای غم گسار تنهایی
شبانه بر سر قبرت آمدم مادر
توأم به خانه ی خولی به دیدنم آیی
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس کربلایی مصطفی مروانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
* لذا میگه دیدم یه نوری از تنور بلند شده. خدا این نور از کجاست؟ روپوش تنور رو کنار زدم دیدم یه سر بریده. خدایا این سر مال کیه؟ شنیدم صدای یه خانمی میاد. هی میگه بُنَیَّ... قتلوک...*
روی تن تو واسه، یه ضربه حتی جا نیست
شمر ولی هنوزم ول کن ماجرا نیست
*صدا زد، زبان حاله... گفت نامرد...*
با تن من هرچی میخواهی بکن
اما پیش چشم مادرم عریان نکن
«حسین... حسین...»
*لذا این عقده زینب رو می کشت. گفت نانجیب من دختر مادری هستم که شب عروسی پیراهن نو رو داد. به داداشم میگفتی خودش پیراهنو میداد. این عقده زینبو کشته. میگفت بابا من دختر بابایی هستم که وسط نماز انگشتر داد. به داداشم میگفتی خودش انگشتر رو میداد. برا یه انگشتر، انگشت داداش منو قطع کردید. حرف زینب این بود...*
بی آبرو شه، پیرهن کهنه اتو میخواد کجا بپوشه
*مگه چقدر می ارزید این لباس. چهل منزل زینب داشت به این فکر می کرد. گفت حسین...*
سر پیراهن تو گریهٔ ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی
*سلام الله علی العطشان..سلام الله علی العریان..حسین جانم حسین جان...*
*تعجب کرده بود زینب...گفت...*
می بینم پیرهن نیست که
حسین چیزی تنت نیست که
فدای غربت تو
*این دستتو بیار بالا. مطمئن باش مادرم روضه حسینو دوس داره...*
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
@navaye_asheghaan