.
#شور
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفته نبی که تا بشنون این دنیا
یا روحی التی بین جنبی زهرا
میگن اهل آسمونا کوثر به فاطمه
جبرئیل شبانه روز میزد سر به فاطمه
اوج ایمان و محبت و وقار است و حیا
علت علاقهٔ پیغمبر به فاطمه
دختر پیغمبره، گوهر پیغمبره
بضعة منی یعنی دلبر پیغمبره
آبرو دار دم، محشر پیغمبره
اصلا از اول بگو، مادر پیغمبره
مادرم یا زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شادی حیدر از ،خنده های زهراست
خنده های کودکان، از دعای زهراست
هرگز مثل ندارد ایمان فاطمه
یاریگر علی شد دستان فاطمه
مولای ما همین که میگفت فاطمه جان
با عشق خانمش میگفت جان فاطمه
افتخاره حیدره، اعتبار حیدره
سرباز آتش به اختیار حیدره
وقت شادی و عزا، در کنار حیدره
توی جنگ اصلا خودِ، ذوالفقار حیدره
مادرم یا زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
#حضرت_زهرا
السلام علیکِ يا فاطمة الزهراء
یک آسمان فرشته برای تو بال زد
با نور تو به خاطره رنگ خیال زد
هستی بدون بودن تو کی پدید شد
باید بدون نور تو حرف از زوال زد
حق با محبتت همه را آفریده است
بر عالمی به نور تو نقش جمال زد
تا که خدا به آفرینش خود جلوه ای دهد
با مِهر تو به ما همه مُهر کمال زد
از خلق آدمی چو فرشته سؤال کرد
تنها خدا به نور جمالت مثال زد
مریم برای مثل تو بودن دعا نمود
مانند ساره آمد و حرف از محال زد
آمد علی کنار پیمبر به اوج شرم
وقتی خدا برای تو حرف از وصال زد
وقتی که مصطفی ز جهیزیه ی تو گفت
حرف از گلیم و کوزه و ظرف سفال زد
گل بوسه ی نبی به روی سینه ات نشست
مسمار در به بوسه گه تو مدال زد
در کوچه ای که دست ستم سویت آمده
گویا به قرص ماه تو نقش هلال زد
پشت فلک ز داغ عزایت شکسته شد
رنگ سیه به پیرهن و رخت و شال زد
از هوش رفته ای ز غم خاطرات خود
با آن اذان که بعد پیمبر بلال زد
آن کس که خشم و قهر و غمت را رقم زده
تیری به قلب حضرت طه و آل زد
وقتی علی کنار مزار تو اشک ریخت
یک آسمان فرشته برای تو بال زد
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#حضرت_زهرا #فاطمیه
السلام علیکِ يا فاطمة الزهراء
یک آسمان فرشته برای تو بال زد
با نور تو به خاطره رنگ خیال زد
هستی بدون بودن تو کی پدید شد
باید بدون نور تو حرف از زوال زد
حق با محبتت همه را آفریده است
بر عالمی به نور تو نقش جمال زد
تا که خدا به آفرینش خود جلوه ای دهد
با مِهر تو به ما همه مُهر کمال زد
از خلق آدمی چو فرشته سؤال کرد
تنها خدا به نور جمالت مثال زد
مریم برای مثل تو بودن دعا نمود
مانند ساره آمد و حرف از محال زد
آمد علی کنار پیمبر به اوج شرم
وقتی خدا برای تو حرف از وصال زد
وقتی که مصطفی ز جهیزیه ی تو گفت
حرف از گلیم و کوزه و ظرف سفال زد
گل بوسه ی نبی به روی سینه ات نشست
مسمار در به بوسه گه تو مدال زد
در کوچه ای که دست ستم سویت آمده
گویا به قرص ماه تو نقش هلال زد
پشت فلک ز داغ عزایت شکسته شد
رنگ سیه به پیرهن و رخت و شال زد
از هوش رفته ای ز غم خاطرات خود
با آن اذان که بعد پیمبر بلال زد
آن کس که خشم و قهر و غمت را رقم زده
تیری به قلب حضرت طه و آل زد
وقتی علی کنار مزار تو اشک ریخت
یک آسمان فرشته برای تو بال زد
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#شور
#شور_روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#هجوم_به_بیت_وحی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حیاط خونه پر شد از مرد نامحرم
میمیرم از غم
یه پا به ماهو میزدن چهل تایی با هم
میمیرم از غم
یه خانم محجبه زیر در مونده
دل رو سوزونده
دلش رو بی وفایی دنیا لرزونده
دل رو سوزونده
ولگر د نامرد
روی زن حامله دست بلند کرد
جوری زدش که
هر شب نمییخوابید از زور سردرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آتیش همین که گر گرفت فضه رو و سر زد
خوشبختی پر زد
یکم اومد عقب با پا محکم به در زد
خوشبختی پر زد
رد یه میخ داغ روی سینه جا افتاد
ای داد بیداد
لگد که خورد به فضه گفت محسنم افتاد
ای داد بیداد
جای غلافه
اونقدر زد آخر خودش شد کلافه
باز با همون دست
واسه حسین خواست که پیرهن ببافه
کرده وصیت
چادر نمازم بمونه برای رقیه
ارث من اینه
از ضرب سیلی مثل من دیگه تار میبینه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگن یکی برات یه کاسه آب آورده
ای نیزه خورده
خودت بگو کی پیرهن کهنت رو برده
ای نیزه خورده
من تاب ندارم
تو تشنته من ولی آب ندارم
مادر نداری
خواهر بمیره برات سر نداری
کج میبریدن
حلقوم تو رج به رج میبریدن
خواهر بمیره
از کی سره زخمیتو پس بگیره؟
اوضات بهم ریخت
شمر دست تو موت کرد و موهات بهم ریخت
ای هستِ خواهر
رفت از کناره تو دست بسته خواهر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
#شور
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زهرای مطهره
از روز ازل عالم واسه تو مسخره
تو کوثری واللهِ ساقی خود حیدره
وقتی صدا میزنی علی،علی میگه جانم فاطمه
حتی خدا هم میگه جانم به این منظره
الحق که بچه های تو عالی جنابن
سر منشأ تمامی خیر و ثوابن
چون تربیت شده ی به دست رسول و
ذریه ی تووُ خلف بوترابن
انسیه الحورا فاطمه
ای همسر مولا فاطمه
واللهِ که دنیایی نبود
لولا علی لولا فاطمه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بانوی مکرمه
هر نطق تو اولی از آیات معظمه
هر کس که سگ تو شد از نظر من آدمه
هرکی بگه یاحیدر محشر به تو محرمه
هرکی که باشه توی دنیا،غلام خونه ی تو مادر
والله که محفوظ از آتیش جهنمه
ذکر شریف عصمت و سربند مولا
گفته رسول حق به تو ام ابیها
تو سرور تمام زنان بهشتی
مایملک بهشته به نام تو زهرا
صدیقه ی اطهر فاطمه
ای مالک محشر فاطمه
من نوکر اولاد توام
ای بهتر از مادر فاطمه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
صلاللهعلیکیادم الائمة و النجباء
کاش صدای خندههاش بازم بپیچه توی خونه
مادر غم دیده من که دیگه قامت کمونه
کاش دیگه وقت نماز قنوت او نشه یه دستی
فک کنم میخواد ولی دست نحیفش نا توونه
خدای من
چیکار کنم با این تن تبدار
امون از این جراحت مسمار
امون از این غصه بسیار
خدای من
میمونه تا سحر همش بیدار
پا میشه دست میگیره از دیوار
رفتنیه مادرم انگار
میسوزه تو
غم بابا
نه نه زهرا ۲
...........................
چرا آروم نمیشه خدای من لرزش دستاش
زانوهاش همش میلرزه وقتی که پا میشه از جاش
نمیدونم چی شده که رو میگیره توی خونه
نمیدونم چی شده کم سو شده چند وقته چشماش
بیا اسما
ببین باز این دلپریشونی رو
عوض کنیم لباس خونی رو
تا وقتی نیست تو خونه بابا
بیا اسما
ببین بازم پا شده ایستاده
بازم به یاد محسن افتاده
بیا الان میرسه بابا
#نصیر_حسنی
.
.
#امام_زمان عج
#فاطمیه
#مثنوی
صدها گره ی کور به کارم زده هجران
ای وصل کجایی! که کنارم زده هجران
محتاج کسیَ ام که به این در زده باشد
شاید سحری یار، به او سر زده باشد
با فقرِ گدا کار ندارند کریمان
از روسیهان عار ندارند کریمان
ای خیمه نشین! آمده ام از دل صحرا
با بار گناهم چکنم یوسف زهرا؟
من را طرف روضه و این خانه کشاندی
از برکت زهرا سر این سفره نشاندی
این کلبِ مُقرب شده، غربت نچشیده
«حلوا به کسی ده که محبت نچشیده»
نامعتبرم جز تو خریدار ندارم
تا فاطمه دارم به کسی کار ندارم
زهرا یل خیبر شکن خانه ی مولاست
پس حبل متین، رشته ای از چادر زهراست
آن روز که در کوچه کنارش جدلی بود ...
حرزی که به بازوی خودش بست، علی بود
تسبیح خدا بوده فقط ذکر شریفش
زن بود و چهل مرد نبودند حریفش
هرچند که حوریه ی افلاک نشین بود
افتاد زمین ... حرف علی روی زمین بود
حالا علی است و غمِ نیلوفر خونی
مانده چه کند دور و بر بستر خونی
فرمود که یاسم وسط باغچه پژمُرد
این میخِ درِ خانه به تابوت علی خورد
#رضا_دین_پرور✍
.
■صلی الله علیکِ یا فاطمه الزهرا■
سلام ای حضرت زهرای اطهر(س)
سلام ای پارهیِ جان پیمبر
سلام ای سرور زنهای عالم
سلام ای در ره دین مانده محکم
سلام ای فاطمه،حانیه، زهرا(س)
سلام ای در مسیرِ حق شکیبا
سلام ای برکت عالم وجودت
تجلایِ عبادت در سجودت
سلام ای بر محمد(ص) نور دیده
سلام ای بانویِ پاکِ شهیده
سلام انسیه حورای هستی
تو ای مهری که در جانها نشستی
سلام ای اُمالاحسان، ای عَطوفه
سلام ای با محبت ای رئوفه
سلام ای حضرت اُمالاَئمه(س)
شکوفا از تو همچون گل ائمه(س)
سلام ای مادرِ خونِ خداوند
سلام ای خونجگر از داغ فرزند
سلام امالحسن ای معدنِ جود
همیشه جود و بخشش شیوهات بود
سلام ای مادر غمخوار زینب(س)
همیشه دستِ مهرت یارِ زینب(س)
سلام ای همسر مولای مظلوم
سلام ای غمگسارِ اُم کلثوم
سلام ای محسنت نشکفته پرپر
سلام ای دیدهات بهر علی(ع) تر
سلام ای کوثرِ پاک الهی
پناه بیکسان در بیپناهی
سلام ای روزها در روزهداری
جهانی از قدمهایت بهاری
سلام ای حضرت مظلومه زهرا(س)
سلام ای حضرت معصومه زهرا(س)
تو که زهرایِ ام المومنینی
به هر آن یاور و همراهِ دینی
تو که روح رسولالله هستی
برای ما چراغ راه هستی
سلام ای صادقه ای اُمالاخیار
سلام ای نوریه ای اُمالازهار
سلام ای آنکه سِرالله هستی
از اسرار جهان آگاه هستی
سلام اُمالعلوم ای بیقرینه
سلام ای وحی را با جان امینه
سلام ای صابره، عالیه، زهرا(س)
جهان یک قطره و ذکر تو دریا
سلام ای دُره البیضای نایاب
تو که مهریهات شد برکتِ آب
سلام ما به تو صدیقهیِ پاک
نمی از اشک تو شد برکتِ خاک
سلام ای طاهره، صدیقه، زهرا(س)
سلام ای حضرت امابیها
سلام ای روضهخوانِ دلشکسته
پریشانِ امامِ دست بسته
سلام ای حُره مهدیه علیمه
زکیه فاضله،حورا ،حلیمه
شفیعه، سیده، محزونه زهرا(س)
جهان گردیده از بهر تو برپا
سلام ای فاطمه ای سیبِ جنت
سلام ای تشنهی جامِ شهادت
ولیه، زاکیه، مغضوبه زهرا(س)
غریبه، عالمه، ای اُمالاَسماء
سلام ای فاطمه رُکنِ هدایت
سلام ای یار مولای عدالت
سلام ای مادر پهلو شکسته
سلام ای لالهی در خون نشسته
سلام ای عابده، منصوره، زهرا(س)
سلام ای جان فدای عشقِ مولا
سلام ای راضیه مرضیه زهرا(س)
سلام ای دست لطفت بر سر ما
زکیه، طیبه، ای با نجابت
سلام ای کشتهی عشق ولایت
سلام ای غم کشیده ای سلیمه
سلام ای رنج دیده ای حلیمه
سلام ای بهر حق سختی کشیده
علیمه، زاهده، عذرا، رشیده
شفیعه، فاضله، مهدیه، زهرا(س)
وجودت پاکی و نیکی سراپا
سلام ای پاک بانویِ نجیبه
نقیّه، قانته، بِرَّه، حبیبه
تو که نام تو زهرای بتول است
عبادتها به لطفِ تو قبول است
سلام ای تربتت از دیده پنهان
سلام ای مضجعت ،قلب محبان
سلام ای مُهجت قلب پیمبر
سلام ای همدل و همکفو حیدر
سلام ای هر نفس در خدمتِ حق
سلام ای جان نثار حجت حق
سلام ای یاد کرده از محبت
همه همسایهها را در دعایت
اگر چه طعنه از آنان شنفتی
فقط الجار ثم الدار گفتی
سلامی بر تو و بر نوکرانت
سلام ما به قبر بینشانت
سلامی بر محبانت به عالم
که دارند از غمت در جانشان غم
سلامی بر تمام گریهکنها
که میگریند از داغ تو زهرا(س)
سلامی بر تمام روضهخوانان
که از آغاز خلقت تا همین آن
ز نام پاک تو کردند یادی
و چرخاندند بر کاغذ مدادی
سلامی بر گدایانت که یکسر
عطا گیرند قبل از کوبشِ در
تو در هنگامِ محشر با شفاعت
نمایی بر گدایانت عنایت
شود مشمولِ لطف بیکرانت
کسی که شد گدای آستانت
امیدم هست تا از لطف و احسان
بدانی بنده را هم از گدایان
#فاطمیه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
مادر(س)
گل، هر گلی نه، چون گل بیخار مادر
عطر بهاری، رونق گلزار مادر
نور خدای مهربانیهاست، دارد
از مهربانیها دلی سرشار مادر
یک گوشهی این خانه بر سجادهی خویش
هر آن خدا را میکند دیدار مادر
نیمه شب است و شهر در خوابند اما
گرم مناجات و دعا بیدار مادر
بعد از نمازش تکتک همسایهها را
با مِهر فرموده دعا بسیار مادر
چون بخشش افطار خود وقت دعا نیز
هر بار گفت: الجار ثم الدار مادر
با جانفشانیهاش در راهِ ولایت
در جبههی حق میکند پیکار مادر
حتی در این پیکار سیلی خورده از خصم
حتی زمین خورده است در انظار مادر
حتی به کوچه چادرش افتاده بر خاک
حتی به خود پیچیده از ناچار مادر
حتی در آنجا که لگد خورده است بر در
مانده است در بین در و دیوار مادر
جای تمامِ لطفهایِ بیشمارش
دیده است در این روزها، آزار مادر
جز هرچه زخمی که به دل دارد از این قوم
دارد به سینه زخمی از، مسمار مادر
کی بود حرف از بستنِ دستانِ بابا؟
تا بود یار حیدر کرار مادر
امابیها مادر بابای خود بود
کفو علی بود و برایش یار مادر
شکر خدا انگار بهتر گشته حالش
برخاست از بستر برای کار مادر
با پای لرزان باز هم چندین قدم رفت
با دست بر پهلو زده، دشوار مادر
تا خنده بر رخسار اطفالش بیاید
خندید اگرچه با غمی بسیار، مادر
اما نه ،کرده ضربهها کار خودش را
از ضعف شد چشمان پاکش تار مادر
عجل وفاتی گفت حین نالههایش
پر زد از این دنیای محنتبار مادر
عمری است او رفته است و از نای یتیمان
نام بلندش میشود ،تکرار، مادر
#فاطمیه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_مدح_ومناجات
خوشا دلی که قرار است بیقرار تو باشد
که راه چـاره ندارد مگر دچار تو باشد
سپردهام به دلم تا به گرد روی تو گردد
که از تو نور بگیرد، که در مدار تو باشد
تـنـم قـرار نـدارد مگـر بهپـای تو افـتـد
سرم چه فـایده دارد مگر نثـار تو باشد
«در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم»
خوشا به محتضری که در انتظار تو باشد
چه سالخورده، چه کودک، بزرگ باشد و کوچک
عزیز ماست هر آنکس که از تبار تو باشد
از آن زمان که فروریخت حرمت تو، بنا شد
که هر چه هست در این خاک، سوگوار تو باشد
زمانه دشمن جان شد، بهار رفت و خزان شد
و مرگ نیز بر آن شد که داغدار تو باشد
تویی نشان خداوند بینشان و عجب نیست
که بینشانهترین آسمان، مزار تو باشد
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_بستر_شهادت
کوکب روشن من! ای مه منظومۀ من!
آه ای دخـتـرک خـسته و مظلـومۀ من!
مدتی میگـذرد خـواب نـداری بـنـشـین
به روی پای خودت تاب نداری بنـشین
از چه بَر دیدۀ من دیدۀ خود دوختهای؟
تو چه دیدی به رخ من که چنین سوختهای؟!
گرچه روز محن من شب یلدای شماست
این کـبودی سنـد غـربت بابای شماست
سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود
دخـترم چون تو کسی اُم مصائب نشود
آنـقـدر داغ بـبـیـنـی که دلـت داغ شـود
لالـههـای جـگـرت زینت هر بـاغ شود
چهـرۀ غـرق به خـونی ز پدر میبـینی
آه ازآن لحظه که در تشت جگر میبینی
دل شرر دارد و چشمان ترم میسوزد
تا تو را می نگرم من، جگرم میسوزد
شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو
هـمـه فـریـاد بـرآرنـد امــان از دل تـو
گـل یـاس چـمـنـم، ای گـل دردانـۀ من!
گوش کن بر سخـنم، روشنی خانۀ من!
دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست
پیش روی تو عزیزم سفر کربوبلاست
باخـبر باش که من پـیـرهـنی دوخـتـهام
پیـرهن که چه بگـویم، کـفـنی دوخـتهام
گرچه در بین مـصیـبات و بـلا تنهـایی
تو درآن وادی طف، نائـبة الـزهـرایی
روشنیبخش دلم! دل زغمت تاریک است
دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است
صحبت از قتلگه و سینۀ افروخته است
لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است
🌹🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_بستر_شهادت
چند روزی میشود با بُغض صحبت میکنی
روشنای خانهام! کم استـراحت میکنی
با همان دستـی که بالا هم نـمیآید دگر
روزیِ افلاک را هر صبح قسمت میکنی
هم میان کـوچـهها و هـم میان شـعـلهها
با عـلی جای تمام شهـر بیعـت میکنی
بیشتر از خود به فکر روزیِ همسایهای
مثل بـارانی و بیمـنت محـبت میکـنی
این منم از رو گرفتنهای تو دق میکنم
این تویی در خانهات احساس غربت میکنی
لاقل مرگ مرا هم از خدای خود بخواه
نیمهشب وقتی که با معبود خلوت میکنی
* * *
اسم این دیگر گدایی نیست وقتی سالهاست
بیـشتر از حاجت سائل عـنایت میکنی
روز محشر شعلهها وقتی مهیا میشوند
مادرانه میرسی ما را شفاعت میکنی
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_بستر_شهادت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسـمـان شـرمـنده از قدـّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار؛ حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طـناب دور دستان عـلی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر»، «فضه مرا دریاب» شد
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#حضرت_زهرا_سلاماللهُعَلَیها_بستر_شهادت
دلم میخواست با من تا قیامت همنشین باشی
در این نُه سالِ شیرین، ساکن خُلد برین باشی
خدا ما را به عقد هم درآورد و پدر میگفت
برایت بهترین باشم؛ برایم بهترین باشی
مبادا بعد من چشم تو بارانی شود یکدم!
مبادا بعد من یکلحظه هم اندوهگین باشی!
الـهـی که برای تو بـمـیرم تا نـبـیـنم من
که در شهر پیمبر سالها خانهنشین باشی
مگر جز اهلبیت او را نمانده مؤمنی دیگر
که تو تنها در این خانه؛ امیرالمؤمنین باشی
به دستت میسپارم کـودکان داغدارم را
که بعد از من برای کودکانم هم معین باشی
خداحافظ! خداحافـظ! فدای گریههای تو
زمین خوردم که نگذارم تو بر روی زمین باشی
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
#مرثیه جدید و جانسوز حضرت زهرا
مقتل نوشته.....
ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام
ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام
آتش گرفته سینه ی من با نوای تو
مادر دلم گرفته دوباره برای تو
بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم
بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنم
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند
آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند
مقتل نوشته است لگدها به در زدند
بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند
مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند
بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند
مقتل نوشته دست علی را که بسته اند
با تازیانه بازویتان را شکسته اند
مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین
شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین
مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی
دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی
مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا
سیلیِ محکمی زده بر صورت شما
مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای
بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای
مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای
در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی