۴۵
(حضرت محسن ابن علی ع)
تویی محسن گل باغ ولایت
شود جان همه عالم فدایت
تو جان حیدر هستی
شفیع محشر هستی
علی آجرک الله۲
تویی محسن ز نسل احمدی تو
یکی هدیه ز حی سرمدی تو
گل خیر النسایی
به راه دین فدایی
علی آجرک الله۲
تویی جان علی و هست زهرا
تویی نور دل اهل تولا
اگر چه پرپری تو
عزیز مادری تو
علی آجرک الله۲
چو مادر پشت در افتاده ای تو
به راه دین حق جان داده ای تو
به مادر تو حبیبی
چنان حیدر غریبی
علی
آجرک الله۲
تو بودی پشت در همراه مادر
تو جان دادی به راه دین و حیدر
فدایی ولایت
همه جان ها فدایت
علی آجرک الله۲
چو حیدر مادر تو غم نصیب است
برای غربت او بی شکیب است
ز داغت خونجگر شد
حسینت دیده تر شد
علی آجرک الله۲
بسوزد زینب مظلومه امشب
رسیده جان او هر لحظه بر لب
حسن در شور و شین است
که گریانت حسین است
علی آجرک الله۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
۴۶
(حضرت محسن ابن علی ع)
تو گل گلشن ولا محسنی
تفسیر نور و هل اتی محسنی
آینه ی زهرا نما محسنی
آه
ای بی قرینه
شهید کینه
ماه مدینه۲
تو محسن و از نسب حیدری
تو نور دیدگان پیغمبری
هستی مرتضایی و مادری
آه
ای بی قرینه
شهید کینه
ماه مدینه۲
از ظلم و کین فتاده ای پشت در
علی مرتضی شده خونجگر
مادر تو از غم تو دیده تر
آه
ای بی قرینه
شهید کینه
ماه مدینه۲
همره مادر به زمین فتادی
بر دامن او سر خود نهادی
در راه دین حق تو جان بدادی
آه
ای بی قرینه
شهید کینه
ماه مدینه۲
نقش زمین شد مادر جوانت
از مرتضی، محسن بود نشانت
فدایی خدا بگشته جانت
آه
ای بی قرینه
شهید کینه
ماه مدینه۲
مادر تو چو مرتضی غریب است
بر شاه اولیا علی حبیب است
بر غنچه ی نشکفته بی شکیب است
آه
ای بی قرینه
شهید کینه
ماه مدینه۲
نور دو عین گریه کند برایت
در شور و شین گریه کند برایت
از غم حسین گریه کند برایت
آه
ای بی قرینه
شهید کینه
ماه مدینه۲
جان امام مجتبی بر لب است
خونجگر از برای تو زینب است
ذکر همه اهل حرم یا رب است
آه
ای بی قرینه
شهید کینه
ماه مدینه۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
۴۷
(حضرت محسن ابن علی ع)
امشب شب شهادت محسن گل زهراست
در خانه ی شیر خدا بزم عزا برپاست
ذکر تمام کودکانش آه و واویلاست
غنچه جدا گشته
محسن فدا گشته
یا علی یا زهرا۲
غنچه ز شاخه شد جدا در خانه ی زهرا
بشکسته از کینه در کاشانه ی زهرا
شهید گشته از ستم دردانه ی زهرا
غنچه جدا گشته
محسن فدا گشته
یا علی یا زهرا۲
محسن عزیز فاطمه از نسل پیغمبر
این غنچه ی نشکفته است از گلشن حیدر
در پشت در افتاده او همناله با مادر
غنچه جدا گشته
محسن فدا گشته
یا علی یا زهرا۲
علی مرتضی ز داغش خونجگر گشته
زهرا برای محسن خود دیده تر گشته
قلب تمام کودکانش پر شرر گشته
غنچه جدا گشته
محسن فدا گشته
یا علی یا زهرا۲
از این همه ظلم و ستم ای شیعیان فریاد
خون شد دل مادر او از این همه بیداد
محسن گل نشکفته اش در پشت در افتاد
غنچه جدا گشته
محسن فدا گشته
یا علی یا زهرا۲
حسن عزیز فاطمه در شور و شین باشد
زینب غمزده کنار نور عین باشد
گریان مظلومی او مولی حسین باشد
یا علی یا زهرا۲
جان امام مجتبی بر لب بود امشب
خونجگر از برای او زینب بود امشب
ذکر همه اهل ولا یا رب بود امشب
غنچه جدا گشته
محسن فدا گشته
یا علی یا زهرا۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
کشته یار محسن بن علی
مرد پیکار محسن بن علی
با شهادت سقیفه ای ها را
می کند خوار محسن بن علی
می زنم جار -چشم دشمن کور-
آبرودار محسن بن علی
داده درس دفاع از حیدر
یاد عمار محسن بن علی
سپر جان حضرت زهرا
بین اشرار محسن بن علی
پا به پای گل رسول خدا
دیده آزار محسن بن علی
روضه من همین سه تا کلمه است
شعله ، مسمار ، محسن بن علی
... در مدینه نداشت منتقمی
مثل مختار محسن بن علی
#محمد_حسین_رحیمیان
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
اولین محکمه ی عدل الهی محسن است
آن که شد کشته ولی در بیگناهی محسن است
غنچه ی ناخورده شیری که پیمبر نام او
انتخابش کرده با اِذن الهی محسن است
آن که قدر و شوکتش آنقدر بالا هست که
منسبش شد بر دو عالم پادشاهی محسن است
آن گل شش ماهه ی زهرا که در روز جزا
می کند ما را شفاعت با نگاهی محسن است
بود مأمورِ به صبر آقا، ولی در پشت در
مادرش را شد سپر همچون سپاهی محسن است
مثل مادر مخفیانه هم کفن هم دفن شد
مثل مادر هم ندارد بارگاهی محسن است
روز قتل او بود اصل عزای اهل بیت
از غمش گریان همه در سوز و آهی محسن است
روضه خوان تا روضه اش را خواند گفتا مادری
ای به قربانت شوم مادر الهی، محسن است
#سید_مصطفی_سیاح_موسوی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو
از دلِ این خاک تا دامانِ پیغمبر برو
گرچه دلبندِ منی امّا به قربانت شوم
بهرِ حفظِ سیّد و آقای من حیدر برو
فِضّه را گفتم که تشییع ات کند بر روی دست
می روی در پیشِ چشمانِ منِ مضطر برو
پنجمین فرزندِ من قربانِ مظلومیّت ات
زودتر از پشتِ در تا عرصه ی محشر برو
آمدن رفتن به هم مخلوط شد ای محسنم
اندکی تعجیل کن تا وادیِ دیگر برو
این هیاهوهای دشمن گوشِ تو کَر می کند
دور از چشمانِ مردم وارثِ آخر برو
محسنی و نامِ نیکوکاری ات بخشیده اند
جان فدا کردی به پای فاتحِ خیبر برو
این جماعت بدتر از قومِ یهودِ خیبرند
روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو
#محسن_راحت_حق
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
خستند پرت را و شکستند سرت را
ای وای که کشتند حسودان پسرت را
پشتِ درِ آن خانه چه گویم که چه ها شد
با ضربِ لگد چید حرامی ثمرت را
فریاد زدی فضه بیا بال و پرم سوخت
جز اشک چه سازد شرر بال و پرت را
باید که به گوش همه عالم برسانم
غمنامه ی پهلوی به خون غوطه ورت را
ای مادر غم دیده که در اوج شقاوت
بردند به یغما همه ارث پدرت را
پنهان شدی از ظلمت این عالم خاکی
حاشا که بیابند خلایق اثرت را
مردانه چو زن ها به غمت اشک بریزم
ای وای که کشتند حسودان پسرت را
#ابراهیم_روزبهانی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
در کوچه سد کردند راه مادرم را
کشتند طفل بیگناه مادرم را
گرچه برای ادعای خود سند داشت
رد کردهاند اما گواه مادرم را
با نالههایش شهر یاد حق میافتاد
طاقت نیاوردند آه مادرم را
پشت سر حیدر زمین افتاد زهرا
بردند چون پشت و پناه مادرم را
دلگیرم این شبها هوای گریه دارم
پوشانده ابری روی ماه مادرم را
با چشمها منظور خود را میرساند
زیر نظر دارم نگاه مادرم را
هروقت بابا میرود از خانه بیرون
باید ببیند قتلگاه مادرم را
#آرش_براری
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
با ضرب پا افتاد گُل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد
خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد
وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر
چشمِ پر آبِ حیدر کرار خونی شد
از بس فشار آمد به بار شیشه آن گل
روی سپید غنچه اش انگار خونی شد
بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بود
بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد
تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد
بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد
در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود
هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد
از بس که با کینه به جسمش نیزه جا کرد
حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد
#محمد_جواد_شیرازی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
مادری خورد زمین و همه جا ریخت به هم
همه ی زندگیِ شیر خدا ریخت به هم
داغی و تیزیِ مسمار اذیّت می كرد
تا كه برخاست ز جا عرش خدا ریخت به هم
بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود
تا که زد سلسله ی آل عبا ریخت به هم
ثلث سادات میان در و دیوار افتاد
نسل سادات به یك ضربه ی پا ریخت به هم
گُر گرفته بدنِ فاطمه ، ای در بس كن
وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت به هم
رویِ او ریخت به هم پهلویِ او ریخت به هم
دهنش غرقِ به خون گشت و صدا ریخت به هم
شِدَّتِ ضربه چنان بود كه سر خورد به در
رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت به هم
پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد
گیسوانِ پسرش كرب و بلا ریخت به هم
مادرش آمده گودال نچرخان بدنش
استخوان های گلویش ز قفا ریخت به هم
با ترك های لبش با نوك پا بازی كرد
همه ی صورت او با كف پا ریخت به هم
#قاسم_نعمتی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد
یا به دیوار از آن سو بخورد یا نخورد
این درِ سوخته حتما به زمین می افتد
لگدی بین هیاهو بخورد یا نخورد
دست بالا برود روضه به پا خواهد شد
حال بر صورت بانو بخورد یا نخورد
زنده می ماند اگر این نوک سنگین غلاف
فرقش این است به بازو بخورد یا نخورد
بعد از این فرق ندارد به خدا حال علی
خانه بی فاطمه جارو بخورد یا نخورد
داغ محسن به دل آل علی خواهد ماند
نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد
#وحید_محمدی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
مولای عالم بی کس و تنها و یار است
چشمان طفلانش چنان ابر بهار است
هیزم در این خانه جای لاله چیدید
در را نسوزانید زهرا داغدار است
اصلا نه این که فاطمه دخت رسول است
حرمت نگه دارید زهرا باردار است
فکر غریبی علی او را زمین زد
نامرد مردم مادر ما بی قرار است
دست علی را بسته اید ای بی حیاها
او فاتح بدر است و صاحب ذوالفقار است
این جا میان کشمکش قنفذ جلو رفت
اما سر و کار حسین با نیزه دار است
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
ای حامی ولایت، ای محسن عزیزم
رفتی و من ز داغت، اشک از بصر بریزم
هنگام ضربه ی در، بودی کنار مادر
گشتیم هر دو باهم، فدای راه حیدر
هر شب به یاد داغت، در پشت درب خانه
بنشینم و بگریم، ای طفل نازدانه
طفل نخورده شیرم، مادر شود فدایت
با جان خود نمودی، از شیر حق حمایت
مظلومی علی از، داغ غمت عیان است
مانند قبر مادر، قبر تو هم نهان است
وقتی که جسم پاکت، بر سینه ام سپر شد
گفتم به فضه بیا، فاطمه بی پسر شد
تو اولین فدای، راه ولایت استی
تو اولین شهید، پیش ولادت استی
با که بگویم این را، با محسنم چه ها شد
شش ماهه کودکم از، ضرب لگد فدا شد
هم جان و پیکرم سوخت، هم ماه و اخترم سوخت
هم بین دود و آتش، غنچه ی پرپرم سوخت
#علی_سلطانی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد
با جسارت های قنفذ این سند ترسیم شد
محسنیه شد میان شیعه، در این روزها؛
از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد
با حضور میخ در زهرا برای محسنش
پشت در صاحب عزای مجلس ترحیم شد
بابت این که ولی شد در حقیقت، پشت در؛
هدیه ی زهرا به مولا زودتر تقدیم شد
یک نفر پشت در و آن یک میان کوچه ها
فرق محسن با حسن از این جهت یک میم شد
حال مادر در میان بسترش بدتر شد و
زخم های در به لطف فاطمه ترمیم شد
غیر از این که قبر زهرا گشت پنهان از همه
روز قتل محسنش هم حسرت تقویم شد
این که زهرا با ولایت ماند با اهدای جان
نکته ی برجسته ی تربیت و تعلیم شد
#مهدی_رحیمی_زمستان
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
خستند پرت را و شکستند سرت را
ای وای که کشتند حسودان پسرت را
پشت در آن خانه چه گویم که چه ها شد
با ضرب لگد چید حرامی ثمرت را
فریاد زدی فضه بیا بال و پرم سوخت
جز اشک چه سازم شرر بال و پرت را
ای مادر غم دیده که در اوج شقاوت
بردند به یغما همه ارث پدرت را
پنهان شدی از ظلمت این عالم خاکی
حاشا که بیابند خلایق اثرت را
#ابراهیم_روزبهانی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
در کوچه چه محشر شده سادات ببخشند
این گونه مقدّر شده سادات ببخشند
این روضه ی ناموسی و این قصه ی کوچه
تکرار مکرر شده سادات ببخشند
دیوار که تقصیر ندارد به گمانم
هرچه شده از در شده سادات ببخشند
مادر که زمین خورده و بابا که شکسته
شش ماهه که پرپر شده سادات ببخشند
مظلومه ی دنیاست ولی قاتل زهرا
مظلومیِ حیدر شده سادات ببخشند
دل سوخت از این غصه که بین همه تقسیم
ارثیّه ی مادر شده سادات ببخشند
ارثیّه ی پهلوی لگد خورده ی مادر
سهم علی اکبر شده سادات ببخشند
گهواره ی ششماهه ی زهرا به گمانم
وقف علی اصغر شده سادات ببخشند
سهمیّه ی رخسار کبودش به خرابه
تقدیم به دختر شده سادات ببخشند
البتّه رسیده است به او ارث، اضافه
چشمی که مکدر شده شده سادات ببخشند
ظلمی که به زهرا شده، تکرار به نوعی
با زینب مضطر شده سادات ببخشند
در شام خدا داند و زینب که به نیزه
با سنگ چه با سر شده سادات ببخشند
#مهدی_مقیمی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
مادر و بچه در خطر هستند
چون علمدار یک نفر هستند
در مسیر دفاعِ از حیدر
هر دو تا عازم سفر هستند
یک نفر داد می زند نزنید
ثُلث سادات پشت در هستند
مادری زیر دست و پا مانده
مردم شهر بی خبر هستند
آی مردم مگر نمی دانید
این دو از نسل بوالبشر هستند؟
شیعیان ابتدای ماه ربیع
زخمیِ آخر صَفَر هستند
ما لباس سیاه می پوشیم
گرچه یک عده خیره سر هستند
#شایان_مصلح
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
فتنه ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه
مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه
پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من
شعله ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه
یک لگد بر در گرفته ثُلثی از سادات را
پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه
ناله ی حیدر بیا شد ناله ی فضه بیا
اوج غم این جاست برگرد ای عزیز فاطمه
پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا
منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه
مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید
شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه
روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی
ردِّ خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه
#مجتبی_قاسمی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
اگر چه پیر اگر چه خمیده ام بابا
دوباره بر سر خاکت رسیده ام بابا
رسیده ام که بگویم چه آمده به سرم
رسیده ام که بگویم چه دیده ام بابا
ببین که پیرتر از روز قبل آمده ام
نفس نفس ز فراغت چکیده ام بابا
بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست
که روی دختر خود را ندیده ام بابا
از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون
میان مردم شهرت دویده ام بابا
ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم
ببین که طعم حرارت چشیده ام بابا
دلم هوای تو و یاد محسنم کرده
مرا ببر به کنارت بریده ام بابا
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
یک سوم سادات را در پشت در کشتند
هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند
هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند
هم عاطفی هم منطقی با کشتن یک طفل
کشتند اگر که شیعه را از هر نظر کشتند
گفتند آخر پایشان وا شد به بیت وحی
عمری فحول شیعه را با این خبر کشتند
بی فهم ها، بی رحم ها در خانه محسن را...
یعنی که در گلدان گلی را با تبر کشتند
یعنی سرِ شب که نه شمعی بود و نه گل...نه؛
نامردها پروانه را وقت سحر کشتند
در پشت در امروز اگر، یعنی علی را هم
از روبرو...نه، عاقبت از پشت سر کشتند
#مهدی_رحیمی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
معصوم ترین صبح سپیدی محسن
آن روز کبود را ندیدی محسن
در راه علی حق بزرگی داری
الحق که تو اولین شهیدی محسن
▪️
با ضرب در سوخته ماهم را کشت
در آتش و خون نور نگاهم را کشت
فریاد بزن «بأیّ ذنبٍ قُتلت»
ای وای که طفل بی گناهم را کشت
▪️
در کوچه به پا کرد دوباره محشر
با مادر دلسوخته، یاس پرپر
آن روز اگر مجال صحبت میداشت
می گفت چنان فاطمه : حیدر حیدر
▪️
ای مونس داغ های من محسن جان
ای یاور با وفای من محسن جان
با سرخی خون من و تو حق برپاست
قربانی کربلای من محسن جان
#یوسف_رحیمی
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
@nohe_sonnati