eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه می خواندند هرچه از پسرها بیشتر او خجالت می کشید از نوحه گرها بیشتر یک به یک بر هر زن و هر طفل می کرد التماس تا دهندش از حسین او خبرها بیشتر کودکان هم منتظر، تا مادری لب تَر کند تا بگویند از لب خشک پدرها بیشتر نام سقا را که می بردند آتش می گرفت آب می کردش رباب، از همسفرها بیشتر گرچه دل ها آب می شد، از شرارِ آه او ناله هایش می زد آتش، بر جگرها بیشتر هرچه با خود حرف می زد در میان کوچه ها گریه می کردند بر او، رهگذرها بیشتر گرچه چشمش اختر اَفشان بهر هجده ماه بود روضه هایش بود، از شق القمرها بیشتر هرکه دستی بهر دلجوئی سر او می کشید سینه زن می شد بر آن بی دست و سرها بیشتر @nohe_sonnati
کاش اُفتد به دلش، خواهر خود را نَبَرد یا اگر بُرد، دگر دختر خود را نبرد چند روزی نگذشته ست پسردار شده یارب ای کاش، علی اصغر خود را نبرد نبوَد نام علی، جُرم کمی در کوفه می شد ای کاش، علی اکبر خود را نبرد هست جان ها به خطر، بدتر از آن جان خودش اگر عباس ز جان بهتر خود را نبرد چه عقیق یَمنی، کاش فقیری می خواست تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد می رود پشت سر لشکر او، عشق ز شهر مگر او مادر سرلشکر خود را نبرد فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد می توانست مگر مادر خود را نبرد @nohe_sonnati
الا که موج زند در دلم محبت تو نخواهم از دو جهان هیچ ، جز ولایت تو تو ماه هاشمیانی که مهر و مه عبدت که دیده نور خدا را ، فلک ز رؤیت تو تو شیر شیر خدائی و پور اُمِ بَنین که پشت کائنات ، لرزد از صلابت تو چه کوه ها شده واقف ، به‌کاه بودن خود به هر کجا که سرودند ، استقامت تو تو با شکوه و گرانمایه ای و با عظمت ندیده دیده ی گردون ، کسی به عزّت تو بهشت ، با همه ی با صفائی اش دارد همیشه دیده ی حسرت به سوی تُربت تو توئی سخاوت مطلق، که چشم هرچه کریم به راه ، منتظرِ دست با کفایت تو توئی به هر در بسته ،کلید یا عباس گره گشوده نگردد ، به جز عنایت تو به اوج قدرتی و مهربان چو بارانی نسیم صبح بهاران کجا، لطافت تو شرافت و ادب و غیرت و جوانمردی اشارتی کم و کوتاه ، از‌ حکایت تو به دشت کرب و بلا جلوه کرده یک ذرّه شهامت و ادب و غیرت و ارادت تو که غیر تو به برادر ، صلا زند مولا ؟ گواه ، اشک حسین است ، بر نجابت تو کدام تشنه ای از آب ، تشنه تر برگشت؟ گواه ، آب فراتست ، بر صداقت تو قسم به لحظه ی خجلت کشیدن از طفلان که گریه کرده فلک ، بر تو و خجالت او شکست پشت حسین ‌و پی اش دل زینب کنار علقمه با دیدن جراحت تو تو تکیه‌گاه حرم بوده ای ، که سر دادند سرودِ خاتمه ی جنگ ، با شهادت تو @nohe_sonnati
ای مظهر حق و حق پرستی عباس وی دست تو دستگیر هستی عباس ویرانی اش آباد و شده صاحب گنج هر دل که تو کُنج آن نشستی عباس با نام ملیح و با نشانی شیرین نرخ نمک و عسل شکستی عباس با گفتن ذکر‌ یا اباالفضل و حسین رفتند همه به اوج مستی عباس این خانه فقط باز نباشد ، بر دوست در بر روی خصم هم‌ نبستی عباس ما را چه غم از روز جزا ، وقتی تو با دست قلم ، قلم به دستی عباس ای شاه وفا ، وزیر دربار حسین گویم همه عمر ، یا علمدار حسین آرام و قرار بیقراران شده ای امیدِ دل ، امیدواران شده ای با روح اباالفضلی و زهراوارت مولای همه، عشق مداران شده ای با آن که خجل شدی ز سقائی خود ساقی ، تمام می گساران شده ای هر‌ چند ز کار تو ، گره باز نشد فریاد رس ، گره به کاران شده ای تسکین نشده است ، گرچه داغ دل تو تسکین قلوب داغداران شده ای سردار رشید و شیردل ، با تو چه شد؟ در قبر ، به قد شیرخواران شده ای ای شاه وفا ، وزیر دربار حسین گویم‌ همه عمر ، یا علمدار حسین @nohe_sonnati
دوبیتی بر شیر خدا و نسل شیرش صلوات بر فاطمه و پورِ دلیرش صلوات میلاد حسین و علی و عباس است بر شاه و ولیعهد و وزیرش صلوات @nohe_sonnati
یابن الشبیب ، کاسه ی خون گر دو دیده شد یعنی هلال ماه محرم دمیده شد یابن الشبیب ، گریه فقط بر حسین کن حتی اگر قدت ز مصیبت خمیده شد یابن الشبیب ، گریه بر او کن که در برش یک دشت لاله اش همه با خنده چیده شد یابن الشبیب ، خون ز دو چشمت رود رواست بر لحظه ای که پیکر اکبر دریده شد یابن الشبیب ، ذکر حرم شد عمو عمو وقتی که رنگ چهره ی جدم پریده شد یابن الشبیب ، عمه ی ما هم ز هوش رفت وقتی صدای خنده و خنجر شنیده شد یابن الشبیب ، گریه امانم نمیدهد تا گویمت چسان سر جدم بریده شد یابن الشبیب ، بر اثر نعل اسبها جسمی که سر نداشت به هر سو کشیده شد یابن الشبیب ، سینه که شد خوب نرم نرم گهواره شد که اصغرمان آرمیده شد یابن الشبیب ، تا به ابد یا بُنه ایه ای ذکر عزای آن تن در خون طپیده شد @nohe_sonnati
گل من دیده بگشا باغبان آمد برت قاسم کدامین پنجه ای ،اینگونه کرده پرپرت قاسم چرا بر زیر دست خود ، سرت را کرده ای پنهان نی ام قاتل ، عمو هستم به بالای سرت قاسم پرستوی یتیم مجتبی میسوزم از این غم که بهر یادگاری هم ، نمانده یک پرت قاسم چسان بردارمت ای گُل ، ز زیر سُم مرکبها که چون قلبم هزاران پاره گشته پیکرت قاسم به زینب میتوانم گفت ، شرح ماتمت اما نمیدانم چه گویم در جواب مادرت قاسم @nohe_sonnati
دستهایت یک طرف افتاده پیکر یکطرف بینم اعضای تو اما هر یکی در یکطرف پیکرت پاچیده شد اما سرت پاچیده تر بر لبم آورده جان تن یکطرف سر یکطرف بار سنگینی ست بر دل داغ یک لشگر ولی داغ لشگر یکطرف داغ برادر یکطرف با خبر گشتم که دیگر بی برادر گشته ام تا که دیدم شد روانه تیرها بر یکطرف یاد ایامی که میدیدند همدوش حسین یکطرف عباس ره میرفت و اکبر یکطرف بر لب آبم ولی آتش بجانم میزند کام خشکت یکطرف لبهای اصغر یکطرف شرم بی آبی و بی آب آوری در یکطرف شرح مرگت ای برادر نزد خواهر یکطرف @nohe_sonnati
یوسف ما تک و تنهاست خدا رحم کند چقدر گرگ به صحراست خدا رحم کند موجی از نیزه و خنجر به سوی علقمه رفت نوح ما در دل دریاست خدا رحم کند شور چشم اند و دل اهل حرم شور زند بس که او خوش قد و بالاست خدا رحم کند چقدر کرده کماندار کمین و از دور قد عباس هویداست خدا رحم کند هدف خنجر و شمشیر و سنانی که زنند نکند پیکر سقاست خدا رحم کند نکند دست علمدار ز کار افتاده؟ که چنین هلهله بر پاست خدا رحم کند چه بلایی شده نازل که پدر گریه کنان دست بر دامن زهراست خدا رحم کند خصم خندد به پدر چشم عمویم روشن این چه هنگامه و غوغاست خدا رحم کند کار عباس تمام است و دگر کار همه خواندن فاتحه ی ماست خدا رحم کند @nohe_sonnati
کوفه دیدی زینب آمد زیر و رویت کرد و رفت با کلامی آتشین بی آبرویت کرد و رفت دیدی آخر اول دروازه ات با خطبه ای تا قیامت لال از هر گفتگویت کرد و رفت گرچه بستی دست و راه چاره از هر سو به او آمد و بیچاره از هر سمت و سویت کرد و رفت او فقط با موجی از طوفان اقیانوس خود در هَمَت کوبید و در حیرت فرویت کرد و رفت کوه را میخواستی با سنگباران بشکنی او شکستت داد و رسوا کو بکویت کرد و رفت هم تو را توبیخ کرد و هم همه تاریخ را باخبر از خُلقِ خَلقِ کینه جویت کرد و رفت @nohe_sonnati
کاش از این کوی و گذر زود گذر میکردیم یا که میشد گذر از سمت دگر میکردیم شده انگشت نما زینب و میشد ایکاش تا که از عمه ی خود دفع خطر میکردیم شامیان کاش که از سنگ زدن سیر شوند تا دلی سیر تماشای پدر میکردیم بهر قتل همه گهواره ی اصغر کافی ست کاش از مادر او دور پسر میکردیم میکند گریه هنوزم ز خجالت عباس معجری کاش کسی داشت که سر میکردیم تا نجف راه زیادی که نمانده ایکاش تا علی را ز چنین حال خبر میکردیم @nohe_sonnati
دوبیتی ای با تو ظهور عدل ممکن برگرد وی ذکر دعای هرچه مؤمن برگرد یک سوم سادات جهان را کشتند ای منتقم حضرت محسن برگرد ▪️ خدایا گنج با گنجینه ام سوخت میان شعله ها آیینه ام سوخت چنان مسمار در قلبم فرو ریخت که محسن گفت مادر سینه ام سوخت ▪️ مظلوم ترین یار ولی را کشتند سبط نبیِ لم یزلی را کشتند غافل نشوید اول ماه ربیع با ضرب لگد طفل علی را کشتند ▪️ بیت علی و فاطمه غوغاست بیا در شعله ور از کینه ی اعداست بیا با ضرب لگد! طفل علی را کشتند فریاد دل محسن زهراست بیا ▪️ آن روز که در شعله ور از اهل ستم شد بین در و دیوار قدِ فاطمه خم شد تنها نه فقط پیکر ناموس خدا سوخت یک ثُلث ز سادات بنی فاطمه کم شد ▪️ ای جذبه ی عشق در نگاهت محسن ای چشم امید ما به راهت محسن آخر گنهم چیست که باید هر روز افتد نظرم به قتلگاهت محسن @nohe_sonnati
دوبیتی آن روز که در شعله ور از اهل ستم شد بین در و دیوار قد فاطمه خم شد تنها نه فقط پیکر ناموس خدا سوخت یک ثلث ز سادات بنی فاطمه کم شد @nohe_sonnati