🌷 #استاد_محمد_علی_مجاهدی
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده
در دل دریای دشمن بی مهابا ایستاده
لرزه می افتد به جان خیل دشمن از خروشش
وز نهیبش قلب هستی ، نبض دنیا ایستاده
می گذارد پای بَر فرق شط از دریا دلی ها
وه چه بِشکوه و تماشایی است، دریا ایستاده
گر چه زینب زیر بار داغ ها از پا نشسته
تکیه کرده بر عمود خیمه ها ، تا ایستاده
او که دارد فطرتی نازک تر از آیینه حتی
در مصاف خصم ؛ چون کوهی ز خارا ایستاده
با غریو "ما رایت فی البلا الا جمیلا"
پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده
از قیام کربلا این درس را آموخت باید
ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده
این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران
مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده
این پیام تک سوار ظهر عاشوراست؛ یاران!
مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده
#استاد_محمد_علي_مجاهدی 🌷
از قیام کربلا این درس را آموخت باید
ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده
#استاد_محمد_علي_مجاهدی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه با مرام شما کرده اند بی دینان
#بیابانکی
#حضرت_قاسم علیه السلام
🔹حسن ختام🔹
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
رجز خواندی برای مرگ، با لبهای خشکیده
که عرش و فرش بر لب میبرد هر لحظه نامت را
نشان دادی که در نسل حسن، جز حُسن چیزی نیست
ندید اما نگاه کوفیان ماه تمامت را
دم رفتن به میدان خندهای کردی و فهمیدی
که شیرین میکند لبخند تو کام امامت را
میان کارزار زخمها بردی پناه آخر
به پیغمبر که پاسخ داد بیوقفه سلامت را
در آن لحظه که دشت از بوی تو آکنده شد دیدند
ملائک با نگاه تازهای روز قیامت را!
تو حُسن مطلع شیرین زبانی در غزل بودی
رقم زد با شهادت پس خدا حُسن ختامت را
📝 #میثم_داودی
10.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیست این زن...
کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده
در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده
کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش
روبهروی صاحبان سبحه و زر ایستاده
گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده
مثل کوهی باز هم اللهاکبر، ایستاده
گاه بالای سر سرهای بیتن گریه کرده
گاه بالای سرِ تنهای بیسر ایستاده
در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند
آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده
کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی
اینکه در این مسجد بیبام و بیدر ایستاده
زن مگو، بنتالجلال اختالوقاری آسمانی
مثل کوه محکمی پشت برادر ایستاده
با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه
راستقامت عین عباس دلاور ایستاده
خم به ابرویش نیامد از ملامتهای دشمن
بر سر حکم الهی چون پیمبر ایستاده
کیست این زن، اینکه چون سروی میان آتش و دود
با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده
شام، تاریک است و خیل کوفیان در شب شناور
زینب اما مثل ماهی روی منبر ایستاده
زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم
آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده
پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا
بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده
#بیابانکی
تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع)
برده است بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست
جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست
در سجده و بر خاک افتادن زبان سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان دست
در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست
خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست
اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست
جانها به قربان مرام آن که از لطف
در اوج قدرت میگرفت از ناتوان دست
با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر در این آستان دست
با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست
یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده است
یک روز حیدر در دفاع از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده است
تا گفت پیر کل عالم ینصرونی
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست
راه گلو را داشت طی میکرد خنجر
سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست
مانند ابراهیم شد در آزمونش
چون سربلند آمد برون از امتحان دست
آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟دست
زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
.
.
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست
#عباس_جواهری_رفیع
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به ظاهر در شب ویرانه سر آورده بود انگار
به واقع قصه را امشب به سر آورده بود انگار
نسیم از گیسوی بابا به سمت دخترش آمد
برای لیلی از مجنون خبر آورده بود انگار
خبر بسیار سوزان بود از عمق تنوری که
برای دختری بوی پدر آورده بود انگار
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
برای شام؛ رویای سحر آورده بود انگار
چه رویایی؟سراسر خون چه رویایی لبالب زخم
پدر را قطعه قطعه از سفر آورده بود انگار....
لب و دندان خونی حرف میزد بی صدا با او
خبر از ماجرای تشت زر آورده بود انگار
نوازش کرد بابا را چنان ام ابیها وار
که در آغوش مادر یک پسر آورده بود انگار
اگر چه درد ها را یک به یک در گوش بابا گفت
زمانه بر سر او بیشتر آورده بود انگار
#عباس_جواهری_رفیع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کجا قصه را شروع کنم...؟؟
قافله عشق
شبکه جهانی ولایت
دهه اول محرم الحرام
کربلای معلی
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhaii
#یا_عباس_بن_علی
نخلها در طرب از طنطنهی هوهویش
بادِ صحرا به سکون آمده در گیسویش
برق شمشیر علی، بارقهی تیغ حسن
چشم عباس خبر میدهد از الگویش
روی دوش دگران معرکه را کرده وداع
هر کسی موقع جنگ آمده رو در رویش
آسمان «بار امانت» نتوانست کشید
«عَلم عشق» در آورد سر از بازویش
یکتنه زد به دل لشکر و آنگاه سپرد
میمنه، میسره را دست دو تا ابرویش
غرقه در لطف خداوند خود از شش جهت است
تیر میبارد اگر یکسره از هر سویش
جملگی شیشهی عطرند و نشان رفتهی سنگ
که یکی فرق و یکی میشکند پهلویش
مرهم زخم سرش نیست به جز دست حسین
زودتر کاش به مقصد برسد دارویش!
کوه صبر است ولی آه بعید است حسین
در غم ساقی خود، خم نشود زانویش
#سعید_مبشر
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹رجز نیاز ندارد🔹
رجز نیاز ندارد اگر نگاه کنید
در این معارفه انصاف را گواه کنید
رجز نیاز ندارد، حسینِ فاطمه است
چگونه میشود ای قوم! اشتباه کنید؟
چگونه میشود از عشق رو بگردانید؟
و ساده فرصت معراج را تباه کنید؟
مباد در پی نان، با ذغال سرد تنور
تمام چهرۀ تاریخ را سیاه کنید
کدام سورۀ مُنزَل نوشته وقت صلاة
وضو به خون قتیلان بیگناه کنید؟
قسم به عصمت پروانهها که بعد حسین
مباد ارادۀ تاراج خیمهگاه کنید
و در سیاهی شب در مسیر شام مباد
سر بریدۀ او را چراغ راه کنید
رجز نیاز ندارد میان سجدۀ خون
به چشمهای نجیبش کمی نگاه کنید
📝 #سعید_مبشر
🌐 shereheyat.ir/node/4848
✅ @ShereHeyat
به آسمان تو، آن چشمها دلم نرسید
که جوجه بال درآورد و جبرئیل نشد
#سعید_مبشر
#مجموعه_غزل_کوبه