eitaa logo
پرتو اشراق
847 دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
15.5هزار ویدیو
65 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | «بانو» ▪️نه، جسارت نمی کنم اما، گاه من را خطاب کن بانو ▪️چیزی از دیگران نمی خواهم، تو مرا انتخاب کن بانو 🎤 با نوای کربلایی 🏴 ویژه وفات (سلام الله علیها) 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 کراماتی از حضرت (س) - {٩} 🌉 داستان خواندنی آهنچی!! 👥👥 مسجد جای خالی نداشت. مالامال از جمعیت شده بود. واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت سخن می گفت. 🧔🏻 از مسجد که بیرون آمد، فکر سهیم شدن در ثواب وقف رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی هم نداشت. تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود. مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد! 🕌 که نگاهش که به گنبد طلایی (سلام الله علیها) افتاد دلش فرو ریخت. 🧔🏻 زمزمه ای در جانش شکل گرفت: 💭 بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم. برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم. 💧اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد. 🧔🏻 وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد. از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود. با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد.چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود. شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند. هوا کم کم تاریک می شد. باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد. 🚌 عزمش را جزم کرد و بار سفر بست. به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد. 🌴 ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود. کار در بندر هم آن چیزی نبود که شنیده بود. 🧔🏻 سردرگم و گیج مانده بود. دلش می خواست سختی این روزها را از ته دل فریاد بکشد. درمانده و ناامید، کنار دیواری چمباتمه زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت: ❓آقا، کار می کنی؟ 🧔🏻 بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم. حالا چه کاری هست؟ 🚢 من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم. شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند. می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟ دلش فرو ریخت. خرید بار کشتی؟! 🧔🏻 بدنش یخ کرده بود. با دلهره پرسید: حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟ ✋🏻 اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم. من در این کار مهارت دارم. 🧔🏻 پولی در بساط نداشت. نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود. امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک! 🤝🏻 همه چیز به سرعت پیش رفت. معامله سر گرفت. حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند. 🧔🏻 بدنش داغ شده بود. نمی دانست چه بگوید. آبرویش در خطر بود. اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت ... 👨🏻‍💼 درست همان موقع، مردی با کت و شلوار قهوه ای زیبا جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟ 👥 گفتند: بله! 👨🏻‍💼 گفت: هر قدر که باشد می خرم. 🏗️ هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطور معجزه آسایی به فروش رسید. سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد. 🧔🏻 باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد. این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود. 🚌 حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند. شبانه راهی قم شد. می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند. 💭 در راه به یاد عهدی با حضرت معصومه کرده بود افتاد: بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم ... ⏳حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند. بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود. مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند. ✍🏻 با برنامه ریزی که کرد حدود ۳۰ کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به ۲۰۰ نفر رسید. 👥👤 قصد داشت ۳۰ نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت: 🧔🏻✋🏻 خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند. من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم. 🌉‌نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت و پل آهنچی نام گرفت و عبور و مرور مردم آسان شد. حالا به آرزویش رسیده بود و اموالش را وقف کرده بود. ✍🏻 نویسنده: نعیمه جلالی نژاد| نشریه باران 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq 
🕌 اینکه راه جمکران از قم می‌گذرد برای آن است که همه، معلم مکتب انتظار را بشناسند؛ 🌹 باید پای درس حضرت معصومه (سلام الله علیها) نشسته باشی تا بتوانی جمکرانی شوی. 🦋 گرچه پایان قصّه انتظار او وصال نبود، ⏳ اما تا دنیا دنیاست او آموزگار منتظران است. 🏴 سالروز شهادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) تسلیت باد. 🌺 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq (بدون لوگو)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕙 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎥 | 🦋 شفاعت همه شیعیان 🎙️حجت الاسلام 🏴 ویژه (سلام الله علیها) 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜️ (عليه ‏السلام): 🔅«گناهان كوچك، راهى به سوى گناهان كبيره است. هر كس كـه در گنـاهان كوچـك از خــدا نترسـد، در مورد گناهان بزرگ و بسيار هم از او نمى‏ ترسد». 🔅«اَلصَّغائِرُ مِنَ الذُّنـُوبِ طُـرُقٌ اِلَى الْكَبائِرِ ومَنْ لَمْ يَخَفِ اللّه‏َ فِى ‏الْقَليلِ، لَمْ يَخَفْهُ فِى‏ الْكَثيرِ». 📚 مسند الامام الرضا عليه‏ السلام، ج ۱، ص ۲۹۰ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
🌹 تهِ تهِ همه‌ی ناامیدی‌ها نداشتن‌ها بن‌بست‌ها نرسیدن‌ها بد آوردن‌ها شكست‌ها ❤️ «خدا» رو داری که آغوشش رو برات باز کرده ناامیدی چرا؟ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
💖 دختر داشته باشی 😁😍 هم همدمت میشه هم اینجوری واست ظرف میشوره... ☀️ سلام صبحتون بخیر عزیزان همراه 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 دیپلماسی دختر ایرانی یا روحانی! ‼️فدراسیون فوتبال اردن بعد از باخت تیم فوتبال بانوان‌شون از ایران، از فدراسیون فوتبال آسیا خواسته بود که در مورد جنسیت تحقیق کنه! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔺 پژمانفر: ایران در همان زمان قرارداد ، گازش را ۵ برابر آن به ترکیه می‌فروخت! 🔵 عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس: 🔸 در زمان انعقاد قرارداد کرسنت، ایران قرارداد فروش گاز به ترکیه با ۵ برابر قیمت داشت، روسیه هم گازش را با ۱۴ برابر قیمت صادر می‌کرد. 🔹 مراجع بین‌المللی هم پیش‌بینی کرده بودند قیمت‌ها به زودی جهش بزرگی خواهد داشت ولی این قرارداد ۲۵ ساله بود با قیمت پایه ۱۸ دلار! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq