🔺توی کربلا تمام داش مشتیها رفتند به کمک امام حسین(ع) و شهید شدند مقدسها استخاره کردند استخارههاشون بد اومد!!
🌐 @partoweshraq
#حـلقـہ_عشـاق
#پندها
🌹این حسین (ع) کیست که عالم همه دیوانه اوست...؟!
🔺دکتر وحیدیامین پور:
🎙جوانی از لورکوزن آلمان مقداری پول به حسابم واریز کرد که آنرا خرج عزاداری سیدالشهدا علیه السلام کنم.
📱همزمان یکی از دوستان اهل تسنن که امام جمعه منطقهای سنی نشین است پیغام داد برای مجلس عزایی که برپا کردهایم پول کم داریم.
🌍 حضرت خرج عزای اهل تسنن شرق ایران را از غرب اروپا رساند.
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و سی و نهم
👁 از لحن گرم و مهربانم، نگاهش محو صورتم شد و با صدایی آهسته زمزمه کرد:
- مواظب خودت باش الهه جان! من زود بر میگردم!
🏻 و از کنارم گذشت و هنوز به درِ خانه نرسیده بود که صدایش کردم:
- مجید! خیلی خوشحالم که قبول کردی اینجا رو خالی کنیم! دل یه خونواده رو شاد کردیم! ممنونم!
🚪دستش به دستگیره در ماند و صورتش به سمت من چرخید.
👁 نگاه غرق محبتش را به چشمان مشتاقم هدیه کرد و با مهربانی بینظیرش پاسخ قدردانیام را داد:
🏻من که کاری نکردم الهه جان! این خونه زندگی مال خودته! تو قبول کردی که این زحمت رو به خودت بدی تا دل اونارو شاد کنی!
🚪 و دیگر منتظر جواب من نشد که در را باز کرد و رفت.
🏻هنوز صورت مهربان و چشمان زیبایش مقابل نگاهم مانده و پرنده عشقش در دلم پَر پَر میزد که پشت سرش آیتالکرسی خواندم تا این معامله هم ختم به خیر شود.
🛌 بسته گوشت و لوبیا سبز خُرد شده را از فریزر درآوردم تا یخشان باز شود، برنج را هم در کاسهای خیس کردم و تا فرصتی که داشتم، کمی روی تختم دراز کشیدم تا کمر درد کمتر آزارم بدهد. شاید هم به خاطر اضطراب اجاره خانه بود که از لحظه رفتن مجید، باز تپش قلب گرفته و نفسم به شماره افتاده بود.
🏻دستم را روی بدنم گذاشته و به بازی لطیف حوریه در بدنم دل خوش کرده بودم. خودش را زیر انگشتانم میکشید و گاهی لگدی کوچک میزد و من به رؤیای صورت زیبا و ظریفش، با هر فشاری که میآورد، به فدایش میرفتم که کسی به در خانه زد و نمیدانم به چه ضربی زد که قلبم از جا کَنده شد.
💓 طوری وحشت کردم و از روی تخت پریدم که درد شدیدی در دل و کمرم پیچید و نالهام بلند شد و کسی که پشت در بود، همچنان میکوبید.
🚪از در زدنهایِ محکم و بیوقفهاش، بدنم به لرزه افتاده و به قدری هول کرده بودم که نمیتوانستم چادرم را سر کنم.
🏻به هر زحمتی بود، چادر را به سرم کشیدم و با دستهایی لرزان در را باز کردم که دیدم پسر همسایه پشت در ایستاده و با صدای بلند نفس نفس میزند.
👦 رنگ از صورت سبزهاش پریده و لبهایش به سفیدی میزد و طوری ترسیده بود که زبانش به لکنت افتاده و نمیتوانست حرفی بزند.
🏻از حالت وحشت زدهاش، بیشتر هول کردم و مضطرب پرسیدم:
⁉چی شده علی؟
👦 به سختی لب از لب باز کرد و میان نفسهای بُریده اش خبر داد: آقا مجید ... آقا مجید...
💓 برای یک لحظه احساس کردم قلبم از وحشت به قفسه سینهام کوبیده شد که دستم را به چهارچوب در گرفتم تا تعادلم را حفظ کنم و تنها توانستم بپرسم:
⁉ مجید چی؟!
👦انگار از ترس شوکه شده و نمیتوانست به درستی صحبت کند که با صدای لرزانش تکرار کرد: آقا مجید رو کُشتن...
👁 و پیش از آنکه بفهمم چه میگوید، قالب تهی کردم که تمام در و دیوار خانه بر سرم خراب شد. احساس کردم تمام بدنم روی کمرم خُرد شد که کمرم از درد شکست و نالهام در گلو خفه شد. چشمانم سیاهی میرفت و دیگر جایی را نمیدیدم. تنها درد وحشتناکی را احساس میکردم که خودش را به دل و کمرم میکوبید و دیگر نتوانستم سرِ پا بایستم که با پهلو به زمین خوردم. تمام تن و بدنم از ترس به لرزه افتاده و مثل اینکه کسی جنینم را از جا کنده باشد، از شدت درد وحشتناکی جیغ میکشیدم و میشنیدم که علی همچنان با گریه خبر میداد:
👦 خودم دیدم، همین سرِ خیابون با چاقو زدنش! خودم دیدم افتاد رو زمین، پولش رو زدن و فرار کردن! همه لباسش خونی شده بود...
🏻 دیگر گوشم چیزی نمیشنید، چشمانم جایی را نمیدید و تنها از دردی که طاقتم را بریده بود، ضجه میزدم.
👦 حالا پسرک از حال من وحشت کرده و نمیدانست چه کند که بیشتر به گریه افتاده و فقط صدایم میکرد: الهه خانم! مامانم خونه نیس، من میترسم! چی کار کنم...
🏻 و من با مرگ فاصلهای نداشتم که احساس میکردم جانم به لبم رسیده و از دردی که در تمام بدنم رعشه میکشید، بیاختیار جیغ میزدم و شاید همین فریادهایم بود که مردم را از کوچه به داخل ساختمان کشاند و من دیگر به حال خودم نبودم که چادرم دور بدنم پیچیده و در تنگنایی از درد و درماندگی دست و پا میزدم.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜
🛫 یکسری اول رفت سوریه و برگشت. بعد از بازگشت، دیدیم این بچه مثل اسپند روی آتش است، دائم میگفت:
🌷دوباره برم.
⏳با دیدن اوضاع آنجا، طاقت ماندن در اینجا را نداشت.
🛫 پدر و مادر را راضی کرد و باز هم رفت سوریه و طولی نکشید که گفتند پر زده است.
🛫 وقتی بار اول از سوریه برگشت، میگفت:
🌷 جایتان خالی؛ در حرم خانم زینب(س) نماز خواندم.
🕋 مکهاش را رفت.
👣 کربلا هر سال میرفت. پیاده روی اربعین را میرفت و سوریهاش را هم رفت و زیارت کرد، چه ذوق و شوقی داشت
🌷 میگفت: «قربان مظلومیت خانم زینب(س)، چقدر حرمش خلوت بود، به خاطر اوضاع جنگ حرمش زیاد زائر ندارد، خدا انشاءالله کمک کند که زودتر داعشیها و تکفیریها نابود شوند و سوریه آزاد شود و خانم حضرت زینب(س) هم تنها نباشد».
🛫 وقتی میرفت، میگفت:
🌷«میرویم تا انشاءالله سوریه را از چنگال داعشیها، تکفیریها، آمریکاییها و اسرائیلیها نجات دهیم».
🎙راوی :دایی شهید
🌷 شهید عبدالله باقری
🏴 شهید تاسوعا.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
⛩ مستند بودائیان و #امام_حسین علیه السلام
🎥 آقای #مجید_مجیدی، از سفر خود به محلِ زندگی بودائیان و ارتباط آنها با امام حسین علیه السلام میگوید.
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 کراماتی از حضرت #امام_حسین (علیه السلام) - {٢}
✋🏿 آقا! به تو پناه آورده ام!
⚜ از پدر #شیخ_بهایی (ره) نقل می کنند که فرمود:
👣 شبی به حرم سیدالشهدا علیه السلام مشرف شدم.
🌌 وقت سحر شد؛ دیدم دو نفر به صورت های مهیب و عجیبی آمدند، در حالی که زنجیری از آتش به دست آنها بود، سپس سر قبری رفتند که صاحبش را در همان روز دفن کرده بودند، نعشی را از آن قبر بیرون آوردند و آن زنجیر آتشین را به گردنش انداختند و گفتند:
🔥⛓ای بدبخت! تو لیاقت این زمین را نداری!!
👥 خواستند او را بیرون ببرند که رو کرد به قبر حضرت سید الشهدا علیه السلام و عرض کرد:
✋🏿 «آقا! من مهمان تو هستم، به تو پناه آورده ام!!»
🕌 ناگهان دیدم در ضریح باز شد و آقا سید الشهدا علیه السلام بیرون آمدند وبه آن دو نفر فرمودند:
🌹«او را رها کنید؛ زیرا به من پناه آورده است!»
⛓ پس غل زنجیر آتشین را از گردنش برداشتند و رفتند.
📗 کتاب طوبای کربلا.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#کرامات
#حـلقـہ_عشـاق
#داستان_کوتاه
#پندها
#تکیه
🕙 💠💎💠 #نڪٺه_هاے_قرآنے
🏴 آداب عزاداری
🍛 اگر كسي روز عاشورا به پنجاه هزار نفر پلو بدهد، اما خمس ندهد، خود امام حسين ميگويد:
⚠ قبول نيست، چون «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» (مائده/۲۷)
📖 قرآن ميگويد: از آدم با تقوا كار قبول ميكنيم.
🔅آدم باتقوا آن كسي است كه مالش حساب و كتاب داشته باشد.
🌹 #استاد_قرائتی - درس هايی از قرآن -
🗓 ۲۵ آبان ۱۳۹۱.
🌐 @partoweshraq
4_5841680487822656742.mp3
5.32M
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
✝ شفای مرد ارمنی در روز تاسوعا
🎙حجتالاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
#کرامات
📡 #نشر_حداکثری
پرتو اشراق
🏴 #امام_عصر علیه السلام بر کدام مصیبت کربلا، خون گریه می کنند؟
📖 یک عبارتی است در #زیارت_ناحیه_مقدسه از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
▪ «لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»؛
▪ شبانه روز برایتان گریه می کنم که اگر اشک چشمم خشک شود برایتان خون گریه می کنم.
⚜ حاج ملا علی سطان علی خطیب تبریزی کسی بود که از عبّاد و زهّاد بود می گوید:
🛌 من در خواب امام رو دیدم گفتم این صحیحه که شما خون گریه میکنید؟
🌹 امام فرمودند: بله!
⁉ گفتم: کدام مصیبت بود که باعث شده است خون گریه کنید؟!
⁉ آیا مصیبت حضرت علی اکبر علیه السلام بود؟
🌹 حضرت می فرمایند:
▪ خیر اگر علی اکبر زنده بود او هم خون گریه می کرد!
⁉ گفتم: آقای من مصیبت عمویتای عباس است که خون گریه می کنید؟
🌹 حضرت می فرمایند:
▪ خیر اگر عمویم عباس هم بود خون گریه می کرد برای این مصیب!
⁉ گفتم پس حتما مصیبت جدتان امام حسین علیه السلام که خون گریه میکنید؟
▪ فرمود: خیر اگر جدم سید الشهداء (علیه السلام) هم زنده بود هم برای این مصیبت خون گریه می کرد!
⁉ گفتم: پس این کدام مصیبت است که خون گریه میکنید؟
🌹 حضرت می فرمایند:
▪ این مصیبت، مصیبت عمه ام زینب است.
📘کتاب ٢۵٠ كرامة للسيدة زينب و سيدات بيت النبوة، ابوالفضل کاشانی، ص ۴۶ - ۴٧ به نقل شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تالیف شیخ قاضی زاهدی، ص ١۴۵، نقل از مرحوم نهاوندی، السیدة رقية، تالیف خلخالی، ص ٢٣٣.
🏴 آجَرَكَ الله يا بَقيَّةَ الله...
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: بارها شنیده ایم که مبلغین گرامی می گویند جریان #عاشورا و کربلا از #سقیفه برخاست! مگر چه پیوندی بین سقیفه و کربلا است که این قدر روی آن مانور داده می شود؟
✅ پاسخ:
⚠ ديد جريان شناسانه در حوادث، ريشه حادثه عاشورا را در انحراف نخستين در رهبرى حكومت مى بيند كه در «سقيفه بنى ساعده» اتفاق افتاد.
⚔ اگر جمعى از امّت پيامبر، نيم قرن پس از شهادت رسول اللّه در كربلا فرزند رسول اللّه را شهيد كردند، زمينه آن در حوادث گذشته و غصب خلافت و تصدّى آل ابو سفيان نسبت به حكومت اسلامى و كنار زدن ائمه از ولايت و رهبرى بود.
📖 از اين رو در زيارت عاشورا كسانى لعن مى شوند كه آغازگر ظلم بر اهل بيت پيامبر و بنيانگذار ستم به ذريّه رسول خدا بودند، و نيز كسانى كه به آن ستم نخست راضى شدند، همكارى يا سكوت كردند و زمينه ساز آن بودند، تا آنجا كه براى جنگ با عترت پيامبر، تمكين كردند:
▪ «لعن اللّه امّة اسّست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت و لعن اللّه امّة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم الّتى رتّبكم اللّه فيها و لعن اللّه امّة قتلتكم و لعن اللّه الممهّدين لهم بالتّمكين من قتالكم ...».
🌴 در ماجراى كربلا، همه آنان كه از آغاز، اهل بيت را از صحنه اجتماعى و سياسى امّت كنار زدند و بر غصب حكومت اسلامى توطئه كردند، تا آنان كه بر كشتن او گرد آمدند و همراهى و متابعت كردند، شريكند. اين نكته در جاى ديگر زيارت عاشورا مطرح است؛
▪ «اللّهمّ العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و آل محمّد و آخر تابع له على ذلك، اللّهم العن العصابة الّتي جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت على قتله، اللّهم العنهم جميعا».
⚫ توطئه سقيفه، تلاشى از سوى شرك شكست خورده در جبهه هاى بدر و احد و حنين بود، تا دوباره به سيادت جاهلى خود برسند و سفيانيان كوشيدند انتقام كشته هاى خود را از آل پيامبر، از طريق سلطه يافتن بر خلافت و تار و مار كردن بنى هاشم و عترت رسول بگيرند.
⚠ طرح شورا و بيعت ساختگى سقيفه، ظاهرى فريبنده براى اعمال آن سياست بود.
⚔ هواداران سقيفه، در سپاه كوفه بودند. امام حسين روز عاشورا با بدن مجروح، آنان را «شيعيان آل ابى سفيان» خطاب كرد كه نه دين داشتند، نه حرّيت.
📗 لهوف، ص ٧١.
▪ ابن زياد وقتى با سر بريده حسين در طشت طلايى رو به رو شد، با چوبى كه در دست داشت بر لبهاى آن سر مطهّر مى زد و مى گفت: «امروز انتقام روز بدر است».
📚 بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ١۵۴.
🔥 يزيد بن معاويه نيز پس از كشتن امام و سرمستى از پيروزى بر آن حضرت، در پيش چشم فرزندان او كه به اسارت در كاخ او برده شده بودند، آرزو كرد كه كاش نياكان كشته شده اش در بدر، زنده بودند و به يزيد مى گفتند دستت درد نكند.
🗡كشتن حسين و يارانش را در مقابل كشته هاى بدر دانست، منكر وحى و نزول جبرئيل شد و گفت: اگر از آل احمد انتقام نگيرم، از نسل خندف نيستم...
📚 همان، ص ۱۶۷ - البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۱۹۲.
⚜ حضرت زينب با خطاب «يا بن الطلقاء» به يزيد، اشاره به نيكان مشرك او كرد، كه در فتح مكّه، پيامبر آزادشان كرد، امام سجاد نيز به يزيد گفت:
▪ جدّ من على بن ابى طالب، در جنگ بدر و احد و احزاب، پرچمدار رسول اللّه بود، امّا پدر و جدّ تو، پرچمدار كفّار بودند.
📚 بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۵.
⚔ كربلا، صحنه تجديد كينه هاى مشركان و منافقان بر ضدّ آل اللّه بود و همان قدرت سياسى را كه ميراث رسول خدا بود و غاصبانه به دست دشمن افتاد، بر ضدّ عترت رسول به كار گرفتند و اين از شگفتيهاى تاريخ است! سيد الشهدا در خطابه خويش در عاشورا به سپاه كوفه چنين فرمود:
▪ «شمشيرى را كه ما به دستتان داديم، عليه ما تيز كرديد و به روى ما شمشير كشيديد و آتشى را كه بر دشمنان شما و ما افروخته بوديم، بر خود ما افروختيد و با دشمنان خدا بر ضدّ اولياء اللّه همدست شديد».
📚 مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۶ - مناقب، ج ۴، ص ۱۱۰.
⚫ اگر واقعه شوم سقيفه نبود، هرگز جنايتهاى بعدى كه اوج آن در عاشورا بود، پيش نمى آمد و مسير تاريخ اسلام و شيعه به گونه ديگرى بود.
▪ اگر پيمان مردم با «ولى» بود
▪ اگر پيوند با آل على بود
▪ نه فرمان نبى از ياد مى رفت
▪ نه رنج و زحمتش بر باد مى رفت
▪ نه زهرا كشته مى شد در جوانى
▪ نه مى شد خسته از اين زندگانى
▪ نه خون دل نصيب مجتبى بود
▪ نه پرپر لاله ها در كربلا بود
▪ نه زينب بذر غم مى كاشت در دل
▪ نه مى زد سر ز غم بر چوب محمل
▪ بقيع ما نه غم افزاى جان بود
▪ نه ويران و چنين بى سايه بان بود
📓 شعر اهلبیت آفتاب، جواد محدثی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5843943755199022432.mp3
2.32M
🎧 #بشنوید | #واحد
🎼 شه باوفا ابوالفضل...
🎤 کربلایی #حسین_طاهری
🎪 شب تاسوعاء #محرم_الحرام۹۷
🌐 @partoweshraq
4_5843943755199022431.mp3
7.79M
🎧 #بشنوید | #زمینه
🎼 پسر شاه دین عشقم...
🎤 حاج محمود #کریمی
🎪 شب تاسوعا #محرم_الحرام۹۷
🌐 @partoweshraq
4_5843943755199022430.mp3
7.84M
🎧 #بشنوید | #زمینه
🎼 هوای خیمه گرمه...
🎤 حاج محمود #کریمی
🎪 شب تاسوعا #محرم_الحرام۹۷
🌐 @partoweshraq