eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 حواسـمان باشـد در میان ماسـت از ڪوچه ها و خیابان‌هاے ما عبور مےڪند ولی چشـم گناھ آلود ڪجا و دیدن یار ڪجا؟ 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
می‌خواهم عکسی بگیرم  از شکل دستانت  از صدای دستانت  از سکوت دستانت  کمی پیش رویم می‌نشینی  تا عکسی محال بگیرم ...؟ علیرضا نوری🕊 قائم‌مقام لشکر ۲۷ حضرت‌رسول(ص) شهادت کربلای۵ شلمچه۱۳۶۵ 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210711-WA0005.
5.38M
🌺دو نور خدا محرم همدیگه میشن 🌼رو سرهمه اهل زمین نقل میپاشن 🎤کربلایی حسین_طاهری 🎤حاج محمدرضا _طاهری 🎊ازدواج آسمانی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (س) 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌼🌿🌺🌿🌸 بر اوج محبت علی اوجی نیست در بحر بجز کرامتش موجی نیست در کل ممالک و مذاهب به جهان مانند علی و فاطمه زوجی نیست 🎊سالروز پیوند آسمانی حضرت علی علیه السلام و حضرت فلطمه سلام الله علیها بر شما مبارک امیرالمؤمنین عليه السلام: بهترين وساطتها اين است كه ميان دو نفر در امر ازدواج وساطت شود، تا سر و سامان بگيرند ميزان الحكمه جلد5 صفحه87 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئویی از حضور سردار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه در سفر به سیستان و بلوچستان 🎥دست سردار را گرفت وارد آلونک کپری کرد و بچه مریضش را جلوی سردار انداخت. بغض سردار ترکید دیگر از هق هق گریه شانه‌هایش تکان می‌خورد و مدام می‌گفت من نوکر شما هستم...‌ سردار فرمانده دست مرد دردمند را بوسید و گفت من نوکر شما هستم کسی دیگری کوتاهی کرده و این بزرگ مردان شرمنده اند... در کجای دنیا چنین تواضع فرمانده در برابر مردم را شاهدیدم؟ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
استادی میگفت: گاهی یک پیام به نامحرم یک صحبت با نامحرم بسیاری از لطف هارا از انسان می گیرد لطف رسیدن به مراتب الهی..! لطف رسیدن به شهدا‌..! لطف رسیدن به مقامِ سربازیِ امام زمان‹عج›..! 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🕊 شهید علی صیاد شیرازی : ✨ قرار بود درجهٔ سرلشکری به او بدهند گفتیم : خب به سلامتی، مبارک باشد. 🎉 خندید 🙂 و تند و سریع گفت: خوشحالم اما درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست، وقتی حضرت آقا درجه را روی دوشم بگذارند، حس می کنم از من راضی هستند😍 ⚠️ وقتی آقا راضی باشند، امام عصر (عج) هم راضی هستند. همین برای من کافیست انگار مزد تمام سال های جنگ را یک جا به من داده اند 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
قسمتی از وصیت #همت: من گمشده ای دارم وخويشتن را در قفس محبوس می بينم و می خواهم از قفس به در آيم....سيمهاي خاردار مانعند.من از دنيای ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم می دارد متنفرم. پدر ،مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم.. علی وار زيستن و علی وار شهيد شدن, حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست می دارم عکس نوشت: امامزاده شاهرضا [شهرضا (اصفهان)] مقبره شهید حاج ابراهیم همت 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🕊سردار سلیمانی از ورود به حاشیه‌ها در هر زمینه‌­ای دوری می­‌جست اهل افراط و تفریط نبود فراجناحی بود و نگاهش به جریانات مختلف سیاسی که در زیر خیمه انقلاب فعالیت می­‌نمایند به مثابه افراد یک خانواده با سلایق متفاوت بود کلیت جامعه ایرانی را یک خانواده می­‌دانست 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
دختر محـــــجـــــبـــــہ😶 تصویرت را گذاشته ای توی فضای مجازی به قول خودت خشکــــِ مذهبــــ نیستی🙄 اتفاقا با حجاب هم گذاشته ای بیشتر از خیابان هم رو گرفته ای زیر عکست مینویسند: "ماشالله!!!" مینویسند: "چقدر بهت میاد" میگویند: "چقدر خوشگل و ناز شدی" اما ... یادت نرود!!!! بخدا پسر رهگذر و مزاحم توی خیابان هم همین را میگوید آنجــــــا، احتمال ۹۰ درصد حیا میکنی روی بر میگردانی بی محلی میکنی و اینجــــــا، میگویی: متشکرم...مرسی...چشماتون قشنگ میبینه و.... نمیدانم حیای خود را باخته ای.... یا اینجا همه به تو محرمند...🤔 تصویرت را گذاشته ای توی فضای مجازی با حجاب؟ یا به "بهانه" ی حجاب؟!! حجاب و عفاف 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اول ذی الحجه سالروز حضرت امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب علیهما السلام با حضرت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر شیعیان جهان مبارک باد . https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 تا آخر کلاس همه به نوعی خودشان را به استاد جوانشان جور خاصی نشان دادند. تنها کسی که با جدیت مشغول بود ترنج بود که در دور ترین فاصله از ارشیا پشت میز کارش ایستاده و مشغول بود. ارشیا دلش نمی خواست خیلی هم او را زیر نظر بگیرد ولی دست خودش نبود. چشمهایی که سالها از او فرمان برده بودند حالا نافرمانی می کردند و گاه و به گاه به او خیره میشدند. سوالهای پیاپی دیگران به ارشیا مهلت نداد تا با ترنج همکلام شود. مهتاب که میز کناری را اشغال کرده بود آرام کنار گوش ترنج گفت: _خدایی تیکه ای. چه جوری این همه سال اینو دیدی و اینقدر بی خیالی؟ ترنج یک لحظه دست از کار کشید و به چشمهای مهتاب زل زد. مهناب کمی عقب کشید و گفت: _چیه بابا؟مرض و چیه؟ آخه الان وقت این حرفاست. و درحالی که دوباره مشغول کارش میشد ادامه داد: _آواز دهل شنیدن از دور خوش است.اخماشو نمی بینی این اصلا هر کسی رو که لایق تفقد نمی دونه. خیلی بالا می پره. زیادی دل خوش نکن بهش 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 مهتاب مدادش را به لب برد و دوباره به ارشیا نگاه کرد. -درسته اخموه. ولی نگاهش مهربونه. خوبه اصلا آشنایی نداد. انگار اونم خوشش نمی اد بقیه بفهمن. ترنج همچنان مشغول اتود زدن بود. -مهتاب سر به کارت باشه. این عصبانی بشه دیگه هیچی براش مهم نیست گفته باشم. -اوه بابا. یه بارکی بگو هیولاست دیگه. ترنج چشمهای خوش حالتش را به مهتاب دوخت و با خنده زیر زیرکی گفت: -یه چیزی تو همین مایه ها. مهتاب زد به شانه اش و گفت: -راستشو بگو چند بار عصبانیتشو دیدی؟ حرکت دست ترنج سریع تر شد. - دیدم به اندازه کافی. ارشیا می خواست خودش را به ترنج برساند ولی هر لحظه چند تایی دوره اش می کردند و سوال پیچش می کردند. نگاه کلافه اش را بالا آورد و ترنج را دید که در حالی که با کناری اش حرف می زند آرام می خندد. یک لحظه محو تماشای خنده ترنج شده بود که صدای تیز یکی از بچه ها او را از جا پراند. -استاد؟ -بله؟ ارشیا نگاهش را به دختری که کنارش ایستاده و تخته اش را به طرف او گرفته بود انداخت و با اخم تخته را از دستش گرفت. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 وقت کلاس تمام شده بود و نه ترنج به ارشیا نزدیک شده بود و نه ارشیا توانسته بود کلمه ای با او حرف بزند. کیفش را با حرص برداشت و بلند گفت: -خسته نباشین. و از کلاس بیرون رفت. با خارج شدن او از کلاس هیاهو بالا گرفت. سحر صاف رفت طرف تخته و گفت: -وای چه خطی داره بچه ها. صدف دستش را زد زیز چانه اش و با حالت خاصی گفت: - اسمشم مثل خودش قشنگه ارشیا... نگار با صدای بلندی گفت: -بچه ها من که رسما عاشقش شدم. ترنج که داشت وسایلش را جمع می کرد با شنیدن این حرف پوزخندی زد و زیر لب گفت: -پس رسما خدا رحمتت کنه. تنها مهتاب این جمله را شنید و با تعجب به ترنج نگاه کرد. ترنج نگاه مهتاب را نادیده گرفت و گفت: -چرا خشکت زده بریم دیگه. مهتاب دنبال ترنج دوید و گفت: -منظورت چی بود؟ ترنج باز هم بی خیال مهتاب را نگاه کرد و گفت: -گفتم که ایشون هر کسی رو لایق نمی دونن. مهتاب که از حرف های ترنج چیزی نفهمیده بود شانه ای بلا اانداخت و از کارگاه های بخش گرافیک خارج شدند 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا