#امام_زمان_مناجات
یا صاحب الزمان
تمام حاجتم این است با دلی پر درد
تورا به حق اسیریِ عمه ات بر گرد...
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#رباعی
تو شام که رفتی دل صحرا ماندیم
بالای سر پیکر بابا ماندیم
پای غم تو پنج صفر میمیرم
ما از شب سومت اگر جا ماندیم
#امیر_فرخنده
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
#دوبیتی
روی دامن رباب میزدنم
وسط بزم شراب میزدنم
کسی دختر و تو خواب نمیزنه
من و حتی توی خواب میزدنم
......
توی این خرابه بندم نکنید
پریشون موی کمندم نکنید
به خدا خیلی سرم درد میکنه
دیگه با موهام بلندم نکنید
#سیدمحسن_حسینی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
با تیغ اشک بر همه میتازم ای پدر
من با غم تو هیچ نمی سازم ای پدر
این مدتی که مانده به پایان عمر من
باید به گریه بر تو بپردازم ای پدر
صد بار خورده ام به زمین بین این مسیر
تا پرچم غم تو بر افرازم ای پدر
رفتی به روی نیزه و سر خم نکرده ای
در روز حشر هم به تو می نازم ای پدر
روزی که زنده می کند اسلام را غمم
ایمان می آورند به اعجازم ای پدر
اطناب رنجهای تو را جای شرح نیست
در شعر غصه های تو ایجازم ای پدر
هر بار خواست جان بپرد از حصار تن
سنگی زدند بر پر پروازم ای پدر
از اسب خورده ای به زمین حق بده که من
خود را ز روی ناقه بیندازم ای پدر
.
اینگونه که بریده سرت را نمیشود
بر گردن تو دست بیاندازم ای پدر
#محسن_عرب_خالقی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
آن شب که نگاهش به سربی بدن افتاد
ناله زد ویادش زتن بی کفن افتاد
فریاد زدای عمه ببین باب نکویم
یکبار دگرگوشۀ چشمش به من افتاد
ازنالۀ اوشد همه آفاق پرازغم
آتش به سراپردۀ بیت الحزن افتاد
وقتی که نگاهش به سر غرقه بخون بود
چون مرغک بی بال به پرپر زدن افتاد
چون شمع شب افروز شرر داشت دل او
پروانه صفت سوخت وازسوختن افتاد
دیدند که دُردانۀ سالار شهیدان
جان دادزداغ وپدروازسخن افتاد
با داغ رقیه دل شب اوشب امّ مصائب
یکبار دگر درغم ورنج ومحن افتاد
دیگر مگو ازاین غم جان سوز «وفایی»
بس کن که شرر بر دل هر مرد وزن افتاد
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
من غنچۀ نشکفته بستان حسینم
من نوگل پرپر به گلستان حسینم
پژمرده گلی ریخته از گلبن زهرا
من طفل نوآموز دبستان حسینم
من کودک معصومم و مظلوم، رقیه
از جسم حسینم من و وز جان حسینم
یک آه جگر سوز ز سوز دل زینب
یک قطرۀ اشک از بُن مژگان حسینم
من گنج نهان در دل ویرانۀ شامم
من شمع شب افروز شبستان حسینم
آن شب که به دیدار من آمد به خرابه
وقتی پدرم دید پریشان حسینم
همراه سر خویش مرا پای به پا بود
تا جنّت فردوس به دامان حسینم
جان بر سر سودای غمش دادم و شادم
کامروز حسین از من و من زانِ حسینم
قربانی حق شد پدرم شاه شهیدان
فخر من از آن ست که قربان حسینم
روشن کن این شام سیاهم که شعاعی
از روی چو خورشید درخشان حسینم
بر پادشهان فخر از آن کرد «ریاضی»
کز لطف خدا بندۀ احسان حسینم
#ریاضی_یزدی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
نیمه های شب نرفتم به تماشای کسی
شاد هم بودم، نخندیدم به غمهای کسی
خانه ات هرجا که باشد احترامش واجب است
دخترت هرگز نزد طعنه به ماوای کسی
آب از سقای لشکر خواستم از شمر نه !
نیست روی دست من ، ننگ تمنای کسی
من به سیلی می خرم ناز سر بر نیزه را
عاشقی چون من نشد درگیر رویای کسی
قطعه به قطعه علی اکبر، تو از او ریز تر
مثل ما درهم نشد خوش قد وبالای کسی
تاول پای مرا ، ناز تو درمان می کند
پس ندارم احتیاجی به مداوای کسی
آه خولی ، موی بابای مرا آتش زدی ...
بعد از این دیگر مزن آتش به دنیای کسی
از فراق یارهای رفته می رنجم ولی
ناسزا هرگز نمی گویم به بابای کسی
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
#رباعی
از غم نفس خرابه هم سر آمد
آن روز که آه سنگها در آمد
دیدند که اشک دخترک قطع شده
بابای رقیه بود، با سر آمد..
#سیده_ت_حسینی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
#عامیانه
رسیده به آرزوی سفرش ...
با هزار حرف نگفته دخترت
از رو ناقه افتاده ، مهم اینه
از چشای تو نیفته دخترت
دخترا منتظرن بابا بیاد
درداشونو ، تو بغل بهش بگن
سر تو اومد ولی بغل نداشت
کاری کرد که حرفا تو دل بمونن
گفت : به دیدن کسی که هیچکسو
مثل بابا دوس نداره اومدی
قربون اومدن نصفه شبی ت
چرا با رگای پاره اومدی ...
مگه من نگفته بودم که میای
با خودت بغل بیار ، سر زدنی ...
اومدم که بپرم تو بغلت
دیدم اندازه ی آغوش منی ...
آخ ببخشید این چه حرفی بود زدم
تو به اندازه ی کافی خسته ای ...
ببوسم زخم گلوتو خوب بشه ...
صد برابر همه ، شکسته ای
نمک بچه ، شیرین زبونیشه ....
با نمک بودن به بچه ت نیومد
لکنتش نزاشت باهات حرف بزنه
همه ی حرفاشو با یه بوسه زد
رو لبای پاره جون داد که بگه
کم بابا هم پناه دختره ...
دخترو تازیونه نمی کشه
لب بابا، قتلگاه دختره ....
زن ها و دخترای شامی فقط
دنبال بهونه ی خنده بودن
خندیدن ...دخترتو که دق دادن
سر قبرش همه شرمنده بودن
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#رباعی
از غصه و غم تو را رها خواهد کرد
هر درد بیاوری دوا خواهد کرد
از نسل علی و فاطمه است این دختر
حاجات محال را روا خواهد کرد
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه
من به جز این روضه ها جایی ندارم خانه؛ نه!
کفتر جلد تو جز اینجا ندارد لانه؛ نه!
دیدن معشوق، طبعاً باعث دیوانگیست
می شود آیا تو را دید و نشد دیوانه؟ نه!
از همان بدو تولد عاشقت گشتم حسین
داستان عشق من با تو نبود افسانه؛ نه!
در طریق نوکری جُون است پرچمدار من
نوکری را میدهم بر منصب شاهانه؟ نه!
من گدایی میکنم از تو فقط یک چیز را...
از تو میخواهم نگاهت را و آب و دانه نه!
فیض اشک من فقط با چای بعدش کامل است
هست جز فنجان چای روضه ات پیمانه؟ نه!
اربعینم لنگ امضای رقیه مانده است
کار من حل می شود بی اذن آن دُردانه؟ نه!
.
.
با گلایه گفت: پیش من بیا بابای من
به کلیسا سرزدی اما به این ویرانه نه!
تو همیشه موی من را شانه می کردی پدر
خوب میدانم که این دفعه نداری شانه؛ نه!
#علی_میرحیدری
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
آخرکمی بخواب چرا گریه می کنی
با سینۀ کباب چرا گریه می کنی
با ناله نبض توچقدرکُند می زند
با بغض درگلو نفست تُند می زند
آه ای رقیه، جان من آرام گریه کن
آهسته درسکوت دل شام گریه کن
با گریه های خویش قیامت بپا مکن
با ناله اینقدر پدرت را صدا مکن
ترسم برای گریۀ تو سر بیاورند
این جان مانده را زتنت در بیاورند
ای وای من که محشرکبری شروع شد
بار دگر قیامت عظما شروع شد
آرام شو ز گریه وشیون رقیه جان
بابا رسیده با سر بی تن رقیه جان
روپوش را زچهرۀ بابا تو پس بزن
جانت به لب رسیده شمرده نفس بزن
ازگریه های خویش به بابا سخن بگو
از آنچه دیده ای تو به صحرا سخن بگو
یکدم به سیل اشک روانت امان مده
رخسارۀ کبود به بابا نشان مده
بوسه زدی به لعل لب ازجا بلند شو
دیگر بس است دیدن بابا بلندشو
عمه چرا صدای تو دیگر نمی رسد
غمناله ات به گوش من آخر نمی رسد
عطر گلی شنیدی وبیهوش گشته ای
حرفی نمی زنی وتوخاموش گشته ای
درگوش باب خویش چه گفتی که پر زدی
مارا گذاشتی وتو ساز سفر زدی
پرپر شدی وطاقت هجران نداشتی
بر روی داغ های دلم غم گذاشتی
بگذار تا بگریم وکوته سخن کنم
این نیمه شب برای تو فکر کفن کنم
بردوش اهل بیت سه ساله بلند شد
خاموش شد«وفایی» وناله بلند شد
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_دودمه
در قافله عشق سپهدار رقیه است
علمدار رقیه است
در هیئت ویرانه میاندار رقیه است
علمدار رقیه است
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
چکنم نیست نیست دگر صبروقرارم چکنم
بیش ازاین طاقت هجر تو ندارم چکنم
هرشبم تابه سحر؛ هر سحرم را تا شب
در هوای تو اگر اشک نبارم چکنم
با قد خم شده خواهم چو قدم بردارم
دست بر پهلو و زانو نگذارم چکنم
تا بدانم چقدر بیشتر از پیش تر است
زخمهای بدنم را نشمارم چکنم
شده بیدار یزید و به تلافیش اگر
باز بر زجر بیفتد سروکارم چکنم
سخت باشد چه اسیری چه یتیمی چه فراق
یک دوماهست که برهر سه دچارم چکنم
بی تو شاید بتوان بر تن زخمی سرکرد
ولی ای راحت جان با دل زارم چکنم
در قدوم تو چو جان داده بسی دشمن و دوست
منکه دلبند توام جان نسپارم چکنم
#حیدر_توکلی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
با اِینکه دَر خَرابِهء شام است جای من
زَهراست زائرِ حرمِ با صَفای مَن
قِیمَت گُذارِ گُوهرِ اَشگش فَقَط خداست
هَر دِل شِکستِه اِی که بِگرَیَد بَرای مَن
طِفلِ سه سالِه را که توانِ فَرار نیست
دِیگر چِرا به سِلسِلِه بُسته است پای مَن
دِیشَب نَماز خوانده اِم و اَشگ رِیختَم
شایَد پِدر سَری بره زَنَد بَر سَرای مَن
جان را بِه کَف گِرفتِه اَم و نَذر کردِه اَم
اِمشَب اَگر رَسد بِه اِجابَت دُعای مَن
دَر شام هَم که جان بِدَهَم کَربَلایی اِم
اِین گُوشِهء خَرابِه شدِه کَربَلای مَن
کارَم رَسیدِه اَست بِه جایی که کَعبِِ نِی
گَریَد بَرای زَمزَمِهء بی صَدای مَن
اَز بَس گِریستَم، دِگر اَز اَشگ، خِیس شد
خِشتی که دَر خَرابِه شده مُتّکَای مَن
یک لَحظِه دَر خَرابِه دو چِشمَم بِه خواب رَفت
دِیدَم که رُوی دامَنِ باباست جای مَن
میثم غَرِیب جان دَهم و نِیست هِیچ کَس
جُز تازِیانِه با خَبَر از دَردهای مَن
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
امشب به دامن من خورشید آرمیده
یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده
دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست
کس روی دست دختر راس پدر ندیده
از دل چراغ گیرم از اشک گل فشانم
از زلف مشک ریزم بابا زره رسیده
از بس که چون بزرگان بارفراق بردم
درسن خردسالی سرو قدم خمیده
بابا چه شد که امشب، با سربه مازدی سر
جسمت کدام نقطه، در خاک و خون طپیده؟
هم کتف من سیاه است،هم روی من کبود است
هم فرق من شکسته،هم گوش من دریده
داغم به دل نشسته آهم زسر گذشته
چشمم به راه مانده اشکم به رخ چکیده
از بس پیاده رفتم پایم ز راه مانده
ازبس گرسنه خفتم رنگم زرخ پریده
تو رفع تشنگی کن از اشک دیده ی من
من بوسه می ستانم از حنجر بریده
انگشت های عمه بگرفته نقش گلزخم
از بس نشسته و خار از پای من کشیده
جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه
یاد آورد ز زهرا دفن من شهیده
خفتم خموش و دادم بر بیت بیت میثم
صد محنت نگفته صد راز ناشنیده
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
لبهات شده کبود؛ بابای گلم!
جُرم تو مگر چه بود؟ بابای گلم!
همرنگ دلم عقیق در دست تو بود
آن را چه کسی ربود؟ بابای گلم!
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
چنان از غم دوری افسرده بودم
که از داغِ تو سخت پژمرده بودم
سپر گر نمیکرد عمه خودش را
همان عصر روز دهم مُرده بودم
فقط خون دل بود و اشک دو دیده
غذایی اگر هم که من خورده بودم
گرسنه نخفتم شبی در اسارت
که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم
حسابش ز دستم برون گشته آخر
که من اینقدَر زخم نشمرده بودم
حلالم کن امشب اگر شکوه کردم
دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم
#عاصی_خراسانی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
چادرم را پس بگیر و فرش این کاشانه کن
عمه مهمان آمده موی سرم را شانه کن
از محالات است اما گیسویم را باز کن
فکر پنهان کردن گوش منه دردانه کن
آب و جارویی بزن ویرانه را زینت ببخش
من خجالت می کشم فکر من بی خانه کن
پادشاه عالم امشب روی دامان من است
گرد از رویم بگیر این بزم را شاهانه کن
عمه زحمت دادمت امروز راحت می شوی
گریه کمتر بر عروج سوخته پروانه کن
از روی پیراهنم امشب مرا غسلم بده
زخم بسیار است عمه همتی جانانه کن
موقع دفنم که شد منت ز نامردان نکش
نیمه شب این گنج را پنهان در ویرانه کن
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
از زخم مانده بر تن طفلت نشانه ها
شعله ور است از دل زارم زبانه ها
دختر اگرچه از سر مهر و لطافتش
دارد همیشه با پدرش عاشقانه ها…
دیگر گذشته ام به هوایت ز جان خود
از بس گرفته ام ز نبودت بهانه ها
مویم سفید و گونه ی سرخم سیاه شد
بی تو شکست حرمت سبز جوانه ها
نایی نمانده است مرا بهر پا شدن
مویی نمانده است مرا بهر شانه ها
بابا سه ساله ی تو گرسنه به خواب رفت
بوی طعام گرچه می آمد ز خانه ها…
بابا عجیب! مجلس ختم تو گرم بود
«طفل یتیم و تسلیت تازیانه ها»
اما عجیب!هر شب ویرانه سرد بود
بی تو گذشت سخت به ما نازدانه ها
#محمدحسین_مهدی_پناه
@raziolhossei
#حضرت_رقیه_شهادت
گنجشک وار کنج قفس در تپیدنم
حتی نمانده قدرت ناله کشیدنم
آخر به زور گریه رسیدم به تو پدر
اشک من است تا به تو راه رسیدنم
نشناختم اگر که در اول تو را، ببخش
اشکم شدست علّت این تار دیدنم
پایم نداشت طاقت صحرا و خار را
از حال برد از پی ناقه دویدنم
حتی صدای خویش به گوشم نمی رسد
سیلی اثر گذاشت چنان بر شنیدنم
#عاصی_خراسانی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
بیابان در بیابان دربیابان گریه میکردم
تمام راه را از تو چه پنهان گریه میکردم
تمام راه را با حرمله طی کرده ام بابا
کمان در دست او بود و کماکان گریه میکردم
خبر دارم که میدانی مرتب زجر میدیدم
پیاپی زخم میخوردم، فراوان گریه میکردم
صدای گریه هایم زجر را آزار میداد و
هراسان بی صدا با چنگ و دندان گریه میکردم
تو روی نیزه ها غرق تلاوت بودی اما من
بدون وقفه با صوتت به قرآن گریه میکردم
سرت خورشید بود و در میان آسمان بودی
ولی من ابر بودم مثل باران گریه میکردم
نمیخندند لبهایی که با آن ذکر میگفتم
نمیبینند چشمانیکه با آن گریه میکردم
در آن ساعات پایانی شبیه مادرم زهرا
چه مشکل راه میرفتم، چه آسان گریه میکردم
#احمد_علوی
@raziolhossein
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
همه عزت دنیای حسین است حسن
به خداوند مسیحای حسین است حسن
بی حسن سوی حسینش بروی باخته ای
جان من! صاحب امضای حسین است حسن
این حسن کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
برترین اسم به لبهای حسین است حسن
هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است
تا ابد پرچم بالای حسین است حسن
بنویسید که آقای جهان است حسین
بنویسید که آقای حسین است حسن
زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن
باب حاجات گداهای حسین است حسن
همه در کرببلایند حسین رفته بقیع
چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن
او علی اکبر اگر داد حسن قاسم داد
در بلا هم شده هم پای حسین است حسن
بعد او خنده ندیدند به لبهای حسین
آی مردم غم عظمای حسین است حسن
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسن_علیه_السلام
#دوبیتی
در شهر غریب، از وطن میگویم
از عشق و مُساوات، سخن میگویم
آموختم از مادرشان این دَم را
در ماه حسین، از حسن میگویم
#رضا_قاسمی
@raziolhossein
#امام_حسن_مناجات
مَرا سَری است که اُفتاده زیرِ پای حسن
به تَختِ سَلطَنتِ این دل اَست جای حسن
هِزار حاتَمِ طائی شود گِدای دَرَش
هَرآن کَسی که به دُنیا شَوَد گِدای حسن
دو دَست داده خداوند تا که سینه زَنَم
یکی برای حُسین و یکی بَرای حسن
دو چَشم داده خُداوند تا که گِریه کُنَم
شَبی بَرای حُسین و شَبی برای حسن
حُسین روضه ی هر روزه ی حَسَن بوده
تمامِ زندگی ام نَذرِ روضه های حسن
به ساحَتَش هَمه دَم اِحتِرام باید کرد
به پای خیزَد وَقتی علی به پای حسن
غُروبِ هَفتُمِ ماهِ صَفَر جِگرسوز است
نَوای حَضرتِ زَهرا به کربلای حسن
به عَرش، مادرِ او را که می کُند خوشحال؟
همانکه گِریه کند در غَمِ عَزای حسن
سُروده است چه بِیتی " عَلیِ مَشهوری "
که اَجرِ می دَهَدَش عاقبت خُدای حسن
"دو آرزو به دِلِ مادرِ جَوانَش ماند
کفَن بَرای حُسین و حَرَم برای حسن"
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#امام_حسن_علیه_السلام
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
بگو به هر که برای حسین سینه زن است
به صبح روز جزا با رقیه هم سخن است
به غیر او به کسی جان و دل نخواهم داد
حسین در دو جهان بهترین رفیق من است
نماز و روزه و حج و زکات جای خودش
ولی امید من این یا حسین و یا حسن است
مرا دوباره به آغوش کربلا برسان
کجا برای دل خسته بهتر از وطن است
غم تو تا به قیامت نمی شود کهنه
که شیعه منتقم داغ کهنه پیرهن است
چه گریه ها که نکردیم با همین جمله
کریم بی حرم است و حسین بی کفن است
#محمود_یوسفی
@raziolhossein