eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
157 ویدیو
9 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 تولد در سائوپائولو منتشر شد. 🔸کتاب « تولد در سائوپولو » به قلم راضیه مکاریان و به کوشش بهزاد دانشگر راهی بازار نشر شد. 🔸کتاب، داستان زندگی خانم کامیلا سلستینو است؛ دختری متولد سائوپائولوی برزیل. او در نوجوانی درگیر سوال‌های بی‌پایان و بی‌پاسخ ذهنش می‌شود و در قدم نخست و با نرسیدن به پاسخ‌های خود، با اعتقادات مذهبی خانواده مسیحی‌اش مخالفت می‌کند. بعد هم پا به مسیر آتئیست‌ها می‌گذارد و... تا این‌که در ۱۷ سالگی، با یک مسلمان آشنا می‌شود و در ادامه، مسیر زندگی‌اش کاملا تغییر می‌کند. 🔸این کتاب ادامه‌ مجموعه «تولد در لس‌آنجلس» و «تولد در توکیو» است و انتشارات عهدمانا این کتاب را در ۱۵۲ صفحه منتشر کرده است. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🇮🇷 «مردی به نام ایران» 📚 در میان کتاب‌ها دنبال یک عکس می‌گشتم. «آن شب که گوزن‌ها در آتش سوختند»، «سینما جهنم» و «تحلیل و بررسی فاجعه سینما رکس» دور و برم نشسته بودند و تصویر نشانم می‌دادند تا جوان عزادار کنار گور دسته جمعی را ببینم. 🌱 همان پسری که دو نفر زیر کتف‌هایش را گرفته بودند. نبود. چه عجیب. مطمئنم در یکی از همین کتاب‌ها دیده بودمش. باید چهره‌اش را نگاه می کردم. حتماً اشتباه کرده‌ام. سایت‌های مرتبط را بالا و پایین کردم، نبود. گفتم شاید لا‌به‌لای لینک هایی‌ست که ذخیره کردم. ایتا را باز کردم. 🔸 اما اول روایتخانه و خبر خانم عطایی را دیدم: «بچه‌ها گلزار بمب گذاری شده» و خبرهای بعدی. عکس ها و روایت‌های مریم و ... وسط کابوس‌های شبانه و سردردهای روزانه دنبال جوان می‌گشتم. قلمم به نوشتن نمی‌رفت. فقط می‌خواستم ببینمش... دیدمش. کرمان بود. 🌿 غمگین بود اما کسی زیر کتف‌هایش را نگرفته بود. از آبادان در مرداد پنجاه و هفت می آمد. از تهران در شهریور شصت، از مشهد در خرداد هفتاد و سه، از زاهدان در بهمن هشتاد و پنج، از شیراز در آبان هزار و چهارصد و یک. بزرگ شده بود. مرد شده بود. قوی تر، صبورتر، شجاع تر شده بود... @revayat_khane
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه خاص به امام رضا (علیه السلام )✨ 📼 حضور‌ خانم آتسوکو هوشینو راوی کتاب تولد در توکیو در برنامه تلویزیونی 🍰تولد در توکیو دومین کتاب منتشر شده از مجموعه تولد دوباره به قلم است. 📚در مجموعه سرگذشت انسان‌هایی را می‌خوانید که در سرتاسر این کره خاکی تحول عمیقی در زندگی خود تجربه کرده‌اند و تولدی دوباره داشته اند. تاکنون ۵ جلد از این مجموعه منتشر شده 👇 1⃣ تولد در لس آنجلس 🇺🇸 روایت زندگی محمد عرب به قلم 2⃣ تولد در توکیو 🇯🇵 روایت زندگی آتسوکو هوشینو به قلم 3⃣ تولد در سائوپائولو 🇧🇷 روایت زندگی کامیلا سلستینو به قلم 4⃣ تولد در کالیفرنیا 🇺🇸 روایت زندگی ستوده یارمحمودی به قلم 5⃣ تولد در سرزمین مارادونا 🇦🇷 روایت زندگی سهیل اسعد به قلم برای تهیه و خرید کتاب به ادمین پیام دهید. @Revayat_khaneh 👈 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ندیده عاشقش شدم ❣ 📼 حضور‌ خانم کامیلا سلستینو راوی کتاب تولد در سائوپائولو در برنامه تلویزیونی 🍰تولد در سائوپائولو سومین کتاب منتشر شده از مجموعه تولد دوباره به قلم است. 📚در مجموعه سرگذشت انسان‌هایی را می‌خوانید که در سرتاسر این کره خاکی تحول عمیقی در زندگی خود تجربه کرده‌اند و تولدی دوباره داشته اند. تاکنون ۵ جلد از این مجموعه منتشر شده 👇 1⃣ تولد در لس آنجلس 🇺🇸 روایت زندگی محمد عرب به قلم 2⃣ تولد در توکیو 🇯🇵 روایت زندگی آتسوکو هوشینو به قلم 3⃣ تولد در سائوپائولو 🇧🇷 روایت زندگی کامیلا سلستینو به قلم 4⃣ تولد در کالیفرنیا 🇺🇸 روایت زندگی ستوده یارمحمودی به قلم 5⃣ تولد در سرزمین مارادونا 🇦🇷 روایت زندگی سهیل اسعد به قلم برای تهیه و خرید کتاب به ادمین پیام دهید. @Revayat_khaneh 👈 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز خوندن وسط کنسرت ابی 😳 📼 حضور‌ آقای محمد عرب راوی کتاب تولد در لس آنجلس در برنامه تلویزیونی 🍰تولد در لس آنجلس اولین کتاب منتشر شده از مجموعه تولد دوباره به قلم است. 📚در مجموعه سرگذشت انسان‌هایی را می‌خوانید که در سرتاسر این کره خاکی تحول عمیقی در زندگی خود تجربه کرده‌اند و تولدی دوباره داشته اند. تاکنون ۵ جلد از این مجموعه منتشر شده 👇 1⃣ تولد در لس آنجلس 🇺🇸 روایت زندگی محمد عرب به قلم 2⃣ تولد در توکیو 🇯🇵 روایت زندگی آتسوکو هوشینو به قلم 3⃣ تولد در سائوپائولو 🇧🇷 روایت زندگی کامیلا سلستینو به قلم 4⃣ تولد در کالیفرنیا 🇺🇸 روایت زندگی ستوده یارمحمودی به قلم 5⃣ تولد در سرزمین مارادونا 🇦🇷 روایت زندگی سهیل اسعد به قلم برای تهیه و خرید کتاب به ادمین پیام دهید. @Revayat_khaneh 👈 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
ا❁﷽❁ا صندوق‌ها زنده‌اند. آبستن یک اتفاق. درونشان یک جهان زندگی می کند. جهانی که گاهی تلخ است گاهی شیرین. گاهی خَلَف است. گاهی ناخلف. از درون صندوق‌ها یک تفکر متولد می‌شود. تفکری که گاهی بیش از ده هزار کارخانه و کارگاه تولیدی را احیا می‌کند و گاهی سوار بر ماشین ضدگلوله دستی برای کارگر ایرانی تکان میدهد. تفکری که گاهی درمان کودکان زیر هفت سال را رایگان می‌کند و گاهی مدت‌ها خانه نشین می‌شود که مبادا به بیماری همه‌گیری مبتلا شود. از دل صندوق‌ها یک تفکر زاییده می شود. تفکری که ما آفرینندهٔ آنیم. ما..... من، تو و آن‌ها... همه کسانی که از زمان آدم تا کنون با تو هم‌سو هستند. همان‌هایی که در گوشَت زمزمه می‌کنند «پاشو مشق امروزت را بنویس...» و ما این‌بار باید به خودمان بگوییم: فقط بنویسیم؟! مهم نیست درست باشد یا غلط؟ مهم نیست یک درخت تنومند باشیم که با هر بادی نلرزد یا یک نهال نوپا که مقابل هر قدرتی کمر خم کند؟ مهم نیست مشق‌های امروزمان سایبانی باشد بر سر مردم غزه تا آوار روی سرشان نریزد؟ مهم است. ما بزرگ شده‌ایم. تا کی بگوییم برنده کسی است که کاغذی توی صندوق بیندازد؟ نمی‌خواهیم پایمان را روی پله دوم این نردبان بگذاریم؟ صندوق‌ها زنده‌اند چون اگر نام درست‌تری درونشان بیندازی، تفکر زیباتری تحویلت می‌دهند و جهان امن‌تری خلق می‌کنند. ✍ 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 ○● @revayat_khane ●○
نگاه.. شکاف.. تمرکز اصطلاح ریلیز کردن را اولین بار از زبان مربی شنیدم. - همینطور که زِه را از بین انگشتای دست راست رها میکنی، همزمان کشش دستت را ادامه بده تااااا لاله گوش و به محض آزادی تیر، مچ دست چپت رو بشکن و کمان رو رها کن. - کمانو؟ ول کنم؟ می‌افته که... - نه نمی‌افته... با بند به دستت بسته میشه. - چرا باید این کار رو بکنم؟ - برای اینکه انرژی تا نوک انگشتای دست چپت بیاد و دنبال تیر روانه بشه... به مربی چیزی نگفتم ولی به نظرم مسخره بود. به نظرم هر کاری کردی تا قبل از رها کردن زِه کردی. بعد از آن دیگر چطور می‌توانی با انرژی، تیر را به هدف بزنی؟ نشانه گیری درست، تیر را به هدف می‌رساند. اهمیتی ندادم. چند بار اول به روش خودم نشانه‌گیری و شلیک می‌کردم. گاهی به هدف می‌خورد گاهی نه. تا آن موقع فقط پنج متر، تیر می‌زدم. هجده متر را که شروع کردم، باز هم با روش خودم پیش رفتم. اما این بار تیرها نه تنها به هدف نمی‌خورد بلکه روی فِیس هم نمی‌نشست. دو تا از تیرهایم را همینطوری از دست دادم. دیوار آجری پشت سیبل جایی بود که تیرها به سمتش روانه می‌شدند و می‌شکستند. سرم به سنگ خورده بود. ریلیز کردن را تمرین کردم. در کمال ناباوری تیرهای هجده متر به هدف می‌خوردند. مثل معجزه بود... تیر از من انرژی می‌گرفت و تا رنگ زرد دایره مقابلم با همان انرژی می‌رفت. تازه فهمیدم چرا سیاوش کسرایی گفته: آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش. کار صدها صد هزاران تیغه‌ی شمشیر کرد آرش. و کمی بعد فهمیدم اگر این انرژی را از جای دیگری همراه تیر کنم، دقیق‌تر به هدف خواهد خورد. جایی فراتر از قلب خودم. من در این جنگ دوازده روزه‌ی رژیم صهیونیستی علیه ایران، نقشی نداشتم. تنها صدای شلیک‌ها را می‌شنیدم و با صدای الله اکبر همسایه‌ها ذوق زده می‌شدم و یا با صدای انفجار، مضطرب. روزهای آخر، دیگر تشخیص نمی‌دادم داریم می‌زنیم یا می‌خوریم. فقط تا صدا را می‌شنیدم می‌فهمیدم باید ریلیز کنم. باید انرژی‌ام را همراه موشک‌ها بفرستم. اما چون مطمئن نبودم، چشم‌هایم را می‌بستم و با تمام وجود می‌گفتم خدایا خدایا اگه خودیه بخوره اگه نه، نه. گاهی یادم می‌رود معجزه هنوز وجود دارد. معجزه خوردن تیرها به هدف نیست، معجزه این است که صبح جمعه بیدار شدم و دیدم تعداد زیادی از سرداران و دانشمندان کشورم به آرزویشان رسيده‌اند، آن هم همزمان... معجزه زنده بیرون آمدن از دل یک حادثه سخت نیست. تولد یک شهید، معجزه است. آگاهی‌ای که در شهادت است در زنده ماندن نخواهد بود. بیرون آمدن از جهلِ خیر و شر... پس آگاهی معجزه است... فهم... تعقل... شکافتن هنوز هم معجزه است. شکافتن نیل حالا همان شکافتن ابرها توسط موشک‌هاست... همان باز شدن راه. باز شدن مسیر تفکر... در ریلیز کردن چیزی که هوا را می‌شکافد و تا هدف پیش می‌رود، تیر نیست، نگاه من است. نگاه مصمم تیراندازِ کمان به دست، راه را برای تیر، باز می‌کند. مربی گفت انرژی‌ات را همراه تیر بفرست اما روی فیس متمرکز شو. روی هدف. رنگ زرد. امتیاز ده. جهان روز به روز به هدف اصلی خلقت نزدیک و نزدیکتر می‌شود. بقیه اهداف جهان اگر در راستای هدف اصلی نیست باید تغییر کند. معجزه همان تغییر است. تغییر هدف گذاری. حالا دارم به این نتیجه می‌رسم که ریلیز کردن، مسیر تیر را تغییر نمی‌دهد، بلکه جای سیبل را عوض می‌کند. و این معجزه است. انگار بعد از پرتاب موشک، ساختمان‌ها در اسرائیل جا به جا می‌شوند تا زیر موشک‌های ایرانی قرار بگیرند. مثل تغییر عقیده افرادی که تا قبل از حمله رژیم، ضد نظام بودند. تیر که وسط سیبل را سوراخ می‌کند دیگر معجزه‌ها تمام می‌شود. همه چیز عادی به نظر می‌رسد. یک تیر به هدف خورده... همین. همه چیز متوقف می‌شود. نگاه... شکاف... تمرکز توقف جنگ برای ما ممکن است معجزه نباشد اما برای جوانی در اسرائیل شاید باشد. شاید به او فرصت تعقل بدهد بدون اینکه بترسد. شاید به رقص موشک‌های ایرانی در آسمان فکر کند. نقاشی موشک‌ها را به یاد بیاورد و اهدافش را جور دیگری نقاشی کند. برای او تازه شروع می‌شود. نگاه... شکاف... تمرکز. ✍🏼 ○● @revayat_khane ●○