#قسمت_پنجم🔻
✍پیروزی در عملیات شبیخون حمیدیه علت های مختلفی دارد.
💫یکی از آن ها ایمان خود بچه ها است.
دیگری علامت سوالی که در ذهن نیروهای عراقی ایجاد کرده بودند: 🔻
⁉️چرا ارتش ایران سکوت اختیار کرده است؟ حتما برنامه ای دارد!
💯در امر شبیخون زدن به دشمن ما قدری تجربه داشتیم چون بچه های ما به کردستان رفته و در عملیات شهری ورزیده شده بودند.
💢ما اطلاعات داشتیم و با رقابتی که با نیروهای مدنی داشتیم؛ مرتب دنبال افزایش توان خود بودیم.
🌐در خرمشهر و در پاسگاه مرزی سعیدیه؛ گشت داشتیم و نیروهای عملیاتی را فراهم کرده بودیم.
💠با آغاز جنگ همه را جمع کردیم؛ برایشان سخنرانی کردیم و از آن ها
دسته ای ترتیب دادیم که به آن ها گروه بلالی می گفتند.
▪️وقتی امام پیام مقاومت به بچه های اهواز داد؛ شهید غیور اصلی به عنوان فرمانده و محمد بلالی به عنوان معاون او یک گروه 28 نفره تشکیل دادند.
▫️این 28 نفر 14 تیم دو نفره شدند.
💭هر کس آن ها را می دید می پرسید: این 28 نفر می خواهند چه بکنند؟!
🔸آن ها 14 قبضه آر. پی. جی داشتند.
🔹رفتند و در دو کیلومتر آرایش گرفتند و بعد؛ به تیپی که به سمت حمیدیه آمده بود؛ حمله کردند.
💬آن ها حدود سی دستگاه زرهی دشمن را منهدم کردند و تعدادی را به غنیمت گرفتند.
💭تیپ عراق 25 الی سی کیلومتر عقب نشینی کرد.
▪️غیور اصلی و گندمکار شهید شدند و 26 نفر دیگر سالم برگشتند.
منبع: #به_داد_ما_برسید
#نامه_تاریخی_علی_شمخانی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
#قسمت_ششم🔻
▪️اسکندری هم شهید شد.
✨او وقتی برای به غنیمت گرفتن تانک رفت شهید شد.
🗯عراقی ها برای نخستین بار؛ یک تانک را تله گذاری کرده بودند.
🔰اسکندری داخل آن رفت و بعد؛ تانک منفجر شد.
✔️آن زمان؛ تازه فهمیدیم تله گذاری یعنی چه؟
💫اسکندری درشت هیکل بود و همیشه یک تیر بار داشت.
🔹ما به او زاپاتا می گفتیم زیرا قیافه خیلی خشنی داشت و انسان عدالت خواهی بود.
🔸نخستین خانه شهیدی هم که من رفتم؛ خانه این برادر بسیار مستضعف بود.
🌐به این باور رسیدیم که می توانیم این کار را بکنیم و این هسته قابل تعمیم است.
💠بعد کم کم؛ اطلاعات؛ عملیاتمان شکل گرفت و فهمدیدیم ابزار آتش؛ خمپاره و آموزش چیست.
♻️سریع؛ پادگان پرکان دیلم را به عنوان مرکز ادوات راه اندازی کردیم.
💯آموزش را آغاز کردیم و کم کم شکل گرفتیم.
✔️در محور دزفول؛ رشید و در محور آبادان مهدی کیانی و در محور خرمشهر؛ جهان آرا و بعد موسوی بودند.
💫کم کم؛ بچه های دیگر مانند تیم عزیز جعفری یا رستمی از مشهد به سوسنگرد آمدند.
▪️از بهبهان نیز بقایی و مرتضی صفار را فرستادند.
▫️بقایی در اهواز بود.
💭محورها کم کم شکل گرفت و حسین خرازی هم در دارخوین مشغول شد.
🔘تمامی پاسداران را در سالن غذاخوری سپاه اهواز جمع کردم و گفتم: مدت هاست که می گوییم یا لیتنا کنا معکم.
🔰پدران ما هم این را گفتند؛ اما نتوانستند ثابت کنند که اگر حادثه ای رخ بدهد؛ آیا واقعا عامل به این هستند یا نیستند؟
♻️امروز ما فرصت پیدا کرده ایم چیزی را که اجدادمان گفته اند و پشت به پشت به ما رسیده است؛ ثابت کنیم و ببینیم که یا لیتنا کنا معکم حرف است یا عمل؟
💢ما مقابل عراق می ایستیم و حتما پیروز می شویم؛ هر کسی نمی خواهد من چراغ ها را خاموش می کنم تا بیرون برود.
منبع: #به_داد_ما_برسید
#نامه_تاریخی_علی_شمخانی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
✍خادمین گروه روایتگران شهدای دزفول به مناسبت #هفته_دفاع_مقدس برگزار
می نمایند...🔻
💬مسابقه چراغ راه با محوریت خاطرات شهید حسین ولایتی فر
💥مهلت شرکت در مسابقه: از 30 شهریور الی 6 مهر ماه1403
▪️فایل pdf خاطرات شهید برای دسترسی راحت شما در اختیارتان قرار
می گیرد.
♨️ در ضمن سوالات مسابقه نیز در آخر فایل pdf قابل مشاهده می باشد.
🗯برای شرکت در مسابقه؛ پاسخنامه خود را به همراه نام و نام خانوادگی؛ شماره تماس به آیدی خادم کانال ارسال نمایید.
@admin_revayatgaran
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
May 11
مسابقه چراغ راه_035644.pdf
365.2K
#هفته_دفاع_مقدس
💥فایل pdf خاطرات شهید حسین ولایتی فر
🌀به همراه سوالات مسابقه چراغ راه
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
#قسمت_هفتم🔻
✍آن شبیخون اثر به سزایی در روحیه بچه ها نهاد و باور کردیم که عراق شکست دادنی است.
✔️روزهای سختی را در خوزستان سپری می کردیم و از آینده بی خبر بودیم.
▪️سپاه در بعد تجهیزات از سوی بنی صدر تحریم شده بود.
❌ارتشی ها ما را در جنگ به بازی نمی گرفتند.
🔰غیر از دعا و توسل و زیارت عاشورا خواندن کاری از دستمان بر
نمی آمد.
🔘به آقا محسن رضایی به عنوان رییس اطلاعات سپاه؛ اخبار و گزارش ها را ارسال می کردیم؛ ولی از دست او هم کاری بر نمی آمد.
🌐از اینکه چه می شود رنج می بردیم.
💠آنچه در وسع ما قرار داشت حمله به دشمن بود.
🔸بچه های ما در گروه های چریکی
می رفتند و دست به تانک های عراقی
می زدند و رد می شدند.
🔹این حرکات اوج شجاعت و حماسه
بچه ها در اوایل جنگ بود.
💭یک بار در جنگ گمبوعه؛ من؛ پدر و عمویم؛ سه نفری با علی افشاری به عراقی ها حمله کردیم.
▫️علی افشاری با تیر بار بود؛ یعنی تا این حد دشمن را ضعیف می دیدیم.
▪️بعد یک مرتبه با هلی کوپتر به ما حمله کردند و ما بالای درخت ها رفتیم.
♨️آن ها درخت را می زدند.
💯اما بلاخره؛ هر چهار نفرمان جان سالم به در بردیم و فرار کردیم.
💥علی افشاری همیشه تیر بار داشت و با لباس و پوتین بود.
💫در واقع؛ ما نمی ترسیدیم.
✔️الان که فکر می کنم؛ می بینم اصلا مقوله ای به نام ترس به ذهن ما خطور نمی کرد.
🔰ما در خوزستان درگیر جنگی نابرابر بودیم که هر روز از روز پیش پیچیده تر بود.
▪️آینده ای در جلوی چشمانمان نبود.
💭نمی دانستیم عاقبت چه می شود.
منبع: #به_داد_ما_برسید
#نامه_تاریخی_علی_شمخانی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
#قسمت_هشتم🔻
🔰در آن زمان اثبات اینکه دشمن که از چهار جهت با انبوه آتش مشغول پیشروی بود؛ آسیب پذیر است و اعلام اینکه راه نبرد با دشمن؛ دادن زمین و گرفتن زمان نیست؛ رسالت سختی بود که باید انجام می شد.
دشمن نیروهای خودش را این طور توجیه کرده بود: 🔻
♻️شما از بصره و از مقابل پاسگاه سعیدیه و از مقابل فکه که شروع کنید؛ در دزفول و اهواز و آبادان و خرمشهر هستید.
💭نیروهای ایران آمادگی ندارند
کوچک ترین مقاومتی علیه شما صورت دهند.
▪️منطقه دشت آزادگان پر بود از تانک؛ نفر بر؛ خودرو و هلی کوپتر.
💢تنها عناصر متحرک نیروها که انسان می دید؛ این ها بود.
✨در اهواز هر روز خبر تلخی می شنیدم.
💬ولی سعی می کردم روحیه ام را نبازم.
💯هر از چند گاهی برای بچه ها سخنرانی می کردم و آن ها را به مقاومت؛ هجوم و عملیات تشویق می کردم.
✔️بچه ها با تمام روحیه آماده جنگیدن بودند.
🌐ولی خبری از آر. پی. جی و خمپاره نبود.
💠سهم ما اگر هم بود؛ بسیار اندک بود.
▫️طوری که با قواره جنگیدن همراهی نمی کرد.
▪️ارتش هم به سرپرستی بنی صدر هیچ کمکی نمی توانست به ما بکند.
🔸ما را بچه هایی تلقی می کردند که درک از جنگیدن و مقابله با دشمن و آداب نظامی نداشتند.
🔹نگارش نامه من مربوط به زمانی است که خدا می دادند سپاه چگونه سلوک می کرد.
💬خط مشی ابوالحسن بنی صدر رییس جمهور این بود که نگذارد سپاه پاسداران وارد عرصه جنگ شود و قابلیت های نهفته خود را نشان دهد.
🔘او می دانست که اگر سپاه پیروزی به دست بیاورد؛ دیگر نمی تواند آن را به نام خود ثبت کند.
منبع: #به_داد_ما_برسید
#نامه_تاریخی_علی_شمخانی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🔻نمایشگاه بزرگ معبری از نور🔻
✨به مناسبت هفته دفاع مقدس✨
🗓از ۳۱ شهریور ماه الی ۴ مهرماه ۱۴۰۳
⏰ از ساعت ۱۹:۳۰ لغایت ۲۳:۳۰
📌آدرس: گذرصدرا،واقع در بلوار ملاصدرا تقاطع فرهنگشهر
🔰همراه با برپایی غرفه های فرهنگی
کاری از :🔻
✔️شهرداری دزفول
💯ناحیه مقاومت بسیج شهرستان دزفول
#هفته_دفاع_مقدس
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭در راه فتح قله ایم...
مقام معظم رهبری:🔻
✔️دفاع مقدس؛ یک حرکت حیاتی بود.
💢یک نفس کشیدن بود برای این ملت.
🔘نفس نمی کشیدیم؛ میمردیم.
♻️ اینو باید زنده نگه داشت.
💫31 شهریور ماه آغاز هفته دفاع مقدس گرامی باد...🌷
#هفته_دفاع_مقدس
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
🌷"بسم رب الشهدا و الصدیقین"🌷
<دلنوشتهای برای رفیق آسمان نشینم✨>
...............................................................
✍چشم هایم را بسته بودم،کور کورانه در پی دنیایی می دویدم که پایانش را نمیدانستم.
💭نمیدانم شایدم میدانستم و از گمراهی خام به راه خویش ادامه میدادم.
▪️خسته بودم، دیگر توان نداشتم، قرار بود به کجا بروم،قرار بود چه کنم؟
🗯در دنیای تاریکی گیر کرده بودم که خسته بودم از بس در پی آرامش و نور دویدم، اما نبود، آن را هیچ جا نمی یافتم.
💢یا رب کمکم کن.
🔰با هر قدمی که بر میداشتم دعایم این بود، پروردگارا من نالایق ناتوان را نجات بده، از این گمراهی و تاریکی نجاتم بده،من از تاریکی میترسم.
♻️"یا نور الهدی اغثنی"کمکم کن.
💬《به خاک سجده کنان افتادم
التماس کنان از یار کمک میخواستم
ناگهان در ظلمات خیالم نوری بر دمید که شد هدایت راهم》
✨یار صدایم را شنیده بود، در این تاریکی مطلق این نور زیبا از کجا آخه؟
💫همانند فرشته های آسمانی بود.
💯در پی نور به حرکت در آمدم و به همراهش رفتم،آنقدر آرامش بخش بود که حتی وقتی صدایش میکردم گویی در قلبم سخن میگفت و مرا از بی تابیِ خیال و ترسهای بیهوده رهایی میبخشید.
✔️به راستی که چه قامت رعنا و چه سیمای دلنشین و چشمان آرامش بخشی داشت،دلم میخواست بدانم او کیست؟
🌐چرا آمده و مرا یاری میکند؟
💠در ادامهی راهی که با او همراه بودم، فهمیدم که او یک شهید است( <نامش حسین بود> شهید حسین ولایتی فر)
🔹راست می گویند که شهدا چراغ راهند و من چرا این را تا به آن حال نمیدانستم؛ به راستی که اینگونه بود،"حسین"نیز چراغ راه من شد، منی که چراغ راه خویش را گم کرده بودم،باید چه کار میکردم چگونه جبران میکردم، خدایم صدایم را شنیده بود، به من زندگی مجددی بخشیده بود زندگی معنویی که در روح و افکار و قلبم داشت کم رنگ میشد.
🔸آری به خدا شهدا چراغ راهند...
🔘شهید حسین علاوه بر چراغ راهم، شد برادرم؛ شد عزیز دلم، شد رفیق و حامیم.
💭شاید اکنون او حرف های دلم را شنیده باشد که میدانم شنیده؛ چرا که شهدا زنده اند.
✔️پس با عشق و افتخار میگویم؛
برادر عزیزم؛رفيق آسمان نشینم<دوستت دارم>
✍ارسالی یکی از شرکت کنندگان در مسابقه چراغ راه با محوریت خاطرات شهید حسین ولایتی فر
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
هدایت شده از گروه جهادی انیس النفوس
#شهید_علیرضا_حاجیوند_قیاسی
#تولد
#یکم_مهر_ماه
#دیدار_خانواده_شهید
#مولودی_خوانی
#لطفا_نشر_بدید
گروه جهادی انیس النفوس
@jahadianisanofos
🎙پادکست الف
✔️قسمت اول : حاج عظیم
💯انتشار به مناسبت هفته دفاع مقدس
♻️تهیه شده در موسسه فرهنگی ثارالله دزفول
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
شهید محمدی زاده.mp3
10.19M
🎙پادکست الف
✔️قسمت اول : حاج عظیم
#شهید_حاج_عظیم_محمدی_زاده
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
#قسمت_نهم🔻
✍سپاه سمیناری ترتیب داد و از همه فرماندهان و مسئولان دعوت کرد.
✨هر طوری بود خودم را به سمینار رساندم و سخنرانی کردم.
🔰همه گفتند: چه شده که شمخانی این گونه شکوه می کند؟
▪️فریاد زدم: چرا ما را فراموش کرده اید؟
🗯مگر نمی بینید که عراق با تمام کشورهای منطقه به ما حمله کرده است؟
💢چرا سپاه خوزستان را فراموش کرده اید؟
✨حال روحی خود من هم متحول شد و همین روحیه سبب شد که در برگشتم به اهواز؛ به فکر نوشتن نامه ای افتادم.
▪️دل گرفتگی عجیبی داشتم.
💬صدایمان به جایی نمی رسید.
🔰کسی سراغ ما را نمی گرفت.
🔘در تهران انگار نه انگار که در جنوب جنگی رخ داده است و استانی محوری در آستانه سقوط قرار دارد.
♻️تهران محل درگیری های سیاسی بود و صدای گلوله های دشمن به تهران نمی رسید.
♨️موشکی به تهران بر خورد نمی کرد.
💯امنیت کامل بود.
🌐کسی احساس هجمه نمی کرد.
💠همین سبب شده بود که ما در جرگه فراموش شدگان قرار گیریم و کسی کاری به ما نداشته باشد.
▫️در گوشه ای از سپاه به تنهایی پناه بردم و احساس کردم باید با مسئولین و تهران نشینان اتمام حجت کنم.
▪️خودکار آبی ام را به دست گرفتم و
بی مقدمه شروع به نوشتن کردم.
🗯طوری در خود فرو رفته بودم که کسی جرات نمی کرد نزدیک شود.
🔹حدود یک ساعت گذشت که به خود آمدم.
🔸دیدم نامه را به خط آخر رسانده ام.
منبع: #به_داد_ما_برسید
#نامه_تاریخی_علی_شمخانی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
#قسمت_دهم🔻
باسمه تعالی
و انزلنا الحدید فیه باس شدید
✍مسئولین؛ مسلمین؛ به داد ما برسید.
💢این چه سازمان رسمی شناخته
شده ای است که اسلحه انفرادی ندارد؟
♻️نیروهای شهادت طلب پاسدار را آموزش ندادید؛ مسامحه کردید؛ چوبش را از خدای عزوجل خوردید و خواهید خورد.
💫چه باید بگویم که شاید شما را به تحرک وابدارم؟
🔰این را بگویم که از 150 پاسدار خرمشهر تنها 30 نفر باقی مانده؛ این را بگویم که ما می توانیم با 30 خمپاره؛ خونین شهر را برای 30 ماه نگه داریم و امروز 30 تفنگ نداریم؛ و حال آنکه
سازمان های غیر رسمی با امکانات فراوان بر ما می رانند که باید برانند.
▪️واقعیت این است که چرا ارتش امروز ما نمی تواند بدون وجود سپاه پاسداران و بر عکس؛ کوچک ترین تحرکی داشته باشد.
💬من را وقت آن نیست که بگویم تا به حال چه کارهای متهورانه ای انجام
داده ایم.
🗯خدا می داند که ما تانک های دشمن را لمس کرده ایم.
▪️فغان های زنانه آن ها را در شبیخون های خود شنیده ایم.
💬سایه ما به حول خدا و مکتب اسلام همواره مورد حملات سلاح های سنگین دشمن بوده و هست و دشمن هرگز نتوانسته اسیران ما را تحمل کند.
▪️اسرای پاسدار یا از پشت تیر باران شده یا زیر تانک ها له و لورده گردیده اند.
🌐پناهندگان عراقی همواره ترس نیروهای دشمن را از پاسداران انقلاب به عنوان یک معجزه الهی مطرح می کنند.
🌀سلاح را به دست صالحین بدهید.
▫️تا به حال؛ دشمن حسرت گرفتن یک اسلحه کمری را از پاسداران داشته و خواهد داشت.
✔️ما شهدای زنده فراوان داریم.
💢ما اصحاب حسین به تعداد زیادی داریم.
🔅ما برپا دارندگان کربلای 30 روزه خونین شهریم.
💭ما بهشت را زیر شمشیرها می بینیم.
🗯شهدای 25 روزه ما هنوز دفن نشده اند.
♨️به داد ما برسید.
💠ما نیاز به اسلحه و امکانات داریم.
▫️ما در راه خدا جان داریم که بدهیم؛ امکانات دادن جان را نداریم.
▪️به خود بیایید.
🔸فریادهای پاسداران از فقدان امکانات؛ بر ما زمین و زمان را تنگ کرده است.
🔹خستگی زیاد مانع از نوشتن من
می شود ولی باز هم باید بدانید که ما شهیدان زنده ای هستیم که به نبرد خویش علیه مردگان زنده ادامه خواهیم داد.
🔘اگر وساطت کنید و ما را به حدید خداوند مسلح سازید؛ فضرب الرقاب خویش را تا سقوط دولت بعث عراق و دیگر زورمندان و قلدران ادامه خواهیم داد وگرنه تا آن زمان مبارزه خواهیم کرد که شهید شویم و تکلیف شرعی خویش را به جای آوریم.
✍علی شمخانی1359/8/3
منبع: #به_داد_ما_برسید
#نامه_تاریخی_علی_شمخانی
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
26.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ🔻
✨شهیدم ای همه عمر مادر
💫شهیدم ای گل سرخ پرپر
#هفته_دفاع_مقدس
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea
پادکست الف🔻
این قسمت: پوتین های خدایی
✍روایت هایی از رشادت بسیجی شهید خدایی خراط نژاد
#شهید_خدایی_خراط_نژاد
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea