🔴 دشمنانم را ببین! مرا بشناس!
برای شناخت #حق و #باطل فقط نگاه کنید که چه کسی در جبهه دشمنان آنها ایستاده..
در مقابل #سپاه فداکار ما.. یک جرثومه #کشتار نشسته که حتی از #سیل هم برای تخلیه عقده های روانی اش نمیگذرد..
ما در کنار هر کسی هستیم که این #جلاد و اربابانش #آمریکا و #اسرائیل با او دشمنند..
#ما_همه_پاسداریم #سپاهی #رجوی #منافقین #مجاهدین_خلق #ترامپ #شیراز #پلدختر #گلستان #خوزستان #شایعه #لرستان #هورالعظیم #صدرالساداتی #سلبریتی #جنگ_روانی #جنگ_رسانه #حشدالشعبی #حقوق_بشر #تروریست
👉 @roshangarii 🌹
🔴 باز هم #حذف یک پست دیگر #روشنگری توسط #اینستاگرام 👆
بنظر شما از کدام جمله پوستر انقدر به وحشت افتاده اند..
دهانهای ما را ببندید.. اما بدانید به برکت #جمهوری_اسلامی و همین #سپاه در امنیت و آسایش کامل برای #اسلام و #حق قلم میزنیم، کار میکنیم و زندگی میکنیم
زنده باد #ایران که به همه آزادگان جهان شجاعت و قدرت ابراز عقیده داد.. از لبنان تا آمریکا..
#آمریکا #اسرائیل #دیکتاتوری #تروریسم #انقلابی #آزادی #فیلتر #فیلترینگ #حقوق_بشر #آزادی_بیان #تروریسم_رسانه_ای #رسانه #جنگ_رسانه
👉 @roshangarii 🌹
🔴 #مرجع_تقلید هم باشی.. وقتی #منیت و #شخص_پرستی را در خود نکشته باشی، روزی در برابر #حق، خواهی ایستاد..
#شریعتمداری #نوژه #کودتا #مرجع_تقلید #سلطنت_طلبی #شاه #انقلاب #امام #صاحب_الزمان #آیت_الله_شریعتمداری #منیت #خدا #خود #مرید #مریدپروری #خرحزب_اللهی #مقدس_مآب #نقدناپذیر #رائفی #احمدینژاد #منتظری #سلبریتی #سلبریتی_پرستی
👉 @roshangarii 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🎥آیا می دانستید روشن کردن #کولر #تاکسی حق #مسافر است؟
.
🚕روشن کردن کولر در افزایش #کرایه ها لحاظ شده و گرفتن کرایه اضافه برای روشن کردن کولر #تخلف است!
🚕 آیا میدونید روشن نکردن تاکسی یه نوع #دزدی و پایمال کردن #حق و #حق_الناس است؟
پس #راننده عزیز که حتی توی کولر تاکسی هم از مردم دزدی میکنی، از دزدی #مسئولین و گرگ شدن بقیه #مردم، ناله نکن عزیز من 😐
👉 @roshangarii 🌹
🔶 هشتاد هزار کودک #یمنی را کشتند
جهان 5 سال جیک نزد
هیچکس نه از #حقوق_بشر گفت، نه از #حقوق_کودک و..
یک پالایشگاه #عربستان را زدند،
صدای همه خونخواران عالم درآمده..
شناخت #حق از #باطل به همین سادگی است..
#یمن #بی_بی_سی #منوتو #آمریکا #سعودی #صدای_آمریکا #ایران #مقاومت #کودک #کودکان #جنگ #انصارالله #حوثی #گرسنگی #انسانیت
👉 @roshangarii 🌹
هدایت شده از محمد عبدالهی
به ابوهریره گفتند چرا پشت سر #علی علیه السلام نماز میخوانی و سر سفره #معاویه مینشینی؟ گفت نماز علی برتر است ولی غذای معاویه چربتره!
#ابوهریره_های_زمان #مقتدی_صدر #عراق #تظاهرات #نفاق #عربستان #شیعه #ایران #رهبر #جمهوری_اسلامی #حق
صفحه من در توئیتر: https://twitter.com/abdollahy_moh2
صفحه اینستاگرام:
☑️ @abdollahy_moh
🔺امیرالمومنین(ع) میفرمودند؛ شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند قلب را مىمیراند و غم و اندوه را به روح انسان سرازیر مىکند که آنها در مسیر #باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق #حقّ تان، اینگونه پراکنده و متفرّق! روى شما زشت باد! و همواره غم و اندوه قرینتان باشد.
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از داستانهای ممنوعه (رمانهای جبهه مقاومت)
✍️ #نامزد_شهادت
#قسمت_ششم
💠 بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم #انتقام عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم.
دفتر #بسیج چند متری با حلقه دانشجویان فاصله داشت و درست مقابل در دفتر، به او رسیدم. بی توجه به حضورم وارد دفتر شد و در دفتر تنها بود که من پشت سرش صدا بلند کردم :«چیه؟ اومدی گرای بچه ها رو بدی؟»
💠 به سمتم چرخید و بی توجه به طعنه تلخم، با چشمانی که از خشمی مردانه آتش گرفته بود، نهیب زد :«اگه خواستی بری قاطی شون، فقط با #چادر نرو!» نمی دانم چرا، اما در انتهای نهیبش، #عشقی را می دیدم که همچنان نگرانم بود.
هیاهوی بچه ها هرلحظه نزدیک تر می شد و به گمانم به سمت دفتر بسیج می آمدند. مَهدی هم همین را حس کرده بود که نزدیکم شد و می خواست باز هم عشقش را پنهان کند که آهسته نجوا کرد :«اینجا نمون، خطرناکه! برو خونه!» و من تشنه عشقش، تنها نگاهش می کردم!
💠 چقدر دلم برای این دلواپسی هایش تنگ شده بود و او باز تکرار کرد :«بهت میگم اینجا نمون، الانه که بریزن تو دفتر، برو بیرون!» و همزمان با دست به آرامی هُلم داد تا بروم، اما من مطمئن بودم دوستانم وحشی نیستند و دلم می خواست باز هم پیشش بمانم که زیر لب گفتم :«اونا کاری به ما ندارن! اونا فقط #حق شون رو می خوان!»
از بالای سرم با نگاهش در را می پائید تا کسی داخل نشود و با صدایی که در بانگ بچه ها گم می شد، پاسخ داد :«حالا می بینی که چجوری حق شون رو می گیرن!»
💠 سپس از کنارم رد شد و در حالی که به سمت در می رفت تا مراقب اوضاع باشد، با صدایی عصبانی ادامه داد :«تو نمی فهمی که اینا همش بهانه اس تا کشور رو صحنه #جنگ کنن! امروز تا شب نشده، دانشگاه که هیچ، همه شهر رو به آتیش می کشن...» و هنوز حرفش تمام نشده، شاهد از غیب رسید و صدای خُرد شدن شیشه های آزمایشگاه های کنار دفتر، تنم را لرزاند.
مَهدی به سرعت به سمتم برگشت، دید رنگم پریده که دستم را گرفت و همچنان که مرا به سمت در می کشید، با حالتی مضطرب هشدار داد :«از همین بغل دفتر برو تو یکی از کلاس ها!»
💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و می دیدم همین دوستانم با پایه های صندلی، همه شیشه های آزمایشگاه ها و تابلوهای اعلانات را می شکنند و پیش می آیند.
مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت.
💠 گوشه کلاس روی یکی از صندلی ها خزیدم، اما صدای شکستن شیشه ها و هیاهوی بچه ها که هر شعاری را فریاد می زدند، بند به بند بدنم را می لرزاند.
باورم نمی شد اینجا #دانشگاه است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس های درس کنار یکدیگر می نشستیم.
💠 قرار ما بر #اعتراض بود، نه این شکل از #اغتشاشات! اصلاً شیشه های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای #تقلب بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر #مبارزه را؟
گیج #آشوبی که دوستانم آتش بیارش شده بودند، به در و دیوار این کلاس خالی نگاه می کردم و دیگر فکرم به جایی نمی رسید و باز از همه سخت تر، نگاه سرد مَهدی بود که لحظه ای از برابر چشمانم نمی رفت.
💠 آن ها مدام شیشه می شکستند و من خرده های احساسم را از کف دلم جمع می کردم که جام عشق من و مَهدی هم همین چند لحظه پیش بین دستانم شکست.
دلم برای مَهدی شور می زد که قدمی تا پشت در کلاس می آمدم و باز از ترس، برمی گشتم و سر جایم می نشستم تا حدود یک ساعت بعد که همه چیز تمام شد.
💠 اما نه، شعار "#مرگ_بر_دیکتاتور" همچنان از محوطه بیرون از دانشکده به گوش می رسید. از پشت پنجره پیدا بود جمعیت معترض از دانشکده خارج شده و به سمت در خروجی دانشگاه می روند که دیگر جرأت کرده و از کلاس بیرون آمدم.
از آنچه می دیدم زبانم بنده آمده بود که کف راهرو با خرده های شیشه و نشریه های پاره، پُر شده و یک شیشه سالم به در و دیوار دانشکده نمانده بود.
💠 صندلی هایی که تا دقایقی پیش، آلت قتاله #معترضین بود، همه کف راهرو رها شده و انگار زلزله آمده بود!
از چند قدمی متوجه شدم شیشه های دفتر بسیج شکسته شده که دلواپس مَهدی، قدم هایم را تندتر کردم تا مقابل در رسیدم.
💠 از نیمرخ مَهدی را دیدم که دستش را روی میز عصا کرده و با شانه هایی خمیده ایستاده است. حواسش به من نبود، چشمانش را در هم کشیده و به نظرم دردی بی تابش کرده بود که مرتب پای چپش را تکان می داد.
تمام دفتر به هم ریخته، صندلی ها هر یک به گوشه ای پرتاب شده و قفسه کتب و نشریه ها سرنگون شده بود. نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ #خون را روی زمین دیدم...
#ادامه_دارد
#آبان98
#انتخابات
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #داستانهای_ممنوعه
@dastanhaye_mamnooe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رای دادن #حق ماست، نه فقط #وظیفه ما
تبلیغات #انتخاباتی توی #آمریکا 👆
#انتخابات #مجلس #رای_بی_رای #مجلس_قوی
#می_آیم_چون
👉 @roshangarii 🚩
🔷حتما شما هم رفقایی دارید که میپرسند "چرا باید #رای بدیم"؟؟
بهشون بگید چون
رای دادن #حق ماست
بیش از اینکه #وظیفه ما باشه..
حق تعیین #مسئولان
حق تعیین #سرنوشت_سیاسی
#انتخابات #مجلس #انتخابات_مجلس #شورای_ائتلاف #ایران_قوی #ایران_نو #انقلابی #تهران #رای_بی_رای
👉 @roshangarii 🚩
🔻آقای #رئیسی ممنون بابت این دیوارهایی که میکشی! دیوار بین #حق و #ناحق 😜
درد و بلات بخوره تو سر اون #خائن که 4.8 میلیارد #دلار رو بالا کشیده.. جیب دورو بریاشو پر میکنه.. خودشو سمبل #آزادی و #اصلاحات و ضد #فیلتر به ملت قالب میکنه..
#روحانی #اصلاحات #قوه_قضائیه #هپکو #عدالت #اراک #خبرخوش #رهبر #دیوارکشی #کارگر #کارگران #زندان #رئیس #مدیریت #جمهوری_اسلامی #حقوق_کارگر #حقوق_بشر
👉 @roshangarii 🚩