وارد پارک یکی از محلههای حاشیه سبزوار شدیم و هر ۲ نفر، جمعی رو انتخاب کردیم و به سمت شون رفتیم.
۴-۵ نفر خانم بودند. بندگان خدا زیرانداز از خونشون آوردند و برامون پهن کردند.
بحث رو که شروع کردیم، گفتن اتفاقاً پیش پایِ شما بحث انتخابات بوده.
خداروشکر خانمهای بابصیرتی بودند و گفتند ما همیشه در انتخابات شرکت میکردیم و این بار هم حتما شرکت میکنیم.
از بدی شرایط محلهشون گله داشتند و کاندیداهایی که زمان انتخابات شورای شهر، میرن اونجا و هزار وعده و وعید میدن و درست بعد از انتخابات، کانه قطره آبی میشن و به زمین فرو میرن.😢
وقتی از مشکلات اقتصادی شون،
از بیماری که داشتن،
از فوت همسر و پسرشون
از تنهایی خودشون،
از بیکاری جوونهاشون
و از تمام غصه هاشون،
صحبت می کردند؛ قلبم مچاله میشد و دوست داشتم بغلشون کنم.
دوست داشتم کارهای بودم و گرهی از مشکلاتشون باز می کردم.
گرهی از کارِ
#صاحبان_اصلی_انقلاب😭
در نهایت بهمون پیشنهاد دادند که منزل شون را هر وقت بخوایم در اختیار ما میزارن برای بحث روشنگری و تبلیغ.
و من خیلی از خودم خجالت کشیدم😔
شماره تلفن دادیم و ازشون جدا شدیم.
ساعت ۸:۳۰ شبه و در حال برگشتن به منزل.
با بدنهایی خسته و گرسنه👈اما راضی و امیدوار🤲
راضی از اینکه حداقل کاری که از دستمون بر می اومد رو انجام دادیم و دلها همواره دست خداست.
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan