eitaa logo
ساحل رمان
8.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
958 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
•• باقی نظرات رو بذاریم برای فردا. و امشب به مناسبت شب اول ماه زیبای ربیع‌الاول، بریم برای سه تا پارت از رمان؛)🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوچهارم اون‌جا انسان انسان دیده نمی‌شه، نیرو
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوپنجم _ بچه‌های دیگه مخالفت کردن با نظر علیرضا که می‌گفت کار خوبیه. بعد علیرضا هم این استدلال رو آورد به قول ما؛ سعادت غایت زندگی انسانه، غایت زندگی انسان مرگه، پس سعادت انسان همون مرگه. این رو که گفت، همه ساکت شدن. مصطفی گفت حتما حرفت غلطه ولی نمی‌دونم کجاش. منم براشون گفتم این رو بهش می‌گن مغالطه اشتراک لفظی. کلمۀ غایت توی ذهن مردم یعنی هدف، از یه طرف دیگه تا ته یه کار و یه زمان پیش رفتن هم معنی غایت رو داره، تو داری توی یک زمان این لفظ رو استفاده می‌کنی در حالی‌که دو تا معنی داره نه یه معنی؛ پس غایت اول یه معنی داره، غایت دوم یه معنی دیگه. نتیجه که سعادت انسان همون مرگه غلط می‌شه. مثل کلمه «کار» که مردم یه طوری ازش استفاده می‌کنن اما شماها که فیزیک خوندید می‌دونید یه معنای خاص داره یا مثلا کلمۀ «وحشت» تو عربی معنای تنهایی و غربت می‌ده که می‌گیم حیوان وحشی یعنی حیوانی که با انسان انس نمی‌گیره، اهلی نمی‌شه. توی فارسی کلمۀ وحشت یعنی ترس. یا همین دعا کردن. فارس‌ها منظورشون حاجت خواستنه، عرب‌ها منظورشون صدا زدنه. محبوبه با ابروهای بالا رفته زل زده بود به دهان مهدی و با تردید پرسید: _ قبول کرد؟ دیگه با این همه چک و چونه‌ای که زدم قبول نمی‌کرد، مغالطه دست معلم از آن‌چه در آینه می‌بینید به پس گردن شما نزدیکتر است رو اجرا می‌کردم. توی مدرسه می‌شه تنبیه، این‌جا می‌شه خفه کردن! . . . ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوپنجم _ بچه‌های دیگه مخالفت کردن با نظر علیر
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوششم محبوبه خندان دستگیره را برداشت تا کتری سیاه داغ را بلند کند و گفت: _ بعدش هم که کلی سروصدا شد. مهدی دستگیره را گرفت. _ اوه، مجبور شدم مغالطه رو باهاشون کار کنم ولی خوب بود. تولید استدلال غلط می‌کردن من بگم چه مغالطه‌ای هست! محبوبه سینی کوچک را بالا آورد تا مهدی راحت باشد. _ مغالطۀ مبهم رو هم شنیدم گفتی. دم‌نوش را داخل استکان‌ها ریخت و عطرش فضا را پر کرد. _ آره، مصطفی گفت فکر کنم توی برجام از مغالطه استفاده شده. یک کلمه رو 59 بار به کار بردند که پیش کشورای غربی و آمریکا معنای مبهم داشت، دیگه هرچی ایران می‌گفت شما این کلمه رو به کار بردی با این معنی، اون نامردا می‌گفتند: نه بابا اون یکی معنی منظورمون بوده! برجام که کلاه‌برداری بود و با تلقین و تبلیغ رسانه مردم رو هم گول زدن! بهش گفتم این روش توی سیاست و معاهده‌ها نیست چون هر کلمه معنی خاص داره، این کم‌کاری اگر نگیم؛ خیانت وزیرخارجه خودمون بوده که کلمه رو درست پیگیری نکرده. محبوبه دلش می‌خواست مهدی را از حال و هوای گیروگور بچه‌ها بیرون بیاورد شاید بتواند کمی استراحت کند و برای فردا و بودن با پسرها توان داشته باشد. _ می‌گم مهدی مغالطه مبهم که کار شما مردهاست. مهدی استکان را از مقابل لبش پایین آورد و گفت: _ محبوبه به خودت رحم کن. آرام به حرف مهدی خندید و بازی را ادامه داد. _ نه باور کن یه حرفی می‌زنید بعد که ما زن‌های بی‌چاره گول خوردیم می‌گید منظورمون اون معنی بود، نمی‌شه هم بهتون ایراد گرفت. . . . ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوششم محبوبه خندان دستگیره را برداشت تا کتری
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم/ قسمت هفتادوهفتم چون انقدر سفت می‌گی منظورم اون بود این نبود که مجبور می‌شیم بپذیریم. خداوکیلی یه عیب شما خانوما چیه؟ _ اِم، بنظرم خدا ما زن‌ها رو بی‌عیب آفرید. _ خب؟ _ بعد که کنار شما مردها قرار گرفتیم، شما زدید ما رو خراب کردید. _ خب؟ - بعد گفتند زن‌ها اغلبشون فلان و بهمانند! - یعنی شما زن‌ها کی هستید؟ _ متوجه نشدی؟ - چیو؟ - مغالطه کردم دیگه، مغالطۀ کلی‌نمایی و بیشترنمایی! مهدی ابرو در هم کشید و به روند کلام محبوبه فکر کرد و گفت: - استاد درس رو یادم نمی‌آد! محبوبه استکان خالی را از دست مهدی گرفت و در سینی گذاشت و گفت: - وقتی می‌گم اغلب شما مردها و خیلی... شاید مغالطه نباشه اما ذهن طرف مقابل نسبت به مردها بد می‌شه. همین می‌شه که بیشتر خانم‌ها، بدی مردها رو می‌گن. البته برعکس هم هست. اونقدر یک صفت برای ما زن‌ها مثل غر زدن رو گفتن که در ذهن مردها، زن‌ها غرغرو هستن حتی اگر با زنی زندگی کنن که اهل غر زدن نیست. - خدائیش؟ - خوبه جرات داری تایید کن. - نه، من که همیشه منظورم اینه که چه مغالطۀ زشتیه که می‌گن اغلب زن‌ها غرغرواند... - مهدی! - نه، من که اصلا! ولی خب باید کلمه رو اصلاح کرد، همۀ زن‌ها! - مهدی... - به جز محبوبه! - مادرت؟ - ایشون که سری از سرها سواست! - خوبه، همین که انقدری می‌ترسی خودش یه پیروزیه! مهدی دستانش را بالای سر قلاب کرد و کمی خودش را کش و قوس داد و گفت: - ولی بحث شیرینی بود. من که چند تا یادشون دادم. یکی‌اش هم بحث مغالطه کُنه و وجه بود. . . . ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدری بخند ای خنده هایت قندِ احساس فرهادِ شعرم چایِ شیرین دوست دارد...☕️ . @SAHELEROMAN |
❤️سلام دوستان عزیز طبق روال سالهای گذشته می خوایم به لطف خدا برای بچه‌های مستضعف لوازم التحریر آماده کنیم😍 گفتیم یه راه ساده بریم تا همه بتوانند شریک بشن.✨ میشه به نیت یکی از ائمه و یا شهدا مبلغی رو تقبل کنیم تا اجر و ثواب کار خیرمون چندین برابر بشه.🌱 چشمای بچه‌های مستضعف و نیازمند رو منتظر نذار🥺 شماره کارت:
6037991763444480
باقریان (روی شماره کارت بزنید کپی میشه) ❒خرید از طریق(ایتا)👇🏻: 🔰 @namaktab_farhangi 🇮🇷https://eitaa.com/joinchat/4222156990Cab95243082
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادوهشتم محبوبه به چشمان خستۀ مردش نگاه کرد که دلش خواب می‌خواست و فکرش بیدار بود و همراهیش کرد. - چی‌شد اینو گفتی؟ نفسی بیرون داد و دوباره برای خودش دم‌نوش ریخت و جواب داد: - براشون عجیبه که تو ان‌قدر کمک حال من هستی چون ازدواج رو گرفتاری می‌دونند! بهشون گفتم این هم مغالطه است! ازدواج آرامش میاره و ده‌تا مزیت دیگه اما ته ذهنشون تو رو استثنا می‌دونستند و بازم ازدواج رو بدبختی! شیرینی برداشت و دست مهدی داد. - شایدم یکی از دلایلی که جوونا این‌قدر با جنس مخالف ارتباط می‌گیرن چون ذهنشون از ازدواج خالی شده. مهدی شیرینی‌های محبوبه‌پز را دوست داشت و زیر بار خرید نمی‌رفت، هر چند می‌دید که با کار زیاد خانه و بیرون و بچه‌ها شاید سخت باشد اما نمی‌توانست خودش را راضی کند که محبوبه باشد و او دست‌پخت قناد را بخورد. - این نتیجهٔ اون مغالطه است دیگه. از بس که به مادیات اهمیت می‌دن مثل خرید بازارها و تالارها و گیر و گوراش و جهیزیه و آتلیه و... روح و روان پنهان شده و بی‌اهمیته. از ازدواج یه زاویه و وجه‌ش رو توی ذهن مردم بزرگ کردن، دیگه اصل و نتیجه رو نمی‌بینن، نتیجه می‌شه ازدواج یعنی بدبختی! نه آرامش، نه تقویت اجتماع، نه نسل، نه خدا، نه مسئولیت‌پذیری مفید، نه زندگی جمعی شاد، هیچی دیده نمی‌شه. شیرینی دوم را دست مهدی داد، همیشه لذت می‌برد از شیرینی خوردن مهدی که بعدش کلی تعریف بود و البته باید جلویش را می‌گرفت تا ظرف پر را نبرد و به جای غذا بخورد و خالی برگرداند. . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هیچ‌کس این‌قدر زیبا حرام سیاسی رو تبیین نکرده بود @SAHELEROMAN برای دوستانتان هم بفرستید
اوه اوه ببین جواد چه جوری خواهرش رو از فکرای ... در میاره.. بچه‌ها کانال خصوصی به کجاها رسیده و‌ شوما اینحایید!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبر زِ مویِ سپیدم گمان به عمر دراز؛ جوان زِ حادثه‌ای پیر می‌شود گاهی!🩹 . @SAHELEROMAN |
- . . .
ساحل رمان
و فرمود: - قسم به آن کس که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد؛ اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانَد، آن روز را طولانی می‌کند تا فرزندم مهدی در آن روز قیام کند. سپس عیسی‌بن‌مریم فرود می‌آید و پشت سرش نماز می‌خواند.🕊 • . @SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دوازدهم / قسمت هفتادونهم الان هم که زیر سر دین می‌بینن چون دین مسیحیت که می‌گه می‌خوای به خدا برسی، کلا از همۀ دنیا جدا کن خودتو. دین یهود هم که انحصاریه. اسلامه که داره فعالیت جهانی می‌کنه برای این‌که بگه خدا جدای از زندگی‌تون نیست! پس یه‌طوری جلوه دادن که بدبختی زن و مرد و عقب‌موندگی همۀ دنیا تقصیر دینه. خدا خلق کرده، خدا اولین انسان رو پیامبر آفریده. خدا تمام زیروبم دنیا و انسان رو با یه پیامبر به همه آموزش داده، خدا آخرش هم پذیرای شماست. اول و وسط و آخر خدا جاریه در همۀ امورات ما، همینه که افتادن به جون دین اسلام که بیشتر همۀ بدبختی‌ها از دینه! - دیگه، دیگه، قبول کن ان‌قدر پول و قدرت و شهرت لذت داره که به خاطرش همچین مغالطه‌ای راه بندازند. - مغالطه علت جعلی بهش می‌گن! مهدی دلش نیامد ادامه بدهد، محبوبه را هم کرده بود همراه خودش و شاید حقش این بود که کمی هم تفریح کند. - بله خانوم. شما که ان‌قدر مغالطه‌ها رو خوب بلدی، مشاعره هم بلدی! لب نازک کرد و گفت: - بله آقا، شما که هر بار توی مشاعره باختی و مجبور شدی دست به جیب بشی چرا دیگه! ولی باشه، من پنج هزارتومن، شما پنجاه. دلی دارم خریدار محبت کزوگرم است بازار محبت ت بده! ابروهای مهدی در هم رفت و حق به جانب گفت: - حالا فکر می‌کنم، بحث مغالطه تو دل بروتره! چی بود علت جعلی؟ آره واقعا باید علت عقب‌موندگی جوامع رو دربیارن، . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 این قسمت: ماجرای جواد هاشمی و چشم‌های گلشیفته! 😐 @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا