eitaa logo
🌷سنگر عشق🌷
79 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
860 ویدیو
33 فایل
#معارف اسلامی و #رهبر انقلاب و #شهدا فضای مجازی و اینترنت برای شما سنگری از سنگر های جنگ امروز است . کپی آزاد با ذکر #صلوات مدیر https://eitaa.com/Shahed_zn
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 !‏ 🌷چند روزی که در عملیات کربلای ١٠ بودیم، شب‌ ها، هوا سرد ولی روزها، آفتاب تیزی را داشتیم، از این دو هوائه شدن جز سرما خوردن و قُلنج کردن چیزی عاید ما نمی‌ شد، توی سنگر کوچک و رو بازى که من در آنجا بودم دو مرد میانسال هم بودند که بیشتر کارهای مرا آنها انجام می‌ دادند. 🌷....شب که می‌ شد از شدت سرما می‌ لرزیدیم، یک پیراهن نظامی‌ تا چه اندازه می‌ توانست جلوی سرما را بگیرد؟! وقتی می‌ خوابیدم آن دو مرد میانسال، سنگ و خاک‌ هایی را که برای حفر سنگر درآورده بودیم، به روی من می‌ ریختند تا کمی‌ از لرزش بدنم را بکاهند، چون واقعاً سرد بود، جور نگهبانی ام را آنها می‌ کشیدند. 🌷و جالب‌ تر این که فرمانده گردان کیسه غذا را به دوش مى گذاشت و از پایین قله به بالا می‌ آورد. وقتی فرمانده گردان را آنگونه می‌ دیدم هم خجالت می‌ کشیدم و هم تعجب می‌ کردم، مگر می‌ شود فرمانده گردانی در حمل غذای نیروهایش کیسه به دوش بگیرد؟! : رزمنده دلاور یوسف حسین‌ نژاد 💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
تـو بایـد باشی تا روز هایم پر شود از نور پر شود از و دقایقم از و باشهدا بودن لبریز گردد ... تــو باید باشی
🌷سنگر عشق🌷
💖💐💕🔆💕💐💖 #داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_سوم ساعت ۱
💖💐💕🔆💕💐💖 📚داستان واقعی و بسیار جذاب یادمه یه بار سال اول دبیرستان بودم برای عید مارو تعطیل نمیکردن منو یه اکیپ از بچه ها شیشه های مدرسه آوردیم پایین بخاطر بی حجابیم از مدرسه اخراج شدم منم ک غد و لجباز لج کردم مدرسه نرفتم دیگه سر لجبازی هام مدرسه نرفتم و ترک تحصیل کردم یه سالی از درس و مدرسه عقب موندم بعد از اون یه سال پدرم منو تو مدرسه بزرگسالان ثبت نام کرد سن های دانش آموزای کلاس ما زیاد باهم فاصله نداشت تقریبا ۱۷-۲۵بودیم همه جور تیپ تو بچه ها بود روز اول ک رفتم مدرسه دیدم تو کلاسمون یه دختر خیلی محجبه هست پیش خودم گفتم ترلان این دختره جون میده برای اذیت کردن 😁😁😁 دبیر زیست وارد کلاس شد اسمها ک خوند فهمیدم اسمش فاطمه سادات است فامیلیشم حسینی اسم منو ک خوند تا گفت حنانه محکم کوبیدم رو میز گفتم اسم من ترلانه فهمیدید فاطمه سادات از پشت بازومو کشید گفت زشته حنانه خانم چه خبرته دختر معلم عزت و احترام داره برگشتم سمتش و گفتم تو چی میگی دختریه امل فاطمه سادات :😳😳🙄🙄🙄 من :😡😡😡😡 هیچوقت فکرشم نمیکردم این دختر بزرگترین تغییر در زندگیم انجام بده بعد چندروز از بچه ها شنیدم فاطمه سادات ۲۱سالشه متاهله و یه دختر یک ساله داره همسرشم طلبه اس بخاطر دخترش یکی دوسالی ترک تحصیل کرده سر کلاس بودیم دبیر جبر و احتمالات فاطمه سادات را صدا کرد پای تخته منم از قصد براش زیر پای انداختم 😁😁 نزدیک بود سرش بشکنه ک سریع خودشو جمع کرد چقدر اذیتش میکردم طفلک را اما اون شدیدا صبور بود یه بار تو حیاط مدرسه نشسته بودم که اومد پیشم نشست ... : بانو....ش
ڪاش ٺقدیر شهـادٺ🌷 بہ سرانجام شود... و ڪسےهسٺ ڪہ میلش شده گمنام شود💔 عشق یعنے حرم بےبے و من مےدانم! بایداین سربرود ٺادلم آرام شود🌹 لبیڪ یا زینب (س) شبتون شهدایی ☘☘☘
مبعث، روز بیداری عاطفه هایی است که در خواب عظیم غفلت انسانیتْ آرمیده بودند. روز شکوفایی ارزش هایی است که قرن ها در خاک تیره جهلْ مدفون می شد. روز برانگیختن خردهایی است که در کابوس دهشت ناک هوس پرستی ها، خرافه گرایی ها و جهل پیشگی ها، پریشان گشته بود. آن هنگام که پیامبر آخرین در بیست و هفتمین روز رجبْ به نجات انسان ها شتافت، گل های عاطفه از سرزمین دل ها رویید، بذر ارزش ها در دشت تفتیده جان ها پاشیده شد و خِردهای خفته، با بانگ بیدارباش محمّد، طلوعی تازه گرفت. 🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبديلًا شهیدان دفاع مقدس و مدافعان حرم دلاورمردانی بودند که با ایثار و از خودگذشتگی پیام‌آور فتح و ظفر لقب گرفتند؛ آنهایی که شجاعانه به مصاف خطر رفتند و بدین گونه گفتمان و تفکر پایداری را در این سرزمین نهادینه کردند و امروز در آستانه 22 اسفند روز بزرگداشت شهدا، تمام قد در برابر ایثار و حماسه‌های این عزیزان ادای احترام می‌کنیم؛ همان شهدایی که در مسیر مبارزه با استکبار، استبداد، تجاوز به حقوق انسانی و الهی با از خودگذشتگی، عزیزترین هستی خود یعنی جان خویش را تقدیم کرده و از همه تعلقات مادی و معنوی خود خاضعانه و عارفانه گذشتند و برای همیشه به اسطوره‌های تاریخ تبدیل شدند.🌷🌷
🌷 🌷يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اين‌طور سرحال شدى!» پاسخ داد: «ديشب وقتى استتار كرده بوديم، در خواب، صحراى وسيعى را در مقابلم ديدم و آقايى را كه صورتش مى ‌درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مى ‌شود؟» فرمودند: «پيروزى با شماست ولى اگر پيروزى واقعى را مى ‌خواهيد، براى فرج من دعا كنيد.» 🌷باز پرسيدم: «آقا من مى شوم؟ فرمودند: «اگر بخواهى، بله. تو در همين مسير مى ‌شوى، به اين نشانى كه از سينه به بالا چيزى از بدنت باقى نمى ماند. به برونسى بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.» 🌷اين طلبه وصيت‌نامه‌اش را نوشت و از خواست كه هر وقت شد، جنازه‌اش را به قم برساند. چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ى جوان شد و از سينه به بالا، چيزى از بدنش نماند. 📚 كتاب ١٥ آيه، صفحه ٩١ راوى: محمد قاسمى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: اقتدار و سلاح ایجاد کردن برای این است که دشمن را بترسانیم، بحث غیر دشمنی نیست 🔹در داخل کشور یک گروهی از روشنفکر نماها که سال‌ها پیش عنوان دگر اندیش را در مقابل جمهوری اسلامی قرار دادند، من در یک سخنرانی گفتم که ما با دگر‌اندیشی شما مشکلی نداریم، اما دشمنی نکنید. 🔹این دشمن را از اول انقلاب آزمودیم، از روز اول انقلاب با اینکه خیلی گذشت‌ها نسبت به بیگانگان و دیگران کرد، توطئه‌ها شروع شد، بیش از همه آمریکا و بعد هم دیگران. 🇮🇷🌹🇮🇷
17.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸اینجا محل عشق بازی شهدا با خداست 🔸اینجا شبیه ترین نقطه به کربلاست 🔸اینجا معطر به عطر چادر خاکی مادر شهداست 🔸کانال کمیل جایی است که ابراهیم با لب عطشان سر بر دامن مولا گذاشته است. 🌷شادی روح شهدای کمیل صلوات🌷
‍ نزدیک عملیات بود می دانستم دختردار شده یک روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون گفتم : این چیه؟ گفت : عکس دخترمه گفتم : بده ببینمش گفت: خودم هنوز ندیده مش گفتم : چرا؟ گفت: الان موقع عملیاته ، می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه بعد... شهید مهدی زین الدین ❤️ پاس داریم یاد مردترین مردان سرزمینمان را
، خالصانه و با بینش و آگاهی ، دل خود را به منبع قدرت لایزال گره زدند و ترسی به دل راه ندادند و شجاعانه و تا شهادت دست از مبارزه برنداشتند و عزت و استقلال میهن را با خون خود خریدند و تاریخ گواه است و به نظاره نشسته آن جان فشانی ها را. 🇮🇷🌹🇮🇷
🌷سنگر عشق🌷
💖💐💕🔆💕💐💖 #داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_چهارم یادم
💖💐💕🔆💕💐💖 📚داستان واقعی و بسیار جذاب فاطمه سادات: حنانه -میشه این اسم به من نگی 😡😡😡 فاطمه سادات : باشه اما اگه معنیش بفهمی دیگه ازش بدت نمیاد -میشه دست از سرمن برداری فاطمه سادات : ترلان محرمه ماه امام حسین(علیه السلام ) -نمیشناسم 😕😕😕 فاطمه سادات : میشه بیای با ما بریم جنوب ؟ -فاطمه میشه بامن همکلام نشی 😡😡 من از آدمای هم تیپ و هم قیافه تو اصلا خوشم نمیاد فاطمه:اما من از تو خیلی خوشم میاد دوست دارم باهم دوست باشیم -وای دست از سرم بردار عجب گیری کردما چندماه از مدرسه رفتنمون میگذشت شاید پنجم اسفند بود فاطمه سادات وارد کلاس شد بلند گفت: بچه ها پایگاه ما ۷فروردین میبره جنوب هرکسی خواست تشریف بیاره اسم بنویسه خیلی از بچه ها رفتن اسم نوشتن منم یه اکیپ ۱۵نفره جمع کردم رفتم پایگاه که اسم بنویسیم برای جنوب اما....... .... : بانو....ش
نقطه ے وصل مان به نقطه ے رهایے از ...!! ❤️ مدافع حرم شبتون شهدایے 🌙🕊 ☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ حسینی بمان با صدای امیر عباسی و گروه سرود احلی من العسل ۲۲ اسفند ماه روز بزرگداشت شهدا گرامی باد🌷🌷🌷🌷🌷
ضد یمنی آمریکا و اروپا در حمایت از عربستان 🔹آمریکا و کشورهای ایتالیا، فرانسه، انگلیس و آلمان در بیانیه‌ای مشترک علیه یمن، حملات به مواضع ائتلاف در شهر مارب را محکوم کردند. 🔸در این بیانیه هیچ اشاره‌ای به جنایات سعودی در یمن نشده است. وقاحت در این حدش نوبره 🤔 ❌♦️❌
از خصوصيات رفتاري‌شان روحيه تلاش و همت مسئوليت‌پذيري بود، اهل سستي و تنبلي نبود، حتي در وصيتنامه‌اش نوشته است براي اين انقلاب سستي نكنيد، خيلي پرتلاش و خستگي‌ناپذير بود، براي خدا كار مي‌كرد و اهل ريا نبود در نهايت تواضع و فروتني بود. اگر جايي كار انجام مي‌داد دوست نداشت كسي ببيند، حتي سوريه رفتنش را دوست نداشت كسي بداند، حتي اخيراً مسئوليت‌هايي به او دادند و كسي خبر نداشت، مصطفي در عين دينداري روحيه شادي داشت، بداخلاق نبود، با بچه‌ها در كنار او احساس خوشبختي مي‌كردم، آقا مصطفي با روحيه و قوي بود، سال 94 يك‌بار در سوريه زخمي شد، اما مي‌گفت چيزي نشده و سعي مي‌كرد نگرانش نشويم. 🌷 🌷 ولادت: ۱۳۶۱/۸/۲۲ آمل، مازندران :۱۳۹۵/۱۱/۲۶درعا،سوریه 💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
🌹 فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. 🌹 عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. 🌹 مرگی از راه کشته شدن است، که آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن فی سبیل الله انتخاب می کند یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر (ص) شریفترین و بالاترین نوع مردن است . (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَه ) 🌷 ۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی باد . 🇮🇷🌹🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️چرا من شهید نمیشم؟! 🇮🇷 رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای نقل میکنند از خاطرات یکی از رزمندگان که یک شب در خواب رفیق شهیدش را میبیند و میگوید دستشو محکم گرفتم گفتم باید به من بگی راهکار این قضیه چیه ؟ این را به من بگو ، چرا من نمیشم ؟ یک نگاهی به من کرد و گفت : راهکارش اشکه اشک 🇮🇷🌹🇮🇷
🌷 ! 🌷در عمليات خيبر يه روز شيميايى زدند. يكى از بچه‌ها گفت: «شنيده‌ام براى جلوگيرى از شيميايى شدن، پارچه‌اي را خيس كرده و مقابل دهان و بينى خود مى گيرند.» خيلى سريع براى يافتن دستمال خيس به سمت سنگر دويديم. 🌷داخل سنگر، هر كس به دنبال آب و دستمال مى ‌گشت كه جواد، ظرف آبى را روى پتويى ريخت و گفت: «بچه‌ها بياييد و هر يك گوشه‌اى از اين پتو را جلوى دهان و بينيتان بگيريد». 🌷ناگهان متوجه شديم كه بوى پتو از بوى شيميايى هم بدتر است. چون ظهر همان روز مقدارى آبگوشت روى آن ريخته بود و بچه‌ها آن را همان‌طور جمع كرده و در گوشه‌اى گذاشته بودند تا در فرصتى مناسب بشويند. خلاصه، جواد در اين موقعيت با خنده گفت: «اَه اَه! بوى اين پتو از شيميايى بدتره!» شليك خنده‌ به هوا رفت!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرده فروش نیستم همه را عمده میدهم یکجا جوانی ام همه نذر تو یا حسین... ‌
💖💐💕🔆💕💐💖 📚داستان واقعی و بسیار جذاب مسئول ثبت نام گفت شمارو ثبت نمیکنم 😊😊 مسئول ثبت نام یه آقا بود -چراااا جناب اخوی 😡😡😡😡 مسئول ثبت نام: خواهرمن چه خبرته پایگاه گذاشتی سرت آخه ؟؟😕😕 -ببین جناب برادر یا مارو ثبت نام میکنی یا این پایگاه را رو سرت خراب میکنم 😡😡 مسئول ثبت نام: یعنی چی خواهرم 😡😡 مودب باشید 😡😡😡 -ببین جناب برادر خود دانی باید مارو ثبت نام کنی جناب مسئول : ای بابا عجب گیری کردیم شوهر فاطمه وارد پایگاه شد گفت : آقای کتابی ثبت نامشون کنید همشون رو بامسئولیت من ثبت نام کن بعد رو به من گفت : خانم معروفی ۷فروردین ساعت ۵صبح پیش امامزاده صالح باشید با لحنی گفتم: ۵صبح مگه چ خبره میخایم بریم کله پاچه ای 😂😂 اصلا امامزاده صالح دیگه کجاست؟😂😂 اون آقای مسئول ثبت نام ک فهمیدم فامیلش کتابیه با عصبانیت پاشد گفت : خانم محترم بفهم چی میگین 😡😡😡 الله اکبر 😡😡😡 سید محسن(شوهرفاطمه): علی جان آرام برادرمن خانم معروفی آدرس را خانم حسینی بهتون میدن ۷فروردین منتظرتون هستیم یاعلی... .... : بانو....ش
یا علی اکبر ع این صحنہ دلت را بہ ڪجا مے برد...؟؟؟ صورت به صورت علی گذاشت دلش آروم نگرفت...😭 شونه به شونه علی خوابید دلش آروم نگرفت... شهیدمدافع حرم شبتون شهدایی
شهدا بصیرتی عمارگونه داشتند و با درک شرایط زمانه خویش جان خود را در راه حفظ آرمان‌ها و ارزش‌ها فدا کردند تا ثابت کنند که هیچ چیز در برابر این آرمان‌ها و ارزش‌ها ارزشی ندارد و به همه آموختند که باید آماده باشیم تا رزمنده راه این باورها باشیم و در مقابل کسانی که برای شکست و نابودی ملت ایران قسم خورده‌اند جانانه و قهرمانانه بایستیم 🌷
امـروز در آهنگ صبــح شعـری باید گفت؛ پُر از طلوع ، قصه ای باید گفت؛ پُر از احساس ، و ترانه ای خواند پُر از پرواز . . .
فقط یک آرزو دارم....!!! گفت: «توی دنیا بعد از شهادت فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم». تعجب کردیم.  بعد گفت: «یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی » والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد بردنش خورده بود به گلوش. وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد. می گفت: آرزوی دیگه ای ندارم مگر . 23 اسفند 🌹 💜 اللهم عجل لولیک الفرج💜
🌹شهید ماه اسفند؛ سردار 🌹سهم خانواده من 🌹همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد . فصل بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. 🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🌹 بعد از ، همان رفيقش می‌گفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. 23 اسفند 📚منبع: برگرفته از کتاب خاک‌های نرم کوشک 💜 اللهم عجل لولیک الفرج💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 «اللهم انا لا نعلم منهم الا خیرا، خدایا! ما جز خیر و خوبی از ایشان ندیده‌ایم» ✅ زندگی برای شهادت و شهادت برای زندگی شاید زیباترین جمله برای توصیف چهار دهه از عمر پر برکت سردار سرافراز اسلام 🌷شهید حاج قاسم سلیمانی باشد همان خورشید تابناک آسمان مقاومت که طی سال‌های خدمتش به جهان اسلام شهادت و زندگی را در یک نفس جرعه جرعه سر می‌کشید . 🇮🇷🌹🇮🇷
تابستان‌ها با خانواده‌ خود به روستا می‌رفت و به کودکان روستایی قرآن می‌آموخت.از آنجایی که بسیار با محبت و مهربان بود کودکان شیفته او شده بودند به گونه‌ای که هنگام بازگشت به تهران، بچه‌های روستا به خاطر رفتنش بی‌قراری می کردند. او بیشتر شب‌ها در پشت بام به تلاوت قرآن می‌پرداخت و برای اینکه همسایه‌هایشان اذیت نشوند چراغی را روشن نمی‌کرد و زیر نور فانوسی که داشتند این کار را انجام می‌داد 🌹