eitaa logo
سیدالعلماء
1.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
737 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم مسئله‌ی اول در رساله‌ی [تألیف مرحوم آیت الله ، چاپ قدیم] این بود که فرمودند: «من از صمیم دل و یقین راسخ قلب با سراسر وجود و هستی‌ام معتقدم به وجود الله تعالی.» الله تعالی عربی است یعنی خداوند بالذات. خداوند معنایش معلوم نیست. واجب بالذات هم معنایش معلوم نیست؛ این‌ها توضیح می‌خواهد. توضیحش بعدش است. «مبدأ همه‌ی موجودات و سرچشمه‌ی همه‌ی هستی‌ها...»؛ هر جمله‌ای جمله‌ی قبلش را تفسیر می‌کند. وقتی می‌گوید: «من معتقدم با تمام وجودم» این یک مطلب، «یقینِ راسخِ قلب با سراسر وجود» این می‌خواهد بگوید که آن و آن و آن به درد می‌خورد که در وجود انسان یک سر مو باقی نماند مگر این‌که این علم بشود. این بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خیلی سخت به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی می‌گفت: توجه! توجه! دیگر همه‌ی کاری تعطیل می‌شد. تاکسی‌ران‌ها می‌ایستادند، اتوبوس‌ها می‌ایستادند، این‌طرف آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟! یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله!. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که ما می‌خواهیم باشیم، می‌خواهیم موجود باشیم، می‌خواهیم کشته نشویم، این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. می‌گوید این‌طور باید به خدا بود. اگر انسان در خود معتقد هست نه در و و خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده. آن علومی که در در و و به ما می‌دادند آن این‌طوری نبود، بود، بود، بود، بود، آن‌جا به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود. ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی و می‌کنیم هم یک چنین چیزی است. یک سطری بخوانیم، یک امتحانی بدهیم. نه!. این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد نه به درد می‌خورد. آن‌چه که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی - حالا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن‌چه که اصل که پذیرفته باشد و انسان خودش پیش خودش بفهمد که است، آن وقتی است که جان و تن و همه چیزش را مثل یک کف آب در خدا ببیند. وقتی که باران می‌آید این حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ چیزی از خودش ندارد غیر از باران و استخر و آب و این‌ها. فقط یک نمایشی بیشتر نیست. آن هم از بین می‌رود. همه‌ی ماها این‌طور هستیم؛ حتی این ما، این ما، این ما مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، پشه یک‌طور، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور. همه حبابند. حباب‌های مختلفند در قدرت الهی. این‌ها نابودند، موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و باور کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه، این چهار و...، این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم! نه، باید وارد بشویم در خداشناسی. یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع وکیل شدن به درد بخورد. یک محل چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به مردم بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. @seyedololama ص۱ ⬇️
🔺 ﺷﻜﺮﮔﺬاﺭی اﺯ ﻧﻌﻢ الهی 🔹 زبان آمد از بهر شكر و سپاس به غيبت نگرداندش حق‌شناس کسی كه عقلش، را شناخت، ديگر زبانش در اختيار حق می‌افتد. در آيات، اين نکته را می‌رساند. گذرگاهِ قرآن و پند است گوش به بهتان و باطل شنودن مکوش همان‌گونه كه با فهم به می‌گردد؛ هم متوجه هر سخنی نمی‌شود!! اين گوش را درش را ببند؛ نگذار بهش بهتان وارد شود، باطل وارد شود. محترم که در اتوبوس یا بازار یا مغازه وارد می‌شوند بايد نمايش اين مسائل را بدهند. مثل این‌که اين اشعار برای امروز ما وارد شده است. دو چشم از پی صنع باری نكوست زعيب برادر فروگير و دوست نگذار كه از خدا بهره نبرده؛ بی‌كار و بی‌عار بشود و به اين و آن نگاه كند!. شب از بهر آسايش توست و روز مه روشن و مهر گیتی فروز سپهر از برای تو فرّاش‌وار همی گستراند بساط بهار چقدر اين اين گوينده را كرده؟! می‌گوید: ای بشر! فَرّاش خدایی را نگاه كن؛ سپهر و برای تو دارند كار می‌کنند، حيف است!. يك مهمانی كه از خارج وارد می‌شود، در فرودگاه می‌آیند استقبالش، بعد می‌برندش جاهای عالی كه مقامات را آن‌جا می‌برند. خداوند با من و شما اين كار را كرده. ما را در بچگی، از فرودگاهِ زاييده شدن آوردند زیر این و و دستگاه . سپهر از برای تو فرّاش‌وار همی گستراند بساط بهار بهار را بعد از پاييز و زمستان قرار داد، كه قدر معلوم بشود وإلّا اگر همیشه بهار می‌گذاشت که قدر بهار معلوم نمی‌شد. اگر باد و برف است و باران و ميغ وگر رعد چوگان زند برق تيغ همه كار داران فرمان برند كه تخم تو در خاک می‌پرورند شما مثل سفير يک كشور وارد اين خاک شديد، بوستان‌ها و كشت‌زارها دارد برای شما گل درست می‌کند، دسته‌ی گل درست می‌کند، حُقه‌ی انار درست می‌کند، خوشه‌ی انگور درست می‌کند. ديگر چگونه از شما پذيرایی كنند. چرا من و شما بايد به فكر جامدِ غير صالح گرفتار شويم؟!. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺«شجرة النبوة و موضع الرسالة و...» 🔹 نخست از خداوند طلب می‌کند بر اکرم و خاندانش، ولی در قالب "درخت و مخزن و " برای این‌که به گوش بخواند که این جهانی که تو در آن قرار داری، یک جهان پر از و و و مدیریت و تحت اداره است. یک بیابان بی سر و ته نیست که در آن علم و و ، نایاب باشد. جهان موج می‌زند از آثار علم و حیات. فرض بفرمایید که الآن ما در یک سفینه قرار بگیریم و پرتاب شویم به خارج از محیط زمین. آن‌جا هیچ شک نمی‌کنیم به این‌که در یک دستگاه عظیم از نمایش علم و قدرت قرار داریم و خداوند با نمایش دارد خودش را به ما معرفی می‌کند. ولی الآن که روی زمین هستیم، کرده‌ایم به دیدن زمین و سنگ و خاک و سیمان و آهن و دیوار و... اما اگر پرتاب شویم به خارج از محیط زمین، در دید ما زمین دارای درخشندگی بیشتر از ماه خواهد بود. چون زمین چندین برابر ماه است و نورگیری آن زیادتر است، پس درخشندگی آن هم زیادتر است. چشم انسان را از زیبایی خیره می‌کند. یک طرفش ماه، یک طرفش منبع نور و حرارت، بعد هم سیارات در گردش عجیب. این‌جاست که اگر بتواند به خاک می‌افتد، پیشانی بر زمین می‌گذارد و می‌گوید. همه‌ی فاصله‌ی انسان‌های متدین و آگاه با انسان‌های دیگر در یک است، که این غفلت اگر برداشته شود فریادشان به و لا إله إلا الله بلند می‌شود. نقل کرده‌اند که یکی از دانشمندان دوستی داشت که مایل بود او را به متمایل کند، فکر کرد این دوست من چگونه ممکن است غفلتش پاره شود؟ این بود که دستور داد یک متخصص هنرمند، ماکتی از تهیه کند. او هم با آن دقت و ظرافتی که بلد بود، دستگاه کوچکی ساخت، مرکزش ، اطرافش هم و کرات دیگر به طوری‌که این‌ها با هم متصل بودند و به وسیله‌ی برق در مدار خودشان به صورتی‌که به هم برخورد نکنند به دور خورشید می‌گشتند!. یک فیلم تماشایی ایجاد کرد. این را در دفتر کارش گذاشت و بعد از ورود دوستش کلید را زد و این دستگاه شروع کرد به گردش کردن. او یک مرتبه متحیّر شد؛ گفت: دوست من این کار چه کسی بوده که این‌قدر به خرج داده؟! ابتدا جوابی نداد. باز پرسید. او هم گفت: من نمی‌دانم! این اتفاقی درست شده!. گفت: به نظرم می‌خواهی با من شوخی کنی! مگر می‌شود؟!. گفت: خب برادر! تو که درباره‌ی گردش شب و روز و زمین و آسمان یک چنین فکری داری! می‌گویی ما نمی‌دانیم چه شده، این دم و دستگاه همین‌طوری خود به خود، بر ا‌‌‌ثر تأثیر و تأثرات ماده به مرور زمان پیدا شده. این یک‌مرتبه در رفت و تصدیق کرد که نه! من در اشتباه بودم. پس تفاوت بین و در اختلاف در مسائل نیست. فقط در و بی‌هوشی و سُکر است. یک نوع مستی طبیعی در برخی ایجاد شده. این مستی مانند یک ابر اگر زائل بشود انسان فوری معتقد به دستگاه و آفریننده می‌شود و اطاعت می‌کند از برنامه‌های . پس این که می‌گوید: خدایا رحمتت را نازل کن بر این خاندان . آن‌ها را به عنوان درخت معرفی می‌کند؛ «شجرة النبوة و....» انسان را یک مرتبه به خود می‌آورد، می‌گوید: عجب! ما چگونه بی‌گانه هستیم از دستگاه روح‌پرور و از درخت عظیم پُر سایه و سرافراز که در دنیا هست. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خداشناسی 🔹 آن و و به درد انسان می‌خورد که در وجود انسان، یک سر مو باقی نماند، مگر این‌که این علم و بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خطرات خیلی سخت، به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی رادیو می‌گفت: توجه! توجه!، دیگر همه کاری تعطیل می‌شد؛ تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها می‌ایستادند، مردم این‌طرف، آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟ یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که: ما می‌خواهیم سالم و موجود باشیم و کشته نشویم. این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. این‌طور باید به خدا معتقد بود. اگر در خود فقط معتقد هست، نه در و جان و روح خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده و به درد هم نمی‌خورد؛ نه به درد خودش، نه به درد دیگری. آن علمی که در ، در و و به ما می‌دادند، آن علوم، علوم این‌طوری نبود. و و و بود. آن‌جا در کلاس به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود؛ ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی، می‌کنیم هم یک‌چنین چیزی است که یک سطری بخوانیم و یک امتحانی بدهیم. در حالی‌که نه؛ این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد، نه به درد می‌خورد. آن‌که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی -حالا تا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن است که اصل اسلام را پذیرفته باشد و انسان خودش، پیش خودش بفهمد که مسلمان است و این در وقتی است که جان و تن و همه‌چیز خودش را مثل یک کف روی آب، در خدا ببیند. وقتی‌که باران می‌آید، حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ‌چیزی از خودش ندارد غیر از آن‌چه از باران و آب دارد. فقط یک نمایشی بیشتر نیست که آن هم از بین می‌رود؛ همه‌ی ماها این‌طور هستیم. حتی این کهکشان و و ما، مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور؛ همه حباب‌اند. حباب‌های مختلف‌اند در قدرت الهی. این‌ها نابودند از خودشان و موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک‌چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده، دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه. دو، دو تا می‌شود چهار. این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم. نه!. باید جدی وارد بشویم در . یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع مجلس شدن به درد بخورد. حتی موقع کاسب محل شدن به درد بخورد؛ یک چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر دزدی می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. پس این یک موضوعی است که وجود ما را باید بگیرد و هنوز نگرفته است. بنده خودم را عرض می‌کنم شما ان‌شاءالله گرفته باشید. تا دم در این کلاس ما باید کار بکنیم. خیال نکن که حالا یک کاری است که خواندیم و تمام شد. این‌ها حرف‌های دبستان و دبیرستان است. خداشناسی یک‌چیز مهمی است که بعضی از پیغمبر از عهده‌اش برنیامدند و رفوزه شدند! با این‌که در بهترین کلاس‌های دنیا شرکت کرده بودند که مدیر و و ناظمش، خدا بود. خطرناک است و چیز مهمی است!. یک‌وقتی یادم می‌آید که جناب معظم صحبت می‌کرد در . گویا شنیدم که می‌فرمود که «بعضی از روشن‌فکرها دارند رو به جای دیگر عقب‌گرد می‌کنند و به اسلام پشت می‌کنند»؛ واقعش این‌طوری است و مخصوص هم نیست، هم همین‌طور است، و هم همین‌طور است، و اساتید هم همین‌طورند. هر کسی در این دنیا یک‌طور دارد؛ یک‌طور امتحان، یک‌طور. یک‌طور. یک‌طور. پس این‌که کسی بخواهد از این امتحانات ان‌شاءالله به در برود، خیلی کار می‌خواهد و خیلی هم نتیجه دارد. یک شاهی و صنار نیست. حتی به قدر ارزش تمام کره‌ی زمین هم نمی‌شود گفت هست. ارزش مسلمانی و اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است. ۷۷٫۳٫۹ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🏴 سال‌روز تخریب قبور ائمه علیهم‌السلام به دست جنایت‌کار‌؛ (۸ المکرم ۱۳۴۴ق=۳۱ ۱۳۰۵ش) 🔺 مقایسه‌ی بین عقیده‌ی شیعه و وهابیت درباره‌ی حیات و مرگ اولیای الهی 🔹 ما این دانش را داریم که و زنده هستند نه این‌که مرگی داشته باشند، مثل این‌که می‌میرند!. مثل عقیده‌ی های که می‌گویند: خود پیامبر و تمام وقتی می‌میرند با مرده‌های دیگر هیچ فرقی نمی‌کنند! هیچ کاری از آن‌ها ساخته نیست! اگر شما به آن‌ها عرض غصه و غمی بکنید؛ مثل این است که شما با دیوار و درخت صحبت کردید، نه جوابی در کار است و نه فهمی و نه خطابی!. اما می‌گوید: خدایا من معتقدم به بودن آن‌ها. این ، اعتقاد است و اعتقاد قلبی هم باید با درست شود. مثلاً ما الآن روی قرار داریم و زمین با سرعت مافوق جت در حال حرکت است. ما معتقدیم جاذبه‌ای وجود دارد که ما را نگه داشته و پرتاب نمی‌شویم، اما آن را نمی‌بینیم، ولی می‌بینیم با این‌که زمین متحرک است و حرکتش بسیار سریع است و باید هرچه رویش هست به این طرف و آن طرف پرتاب شود، اما همه‌ی این‌ها روی زمین قرار گرفته‌اند و ما هم بر روی آن راه می‌رویم، می‌خوابیم و آسوده‌ایم، لذا می‌فهمیم یک نیروی جاذبه‌ای را خداوند در این زمین قرار داده است که هر چه در اطراف آن هست را نگه می‌دارد و نمی‌گذارد دور شود؛ درباره‌ی اعتقاد قلبی هم همین حرف هست. ما باید در ، و علمیه همان‌طور که به جاذبه، علم پیدا کردیم و خاطرمان جمع شد که هنگام شب که می‌خوابیم به آسمان پرتاب نمی‌شویم، همان‌طور با نیروی و دانش و ، خودمان را متصل به خدا؛ به نام مان و بدانیم که این‌ها مایه‌ی حفظ زمین، نیروی جاذبه، نیروی خورشید، هوا و ... هستند. همه‌چیز به برکت وجود آن‌ها برقرار است و دنیا هم به امید آن‌ها می‌چرخد؛ چون عاقبت به دست آن‌ها می‌رسد. زمین و زمان خدا است که برای آن‌ها قرار داده شده است. لذا هیچ‌وقت این که خودمان را بکشیم تا از غصه راحت بشویم با این اعتقادات نمی‌سازد. اما آن‌ها که این اعتقادات را ندارند تا دیدند مقداری ناراحتی وجود دارد؛ ناچارند که کنند تا از این ناراحتی‌ها خلاص شوند!. به عقیده‌ی خودشان چون خبری بعد از نیست، می‌گویند: دیگر راحت می‌شویم!. اما ما می‌گوییم طبق و این‌گونه نیست، بلکه اگر کسی در این راضی به آن‌چه خدا برای او خواسته، نشد؛ به وسیله‌ی خودکشی و مردن کارش مشکل‌تر می‌شود!. چون خدای جهان اجازه‌ی نابود شدن به کسی نداده است. می‌تواند از به در بیاید، از بیداری به خواب در بیاید، از تنفس به مرگ در بیاید اما فقط تنفسش از بین می‌رود و از این هوا استفاده نمی‌کند، بقیه‌ی مسائل موجود است. جای دیگر نمی‌رود بلکه گرفتار است و مأمورین او را می‌گیرند. هر کسی از این دنیا وارد جهان پس از این جهان می‌شود، گرفتار مأمورین است و یک نفر هم نمی‌تواند خودش را مخفی و رها کند. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 لوازم روحانیت در نسل جوان 🔹 #جوانان عزیز باید از حالا ملتفت باشند که یک درصد از روحانیت #درس خواندن است و ۹۹ درصد آن بینایی و شنوایی در جهان و #انسان است. انسان باید در خودش بیندیشد و ببیند که چه صنایعی در خلقتِ او هم‌چون #چشم و #گوش و #مغز و #ریه و #قلب او، انجام گرفته. و این‌ها به چه دلیل بوده؟ چه نیازی بوده که این ساختمان عجیب و غریب به نام یک انسان #خلق شود؟ آن‌وقت ارتباط یک انسان با #زمین و #آسمان معلوم می‌شود. این #ریه که در درون ما هست، هیچ ثانیه‌ای نیست که از این هوا بی‌نیاز باشد و این هوا با این کثرت در دسترس این ریه‌ها قرار دارد. و این ساختمان پای ما که مناسب با زمین و راه رفتن است و این مناسبت سر و مغز و #اعصاب ما که باید در جای محکمی قرار بگیرد و فرمانده وجود ما باشد. در همه‌ی این‌ها #فکر کند و یادداشت بر دارد و کتاب‌های مناسب با این مسائل همیشه همراهش باشد، تا این‌که به‌وسیله‌ی #بینش و بینایی #عقلی و روشن شدن بینایی #فطری که در وجود ما هست، به این حالی که گفته شد، نزدیک شود، که در این‌صورت کم‌کم وارد بهشت #خداشناسی می‌شود. دیگر #دنیا و عیاشی‌های دنیا از نظرش می‌افتد. وقتی تنها در یک حجره با #روزه داری مشغول #عبادت شد، خودش را در #بهشت می‌بیند و می‌فهمد که این دنیا برای چه خلق شده. و انسان برای چه آفریده شده است. کم‌کم با #راز و رمز #خلقت آشنا می‌شود. آن‌وقت از #قرآن و #نهج_البلاغه سر در می‌آورد. این‌ها لوازم #روحانیت است. ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی در آستانه‌ی شب و روز بسیار مبارک #دحوالأرض (۲۵ #ذی_القعدة الحرام)، ارائه می‌گردد. 🔺 اهمیت
⬇️ ص۲ 🔹 خب حالا دست چه‌جوری برای من و شما گندم فراهم کرده؟ جو فراهم کرده؟ ذرت فراهم کرده؟ همین‌طور یکی یکی اسم این ها را ببر؛ میوه‌ها: انگور، انار، خربزه، هندوانه، موز، همین‌طور بگو، بشمار. ببین این‌ها چه‌جوری فراهم شده؟ ما از پشت شیشه باید نگاه کنیم، دست قدرت حق‌تعالی را ببینیم، بوسه بزنیم، بوسه همین است، این است، این بوسه‌گاه تشکر آمیز من و شماست بر درِ خانه‌ی خدا. این است: تکان خوردن و بیدار شدن و دست لطف مُعطی و مُحسن این جهان را بوسیدن و از او تشکر کردن. آن‌وقت او این تشکر را به حساب می‌گذارد. برای او که سودی ندارد. حالا تمام این شش میلیارد جمعیت به سجده بیفتند یا به رقص بپردازند، مشروب بخورند. برای او چه فرقی می‌کند؟ ولی وقتی که این‌ها انسانیت نشان دادند، عطوفت، مرحومیت او، او، او را نشان دادند، آن‌وقت قابلیت آن دومی را پیدا می‌کنند. رحمت اولی که آن‌ها را ساخته بود باعث شد که قدر او را بدانند و قابلیت رحمت ثانوی پیدا کنند. و لذا این بزرگوار [مرحوم میرزا جواد آقا ] می‌فرماید که: «عن امیرالمؤمنین علیه‌السلام: اوَّلُ رحمةٍ نَزَلَت مِنَ السَّماء الی الاَرض فی خَمسٍ و عِشرین مِن ذی‌القعدة»؛ اول رحمتی که از جانب این جهان -که اسمش سماء هست- به زمین رسید، در بیست و پنجم ماه ذی‌القعده بود. لذا برای دست‌بوسیِ منعم و محسن و بخشنده و ارحم‌الراحمینی که داریم، هر کسی بگیرد، در آن روز و در شبش کند، آن بخشنده، این رحمت دومی را به او پاداش می‌دهد. آن‌ چه است؟؛ «فَلَهُ عِبادة مِئة سِنَة صام نهارَها و قامَ لَیلَها»؛ صد سال اگر زنده باشد، سالم باشد، هر روز روزه بگیرد و هر شب عبادت کند، در همین یک روز و یک شب جایش می‌گذارد. مثل این‌که شما یک ارمغانی پیش یک بزرگی می‌گذارید؛ یک سکه‌ای، چیزی می‌گذاری، آن هم دست در جیب می‌کند و یک مشت سکه می‌ریزد در دامن شما. این الهی است. روایت از علیه‌السلام است که فرمود: «...وَ اَیُّما جَماعَةٍ اِجتَمَعَت ذلک الیوم فی ذکرِ رَبِّهِم عزَّوجلّ»؛ هر چند نفری که پیدا شدند، حالا دو نفر، سه نفر، ده نفر که این‌ها ملتفت شدند امروز روزی است که این را برای آن‌ها ساخته‌اند و اجداد آن‌ها را در این‌جا سکونت داده‌اند و این غذاها و خوراک‌ها و میوه‌ها را در آن پخش کرده‌اند، تا حالا که نوبت این‌ها شده، این‌ها آمدند دور هم جمع شدند؛ «فی ذِکرِ رَبِّهِم»؛ یعنی خدا کردند؛ یاد خدا یعنی همین که عرض شد، نه این‌که آدم تسبیح دست بگیرد و یک ذکری را بگوید که نفهمد معنی این ذکر چی هست! خدا، نام خدا بردنِ در دل است. باید نام خدا در او وارد بشود. اگر این‌ها از هر قومی، هر گروهی، ولو دو نفر، جمع شدند با یکدیگر در «ذِکرِ رَبّ» و یادآوری نعمت‌های الهی در این روز؛ «لم یَتَفَرَّقوا حتی یُعطوا سُؤلَهُم» این‌ها هنوز پخش نشده‌اند، از هم دور نشده‌اند، خداوند هایشان را روا می‌کند. «و یَنزِلُ فی ذلکَ الیَوم الف الف رحمة»؛ هزار هزار الهی در این روز پخش می‌شود، برای کسانی‌که این روز را روزه می‌گیرند و این شب را عبادت می‌کنند. ۸۵٫۹٫۱۹ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _________ ۱) [ ] ۲) [ ص ۱۹۱] @seyedololaman
🔺نعمت‌شماری 🔹 #انسان از صبح که بلند می‌شود و پای #درس و کلاسی می‌رود، در همان حال حواسش به این باشد که این #استاد که دارد صحبت می‌کند، کیست؟ از کجا آمده؟ چه شده که ما آمده‌ایم این‌جا و او برای ما صحبت می‌کند؟ چقدر خرج شده در #زمین و #آسمان تا این کلاس برپا شده؟ بنابراین باید قدر این کلاس دانسته شود به این صورت‌که آن‌را #نعمت الهی بدانیم. ولذا باید «بسم الله الرحمن الرحیم» او را وارد کلاس بکند. وقت خروج، «الحمد لله رب العالمین» از درون و #عقل و #قلبش تراوش کند؛ چرا که این استاد، نیم ساعت، یک ساعت تنفس کرد از نفسی که خدا به او داد؛ پس ما #مهمان خدا بودیم، تحت #تعلیم خدا بودیم، ولو این‌که استاد خودش نداند. این روش اقلّ اقلّ زندگی #طلبگی است: به #فکر فرورفتن و هیچ‌گاه از این فکر خارج نشدن! ۸۹٫۱٫۲۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 لحظاتی با دل پاک به نعم الهی فکر کنیم 🔹 ... همین الآن، همین‌جا که در خدمت برادران هستیم کنیم؛ کنیم ما الآن در چه حالی هستیم؟ روی چه هستیم؟ 🔺الآن زیر پای ما با سرعتی مافوق جت دارد حرکت می‌کند؛ آن هم به حرکات مختلف؛ به دور خورشیدش به یک‌جور؛ خیلی سریع، شاید صد برابر یک هواپیما!. و به دور خودش هم باز سریع اما با سرعتی کمتر. 🔺 این شب و روزی که برای ما الآن دارد پیدا می‌شود اگر بخواهیم تشبیه کنیم، باید تشبیه کنیم به یک طفلی که او را در یک گاهواره‌ای خوابانده‌اند و دست‌های پر از لطف و دارند او را می‌چرخانند. 🔶 الآن زمین ما با ما یک همچنین حالی را دارد؛ دارد می‌گردد و در حین گردش چنان مواظب است که این اکسیژن‌ها و هواها از ما دور نشود، ما از روی زمین پرت نشویم، آب‌های اقیانوس بالا و پایین نیایند؛ خشکی‌ها را بگیرند و ما را غرق کنند، حرارت نزدیک نشود ما را بسوزاند، زمین به لرزه درنیاید که زیر پای ما همه چیز فرو برود، و جانورها، مارها، موذی‌ها، عقرب‌ها به جان ما نیفتند، زیاد نشوند، تکثیر نشوند، ابر و باد و مه و خورشید به موقع فعالیت کنند. گندم و جو ها به بار بیاید، میوه‌ها برسند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🌺 یا مقلب القلوب و الابصار  یا مدبر اللیل و النهار  یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
🔺 ﺷﻜﺮﮔﺬاﺭی اﺯ ﻧﻌﻢ الهی 🔹 زبان آمد از بهر شكر و سپاس به غيبت نگرداندش حق‌شناس کسی كه عقلش، را شناخت، ديگر زبانش در اختيار حق می‌افتد. در آيات، اين نکته را می‌رساند. گذرگاهِ قرآن و پند است گوش به بهتان و باطل شنودن مکوش همان‌گونه كه با فهم به می‌گردد؛ هم متوجه هر سخنی نمی‌شود!! اين گوش را درش را ببند؛ نگذار بهش بهتان وارد شود، باطل وارد شود. محترم که در اتوبوس یا بازار یا مغازه وارد می‌شوند بايد نمايش اين مسائل را بدهند. مثل این‌که اين اشعار برای امروز ما وارد شده است. دو چشم از پی صنع باری نكوست زعيب برادر فروگير و دوست نگذار كه از خدا بهره نبرده؛ بی‌كار و بی‌عار بشود و به اين و آن نگاه كند!. شب از بهر آسايش توست و روز مه روشن و مهر گیتی فروز سپهر از برای تو فرّاش‌وار همی گستراند بساط بهار چقدر اين اين گوينده را كرده؟! می‌گوید: ای بشر! فَرّاش خدایی را نگاه كن؛ سپهر و برای تو دارند كار می‌کنند، حيف است!. يك مهمانی كه از خارج وارد می‌شود، در فرودگاه می‌آیند استقبالش، بعد می‌برندش جاهای عالی كه مقامات را آن‌جا می‌برند. خداوند با من و شما اين كار را كرده. ما را در بچگی، از فرودگاهِ زاييده شدن آوردند زیر این و و دستگاه . سپهر از برای تو فرّاش‌وار همی گستراند بساط بهار بهار را بعد از پاييز و زمستان قرار داد، كه قدر معلوم بشود وإلّا اگر همیشه بهار می‌گذاشت که قدر بهار معلوم نمی‌شد. اگر باد و برف است و باران و ميغ وگر رعد چوگان زند برق تيغ همه كار داران فرمان برند كه تخم تو در خاک می‌پرورند شما مثل سفير يک كشور وارد اين خاک شديد، بوستان‌ها و كشت‌زارها دارد برای شما گل درست می‌کند، دسته‌ی گل درست می‌کند، حُقه‌ی انار درست می‌کند، خوشه‌ی انگور درست می‌کند. ديگر چگونه از شما پذيرایی كنند. چرا من و شما بايد به فكر جامدِ غير صالح گرفتار شويم؟!. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🏴 سال‌روز تخریب قبور ائمه علیهم‌السلام به دست جنایت‌کار‌؛ (۸ المکرم ۱۳۴۴ق=۳۱ ۱۳۰۵ش) 🔺 مقایسه‌ی بین عقیده‌ی شیعه و وهابیت درباره‌ی حیات و مرگ اولیای الهی 🔹 ما این دانش را داریم که و زنده هستند نه این‌که مرگی داشته باشند، مثل این‌که مرده‌ها می‌میرند!. مثل عقیده‌ی های که می‌گویند: خود پیامبر و تمام وقتی می‌میرند با مرده‌های دیگر هیچ فرقی نمی‌کنند! هیچ کاری از آن‌ها ساخته نیست! اگر شما به آن‌ها عرض غصه و غمی بکنید؛ مثل این است که شما با دیوار و درخت صحبت کردید، نه جوابی در کار است و نه فهمی و نه خطابی!. اما می‌گوید: خدایا من معتقدم به بودن آن‌ها. این ، اعتقاد است و اعتقاد قلبی هم باید با درست شود. مثلاً ما الآن روی قرار داریم و زمین با سرعت مافوق جت در حال حرکت است. ما معتقدیم جاذبه‌ای وجود دارد که ما را نگه داشته و پرتاب نمی‌شویم، اما آن را نمی‌بینیم، ولی می‌بینیم با این‌که زمین متحرک است و حرکتش بسیار سریع است و باید هرچه رویش هست به این طرف و آن طرف پرتاب شود، اما همه‌ی این‌ها روی زمین قرار گرفته‌اند و ما هم بر روی آن راه می‌رویم، می‌خوابیم و آسوده‌ایم، لذا می‌فهمیم یک نیروی جاذبه‌ای را خداوند در این زمین قرار داده است که هر چه در اطراف آن هست را نگه می‌دارد و نمی‌گذارد دور شود؛ درباره‌ی اعتقاد قلبی هم همین حرف هست. ما باید در ، و علمیه همان‌طور که به جاذبه، علم پیدا کردیم و خاطرمان جمع شد که هنگام شب که می‌خوابیم به آسمان پرتاب نمی‌شویم، همان‌طور با نیروی و دانش و ، خودمان را متصل به خدا؛ به نام مان و بدانیم که این‌ها مایه‌ی حفظ زمین، نیروی جاذبه، نیروی خورشید، هوا و ... هستند. همه‌چیز به برکت وجود آن‌ها برقرار است و دنیا هم به امید آن‌ها می‌چرخد؛ چون عاقبت به دست آن‌ها می‌رسد. زمین و زمان خدا است که برای آن‌ها قرار داده شده است. لذا هیچ‌وقت این که خودمان را بکشیم تا از غصه راحت بشویم با این اعتقادات نمی‌سازد. اما آن‌ها که این اعتقادات را ندارند تا دیدند مقداری ناراحتی وجود دارد؛ ناچارند که کنند تا از این ناراحتی‌ها خلاص شوند!. به عقیده‌ی خودشان چون خبری بعد از نیست، می‌گویند: دیگر راحت می‌شویم!. اما ما می‌گوییم طبق و این‌گونه نیست، بلکه اگر کسی در این راضی به آن‌چه خدا برای او خواسته، نشد؛ به وسیله‌ی خودکشی و مردن کارش مشکل‌تر می‌شود!. چون خدای جهان اجازه‌ی نابود شدن به کسی نداده است. می‌تواند از به در بیاید، از بیداری به خواب در بیاید، از تنفس به مرگ در بیاید اما فقط تنفسش از بین می‌رود و از این هوا استفاده نمی‌کند، بقیه‌ی مسائل موجود است. جای دیگر نمی‌رود بلکه گرفتار است و مأمورین او را می‌گیرند. هر کسی از این دنیا وارد جهان پس از این جهان می‌شود، گرفتار مأمورین است و یک نفر هم نمی‌تواند خودش را مخفی و رها کند. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🏴 سال‌روز تخریب قبور ائمه علیهم‌السلام به دست جنایت‌کار‌؛ (۸ المکرم ۱۳۴۴ق) 🔺 مقایسه‌ی بین عقیده‌ی شیعه و وهابیت درباره‌ی حیات و مرگ اولیای الهی 🔹 ما این دانش را داریم که و زنده هستند نه این‌که مرگی داشته باشند، مثل این‌که مرده‌ها می‌میرند!. مثل عقیده‌ی های که می‌گویند: خود پیامبر و تمام وقتی می‌میرند با مرده‌های دیگر هیچ فرقی نمی‌کنند! هیچ کاری از آن‌ها ساخته نیست! اگر شما به آن‌ها عرض غصه و غمی بکنید؛ مثل این است که شما با دیوار و درخت صحبت کردید، نه جوابی در کار است و نه فهمی و نه خطابی!. اما می‌گوید: خدایا من معتقدم به بودن آن‌ها. این ، اعتقاد است و اعتقاد قلبی هم باید با درست شود. مثلاً ما الآن روی قرار داریم و زمین با سرعت مافوق جت در حال حرکت است. ما معتقدیم جاذبه‌ای وجود دارد که ما را نگه داشته و پرتاب نمی‌شویم، اما آن را نمی‌بینیم، ولی می‌بینیم با این‌که زمین متحرک است و حرکتش بسیار سریع است و باید هرچه رویش هست به این طرف و آن طرف پرتاب شود، اما همه‌ی این‌ها روی زمین قرار گرفته‌اند و ما هم بر روی آن راه می‌رویم، می‌خوابیم و آسوده‌ایم، لذا می‌فهمیم یک نیروی جاذبه‌ای را خداوند در این زمین قرار داده است که هر چه در اطراف آن هست را نگه می‌دارد و نمی‌گذارد دور شود؛ درباره‌ی اعتقاد قلبی هم همین حرف هست. ما باید در ، و علمیه همان‌طور که به جاذبه، علم پیدا کردیم و خاطرمان جمع شد که هنگام شب که می‌خوابیم به آسمان پرتاب نمی‌شویم، همان‌طور با نیروی و دانش و ، خودمان را متصل به خدا؛ به نام مان و بدانیم که این‌ها مایه‌ی حفظ زمین، نیروی جاذبه، نیروی خورشید، هوا و ... هستند. همه‌چیز به برکت وجود آن‌ها برقرار است و دنیا هم به امید آن‌ها می‌چرخد؛ چون عاقبت به دست آن‌ها می‌رسد. زمین و زمان خدا است که برای آن‌ها قرار داده شده است. لذا هیچ‌وقت این که خودمان را بکشیم تا از غصه راحت بشویم با این اعتقادات نمی‌سازد. اما آن‌ها که این اعتقادات را ندارند تا دیدند مقداری ناراحتی وجود دارد؛ ناچارند که کنند تا از این ناراحتی‌ها خلاص شوند!. به عقیده‌ی خودشان چون خبری بعد از نیست، می‌گویند: دیگر راحت می‌شویم!. اما ما می‌گوییم طبق و این‌گونه نیست، بلکه اگر کسی در این راضی به آن‌چه خدا برای او خواسته، نشد؛ به وسیله‌ی خودکشی و مردن کارش مشکل‌تر می‌شود!. چون خدای جهان اجازه‌ی نابود شدن به کسی نداده است. می‌تواند از به در بیاید، از بیداری به خواب در بیاید، از تنفس به مرگ در بیاید اما فقط تنفسش از بین می‌رود و از این هوا استفاده نمی‌کند، بقیه‌ی مسائل موجود است. جای دیگر نمی‌رود بلکه گرفتار است و مأمورین او را می‌گیرند. هر کسی از این دنیا وارد جهان پس از این جهان می‌شود، گرفتار مأمورین است و یک نفر هم نمی‌تواند خودش را مخفی و رها کند. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama