eitaa logo
سیدالعلماء
1.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
737 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
🔺 حضرت علیه‌السلام در حدیث [ حکمت ۱۳۹] می‌فرماید: "النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ"؛ دانشمند متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. 🔹 "وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. "عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست، از ، متحجر و جامد شده و فرمانده‌ی وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! دانش را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، ، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. "وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ" ؛ و عموم مردمی هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفانند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. 💠 آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب ، وقتی استاد خودش، حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!. یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریتند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، همّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! خیال می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این است!. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که انسان دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده -که از من گذشته-، شما از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را إن‌شاءالله به شما لطف کند. و السلام علیکم و رحمه الله ۷۶.۸.۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
ورزش خدایی-@seyedololama.mp3
زمان: حجم: 1.47M
📆روز فرهنگ وآیین زورخانه‌ای؛(۱۷ ) 🔺نمونه‌ای از سیره‌ی مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام 🔹 و و به دور از و ✅آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 مبارزه با دشمن درونی 🔹 حکيم در مسئله‌ی مبارزه با اين چنين می‌فرماید: "تو با دشمن نفس هم خانه‌ای" 🔷 یعنی يک موجودی که اسمش نفس است و با تو در درونت است. "چه در بندِ پيکار بی‌گانه‌ای" 🔷 اين دشمنِ نفس یعنی شما در خانه‌ی ، همسایه‌ی خودت هستی!؛ بنابراين چه کار داری که آیا بی‌گانه‌ای دشمن تو هستند يا نه! و با تو چه خواهند کرد؟! از همه جا واجب‌تر درون خودت است. "عنان باز پيچان نفس از حرام به مردی ز رستم گذشتند و سام" در داستان‌ها می‌خوانیم که در يک و و بوده‌اند، اما اگر می‌خواهی را بشناسی این‌ها را نخوان؛ زيرا مردان آن‌هایی هستند که نفسِ خود را از جلوگيری و مهار می‌کنند و به جاهایی که نبايد دست بزنند دست درازی نمی‌کنند. "تو خود را چو کودک ادب کن به چوب" همان‌طور که وقتی می‌خواهی بچه‌ی خود يا ديگری را کنی ناچاری که يک چوبی را در کنار خودت بگذاری، با خودت هم همين کارها را انجام بده. "به گرز گران مغز مردم مکوب" نبايد کنی که اگر رستم شوی و يک گرزی داشته باشی و يا شوی، می‌توانی آن را به سر بزنی، اين نيست!. هنر تو اين است که مانند تربيت ، بچه‌ی درونت را که خودت هستی بکنی؛ یعنی جنبه‌ی تو، جنبه‌ی تو را تربيت بکند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 مطالبی پیرامون نفاق و خدعه‌ی اصحاب سقیفه و پیروان آن‌ها؛ (۳) 🔹 وقتی آن حدیث کمیل (حکمت ۱۳۹) را شم
🔺 مطالبی پیرامون نفاق و خدعه‌ی اصحاب سقیفه و پیروان آن‌ها؛ (۴) 🔹 این آیات ببینید چه می‌گوید: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوٓا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (۱۱) أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (۱۲) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَآ آمَنَ النَّاسُ قَالُوٓا أَنُؤْمِنُ كَمَآ آمَنَ السُّفَهَآءُ ألَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ»؛ ( :۱۳)؛ معلوم است که این‌ها نمی‌فهمند و تاریک‌اند و روشن نیستند. «أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ (۱۳) وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوٓا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ (۱۴)؛ یک شیاطینی دارند این‌ها؛ در اسلام، گروه ما داشتیم، ولی پیامبر که رحلت می‌کند مثل این‌که نعوذ بالله این شیطنت‌ها و این چیزها برای دوره‌ی ایشان بوده. که بعد دیگر به طور کلی خبری ازش نیست!. «وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوٓا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (۱۴) اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (۱۵) أُولَٰٓئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (۱۶)؛ چند مثال بعد می‌آید برای‌شان و شرح داده می‌شود. و این آیات علاوه بر این‌که تعطیل شد این‌ها و مصداق پیدا کردن این‌ها و کردن درباره‌ی این‌ها، بعدها هم در دوره‌های بعد، همین بلا سر مسلمین آمد، یعنی مثلاً در دوره‌ی که گفتند ما می‌خواهیم به حساب، یک را شرش را از سر امت اسلامی و کنار بزنیم به نام و این‌ها، خب گفتند می‌خواهید چی‌کار کنید؟ گفتند می‌خواهیم درست کنیم، ولی چیزی درست شد ازش که در خود مشروطه‌ای که جلوگیر جائر قاجاریه قرار بود بیاید و حکومت را به دست بگیرد، سیلی به صورت زدند! مدرسی که آن‌جور مقامات داشت در و و و ‌سادگی و مردانگی و قاطعیت و این فضائل در وجود ایشان جمع شده بود، آن هم علناً نه ناپیدا، علناً!. شما می‌توانید تاریخش یا فیلمش یا این‌ها را ببینید که بله سیلی به گوش ایشان زدند. همین‌ها که انتخاب شده بودند برای دادن !. پس معلوم می‌شود که مسئله گروه سوم مردم شوخی‌بردار نیست. باید خیلی حواس‌شان جمع باشد و از این مثال‌هایی که آمده و شرح‌حال این‌ها را بیان کرده، باید ان‌شاءالله استفاده کنیم و در ضمن شما این شرح را هم مطالعه بفرمایید در حدیث نهم در کتاب شرح : «عن ابی عبد الله ‌علیه‌السلام قال: من لقی المسلمین بوجهین و لسانین، جاء یوم القیامة و له لسانان من نار». هر کس با مسلمین با دو رو‌ و دو زبان مواجه بشود، روز حساب قیامت جوری محشور می‌شود که دو آتشین برای او هست!. این ان‌شاءالله شرح‌حال حدیث و حکمت ۱۳۹ با این آیات را خوب فکر کنید، ببینید که چقدر مسائل مهمی در این آیات هست. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین ۸۹/۹/۱۵ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز شهادت مرحوم آیت الله سید حسن مدرس؛ ۱۰ ۱۳۱۸ ش) 🔺 خطر اصحاب نفاق و منافقین 🔹 ... این آیات ببینید چه می‌گوید: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوٓا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (۱۱) أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (۱۲) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَآ آمَنَ النَّاسُ قَالُوٓا أَنُؤْمِنُ كَمَآ آمَنَ السُّفَهَآءُ ألَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ»؛ ( :۱۳)؛ معلوم است که این‌ها نمی‌فهمند و تاریک‌اند و روشن نیستند. «أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ (۱۳) وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوٓا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ (۱۴)؛ یک شیاطینی دارند این‌ها؛ در ، گروه ما داشتیم، ولی که رحلت می‌کند مثل این‌که نعوذ بالله این شیطنت‌ها و این چیزها برای دوره‌ی ایشان بوده، که بعد دیگر به طور کلی خبری ازش نیست!. «وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوٓا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (۱۴) اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (۱۵) أُولَٰٓئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (۱۶)؛ چند مثال بعد می‌آید برای‌شان و شرح داده می‌شود. و این آیات علاوه بر این‌که این‌ها و مصداق پیدا کردن این‌ها و کردن درباره‌ی این‌ها [ بعد از رحلت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله] تعطیل شد، بعدها هم در دوره‌های بعد، همین بلا سر آمد، یعنی مثلاً در دوره‌ی که گفتند ما می‌خواهیم به حساب، یک را شرش را از سر اسلامی و کنار بزنیم به نام و این‌ها، خب گفتند: می‌خواهید چی‌کار کنید؟ گفتند: می‌خواهیم درست کنیم، ولی چیزی درست شد ازش که در خود مشروطه‌ای که جلوگیر جائر قاجاریه قرار بود، بیاید و را به دست بگیرد، سیلی به صورت زدند! مدرسی که آن‌جور مقامات داشت در و و و ‌سادگی و مردانگی و قاطعیت و این فضائل در وجود ایشان جمع شده بود، آن هم علناً نه ناپیدا، علناً!. شما می‌توانید تاریخش یا فیلمش یا این‌ها را ببینید که بله سیلی به گوش ایشان زدند. همین‌ها که انتخاب شده بودند برای دادن !. پس معلوم می‌شود که مسئله گروه سوم مردم [یعنی منافقین] شوخی‌بردار نیست. ۸۹/۹/۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 مطالبی پیرامون شناخت "دانشجوی واقعی" به مناسبت روز دانشجو؛ (۱۶ ) 🔹 حضرت علیه‌السلام در حدیث می‌فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ»؛ متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع افطار در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. «عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست از و متحجر و جامد شده و فرمانده وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، دانش، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. «وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»؛ و عموم هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفان‌اند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب وقتی استاد خودش حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!؛ یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریت‌اند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، هَمَّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که درآمد خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این دانشجو است. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده که از من گذشته، شما جوانان از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را ان‌شاءالله به شما کند. و السلام علیکم و رحمة الله ۷۶/۸/۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺«شجرة النبوة و موضع الرسالة و...» 🔹 نخست از خداوند طلب می‌کند بر اکرم و خاندانش، ولی در قالب "درخت و مخزن و " برای این‌که به گوش بخواند که این جهانی که تو در آن قرار داری، یک جهان پر از و و و مدیریت و تحت اداره است. یک بیابان بی سر و ته نیست که در آن علم و و ، نایاب باشد. جهان موج می‌زند از آثار علم و حیات. فرض بفرمایید که الآن ما در یک سفینه قرار بگیریم و پرتاب شویم به خارج از محیط زمین. آن‌جا هیچ شک نمی‌کنیم به این‌که در یک دستگاه عظیم از نمایش علم و قدرت قرار داریم و خداوند با نمایش دارد خودش را به ما معرفی می‌کند. ولی الآن که روی زمین هستیم، کرده‌ایم به دیدن زمین و سنگ و خاک و سیمان و آهن و دیوار و... اما اگر پرتاب شویم به خارج از محیط زمین، در دید ما زمین دارای درخشندگی بیشتر از ماه خواهد بود. چون زمین چندین برابر ماه است و نورگیری آن زیادتر است، پس درخشندگی آن هم زیادتر است. چشم انسان را از زیبایی خیره می‌کند. یک طرفش ماه، یک طرفش منبع نور و حرارت، بعد هم سیارات در گردش عجیب. این‌جاست که اگر بتواند به خاک می‌افتد، پیشانی بر زمین می‌گذارد و می‌گوید. همه‌ی فاصله‌ی انسان‌های متدین و آگاه با انسان‌های دیگر در یک است، که این غفلت اگر برداشته شود فریادشان به و لا إله إلا الله بلند می‌شود. نقل کرده‌اند که یکی از دانشمندان دوستی داشت که مایل بود او را به متمایل کند، فکر کرد این دوست من چگونه ممکن است غفلتش پاره شود؟ این بود که دستور داد یک متخصص هنرمند، ماکتی از تهیه کند. او هم با آن دقت و ظرافتی که بلد بود، دستگاه کوچکی ساخت، مرکزش ، اطرافش هم و کرات دیگر به طوری‌که این‌ها با هم متصل بودند و به وسیله‌ی برق در مدار خودشان به صورتی‌که به هم برخورد نکنند به دور خورشید می‌گشتند!. یک فیلم تماشایی ایجاد کرد. این را در دفتر کارش گذاشت و بعد از ورود دوستش کلید را زد و این دستگاه شروع کرد به گردش کردن. او یک مرتبه متحیّر شد؛ گفت: دوست من این کار چه کسی بوده که این‌قدر به خرج داده؟! ابتدا جوابی نداد. باز پرسید. او هم گفت: من نمی‌دانم! این اتفاقی درست شده!. گفت: به نظرم می‌خواهی با من شوخی کنی! مگر می‌شود؟!. گفت: خب برادر! تو که درباره‌ی گردش شب و روز و زمین و آسمان یک چنین فکری داری! می‌گویی ما نمی‌دانیم چه شده، این دم و دستگاه همین‌طوری خود به خود، بر ا‌‌‌ثر تأثیر و تأثرات ماده به مرور زمان پیدا شده. این یک‌مرتبه در رفت و تصدیق کرد که نه! من در اشتباه بودم. پس تفاوت بین و در اختلاف در مسائل نیست. فقط در و بی‌هوشی و سُکر است. یک نوع مستی طبیعی در برخی ایجاد شده. این مستی مانند یک ابر اگر زائل بشود انسان فوری معتقد به دستگاه و آفریننده می‌شود و اطاعت می‌کند از برنامه‌های . پس این که می‌گوید: خدایا رحمتت را نازل کن بر این خاندان . آن‌ها را به عنوان درخت معرفی می‌کند؛ «شجرة النبوة و....» انسان را یک مرتبه به خود می‌آورد، می‌گوید: عجب! ما چگونه بی‌گانه هستیم از دستگاه روح‌پرور و از درخت عظیم پُر سایه و سرافراز که در دنیا هست. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 ورود به ماه رمضان با کفر! 🔹 در کتاب در دعای شب آخر و شب اول این عبارت هست: «اللهم ما کان فی قلبی من شک و ریبة أو جحود أو قنوط أو فرح أو بذخ أو بطر أو خیلاء أو ریاء أو سمعة أو شقاق أو نفاق أو کفر...» امام علیه‌السلام دعایی برای ما آورده که آخر ماه شعبان بخوانیم که خدایا هرچه در ما از است! این‌ها را خواهش می‌کنم برطرف کنی، مرا کنی. پس ما، ما، ما، ما، از بالا تا پایین، ، ، همه یک‌جور کفری درونش هست!؛ کفر به الاهی. به این معنا که مثلاً چاقو را بر می‌داریم، هلو را پاره می‌کنیم، ولی هنری که این‌جا به خرج رفته، اصلاً یادمان نیست. مثل این‌که این یک خشتی است افتاده روی زمین، برداشتیم، می‌خواهیم استفاده کنیم!. باباجون این یک لقمه‌ی عجیبی است!. است. هنری که سال‌ها و قرن‌ها بشر باید در این ها بکند ولی نمی‌کند. پس است. پس اجتماعات و ها کفرانه است به نعمت‌های الاهی. «اللهم ماکان فی قلبی من شک... أو فسوق أو عصیان أو عظمة أو شئ لا تحب فأسئلک أن تبدلنی مکانه ایمانا بوعدک و وفاء بعهدک...» خدایا این‌ها را برای من عوض کن. من را جاروب کن. مهمان کثیفی هستم. اگر یک کارگر فاضلاب یادش رفته باشد که امشب است، با فاضلابی بیاید، یک‌مرتبه درب خانه، چه می‌گوید؟ می‌گوید حمام کجاست؟ صاحب‌خانه! من را کن به حمام. اول بروم آن‌جا. یک دست لباس هم به من امروز عاریه بده که من بتوانم سر سفره حاضر شوم. ما باید در ماه این‌جوری عرض کنیم پیش خدا. خدایا ما را عوض کن به جای این‌ها: «ایماناً بوعدک و وفاءً بعهدک و رضاً بقضائک و زهداً فی الدنیا»؛ اصلاً علاقه‌ی به غیر خودت در ما نماند که کثافت است. با کثافت داریم سر سفره‌ی احسان تو می‌نشینیم. ما را پاک کن. اول برویم حمام، پاک بشویم، بعد بیاییم سر سفره‌ی تو. «و رغبةً فیما عندک و أثرةً و طمأنینةً و توبةً نصوحاً.» این هم دعای شب آخر این ماه است، هم دعای شب اول ماه است، هم برنامه‌ی ما تا آخر عمر است. که وقتی می‌میریم این دعا در حق ما مستجاب شده باشد. با کفر نمیریم. ۸۸٫۵٫۲۷ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 بیماری‌های قلبی! 🔹 همیشه این هراس را دارند که نکند بیماری‌های که مثل خوره است و و را از بین می‌برد، درون‌شان پیدا شود. در یکی از حکمت‌های نهج‌البلاغه حضرت می‌فرماید: «ما زالَ الزُّبَيْرُ رَجُلاً مِنّا اَهْلَ‌الْبَيْتِ حَتّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْؤُومُ عَبْدُاللّهِ»؛ [ ح۴۵۳]. از ما بود. او از قهرمانان اسلام بود تا وقتی‌که این پسرش روی کار نیامده بود. این مثلاً خوش‌سیما یا دارای به نظرش و امثالهم که پیدا شد، زبیر به او علاقه‌مند شد و این جوان هم اتفاقاً بود!. کم‌کم زبیر از ما کنده شد و به او پیوست!. عده‌ای بودند در اول که این‌ها به خاطر آن شخصیتی‌که برای خود قائل بودند، زورشان می‌آمد و شرم داشتند که هم باشند؛ چون اسلام بر اساس است و ایمان هم بر اساس علم و مسائل و و الهی است و همه‌ی این‌ها اموری است که در دسترس نیست. این‌ها کنجکاوی و بحث و نوشتن می‌خواهد و جلسه داشتن می‌خواهد، ولی آن‌ها زورشان می‌آمد که این امور را پی‌گیری کنند و این شخصیت‌شان در آن‌ها ایجاد کرده بود و مصداق این آیه شده بودند که: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَض‌ٌ فَزَادَهُم‌ُ اللَّه‌ُ مَرَضًا»؛ ( :۱۰). ۸۲٫۱۱٫۴ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
ورزش خدایی-@seyedololama.mp3
زمان: حجم: 1.47M
📆 هفدهم شوال به مناسبت سال‌روز جنگ خندق و حماسه‌ی مبارزه‌ی دلاورانه‌ی مولا امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) با عمروبن عبدود لعنه‌الله‌تعالی در تقویم رسمی کشور به عنوان روز «فرهنگ پهلوانی و آیین زورخانه‌ای» گنجانده شده است؛ فلذا بدین منظور نمونه‌ای از این‌که ما باید اساساً چگونه با تأسی به سیره‌ی انبیاء و اولیاء الهی علیهم‌السلام به اموری همچون ورزش و صنعت و هنر و غیره در جامعه‌ی اسلامی بپردازیم را در فایل صوتی زیر، از فرمایشات مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ارائه می‌گردد. @seyedololama 📆 روز فرهنگ #پهلوانی و آیین زورخانه‌ای؛ (۱۷ #شوال) 🔺 نمونه‌ای از سیره‌ی مولا امیرالمؤمنین #علی علیه‌السلام 🔹 #ورزش و #هنر و #صنعت به دور از #غفلت و #هوای_نفس @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز شهادت مرحوم آیت الله سید حسن مدرس؛ ۱۰ ۱۳۱۸ ش) 🔺 خطر اصحاب نفاق و منافقین 🔹 ... این آیات ببینید چه می‌گوید: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوٓا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (۱۱) أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (۱۲) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَآ آمَنَ النَّاسُ قَالُوٓا أَنُؤْمِنُ كَمَآ آمَنَ السُّفَهَآءُ ألَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ»؛ ( :۱۳)؛ معلوم است که این‌ها نمی‌فهمند و تاریک‌اند و روشن نیستند. «أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَآءُ وَلَٰكِنْ لَا يَعْلَمُونَ (۱۳) وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوٓا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ (۱۴)؛ یک شیاطینی دارند این‌ها؛ در ، گروه ما داشتیم، ولی که رحلت می‌کند مثل این‌که نعوذ بالله این شیطنت‌ها و این چیزها برای دوره‌ی ایشان بوده، که بعد دیگر به طور کلی خبری ازش نیست!. «وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوٓا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (۱۴) اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (۱۵) أُولَٰٓئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (۱۶)؛ چند مثال بعد می‌آید برای‌شان و شرح داده می‌شود. و این آیات علاوه بر این‌که این‌ها و مصداق پیدا کردن این‌ها و کردن درباره‌ی این‌ها [ بعد از رحلت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله] تعطیل شد، بعدها هم در دوره‌های بعد، همین بلا سر آمد، یعنی مثلاً در دوره‌ی که گفتند ما می‌خواهیم به حساب، یک را شرش را از سر اسلامی و کنار بزنیم به نام و این‌ها، خب گفتند: می‌خواهید چی‌کار کنید؟ گفتند: می‌خواهیم درست کنیم، ولی چیزی درست شد ازش که در خود مشروطه‌ای که جلوگیر جائر قاجاریه قرار بود، بیاید و را به دست بگیرد، سیلی به صورت زدند! مدرسی که آن‌جور مقامات داشت در و و و ‌سادگی و مردانگی و قاطعیت و این فضائل در وجود ایشان جمع شده بود، آن هم علناً نه ناپیدا، علناً!. شما می‌توانید تاریخش یا فیلمش یا این‌ها را ببینید که بله سیلی به گوش ایشان زدند. همین‌ها که انتخاب شده بودند برای دادن !. پس معلوم می‌شود که مسئله گروه سوم مردم [یعنی منافقین] شوخی‌بردار نیست. ۸۹/۹/۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی پیرامون شناخت "دانشجوی واقعی" به مناسبت روز دانشجو؛ (۱۶ ) 🔹 حضرت علیه‌السلام در حدیث می‌فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ»؛ متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع افطار در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. «عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست از و متحجر و جامد شده و فرمانده وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، دانش، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. «وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»؛ و عموم هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفان‌اند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب وقتی استاد خودش حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!؛ یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریت‌اند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، هَمَّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که درآمد خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این دانشجو است. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده که از من گذشته، شما جوانان از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را ان‌شاءالله به شما کند. و السلام علیکم و رحمة الله ۷۶/۸/۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama