eitaa logo
سیدالعلماء
1.6هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
715 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
🔺 مبارزه با دشمن درونی 🔹 حکيم در مسئله‌ی مبارزه با اين چنين می‌فرماید: "تو با دشمن نفس هم خانه‌ای" 🔷 یعنی يک موجودی که اسمش نفس است و با تو در درونت است. "چه در بندِ پيکار بی‌گانه‌ای" 🔷 اين دشمنِ نفس یعنی شما در خانه‌ی ، همسایه‌ی خودت هستی!؛ بنابراين چه کار داری که آیا بی‌گانه‌ای دشمن تو هستند يا نه! و با تو چه خواهند کرد؟! از همه جا واجب‌تر درون خودت است. "عنان باز پيچان نفس از حرام به مردی ز رستم گذشتند و سام" در داستان‌ها می‌خوانیم که در يک و و بوده‌اند، اما اگر می‌خواهی را بشناسی این‌ها را نخوان؛ زيرا مردان آن‌هایی هستند که نفسِ خود را از جلوگيری و مهار می‌کنند و به جاهایی که نبايد دست بزنند دست درازی نمی‌کنند. "تو خود را چو کودک ادب کن به چوب" همان‌طور که وقتی می‌خواهی بچه‌ی خود يا ديگری را کنی ناچاری که يک چوبی را در کنار خودت بگذاری، با خودت هم همين کارها را انجام بده. "به گرز گران مغز مردم مکوب" نبايد کنی که اگر رستم شوی و يک گرزی داشته باشی و يا شوی، می‌توانی آن را به سر بزنی، اين نيست!. هنر تو اين است که مانند تربيت ، بچه‌ی درونت را که خودت هستی بکنی؛ یعنی جنبه‌ی تو، جنبه‌ی تو را تربيت بکند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 نمونه‌هایی از دشمنی‌های نفس با انسان! 🔹 مسئله‌ی مخالفت با به قدری مهم است که در حدود ۸۰ سال پیش اول از همین حدیث جهاد با نفس، کتاب را شروع کردند؛ منتهی این‌ها به صورت _اساسی روی میزها نیامده؛ فلذا باید خلاصه‌گیری کرد و این‌ها را در وارد کرد، در شورای وارد کرد که آقایانی که می‌آیند از روی این برنامه، و را تشخیص دهند. و در هر کاری که اشتغال داریم اعم از این‌که کار ، ، ، ، کار خیر کردن، خیّر شدن و ... باشد، این مسائل را دخالت دهیم. مثلاً بعضی‌ها هستند اما برای چه؟! برای نفس‌شان!. چون اگر به آن‌ها بگویی بیا حساب خودت را بکن، نمی‌آید. اما را که فیلم‌برداری شده و پخش می‌شود که این آقا از خیّرهای فلان استان است و به این طرف و آن طرف دعوت می‌شود، را حاضر است!. این هم یک‌طور متابعت نفس است که به صورت خیّر شدن است. خوب اگر شما خیّری، برای شما چه فرقی می‌کند؟ چرا مالی‌ات را حساب نمی‌کنی؟ باید از این خیّرها سؤال بشود که این کاری که می‌کنند به عنوان خدمت به است و کاری به ندارند که اسلام چه فرموده؟ یا نه باید سال به سال اموال‌شان را حساب کنند؟ بعد اگر زیاد ماند می‌توانند کار خیر انجام دهند، می‌توانند مشرف بشوند، می‌توانند مشرف بشوند، بروند، برای کار بکنند، برای کار بکنند؛ همه‌ی خیرات بعد از واجبات است. اگر ما دیدیم که علاقه‌مان به اموری هست که آن‌ها از واجبات دسته دوم و سوم است، باید به این متوجه بشویم که نکند ما دارد صورت پیدا می‌کند؛ آن‌چه را که ما می‌پسندیم عمل می‌کنیم!. ⏪...دینی که یک‌یک دستورات را بیان کرده و نفس متابع آن دستورات است، این و است. ولی اگر نه، ما عمل بکنیم؛ یک یتیمی را زیربال خود بگیریم، یک ، مدرسه‌ای، تأسیس کنیم اما از این کارها منظوری داشته باشیم یا بسازیم و منظور ما غیر از اطاعت دستور و برنامه‌ی الهی باشد، این مطابق نفس است نه مطابق دستور!. یعنی از روی خودش آمده با برنامه‌ای مشترک با دین شریک شده، آن وقت این‌جا این را نمی‌تواند به حساب دین بگذارد. هر چقدر هم که خرجش بشود! و ای بسا که بعضی عمره‌ها از این جهت باشد که انسان از یا از یا از فرهنگ یا از هر چیز خسته است، پی یک مسافرتی می‌گردد. حالا این مسافرت پیش آمده و هم اجازه می‌دهد که به عمره برود. در صورتی‌که این خرجی که می‌کند الآن حساب نشده است. یعنی ، برادرزاده‌اش، ، خواهرزاده‌اش، موقع ازدواج‌شان است، نمی‌توانند کنند. آن‌وقت ایشان می‌خواهد چند میلیون خرج کند و به عمره برود!. این است که پرهیز می‌دهند به ما که نفس مانند که دشمن می‌آید انسان را پایین می‌آورد، کارهایش را از آثار خیر و به خیری دور می‌کند. این نفس هم آمده در برنامه‌ی انسان رخنه کرده است. ۹۴/۵/۸= ۱۳ المکرم ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 دعاى امام علیه‌السلام در ايام رجب 🔹 شيخ در مصباح فرموده مُعَلَّى بن خُنَيْس از حضرت صادق علیه‌السلام روايت كرده كه فرمود بخوان در ماه : اللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ صَبْرَ الشّاكِرينَ لَكَ وَعَمَلَ الْخائِفينَ مِنْكَ وَيَقينَ الْعابِدينَ لَكَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ وَاَنَا عَبْدُكَ الْباَّئِسُ الْفَقيرُ اَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَميدُ وَاَنَا الْعَبْدُ الذَّليلُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاْمْنُنْ بِغِناكَ عَلى فَقْرى وَبِحِلْمِكَ عَلى جَهْلى وَبِقُوَّتِكَ عَلى ضَعْفى يا قَوِىُّ يا عَزيزُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الاْوصياَّءِ الْمَرْضيِّينَ وَاكْفِنى ما اَهَمَّنى مِنْ اَمْرِ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. مؤلف گويد: كه سيد بن طاوس نيز اين دعا را در اقبال روايت كرده و از روايت او ظاهر می‌شود كه اين دعا جامع‌ترین دعاها است و در همه‌ی اوقات می‌توان خواند. ( ؛ اعمال ماه مبارک رجب) 🔺 شرح 🔹 در ماه دعاهایی وارد شده كه بندگان خداوند، روزه‌داران، شب زنده‌داران، آن‌ها را تكرار می‌کنند. از آن جمله دعای مختصری است كه در مفاتيح از بهترين دعاها شمرده شده است: «اللّهُمَّ إنِّی أسئَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفينَ مِنكَ و يَقِينَ العَابِدينَ لَكَ...»؛ تقاضاهايی كه بندگان با خداوند در اين ماه می‌کنند، حالات خاصی است؛ از خداوند در پيش‌آمدها می‌خواهند، چرا كه دنيا برای امتحاناتی است كه بايد در اين آن امتحانات را گذرانده و وارد جهان اصلی خودش بشود. اول تا آخر دنيا به منزله‌ی يك جلسه است، گرچه به نظر ما ده سال و صد سال يك چيز مهمی می‌آید ولی وقتی از اين رفتيم آن را به منزله‌ی يك جلسه امتحانی بيشتر نمی‌بینیم؛ لذا بايد در امتحانات بخواهيم. اما چه صبری؟ خودداری، بردباری و تحملِ در وظيفه به نحو تحمل و صبر . 🔹 حالات برای افراد متفاوتند؛ کسانی‌که خداوند هستند وجود خودشان و وجود را دريايی می‌بینند كه در او غرق‌اند. وقتی در دريای سرتاسر و غرق شد، ديگر نمی‌تواند آن را كند. چون اگر بخواهد شكر كند بايد با فهم و و خودش تشكر كند در حالی‌که این‌ها مال او نيست!. بنابراين اگر بخواهد مناجاتی و عرض حاجتی بكند، به حالت لالی و گنگی در می آيد!؛ چنين كسی شاكر می‌شود و لذا صبرهايی هم كه می‌کند صبر معمولی نيست. صبری است كه در زير عمل انجام می‌دهد كه اگر طبيب جراح عمل او را عقب بياندازد ناراحت می‌شود. پس صبر، گوناگون است و حالات نفسانی نيز گوناگون می‌باشد. انسان ممكن است در يك پيش‌آمد ناگواری تحمل بكند ولی در درون‌های بسيار باريك وجودش شكرگزاری نباشد! بلكه تحمل باشد و فشار را تحمل بكند. اما در اين به ما گفتند صبری بخواهيد كه در اثر شكر باشد و شكرگزاری داشته باشد. 🔹 شاكرين خواستن از خداوند یعنی اين دنيا، دنيای ترقی و صعود نفسانی است. كار ما در اين دنيا نيست بلكه است. بندگی هم حالاتی برای انسان می‌آورد كه صعود و عروج دارد. انسان و کسی که خداست، در این دنیا مدام ترقی می‌کند و به عالی می‌رسد. وقتی در يک يک يا دو بنده پيدا ‌شد، خدا به خاطر وجود آن‌ها افراد ديگر را هم حفظ می‌کند و بر آن‌ها نازل نمی‌کند. انسان كه به اين شكل ترقی كرده و اصلاح شده و عروج كرده، منشأ خيرات می‌شود. @seyedololama ص۱ ⬇️
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌📹 اِحذَروا اَهوائَکُم کما تَحذَرونَ اَعدائَکُم؛ امام #صادق علیه‌السلام، که این ماه، در آتیه، روز شهادت‌شان است، یک خطاب عجیبی‌ طبق روایت فرموده‌اند: « برحذر باشید از طرف خواهش‌های درونی خودتان، همان‌گونه که از دشمنان خود بر حذر هستید»؛ بنابراین #انسان لانه‌ی #دشمن در درونش است! و دشمن در درون، همان حالتی است [که شخص با این‌که] #تربیت_دینی ندیده، [ولی] به مسائل #علمی رو آورده، مانند زمان ما که افتخارات متوجه #سواد علمی و #تمدن اهوائی شده؛ پس الآن #حکومت در جهان به دست هواهای نفسانی بشر است که در درون‌شان فعال است. البته ما آن دشمنانی را که می‌شناسیم خیلی خوب از آن‌ها پرهیز می‌کنیم و همیشه مخصوصاً روزهای #جمعه "مرگ بر #اسرائیل" می‌گوییم، "مرگ بر #آمریکا" می‌گوییم؛ اما #امام ما، #پیشوای ما، #ائمه ما قبل از آن‌که ما متوجه #دشمن_بیرونی شویم، ما را متوجه #دشمن_درونی کردند؛ نکند که در #زبان با آن‌ها، همان معامله‌ی اعداء و دشمن باشیم ولی در پیروی #اعمال به خواست آن‌ها رفتار کنیم!. "مرگ بر اسرائیل" به این معناست که مرگ بر آن‌چه که اسرائیل‌صفتانه هست! رفتارشان رفتار او هست! تمدن‌شان، تمدن آن‌ هست، مرگ بر آن‌ها. اگر مرگ بر آن‌ها باشد پس مرگ بر خیلی از خواسته‌های #نفسانی ما هم باید باشد؛ حالا نمی‌دانم صلاح هست یا نه و این را باید بزرگان تشخیص بدهند وگرنه طبق این #آیات و #روایات ما حق داریم که در #نماز_جمعه فریاد بزنیم: مرگ بر خواهش‌های درونی خودمان که #مملکت ما را به سوی اسرائیل نَبَرد!. یک‌چنین خواهش‌هایی مرگ برای آن‌ها علاج است. ۹۴٫۵٫۸ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خطر تبعیت از هوای نفس 🔹 رحمة‌الله‌علیه در شرح حدیث دهم¹ فرمودند: خواهش‌ها و تمناها و هوی و هوس‌های انسان تمامی ندارند، به هر مقدار که به خواهشِ نفس عمل بکند، تمامی ندارد. برایش وسائل گوناگون فراهم می‌شود، ادامه‌ی این خواهش‌ها تا دم ، انسان را راحت نمی‌گذارد. یکی از علما نقل می‌کرد از آیت الله رحمة‌الله‌علیهم که می‌فرمود: ما در معمولاً کفش‌های زنانه را با پاشنه‌ی کوتاه یا بی‌پاشنه تهیه می‌کردیم. یک‌وقت خانواده‌ از ما خواست که پاشنه‌دار باشد. من هم پیش کفاش کفش‌فروش رفتم و از آن کفش‌هایی که مخصوص زنان اداره‌ای آن‌جا بود و خیلی پاشنه داشت و دراز بود، گرفتم به شرط این‌که اگر پس بیاورم قبول کند؛ آوردم و جلوی همسرم گذاشتم. همسرم یک‌مرتبه ناراحت شد. گفت: من که از این‌ها نخواستم! گفتم آن‌چه که شما گفتی بالأخره آخرش همین است!. این درجه به درجه، سال به سال، شش ماه به شش ماه، عوض می‌شود. اوضاع و احوال در یک‌حال نیست که انسان خسته شود، بگوید: من دیگر از این وضع خسته شده‌ام، مرتباً خستگی را رفع می‌کند!. به‌خاطر تفاوت‌هایی که در اوضاع و احوال خورد و و و و و این‌ها، پی در پی می‌آید، انسان را باز نمی‌گذارد و فرصت نمی‌دهد که انسان بگوید که: دیگر مرا بس است، تمام شد، دیگر تمام شد، و تمام شد، قدری به خود بیایم و به بیافتم. نمی‌گذارد!. تا آخر کار که انسان که بنده‌ی نفس خودش بوده و بنده‌ی خدا نبوده -نعوذبالله نعوذبالله- کار به جای می‌کشد که انسان، دیگران را که مقید به قید و هستند، تمسخر می‌کند و زیر بار همه‌چیز می‌رود!. در خیابان هم یک‌وقت مرتکب حرکات کفرآمیز یا حمله به مساجد، یا حمله به جماعات، یا بمب‌گذاری برای افراد و... به این‌جاها می‌کشد؛ آن کسانی‌که این کارها را می‌کنند، یک‌مرتبه این‌طور نشده‌اند، به بر و خواهشِ هر چه که درون انسان از انسان می‌خواهد، شده‌اند. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) [ ح۱۰] @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 به مناسبت بزرگداشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 خطر تبعیت از هوای نفس 🔹 رحمة‌الله‌علیه در شرح حدیث دهم¹ فرمودند: خواهش‌ها و تمناها و هوی و هوس‌های انسان تمامی ندارند، به هر مقدار که به خواهشِ نفس عمل بکند، تمامی ندارد. برایش وسائل گوناگون فراهم می‌شود، ادامه‌ی این خواهش‌ها تا دم ، انسان را راحت نمی‌گذارد. یکی از علما نقل می‌کرد از آیت الله رحمة‌الله‌علیهم که می‌فرمود: ما در معمولاً کفش‌های زنانه را با پاشنه‌ی کوتاه یا بی‌پاشنه تهیه می‌کردیم. یک‌وقت خانواده‌ از ما خواست که پاشنه‌دار باشد. من هم پیش کفاش کفش‌فروش رفتم و از آن کفش‌هایی که مخصوص زنان اداره‌ای آن‌جا بود و خیلی پاشنه داشت و دراز بود، گرفتم به شرط این‌که اگر پس بیاورم قبول کند؛ آوردم و جلوی همسرم گذاشتم. همسرم یک‌مرتبه ناراحت شد. گفت: من که از این‌ها نخواستم! گفتم آن‌چه که شما گفتی بالأخره آخرش همین است!. این درجه به درجه، سال به سال، شش ماه به شش ماه، عوض می‌شود. اوضاع و احوال در یک‌حال نیست که انسان خسته شود، بگوید: من دیگر از این وضع خسته شده‌ام، مرتباً خستگی را رفع می‌کند!. به‌خاطر تفاوت‌هایی که در اوضاع و احوال خورد و و و و و این‌ها، پی در پی می‌آید، انسان را باز نمی‌گذارد و فرصت نمی‌دهد که انسان بگوید که: دیگر مرا بس است، تمام شد، دیگر تمام شد، و تمام شد، قدری به خود بیایم و به بیافتم. نمی‌گذارد!. تا آخر کار که انسان که بنده‌ی نفس خودش بوده و بنده‌ی خدا نبوده -نعوذبالله نعوذبالله- کار به جای می‌کشد که انسان، دیگران را که مقیَّد به قید و هستند، تمسخر می‌کند و زیر بار همه‌چیز می‌رود!. در خیابان هم یک‌وقت مرتکب حرکات کفرآمیز یا حمله به مساجد، یا حمله به جماعات، یا بمب‌گذاری برای افراد و... می‌شود و کارش به این‌جاها می‌کشد؛ آن کسانی‌که این کارها را می‌کنند، یک‌مرتبه این‌طور نشده‌اند، به بر و خواهشِ هر چه که درون انسان از انسان می‌خواهد، شده‌اند. ۱۳۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ شوال ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی ___________ ۱) [ ح۱۰] @seyedololama
سیدالعلماء
‍ ‍ 🔺 داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم "ملا هادی سبزواری" در سال‌روز درگذشت ایشان؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان( ) عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه خوب حالا ديگر ما يك يا يك بنويسيم يا يك پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به جا و به صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی الله مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يك روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم، وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يك مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب يك مدرسه‌ای در هستيم، يك روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جاروب کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جاروب كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين جور ورزش‌ها و این‌گونه برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵/۱۱/۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 دعاى امام صادق علیه‌السلام در ايام رجب 🔹 شيخ در مصباح فرموده مُعَلَّى بن خُنَيْس از حضرت علیه‌السلام روايت كرده كه فرمود بخوان در ماه : اللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ صَبْرَ الشّاكِرينَ لَكَ وَعَمَلَ الْخائِفينَ مِنْكَ وَيَقينَ الْعابِدينَ لَكَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ وَاَنَا عَبْدُكَ الْباَّئِسُ الْفَقيرُ اَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَميدُ وَاَنَا الْعَبْدُ الذَّليلُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاْمْنُنْ بِغِناكَ عَلى فَقْرى وَبِحِلْمِكَ عَلى جَهْلى وَبِقُوَّتِكَ عَلى ضَعْفى يا قَوِىُّ يا عَزيزُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الاْوصياَّءِ الْمَرْضيِّينَ وَاكْفِنى ما اَهَمَّنى مِنْ اَمْرِ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ. مؤ لف گويد: كه نيز اين دعا را در اقبال روايت كرده و از روايت او ظاهر می‌شود كه اين دعا جامع‌ترین دعاها است و در همه‌ی اوقات می‌توان خواند. (مفاتیح الجنان؛ اعمال ماه مبارک رجب) 💠 شرح فرازهایی از این دعای عظیم الشأن در کانال "سیدالعلماء" 🔺 شرح (۱) 💠 در ماه دعاهایی وارد شده كه بندگان خداوند، روزه‌داران ، شب زنده‌داران، آن‌ها را تكرار می‌کنند. از آن جمله دعای مختصری است كه در از بهترين دعاها شمرده شده است: اللّهُمَّ إنِّی أسئَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرينَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفينَ مِنكَ و يَقِينَ العَابِدينَ لَكَ... تقاضاهايی كه بندگان با خداوند در اين ماه می‌کنند، حالات خاصی است؛ از خداوند در پيشامدها می‌خواهند، چرا كه دنيا برای امتحاناتی است كه بشر بايد در اين آن امتحانات را گذرانده و وارد جهان اصلی خودش بشود. اول تا آخر دنيا به منزله‌ی يك جلسه است، گرچه به نظر ما ده سال و صد سال يك چيز مهمی می‌آید ولی وقتی از اين رفتيم آن را به منزله‌ی يك جلسه امتحانی بيشتر نمی‌بینیم؛ لذا بايد در امتحانات بخواهيم. اما چه صبری؟ خودداری، بردباری و تحملِ در وظيفه به نحو تحمل و صبر . ادامه دارد... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
‍ 🔺 حیله‌های نفس! 🔹 در شرح حديث دهمِ کتاب فرمودند: خواهش‌ها، تمناها و هوا و هوس‌های انسان تمام نمی‌شود. این خواهش‌ها با وسائل مختلف تا دم انسان را راحت نمی‌گذارند!. یکی از علما از مرحوم آیت الله نقل کردند که ما در معمولاً کفش‌های زنانه را بی‌پاشنه یا کم‌پاشنه انتخاب می‌کردیم. یک وقتی خانواده از ما خواست که کفشش پاشنه‌دار باشد. من هم رفتم پیش کفش‌فروش و از آن کفش‌هایی که مخصوص اداری آن موقع بود که خیلی دراز بود و پایه‌ی بلند داشت، گرفتم و به فروشنده گفتم: می‌برم، اما به شرط این‌که اگر پس آوردم، قبول کنی. کفش‌ها را آوردم و جلوی همسرم گذاشتم. تا همسرم دید ناراحت شد و گفت: من از این‌ها نخواستم. من هم گفتم: آنی که شما خواستید، بالأخره آخرش این می‌شود!. این درجه به درجه و سال به سال پیش می‌رود. اوضاع درجه‌ی در یک حال نیست که خسته شود و با خود بگوید که من از این وضع خسته شدم. هیْ خستگی خود را در خود رفع می‌کند، به خاطر تفاوت‌هایی که در خورد و خوراک و مسکن و شغل و این‌ها، پی در پی می‌آید. ، انسان را باز نمی‌گذارد تا فرصتی برای انسان پیش بیاید و با خود بگوید: دیگه برای من بس است!. تمام شد!. یک قدری به خود بیایم و به بیفتم. نفس نمی‌گذارد تا آخر کار!. انسانی که نفس خودش بوده و بنده‌ی خدا نبوده؛ -نعوذ بالله- کارش به هم می‌رسد!. یعنی کسانی را که مقیّد به هستند، به تمسخر می‌گیرد، یا به و یا جماعات حمله می‌کند. یا بمب‌گذاری می‌کند!. این‌ها یک مرتبه این‌طور نشدند؛ به بر هوا پرستی و خواهشِ هر چه که نفس از انسان می‌خواهد، شدند. اما ائمه علیهم‌السلام در احادیث شریفه هشدار می‌دهند همان‌گونه که از حضرت علیه‌السلام نقل شده: إحذروا أهوائکم کما تحذرون أعدائکم؛ یعنی منبع حق‌شناسی و ، حرف جدیدی برای بشریت آورده: ای بشریت! تو همیشه همراه خودت، در درون لباسِ وجود خودت، یک زهر کشنده و گرگ کشنده و داری؛ هیچ‌وقت از او غافل نشو!. ۹۴.۴.۲۲ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama