📆 سالروز وفات مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی؛ (۱۷ #شعبان ۱۳۶۱ هق)
🔺 محاسبه و تضرع به منظور نجات
🔹 راه #نجات و راه #تحصيل علم را به دست ما دادهاند و فرمودهاند كه در راه #بندگی بكوشيد.
هر كسی مطابق وقت و توانايی و فهمش، در شبانهروز برود يک گوشهای حساب خودش را بكند، بگويد: من چند قدم در بندگی راه رفتم؟ چقدر عوضی رفتم؟ چقدر خواب بودم؟ چقدر بیهوش بودم؟ چه حرفهايی زدم كه نمیبايست میزدم؟ چه كارهايی كردم كه نمیبايست میكردم؟! اينها را بررسی كند؛ با #استغفار و #توبه تلافی كند و رو به خدا بيايد كه: خدايا ما میخواهيم خودمان و #اجتماع را از دشمنی با تو، نافرمانی و كفران #نعمت تو نجات بدهيم. غرضمان از #دانش، از #علم، از تحصيلات، از #روحانيت اين است؛ دست مارا بگير. آنوقت ناله كند، يك ربع، ده دقيقه، يك ساعت، #سجده و #ركوع کند.
ما چيزهايی میشنويم كه باورمان نمیآيد. میگويند: يكی از علما [ مرحوم آیت شیخ حسنعلی #نخودکی اصفهانی]، در #مشهد مقدس بود. در پشتبام حرم به رکوع رفته و برف آمده بود و ايشان متوجه نشده بود، وقتی خادم آستان بالا آمده بود، ديد ايشان در ركوع زير برف مانده است! و واقعاً همينطور است. اگر در اين مسائل خدا به كسی #توفيق بدهد، برف و باران و غيره را متوجه نمیشود.
۷۶٫۷٫۲۰
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🔺 عبرت از رفتار امیرالمؤمنین علیهالسلام در حفظ سلامت دين
🔹 #روایت از کتب #اهل_سنت نقل شده که حضرت مولا #علی علیهالسلام فرمود:
«جَذبَنی رسولُ اللهِ و بَکی!»؛ #پیامبر مرا به خود چسباند و درآغوش گرفت و گریست!
«فقُلتُ: یا رسولَ الله ما یُبکیکَ؟» یا رسول الله چرا #گريه میکنید؟
فرمودند: «ضَغائنُ فی صدور رجالٍ علیک لَن یَبدُوها الیک الّا مِن بعدی.»
در سینهها کینههایی برای تو آماده شده که منتظرند من از بین شما بروم، آنوقت کینهها را علیه تو پیاده کنند و انتقام بگیرند!.
«فقُلتُ: بِسلامةٍ مِن دینی؟! قال: بِسلامةٍ مِن دینِک».
عرض کردم در آن هنگام #دین من در سلامت است؟ جواب دادند: بله در #سلامت است!
این پیشآمد بسیار دردناکی را که حضرت به او اطلاع دادند، مایهی بیم و #ترس و ناراحتی برای او نشد، بلکه #امن و امان دینی برایش مهم بود؛ فلذا عرض کرد: در موقعی که کینهها بروز میکند و حربهها به سوی من هدفگیری میشوند و دشمنیها آشکار میگردد و من در معرض انتقام #عرب و کشتههای عرب قرار میگیرم، آیا آن موقع من دین سالمی دارم؟! فرمود که در سلامت هستی.
حالا اینجا این سؤال برای همهی ما پیش میآید که ما که به این #جمهوری_اسلامی وارد شدیم، جایش بود که در این مطالب #فکر میکردیم و دربارهاش جلسه تشکیل میدادیم.
هر جنسی که قیمتش بالا و پایین میرود، هر چاهی که کنده میشود و نفتی از آن بیرون میآید، هر استانی که جدیداً تأسیس میشود، همهی اینها جلسه و مقدمات دارد، اهمیت و #بودجه دارد، اما کسی بلند نمیشود تا بگوید ما که جمهورى اسلامی تشکیل دادیم؛ #سلامت_دینی ما را چه کسی تضمین میکند و باید چه کار کنیم و چه طرح و نقشهای باید ارائه کرد؟!
و هیچ صدایی از هیچ جایی در این رابطه به گوش نمیرسد!. دعاها تشکیل میشود؛ دعاهای #ندبه و #کمیل تشکیل میشود، #عزاداری ها، سینهزنیها، - همهی اینها یکی از یکی بهتر و امیدسازتر-. اما آیا چنین مسائلی هم در این کلاسها، تکیهها و #حسینیه ها گفته میشود؟!
چرا کسی تکان نمیخورند؟!
برای این است که #دین سالم نیست و #دل هایمان ناسالم است و احساس #خطر نمیکنیم و خدایی نخواسته اگر خطر دنیوی هم پیش بیاید، ما برایش فکری نکردهایم.
چند سال پیش بود که در #بم آن حادثه عجیب رخ داد، چقدر ما کشته دادیم؟!. کسی یادش هست؟ حدود سی هزار نفر کشته و زخمی و استخوان خردشده و سروسینه شکسته و جوی خون در مسجد به راه افتاده و این طرف و آن طرف.
آیا این پیشآمد برای #تهران ممکن نیست؟ چه کسی قول داده؟ در کدام دفتر امضا شده که تهران محفوظ است؟ #اصفهان محفوظ است؟ #مشهد محفوظ است؟ که اینطور #آزادی نشان میدهیم.
#خانمها و دوشیزههایمان، هیچ بیمی در دلشان نیست؛ و برای تمرین #ورزش و #کشتی خود را آماده میکنند، برای رفتن به #اروپا و #آمریکا خود را آماده میکنند، #جوان های ما برای گرفتن یک گلدان (کاپ قهرمانی) و آن را روی سر خود گذاشتن، خودشان را آماده میکنند!.
چرا ما اینطور هستیم؟ برای اینکه دین سالمی نداریم، دینی که خطر را حس کند، نداریم.
این دینِ تقلیدی است نه دینِ فهمیدنی.
دبیرستانها دین #تقلیدی به #دانشآموزان میآموزند و لذا نمرهاش هم خیلی مهم نیست که کم یا زیاد شود!
این عبارت را شما از استاد شهیدتان؛ -مرحوم #مطهرى - در سینه و دفترتان یادداشت کنید که در #علل_گرایش_به_مادیگری میفرماید: «اصول عقاید مذهبی اجباراً باید آزادانه مورد تحقیق واقع شود وگرنه با روح مذهب که هدایت و راهنمایی است، منافی است.»
استدلالی یعنی باید حتماً در کلاس نشست و زحمت کشید و نمره گرفت تا مثل مسائل ریاضی و هندسه فهمیدنی بشود که در اينصورت هم #اجباری است هم #استدلالی. ولی تقلیدی نیست که بخوان و برو و قدری محفوظات داشته باش و حفظ کن و بگو!. بلکه فهمیدنی است و لذا بچههای ما زحمت میکشند، شب مینشینند و مسائل را حل میکنند. خوب مسائل دینی هم همینطور باید حل شود.
این برای این است که #معلمین و #دبیرها و #اساتید اکثراً این حس خطر در آنها پیدا نشده است.
اگر یک مکتبی آمد و #دولتی تشکیل داد، مهمترین کار آن #مکتب این است که مسائل مکتبی را در درون #مردم، #کشوری ها، #لشکری ها، #اداری ها، #بازاری ها و ما #طلبه ها بکارد. اگر این کاشتن انجام بگیرد، این مکتب برقرار است و پرچمش هم بالاست.
اگر خدایی نکرده در این کار سستی شود ما مشکل داریم.
۲۶ #رمضان المبارک ۱۴۳۵=۹۳٫۲٫۵
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
#نعمت
🔺 بوسه بر دستان نعمتبخش عالَم
🔹 #سعادت مسجد و به #مسجد رفتن، سعادت به #کربلا و #مشهد مشرف شدن، سعادت #عمره و #حج رفتن به این است که آدم وقتی بلند میشود از خانهاش پول برمیدارد که برود برای تهیهی گذرنامه، ویزا، بلیط و اینجور چیزها، قرارداد با قافلهی حج به قصد این باشد که میخواهم بروم در یک جاییکه به اسم خدا ساخته شده آنجا، دست خدا را ببوسم که این همه برای من لطف کرده.
چهجوری دست خدا بوسیده میشود؟ همین #سجده، همین #نماز، همین #قنوت، همین #رکوع یا در ماه #رمضان همین گرسنگی و تشنگی و یاد او کردن و از #دنیا یکقدری اشتغالات دنیا را کم کردن، اینها همه دستبوسی #لطف الهی است. از این جهت #انسان تا وارد این مسائل نشده حتماً وارد #انسانیت نشده؛ یعنی #تمدن او ولو خیلی هم پیشرفته است، اما #تمدن_حیوانی است.
۸۵٫۹٫۱۹
✅ مرحوم آیتالله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
صلیالله علیک یا علی بن موسی الرضا 🔺 چگونگی استفادهی واقعی از برکات زیارت امام رضا صلواتاللهعلیه
⬇️
ص۲
در حدیث از امام #صادق علیهالسلام وارد شده: «اُفّ باد بر مسلمانی که در هفته روز جمعه را صرف آموختن مسائل دین خود نگرداند و برای این امر خود را از کارهای دیگر فارغ نسازد»³. خب اینها را که با هم بررسی کنیم، معلوم میشود که آیا ما #شیعه هستیم؟ یا وای بر ما که #جمعه ها شده محل #تفریح، رفت و آمدهای بیفایده یا کمفایده یا خدایی نکرده #معصیت کاری.
#اسلام دین #علمی است، باید مسائلش را با #فکر و یادگیری از اساتید، پخش شدن به وسیله برنامهها، یا #روزنامه ها و #مجله های هفتگی در #محله روشن شود. هر کدام از اینها به درب خانهها داده شود. خانهها آنها را بگیرند، استنساخ کنند. یک نسخه به خواهرشان بدهند، یک نسخه به برادرشان بدهند. پخش کنند تا معانی دینی فهمیده شود. این مسئله از لوازم این #زیارت است که این هزار حج با آن نوشته میشود؛ یعنی باید #دین را به این وسائل پخش کرد، فهمیدن آن را به عهده گرفت.
«زود باشد که بر اثر ظلم و ستم با زهر به قتل برسم و کنار هارونالرشید به خاک سپرده شوم و خدا تربت مرا محلّ تردّد شیعیان و دوستان من گرداند پس هرکه مرا در این غربت زیارت کند، براى او واجب میشود، که من او را در روز قیامت زیارت کنم و سوگند میخورم، به خدایى که محمّد صلىاللهعلیهوآله را به پیامبرى گرامى داشته و او را بر تمام خلایق برگزیده، که هر که از شما شیعیان نزد قبر من دو رکعت بهجا آورد، البته از جانب خداى عالمیان در روز قیامت آمرزش گناهان را مستحقّ شود. ... زیارتکنندگان قبر من در روز قیامت بر خدا گرامىتر از هر گروه دیگرى هستند و هر مؤمنى که مرا زیارت کند و بر روى او قطرهاى از باران برسد، البته حقتعالى جسم او را بر آتش دوزخ حرام گرداند.»⁴ الآن اینها که پیاده میروند، اینطور روایات آنها را از منزل و کار و شغل بیرون کرده و سر به بیابان گذاشتهاند. حالا این یک قطره باران تبدیل شده است به پنچر شدن ماشین، به خدایی نخواسته تصادف، به خدایی نخواسته کمبود بنزین، کمبود آب در راه و ناراحتی؛ خوب تحمل اینها قدری اشکال و سختی دارد. این مسائل است که ما این روایات را با اینها معنا میکنیم.
نتیجهای که بنده میخواهم عرض کنم این است که برادرانی که این سخنان را با گوش انشاءالله پاک، با فکر پاک میشنوند، بنشینند، فکر کنند، ببینند چه خدمتی به امام #رضا کردهاند یا خواهند کرد؟. چون امروز زیارت تبدیل شده به بلیط و هواپیما و قطار. هیچکسی هم به انسان بدگویی نمیکند. هیچکسی پرونده برای انسان درست نمیکند. اما اینطور نبوده که، پروندهها دست به دست میگردیده تا برسد به دست جلادهای بیرحم تا سر راه اینها را بگیرند و اینها را ذبح کنند. یکوقت بنده در زیارت #مشهد با رفقا جا ماندیم در #بسطام و در بین راه قطار رفت و بنده بدون وسائل جا ماندم. مشکلاتی بود تا اتوبوس آمد، جا نداشت. من در پلهی ماشین حاضر شدم بایستم که ماشین ما را ببرد. با این وضع آمدم #تهران. بعضی از مؤمنین به دیدن من آمدند. وقتی این مشکلات مرا فهمیدند، برای دلداری و دلخوشی من یکی از آنها اینطور نقل کرد. گفت: ما دو نفر بودیم به زیارت مشهد میرفتیم. آنجا که به برخی طوایف بر میخورند. یک آبی و یک جنگلی بود. گفتیم اینجا خستگی رفع کنیم و چای درست کنیم. یکی از ما کتری را برداشت که برود آب بیاورد. دیدیم با حواس پرت و ناراحتی آمده، کتری را مثلاً بر زمین میگذارد و میگوید: پاشو! پاشو! پاشو اینجا نشستن ندارد. ما هم قبول کردیم. پا شدیم، راه افتادیم. ترس و لرز به جان او افتاده بود. مشهد که رفتیم، سه روز زنده بود، بعد فوت کرد. از بس ترسیده بود. آخرش از او پرسیدیم چه دیدی تو؟ گفت: همین که رفتم آب بردارم، صدای خِرخِر شنیدم! دیدم گلوی کسی را زدهاند، همینطور دارد فوارهمانند از گلویش خون میآید. این بود که هول کردم و فوراً آمدم تو را از جا بلند کردم، ولی به تو نگفتم، چون ترسیدم بگویم، تو هم مثل من شوی!. برخی افراد آنموقع غارت میکردند، قافلهها را میکشتند و ثواب میبردند!؛ یعنی همین #داعش های فعلی. اینها همیشه بودهاند. الآن هم مبارزه با اینها چیز تازهای نیست، همیشه بودهاند.
ص۲
@seyedololama
⬇️
سیدالعلماء
📆 سالروز درگذشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ (۲۸ #ذی_الحجه ۱۲۸۹ق)
🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری
🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه #فيضيه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ #مرحوم_امام] عصرهای #جمعه جلسهای داشتند كه ده، بيست نفر #بازاری و چند #طلبه، مِنجمله شهيد #مطهری و افرادی از اين قبيل میآمدند و ايشان #مواعظ بسيار مؤثری میفرمودند؛ مواعظشان خيلی مؤثر بود، بهطوریکه در ما كه آن موقع #جوان بوديم خیلی اثر میگذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم میآمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمیشدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر میفرمودند.
مثلاً يكی از مسائلی كه میفرمودند اين بود: وقتی #انسان وارد در #علوم دينی میشود از خواستهای #نفسانی او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک #كتاب يا يك #مقاله بنويسيم يا يک #مجله پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتیكه اگر خوب #دقت كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و میخواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!.
اين حرفها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان #عقل مان خوب نمیرسید كه چگونه میشود انسان وارد #حوزه يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد #فرهنگ و #دانشکده ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً بهجا و بهصلاح است يا اینکه هنوز زود است؟
آدمی كه ده پانزده سال در #مدرسه يا در فرهنگ بوده و #تحصيل کرده، نفسش همان نفسِ #كودكی و بچگی اوست، خواستهایش هم همان خواستهای کودکی است که به رنگ جديد در میآید؛ به رنگ #طلبگی و #دانشجويی و #استاد شدن و #سخنرانی كردن و از اين قبيل چيزها در میآید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، میبیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرفها نشده چون او اين #ورزش را نكرده است.
مرحوم علامه #طباطبایی معنی اين ورزش را برای ما اینگونه نقل میفرمودند: مرحوم ملا هادی #سبزواری اعلیاللهمقامه در #سبزوار، حوزهی علميه داشت و روزها در #مسجد يا در يک جايی درس میگفتند. يک روز چند طلبهی كرمانی که میخواستند به #مشهد مقدس مشرَّف شوند، میگویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه میکردند و با تعجب اشاره میکردند و مثل اینکه يک چيز عجيبی دیدهاند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا اینها اینگونه حرکات را انجام میدهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوانها پرسيدند: چه مسئلهای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت میکردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسهای در #كرمان هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، میخواست که در مدرسه بماند، ولی اجازهی #شرعی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق #خادم و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دستها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد.
اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک میکند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همانجا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک میکرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای #ازدواج به او پيشنهاد کرد و او را #داماد خود نمود.
حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ میبینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل میکردند و میفرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزهی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم.
منظور اين است که اينجور ورزشها و اینگونه #خودسازی ها برای همهی #مردم مخصوصاً در اين دوره لازم است.
۸۵٫۱۱٫۳۰
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
🏴 صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا؛ ارواحنا لک الفداء
▪مصائب امام رضا علیهالسلام
🔹 وقتی امام #رضا علیهالسلام دعوت شدند که به #مشهد تشریف بیاورند، به حسب ظاهر روی فشار تشریف آوردند، ولی در واقع حضرت میتوانست از خدا بخواهد که خدایا من این #سفر را نروم و قبول هم میشد، ولی این کار را نکردند. سفر غریبانهای بدون #خانواده رفتند. وقتی هم که خواستند حرکت کنند، دستور دادند اهل و عیالشان جمع شدند. فرمودند یک قدری برای من #گریه کنید که دیگر مرا نمیبینید و آنها هم مجلس #عزایی درست کردند. سپس حضرت #جواد علیهالسلام را کنار #قبر جدّشان بردند و آن #کودک را به #پیامبر سپردند که در #پناه خدا قرار بگیرد. و این راه طولانی را یِکه و تنها و بدون فرزند و عیال آمدند. در مشهد هم خیلی #غربت آزارشان میداد؛ و شاید #زائرین هم که گاهی دچار زحمت میشوند، در اثر آن برکاتی باشد که خدا به آن حضرت در غربت و رنجها داد که یک سهمی هم به زائرین داده میشود، مثل گیر نیامدن جا یا گیر نیامدن جای راحت، غذا، خوابگاه و گاهی هم در راه ماندن.
🔺 نعمت خدا به صورت مشکلات
🔹 من یادم هست که در #قم یکوقت یکی از #علما بزرگ - خدا رحمتش کند- میگفت: من شنیده بودم که هر کسی به زیارت حضرت رضا علیهالسلام میرود یک رنجی به او میرسد. رفتم خدمت خواهرشان و عرض کردم که من میخواهم بروم #زیارت برادرتان ولی نمیخواهم رنجی به من برسد، از این جهت وقتی آمدم مُشَرَّف شدم و برگشتم هیچ مشکلی برایم پیش نیامد. گاهی آدم #مریض میشود، گاهی خدای نخواسته در رفتن یا در برگشتن #تصادفی میکند. اینها آثار این پیوستگی است که #نعمت خدا به صورت ناخشنودیها به #انسان میرسد که انسان کمکم با خشنودی از خدا علاقه پیدا کند. #فکر نکند که ما خدا را میپرستیم برای خاطر اینکه وقتی یک زیارت رفتیم یا #حج یا #عبادتی کردیم، فوراً وسائل #رفاه ما خوب بشود، نه! ما برای این چهار روزه #دنیا این کارها را نمیکنیم.
🔺 راهی برای کم کردن مشکلات زیارت
🔹 پیشآمدها هم هرچه شده یا خدای نکرده میشود، باید ازشان خواست که خودشان جلوگیری کنند. از این جهت #اساتیدمان به ما دستور دادند که هر وقت خواستید جایی بروید، اول بروید پیش آن #امام یا #امامزاده ای که در جوار شماست مثل حضرت #عبدالعظیم علیهالسلام یا حضرت #معصومه علیهاالسلام، سلامی عرض کنید و ازشان بخواهید که ما میخواهیم فرستادهی شما به خدمت پسر عمویتان باشیم، به خدمت برادرتان باشیم و #سلام شما را ببریم و به ایشان بدهیم. این باعث میشود که فیض علی حدّهای نصیب بشود و انسان یک قدری پیشآمدش رفع بشود. وقتی هم میخواهد برگردد باز خدمت حضرت میرود و سلام و #وداع میکند و میگوید میخواهم خدمت پسر عموی شما یا خواهر شما در #ری یا در #قم برسم و سلام شما را برسانم. آنوقت او که حامل پیام حضرت شد، انشاءالله از ناراحتیها محفوظ میماند.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🔺 واکنش مؤمنین واقعی در امتحانات و بلایای الهی
🔹 «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (۱۵۵) الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»؛ (#بقره:۱۵۶)
🔸 چه طور انسان #امتحان میشود؟ #انسان میآید در بین مردمانی که اینها #دروغ میگویند، #منافقاند؛ و با حق و حقیقت طرفند و شهادتین میگویند و #اسلام و دین را قبول میکنند. اما اتفاق میافتد که در همان سالی که این مُشَرَّف به شهادتین اسلام شدند، قحطی میشود. عجب! ما سالها بتپرست و #کافر بودیم، وضعمان خوب بود، ولی امسال که آمدهایم به حساب متدیِّن شدهایم و اهل #نماز شدهایم و ماه #رمضان، #روزه گرفتیم، باران نیامد! این چه طور است؟!
🔹 #امتحان همین است دیگر. تو برای باران آمدی مسلمان شدی یا برای واقعیت جهان #خلقت؟ آیا #خداشناسی تو را به این #ایمان کشانید و به این دین مُشَرَّف شدی؟.
🔻 اینها اینطوری است و در همین آیاتی که خوانده شد این مطلب آمده «و لَنَبلُوَنَّکُم»؛ باز با تأکید است؛ حتماً اینطور است که قطعاً امتحاناتی مانند امور ترسناک و وحشتناک، زیان #مالی و #جانی، کمبود مسائل مربوط به باغداری و کشاورزی و میوهها و این چیزها پیش میآید.
🔹 بعد میفرمایند که «و بَشِّرِالصّابِرین»؛ آنهایی که این ایمانشان اهل واقعیت باشد، دیگر تکان نمیخورند از جایشان که بگویند: عجب! این #دین برای ما آمد نداشت!. باید یک دینی پیدا کنیم که وقتی آن دین را در خود پیاده کردیم، نتایج بیشتری ببریم، ولذا آخر آیه میفرماید که «و بَشِّرِالصّابِرین»؛
🔸 تا حالا اهل #عبادت نبودند و امسال اهل عبادت شدند، بلیط گرفتند، مقدار زیادی پول دادند، بنا شد مُشَرَّف بشوند #مکه، #مشهد، #کربلا، ماشینشان سرنگون شد، همچنین چیزی شد. اینها میگویند: «إنّا لله و إنّا الیه راجعون»؛ ما فهمیدیم که از خودمان چیزی نیستیم، پیشآمدهای ما دست ما نیست. ما وظیفهای داریم و به آن #وظیفه باید عمل کنیم، هر چه پیشآمد شد، روی چشم ما و روی قلب ما و مورد استقبال ما، مورد ممنونیت ما. متشکریم، "هر چه پیش آمد، خوش آمد". این معنای #ایمان است.
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
#ثقلین
🔺 برکات مسلمانیِ واقعی در سایهی قرآن مجید و عترت علیهمالسلام
🔹 اخیراً در #تلویزیون یک جمله کوتاهی که زیرنویس شده بود را از مرحوم آیت الله #بهجت دیدم که حاصلش این بود که؛ تا در این زمان برکات حضرت مولا حضرت #مهدی علیهالسلام به #انسان نرسد -که #حجت خداست بر همهی #خلق و زمین و آسمان است و به برکات او در #امنیت و گردش و سلامتی هستیم- هیچ سعادتی نصیب انسان نمیشود.
این جمله برگرفتهی از این دعایی است که در آخر #مفاتیح_الجنان نقل شده* که بعد از یکی دو سطری که ابتدا شروع میشود به این مطلب میرسد که؛ «عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينی»؛ خدایا من از این مسئله که تو حجت داری خارج شدهام، فارغ شدهام و آنگاه #تحقیق کردهام به گونهای که مسلَّم است پیش من، منتهی باید او را بشناسم تا اینکه از راه #شناخت او دستم به #حبل_متین و ریسمان آویختهی از سوی تو به سوی خلقت استفاده کنم؛ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا«؛ ( #آل_عمران : ۱۰۳). معنای #قرآن_ناطق همین است.
حبل خداوند یکی #قرآن است و یکی هم قرآن ناطق است که در حدیث #متواتر و مشهورِ #ثقلین هم بیان شده.
خوب افرادی که این شناخت را خداوند به آنها داده هیچوقت آرام نمینشینند، همیشه در پیِ #نجات #خانوادهی خودشان و سپس دیگران هستند. بعضی از #بزرگان ما که دستشان به این حبل متین از جانب خدا رسیده بود #زندگیشان وقف این کار شده بود. همین مرحوم آشیخ عباس محدث #قمی هر کس او را دیده اینطور میگوید که مثلاً اگر اتوبوس در بین راه رفتن یا برگشتن -مثلاً از #مشهد مقدس- یکی دو ساعت یک جا توقف میکرد، ایشان وسائل نوشتار دم دستش بود. اینها را میگرفت و یک گوشه مینشست و مشغول نوشتن میشد. یعنی نمیگذاشت که حتی یک ثانیه وقت از دستش خارج شود. این علامت #مسلمانی واقعی است.
------------
* [ مقصود دعای منقول از جانب مرحوم سید بن طاووس است که با عنوان «دعایی که در زمان غیبت باید خواند» در اواخر مفاتیحالجنان ذکر شده است.]
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
📆 به مناسبت بزرگداشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛
🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری
🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه #فيضيه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ #مرحوم_امام] عصرهای #جمعه جلسهای داشتند كه ده، بيست نفر #بازاری و چند #طلبه، مِنجمله شهيد #مطهری و افرادی از اين قبيل میآمدند و ايشان #مواعظ بسيار مؤثری میفرمودند؛ مواعظشان خيلی مؤثر بود، بهطوریکه در ما كه آن موقع #جوان بوديم خیلی اثر میگذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم میآمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمیشدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر میفرمودند.
مثلاً يكی از مسائلی كه میفرمودند اين بود: وقتی #انسان وارد در #علوم دينی میشود از خواستهای #نفسانی او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک #كتاب يا يك #مقاله بنويسيم يا يک #مجله پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتیكه اگر خوب #دقت كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و میخواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!.
اين حرفها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان #عقل مان خوب نمیرسید كه چگونه میشود انسان وارد #حوزه يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد #فرهنگ و #دانشکده ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً بهجا و بهصلاح است يا اینکه هنوز زود است؟
آدمی كه ده پانزده سال در #مدرسه يا در فرهنگ بوده و #تحصيل کرده، نفسش همان نفسِ #كودكی و بچگی اوست، خواستهایش هم همان خواستهای کودکی است که به رنگ جديد در میآید؛ به رنگ #طلبگی و #دانشجويی و #استاد شدن و #سخنرانی كردن و از اين قبيل چيزها در میآید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، میبیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرفها نشده چون او اين #ورزش را نكرده است.
مرحوم علامه #طباطبایی معنی اين ورزش را برای ما اینگونه نقل میفرمودند: مرحوم ملا هادی #سبزواری اعلیاللهمقامه در #سبزوار، حوزهی علميه داشت و روزها در #مسجد يا در يک جايی درس میگفتند. يک روز چند طلبهی كرمانی که میخواستند به #مشهد مقدس مشرَّف شوند، میگویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه میکردند و با تعجب اشاره میکردند و مثل اینکه يک چيز عجيبی دیدهاند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا اینها اینگونه حرکات را انجام میدهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوانها پرسيدند: چه مسئلهای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت میکردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسهای در #كرمان هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، میخواست که در مدرسه بماند، ولی اجازهی #شرعی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق #خادم و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دستها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد.
اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک میکند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همانجا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک میکرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای #ازدواج به او پيشنهاد کرد و او را #داماد خود نمود.
حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ میبینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل میکردند و میفرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزهی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم.
منظور اين است که اينجور ورزشها و اینگونه #خودسازی ها برای همهی #مردم مخصوصاً در اين دوره لازم است.
۸۵٫۱۱٫۳۰
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🔺 داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم "ملا هادی سبزواری" در سالروز درگذشت ایشان؛ (۲۸ #ذی_الحجه ۱۲۸۹ق)
🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه #فيضيه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان( #مرحوم_امام ) عصرهای #جمعه جلسهای داشتند كه ده، بيست نفر #بازاری و چند #طلبه، مِن جمله شهيد #مطهری و افرادی از اين قبيل میآمدند و ايشان #مواعظ بسيار مؤثری میفرمودند؛ مواعظشان خيلی مؤثر بود، به طوریکه در ما كه آن موقع #جوان بوديم خیلی اثر میگذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم میآمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمیشدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر میفرمودند.
مثلاً يكی از مسائلی كه میفرمودند اين بود: وقتی #انسان وارد در #علوم دينی میشود از خواستهای #نفسانی او اين است كه خوب حالا ديگر ما يك #كتاب يا يك #مقاله بنويسيم يا يك #مجله پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتیكه اگر خوب #دقت كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و میخواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!.
اين حرفها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان #عقلمان خوب نمیرسید كه چگونه میشود انسان وارد #حوزه يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد #فرهنگ و #دانشکدهها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به جا و به صلاح است يا اینکه هنوز زود است؟
آدمی كه ده پانزده سال در #مدرسه يا در فرهنگ بوده و #تحصيل کرده، نفسش همان نفسِ #كودكی و بچگی اوست، خواستهایش هم همان خواستهای کودکی است که به رنگ جديد در میآید؛ به رنگ #طلبگی و #دانشجويی و #استاد شدن و #سخنرانی كردن و از اين قبيل چيزها در میآید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، میبیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرفها نشده چون او اين #ورزش را نكرده است.
مرحوم علامه #طباطبایی معنی اين ورزش را برای ما اینگونه نقل میفرمودند: مرحوم ملا هادی #سبزواری اعلی الله مقامه در #سبزوار، حوزهی علميه داشت و روزها در #مسجد يا در يک جايی درس میگفتند. يك روز چند طلبهی كرمانی که میخواستند به #مشهد مقدس مشرَّف شوند، میگویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم، وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه میکردند و با تعجب اشاره میکردند و مثل اینکه يک چيز عجيبی دیدهاند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا اینها اینگونه حرکات را انجام میدهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوانها پرسيدند: چه مسئلهای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت میکردید؟ گفتند: ما يك مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب يك مدرسهای در #كرمان هستيم، يك روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، میخواست که در مدرسه بماند، ولی اجازهی #شرعی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق #خادم و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دستها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جاروب کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد.
اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک میکند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همانجا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک میکرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای #ازدواج به او پيشنهاد کرد و او را #داماد خود نمود.
حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ میبینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جاروب كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل میکردند و میفرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزهی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم.
منظور اين است که اين جور ورزشها و اینگونه #خودسازیها برای همهی #مردم مخصوصاً در اين دوره لازم است.
۸۵/۱۱/۳۰
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
#ثقلین
🔺 برکات مسلمانیِ واقعی در سایهی قرآن مجید و عترت علیهمالسلام
🔹 اخیراً در #تلویزیون یک جمله کوتاهی که زیرنویس شده بود را از مرحوم آیت الله #بهجت دیدم که حاصلش این بود که؛ تا در این زمان برکات حضرت مولا حضرت #مهدی علیهالسلام به #انسان نرسد -که #حجت خداست بر همهی #خلق و زمین و آسمان است و به برکات او در #امنیت و گردش و سلامتی هستیم- هیچ سعادتی نصیب انسان نمیشود.
این جمله برگرفتهی از این دعایی است که در آخر #مفاتیح_الجنان نقل شده* که بعد از یکی دو سطری که ابتدا شروع میشود به این مطلب میرسد که؛ «عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينی»؛ خدایا من از این مسئله که تو حجت داری خارج شدهام، فارغ شدهام و آنگاه #تحقیق کردهام به گونهای که مسلَّم است پیش من، منتهی باید او را بشناسم تا اینکه از راه #شناخت او دستم به #حبل_متین و ریسمان آویختهی از سوی تو به سوی خلقت استفاده کنم؛ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا«؛ ( #آل_عمران : ۱۰۳). معنای #قرآن_ناطق همین است.
حبل خداوند یکی #قرآن است و یکی هم قرآن ناطق است که در حدیث #متواتر و مشهورِ #ثقلین هم بیان شده.
خوب افرادی که این شناخت را خداوند به آنها داده هیچوقت آرام نمینشینند، همیشه در پیِ #نجات #خانوادهی خودشان و سپس دیگران هستند. بعضی از #بزرگان ما که دستشان به این حبل متین از جانب خدا رسیده بود #زندگیشان وقف این کار شده بود. همین مرحوم آشیخ عباس محدث #قمی هر کس او را دیده اینطور میگوید که مثلاً اگر اتوبوس در بین راه رفتن یا برگشتن -مثلاً از #مشهد مقدس- یکی دو ساعت یک جا توقف میکرد، ایشان وسائل نوشتار دم دستش بود. اینها را میگرفت و یک گوشه مینشست و مشغول نوشتن میشد. یعنی نمیگذاشت که حتی یک ثانیه وقت از دستش خارج شود. این علامت #مسلمانی واقعی است.
------------
* [ مقصود دعای منقول از جانب مرحوم سید بن طاووس است که با عنوان «دعایی که در زمان غیبت باید خواند» در اواخر مفاتیحالجنان ذکر شده است.]
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🔺 ضرورت اغتنام فرصت!
❔ اگر بخواهيم به خدا #توجه کنيم، وسیلهی ما چيست؟
🔹 #گريه و زاری و ناله و دعا و پناه بردن به #مشاهد مشرفه، مانند #مشهد مقدس و #کربلا، چون در آنجا #بندگان خاص خدا #زندگی میکردهاند يا مدفون شدهاند، در آن تربت پاک و آن خاک پر از برکت و ما بايد به آنجا برويم و در آنجا #حاجاتمان را به خدا عرض کنيم و ناله و گريه را آنجا ببريم. اين خاصيت #زيارت رفتن است که #انسان سرمایهی خودش را که هيچچيز نيست مگر #لطف و #احسان خداوند را در حرم #اهلبيت با خدا مطرح میکند، و #حرم اهلبيت يا #مسجدالحرام يا #مسجدالنبی و يا مشاهد مشرفهی ديگر مثل حضرت #عبدالعظيم علیهالسلام يا هر جایی که يک انسان مقرب الیالله و نزديک به پروردگار از نظر پاکیِ #دل، دفن شده برای ما میشود وسیلهی ناله و گريه و گريستن و از خدا امنيت #دنيا و #آخرت خواستن؛ ممکن است خدای ناخواسته در قطار يا در حال مسافرت يا هر وسیلهای بشنويم که در #تهران مثلاً #زلزله شده و دچار #اضطراب و نگرانی شويم که #پدر و #مادر و آشنايان ما چه شدند و دل انسان به تپش در آيد و اشکهای انسان جاری شود و از هيچکجا هم خبری ندارد که چه شده؟ به همين دليل ما هم که از آينده خود خبر نداريم، اين اشکها را قبل از پيشآمدها ذخيره میکنیم که بعداً خرج کنيم و نويسندگان #غیبی حرمهای شريف که #ملائکه نام دارند و در آنجا حضور دارند، اين نالهها و اشکها و زاریهای ما را و حاجات ما را مینویسند و در پرونده ما که خدايا اینها، بچهها و جوانها و نوجوانها بودند که به وسيلهی #ائمه معصومين آمدند و آنها را #شفيع قرار دادند برای #امنيت، برای #سلامت، برای سرکوب کردن #دشمنان، برای آمدن باران، برای نيامدن طوفان و #زلزله و صاعقه و آتشسوزیها و هزاران خطری که در شبانهروز ممکن است پيشآمد کند، و آن چیزیکه جلوگيری میکند از اين حوادث دست #رحمت غیبی است و ما میخواهیم اینها را در مشاهد مشرفه مطرح کنيم. و در آنجا عرضه میکنیم که خدايا: ما را بر خواستههای خودت موفق فرما، بر ترک چیزهایی که بر ما #حرام کردهای قاطعيت ببخش، ما را #واقع بين و #عقلی و #منطقی قرار بده که اشتباه نکنيم. دنیایی که #وهم ما ايجاد میکند، دروغين است و باعث میشود به آن دل بسته شويم و به تو دلگرمی نداشته باشيم. اینها مسائلی است که در اثر #فکر صحيح پيدا میشود.
يک زمانی است که انسان آتش را شناخته ولی الآن خبری از آتش نيست، اما يک وقت هم هست که انسان آتش را لمس میکند مثل کسی که یکمرتبه میبیند خانه و در و ديوار آتش گرفته و هر لحظه شعله زبانه میکشد و او هم در اتاق آتش گرفته نشسته، اين را میگویند لمس کردن آتش که متفاوت است با حالت ما که اینجا نشستهایم و خبری هم از آتش در اطراف ما نيست.
بايد اين لمس کردن را در زيارت از خدا خواست که خدايا ما بدبختی را لمس کنيم و به تو #پناه بياوريم، همانطوریکه حضرت #رضا علیهالسلام و ديگر ائمه اینگونه بودهاند، #دوستان خصوصی ايشان اینگونه بودهاند.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama