سیدالعلماء
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام#سجاد صلواتاللهعلیه (۵) 🔹 اگر ما بخواهیم با #بندگی خدا آشنا
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام #سجاد صلواتاللهعلیه (۶)
🔹 یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای #بندگی آشنا کند این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکهی معظمه #خشکسالی شد. بزرگان و #عباد و #زهادی که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد.
در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها او را نمیشناختند، میآیند به قصد #حج از آنجا عبور میکنند؛ میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عبادِ معاصرند و برای طلب #باران آمدهاند.
گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: اینکه عجیب نیست.
یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت میکرد. چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت.
این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانهی حضرت #سجاد (علیهالسلام) وارد شد.
بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند دیدم همان است!.
آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی.
او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود آن هم فاش شد. من دیگر زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر میخواهی بیا!.
❎ کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
#روحانیت معنایش این است. #اسلام برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»؛ [ #بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۱۰] . انسان این است.
#مرحوم_امام هم در اول #اربعین میفرماید: "بدان که انسان اعجوبهای است".
#انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است.
ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشهای نریز؛ من میخواهم چه بشوم و میخواهم به کجا برسم. فقط بگو من میخواهم شیعهی سیدالساجدین باشم.
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
🎁 تحفهای برای رهبر معظم انقلاب
🔺 مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی: بنده وقتی که بنا بود خدمت #رهبر معظم برسم به عنوان تحفه همین جریان هفتم #منتهی_الآمال را که #دعا و #نماز * برای بر آورده شدن #حاجات_اضطراری است، تقدیم ایشان کردم.
چون میدانستم که ایشان از همه ما مشکلاتش بیشتر است.
۸۸/۱/۱۵
-------------------
🔹(توجه به این مسئله لازم است که مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی، همواره در هنگام سفارش به خواندن این نماز، تذکر به این مسئله میفرمودند که شرط اجابت این نماز، داشتن حال اضطرار توسط شخص خوانندهی نماز میباشد.)
* کیفیت نماز
✅ دو ركعت نماز مىگزارى و مىگويى:
( يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ
يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ وَ لَمْ يُهْتِك السِّتْرَ
ياعظيمَ المَنَّ
يا كَريمَ الصَّفْحَ
يا حَسَنَ التَّجاوَزَ
يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ
يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بـِالرَّحـْمـَةِ
يـا مـُنـْتـَهـى كـُلِّ نـَجْوى وَ يا غايَةَ (مُنْتَهى) كُلّ شَكْوى
يا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعينٍ
يامُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها
يا رَبّاهُ (ده مرتبه)
يا غايَةَ رَغْبَتاهُ (ده مرتبه)
اَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذِهِ الاَسْمآءِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ عَلَيْهِمُالسَّلامُ اِلاّ ما كَشَفْتَ كَرْبى وَ نَفَّسْتَ هَمّى و فَرَّجْتَ غَمّى وَ اَصْلَحْتَ حالى.
و دعا كن بعد از هرچه را كه خواستى و بطلب حاجت خود را، آنگاه مىگذارى روى راست خود را بر زمين و مىگويى صد مرتبه در سجود خود:
(يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفيانى فَاِنَّكُما كافِياىَ وَ انْصُرانِى فَاِنّكُماناصِراىَ).
و مىگذارى روى چـپ خود را بر زمين و مىگويى صد مرتبه: (ادركنى) ، و آن را بسيار مكرر مىكنى و [سپس] مىگويى: (اَلْغَوْثُ اَلْغَوْثُ اَلْغَوْثُ) تا اينكه منقطع شود و بر مىدارى سر خود را، پس به درستى كه خداى تعالى به كرم خود بر مىآورد حاجت تو را انشاءاللّه تعالى.
( #منتهی_الآمال ، قسمت امام زمان علیهالسلام)
التماس دعا
@seyedololama
سیدالعلماء
📆 تذکری پیرامون تشرفات در زمان غیبت کبری از جانب مرحوم آیت الله شیخ حسن صافی اصفهانی؛ (۸ #مهرماه ۱۳۷۴=۳ #جمادی_الاولی ۱۴۱۶)
🔹یکوقتی ما در #عتبات مشرف بودیم با دو نفر؛ یکی مرحوم آشیخ جواد #کربلایی (رحمة الله علیه)، یکی هم مرحوم آقای #صافی (شیخ حسن صافی که از علمای اخیر #اصفهان بود و در #نجف خدمت آقای #خوئی تحصیل میکرد و خیلی مرد بزرگواری بود). مشرّف شدیم #سامراء و یک شب #زیارت. یکی از چیزهایی که من از ایشان یاد گرفتم و تذکر دادم، همین مسئلهی #تشرف به مقام اقدس مولا حضرت بقیةالله فی الارضین صاحبالعصر والزمان #مهدی موعود علیهالسلام بود، که این تشرفهایی که برای #علما پیدا میشود، به چه نحو میباشد.
ایشان به ما #تذکر میداد که اینها تشرف نیست. اینها افرادی از طرف آن حضرت هستند که مأمور دستگیری #شیعیان میباشند و یکی از آنها مثلاً این است که به اتاق عالمی که بیمار است یا پیرمرد است، بیایند و یک سلامی بدهند و بروند. اینطور نیست که مثلاً حتماً حضرت بوده، که گمان کرده میشود که حضرت بوده. ولی من پرسیدم از آقای صافی که خب پس کدام یک از جریان این داستانها واقعیت دارد؟ فرمود که همانیکه در #مفاتیح_الجنان مرحوم آشیخ عباس #قمی در شرح #زیارت_جامعه آورده در مورد مرحوم حاج علی #بغدادی، که او دیگر قابل احتمال اینکه او از طرف حضرت مأمور باشد، نمیدهد. صددرصد خود حضرت بوده و چقدر هم مطالب خوبی بیان فرموده.
و آن هم که بنده خودم فکر میکنم حتماً درست است، آن قضیهی هفتم از فصل پنجم [در ذکر حكايات و قصص آنانكه در غيبت كبرى خدمت امام زمان عليهالسلام مشرف شدهاند از کتاب] #منتهی_الآمال است.
۲۰ #جمادی_الثانی ۱۴۳۶=۱۳۹۴/۱/۲۱
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
🏴 نمونهای از کرامات امام سجاد علیهالسلام
🔺 یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای #بندگی آشنا کند، این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه خشکسالی شد. بزرگان و برخی از #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها، او را نمیشناختند، میآمدند که به قصد #حج از آنجا عبور کنند، میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمدهاند. گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این جریان را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: این که عجیب نیست. یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار #مردم و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت میکرد؛ چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم #تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد، او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچکدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازهی رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این #مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
#روحانیت معنایش این است. #اسلام برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ #انسان این است. #مرحوم_امام هم در اول #اربعین میفرماید: «بدان که انسان اعجوبهای است.»²
انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است.
ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشهای نریز؛ من میخواهم چه بشوم و میخواهم به کجا برسم. فقط بگو من میخواهم #شیعه #سیدالساجدین باشم.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
_______
۱) [ #بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۱۰]
۲) [ #اربعین ح۱ص۵]
@seyedololama
🔺 راه نجات
🔹 #نجات فعلی برای مملکت #ایران غیر از مسائل دفاعی و رزمی و زحماتی که آقایان قشونی و #نظامی متحمل میشوند، از طرف بیچارگی اظهار کردن در خانهی خدا میباشد که یک چاشنیای میخواهد همانند آن دسته از #مشرکین که در آن زمان در دریا گرفتار میشدند و دعایشان مستجاب میشد، چون #مضطر بودند. «فَإِذَا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»؛ ( #عنکبوت :۶۵) بنابراین #اضطرار دعای #مستجاب میآورد و بنده این نسخهای* را که تکثیر کردیم از دعاهایی است که حضرت #ولی_عصر علیهالسلام تعلیم فرموده و در #منتهی_الآمال هست که این نماز #استغاثه و نماز اضطراری را برای حفظ #مملکت و #تشیع -که هر روزی یک بلایی بر سرش میآورند- ترک نکنند. یک مرتبه به #نیجریه میریزند، #مردم در منزلهایشان مشغول خواب و خوراکشان هستند، یکمرتبه میبینند که مسلسل آمد و #زن و #بچه و #مرد را کشتند. ما چنین وضعی داریم. بنابراین ما در اضطراریم. این اضطرار را با نمازهای اضطراری که ولیّعصر حضرت #مهدی علیهالسلام تعلیم فرموده باید چارهجویی کرد.
۹۴٫۹٫۲۶
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
-------------------
* کیفیت نماز
🔹 دو ركعت نماز مىگزارى و مىگويى:
(يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ
يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ وَ لَمْ يُهْتِك السِّتْرَ
ياعظيمَ المَنَّ
يا كَريمَ الصَّفْحَ
يا حَسَنَ التَّجاوَزَ
يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ
يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بـِالرَّحـْمـَةِ
يـا مـُنـْتـَهـى كـُلِّ نـَجْوى وَ يا غايَةَ (مُنْتَهى) كُلّ شَكْوى
يا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعينٍ
يامُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها
يا رَبّاهُ (ده مرتبه)
يا غايَةَ رَغْبَتاهُ (ده مرتبه)
اَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذِهِ الاَسْمآءِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ عَلَيْهِمُالسَّلامُ اِلاّ ما كَشَفْتَ كَرْبى وَ نَفَّسْتَ هَمّى و فَرَّجْتَ غَمّى وَ اَصْلَحْتَ حالى.
و دعا كن بعد از هرچه را كه خواستى و بطلب حاجت خود را، آنگاه مىگذارى روى راست خود را بر زمين و مىگويى صد مرتبه در سجود خود:
(يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفيانى فَاِنَّكُما كافِياىَ وَ انْصُرانِى فَاِنّكُماناصِراىَ).
و مىگذارى روى چـپ خود را بر زمين و مىگويى صد مرتبه: (ادركنى) ، و آن را بسيار مكرر مىكنى و [سپس] مىگويى: (اَلْغَوْثُ اَلْغَوْثُ اَلْغَوْثُ) تا اينكه منقطع شود و بر مىدارى سر خود را، پس به درستى كه خداى تعالى به كرم خود بر مىآورد حاجت تو را انشاءاللّه تعالى.
( #منتهی_الآمال ، قسمت امام زمان علیهالسلام)
التماس دعا
@seyedololama
سیدالعلماء
🔺 تأملی در دعای #ابوحمزه صادره از امام #سجاد صلواتاللهعلیه 🔹 جملهی اول این دعای مبارک این است که
⬆️
ص۲
🔹 اگر آن وقتهایی که با کاروان شتر و اینها به #مکه میرفتند، میخواستیم مشرَّف بشویم، اول باید فکر میکردیم چه منازلی در راه هست و در این منازل چه هست، چه نیست، تا زاد و #توشه با خودمان برداریم. #منازل عبودیت را نشده که ما بررسی کنیم. چرا؟ برای خاطر اینکه ما در یک دورهای بودیم که دورهی تسلط #استعمار بوده.
#فرهنگی ما را #تربیت کرده که اصلاً این مسائل به گوششان نخورده و در خاطرشان نبوده.
از وقتی که این حکومت #جمهوری_اسلامی روی کار آمده بحمدلله رفتهرفته - اگر بگذارند - میخواهند ما را با بندگی خدا آشنا کنند.
اگر ما بخواهیم با #بندگی خدا آشنا بشویم، باید رسالهی عمل #سیدالساجدین، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامهی کلاسی بیاید؛ آنوقت برای #انسان بیان میکنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر مقامی نیست. چون از بندگی بالاتر در عالم #خلقت و در #ممکنات مقامی پیدا نمیشود.
یک #مقام هست و آن مقام #ربوبی است، جدای از آن دیگر بندگی است.
بندگی برای چیست؟ برای چی نمیخواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبودهایم و نمیشویم، چه میشویم؟ و چه میتوانیم بشویم؟ #بنده.
پیشوای این بندگی، گوینده و پیامآورش #زین_العابدین علیهالسلام است. باید #فرهنگ ها، #تمدن ها، #حوزه ها، #دانشگاه ها از این مسائل نسخهبرداری کنند، به جوانها و نسل #جوان برنامه بدهند و بگویند که ما در این #دنیا به جز این، نقشهای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است رفتار و کردار این بزرگان است.
یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه #خشکسالی شد. برخی از بزرگان و #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد.
در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها او را نمیشناختند، میآیند به قصد حج از آنجا عبور میکنند؛ میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب #باران آمدهاند.
گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: اینکه عجیب نیست.
یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه #مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت میکرد. چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانهی حضرت #سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، #مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند دیدم همان است!.
آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی.
او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این #سرّ بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
@seyedololama
ص۲
⬇️
🏴 نمونهای از کرامات امام سجاد علیهالسلام
🔺 یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای #بندگی آشنا کند، این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه خشکسالی شد. بزرگان و برخی از #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها، او را نمیشناختند، میآمدند که به قصد #حج از آنجا عبور کنند، میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمدهاند. گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این جریان را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: این که عجیب نیست. یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار #مردم و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت میکرد؛ چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم #تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد، او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچکدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازهی رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این #مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
#روحانیت معنایش این است. #اسلام برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ #انسان این است. #مرحوم_امام هم در اول #اربعین میفرماید: «بدان که انسان اعجوبهای است.»²
انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است.
ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشهای نریز؛ من میخواهم چه بشوم و میخواهم به کجا برسم. فقط بگو من میخواهم #شیعه #سیدالساجدین باشم.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
___________
۱) [ #بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۱۰]
۲) [ #اربعین ح۱ص۵]
@seyedololama
🏴 نمونهای از کرامات امام سجاد علیهالسلام
🔺 یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای #بندگی آشنا کند، این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه خشکسالی شد. بزرگان و برخی از #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد. در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها، او را نمیشناختند، میآمدند که به قصد #حج از آنجا عبور کنند، میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عباد معاصرند و برای طلب باران آمدهاند. گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند، عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این جریان را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: این که عجیب نیست. یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار #مردم و به یک بلندی رفت و رو به آسمان صحبت میکرد؛ چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم #تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانه حضرت سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد، او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم دیدم هیچکدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند، دیدم همان است!. آقا رو کرد به آن غلام و فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی. او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم، من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا سرّی بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازهی رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این #مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
#روحانیت معنایش این است. #اسلام برای این آمده است؛ «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»¹؛ #انسان این است. #مرحوم_امام هم در اول #اربعین میفرماید: «بدان که انسان اعجوبهای است.»²
انسان یک چیز عجیبی است، یک چیز شگفتی است.
ای #جوان قدر خودت را بدان. خودت را به چیزی مصالحه نکن. یعنی در دلت هیچ نقشهای نریز؛ من میخواهم چه بشوم و میخواهم به کجا برسم. فقط بگو من میخواهم #شیعه #سیدالساجدین باشم.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
___________
۱) [ #بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۱۰]
۲) [ #اربعین ح۱ص۵]
@seyedololama
سیدالعلماء
اگر ما بخواهیم با #بندگی خدا آشنا بشویم، باید رسالهی عمل #سیدالساجدین، دعای سیدالساجدین، حج و روزه و نماز سیدالساجدین در برنامهی کلاسی بیاید؛ آنوقت برای #انسان بیان میکنند که خداوند من و شما را برای بندگی آفریده. چون از بندگی بالاتر در عالم #خلقت و در #ممکنات مقامی پیدا نمیشود.
یک #مقام هست و آن مقام #ربوبی است، جدای از آن دیگر بندگی است.
بندگی برای چیست؟ برای چی نمیخواهد! اصلاً معنای خلقت، بندگی است. ما که خدا نبودهایم و نمیشویم، چه میتوانیم بشویم؟ #بنده.
پیشوای این بندگی، گوینده و پیامآورش #زین_العابدین علیهالسلام است. باید #فرهنگ ها، #تمدن ها، #حوزه ها، #دانشگاه ها از این مسائل نسخهبرداری کنند، به جوانها و نسل #جوان برنامه بدهند و بگویند که ما در این #دنیا به جز این، نقشهای نداریم، هر چه هست این است، هر چه هست بندگی است و شاخص بندگی که معرِّف بندگی است، رفتار و کردار این بزرگان است.
یکی از جریانهایی که میتواند ما را با معنای بندگی آشنا کند این است که نوشتهاند در #تاریخ که سالی در #مکه معظمه #خشکسالی شد. برخی از بزرگان و #عباد و #زهاد که شناخته شده بودند، برای طلب باران بیرون آمدند و اظهار آن بندگیهایی که خودشان داشتند را انجام دادند، اما همانطور آسمان صاف بود و خبری از ابر و خبری از باران نشد.
در این موقع حضرت #سجاد علیهالسلام که لابدّ آنها او را نمیشناختند، میآیند به قصد حج از آنجا عبور میکنند؛ میبینند عدهای اینجا جمع شدهاند. شاید میپرسند که اینجا چه خبر است؟ عرض میکنند که اینها بزرگان و عبّادِ معاصرند و برای طلب #باران آمدهاند.
گویا نوشتهاند که حضرت جلو آمد و فرمود که اگر شما مورد #عنایت خدا بودید، چرا به شما پاسخ نمیدهد؟!
آنها که ایشان را نمیشناختند عرض کردند: ای جوان از ماست بندگی، ما نمیدانیم!.
حضرت فرمود: کنار بروید. بعد دستش را شاید به آسمان بلند کرد یا عرض حاجتی کرد یا سجدهای کرد؛ باران شروع به باریدن کرد.
بعد مرحوم صاحب #مفاتیح_الجنان که این را در #منتهی_الآمال نوشته میفرماید: اینکه عجیب نیست.
یکی از غلامهای این بزرگوار چنین جریانی پیدا کرد و آن این بود که نوشتهاند که در سالی خشکسالی شد. آن راوی میگوید که من دیدم هر چه #مردم آمدند و #تضرع کردند، هیچ خبری نیست. چشمم به #غلام سیاهی افتاد که آمد در کنار مردم به یک بلندی رفت رو به آسمان صحبت میکرد. چند کلمهای هنوز تمام نشده، دیدیم در فضا تغییر حال پیدا شد و باران شروع شد. او هم تشکری کرد و برگشت. این شخص میگوید من دنبالش کردم ببینم به کجا میرود. دیدم به خانهی حضرت #سجاد (علیهالسلام) وارد شد. بعد من چون با آن حضرت آشنایی داشتم، #مرید این غلام شدم. به خدمت حضرت رفتم به سلام و علیک و احوالپرسی و بعد فرمود: برای چه آمدهای؟ عرض کردم که یکی از غلامانی که در این منزل هستند را من از شما میخواهم بخرم. حضرت دستور داد که مدیر آن غلامان، آنها را به صف کند و هر کدامی که ایشان میخواهد او را انتخاب کند. میگوید: من هر چه نگاه کردم، دیدم هیچ کدام از اینها نیستند. عرض کردم کسی دیگر هست؟ گفتند: بله. یک نفر هست که متصدی چهارپایان است و در طویله کار میکند. او را آوردند دیدم همان است!.
آقا رو کرد به آن غلام، فرمود که بعد از این در اختیار این شخص هستی.
او رو کرد به من گفت که چه باعث شد که میخواهی من را از آقای خودم جدا کنی؟ من عرض کردم که من غرضی ندارم. من میخواهم بندگی شما را بکنم. من فهمیدم که شما چه مقامی پیش خدا دارید.
تا این را گفتم سرش را رو به آسمان کرد و گفت: خدایا این #سرّ بین من و تو بود، آن هم فاش شد. من دیگر #زندگی را نمیخواهم!.
این شخص میگوید من از این وضع پشیمان شدم؛ گفتم: نمیخواهم و برگشتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که فرستادهی حضرت آمد، گفت: برای تشییع جنازه رفیقت اگر میخواهی بیا!.
کسی که غلامان #تربیت شدهی او، چهارپاداران طویلهی خانهی او به این مقام میرسند، چه وضعی دارد؟ این بندگی یعنی چه؟
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama