فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« دشمنان اسلام »
از موشک ذوالفقار ما می ترسند
از لـحـظه ی انـزجار ما می ترسند
اربـاب یـهودی و سعودی هاشان
از رهـبـر و افـتـخار مـا می ترسند
هردشمن پرکیـنه ای هرجا باشند
از شـوکت و اعتـبـار مـا می ترسند
هـر روز شـبی بـدور خـود میگردند
از سـایـهٔ شـهـسـوار مـا می ترسند
با سبزو سفیـدو قرمزش حساسند
از پـرچـم یـادگار ما می ترسند
هر کـافـر بی دیـن و منـافق اکنـون
از نقشه ی ابـتکار ما می ترسند
با دیـدن عکس شــهـدا فهمیدیم
از قـاسم سربـدار ما می ترسند
ما ملت غیـرت و شهادت هستیم
از عـزت و اقـتـدار ما می ترسند
ما منتـقمان هر شـهـیدی هستیم
از قـامـت استـوار ما می ترسند
تا وقت ظهور حضرت مهدی چون
در مـوعـد انـتـظار مـا می ترسند
#بهروز_عبداللهی_صدرآبادی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
-72343805_1998884414.mp3
9.12M
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 #آصف_آریا
🎼 ساعت شنی💖💖
بالطف خدایی ات بیا کاری کن
در راه رضای خود مرا یاری کن
توفیق بده مطیع امرت باشم
بی تو نشود، خودت میان داری کن
#زینب_عدالتیان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیقراری های دلم
گاهگاهی که دلتنگ تو می شوم
وپناه می برم به تماشای
گلواژه های عشق
در عکسی که از تو دارم
با آن وقار همیشگی
و حظ نگاه من در قاب تماشایت
#علیرضا_ناظمی
▫️ #شعر_سپید
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در کنج تنهایی خود، با خاطرت سر میکنم
پُر می شود از نام تو، شعری که از بر میکنم
#حمیدرضا_آبروان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🥀 پنجشنبه است
🥀 و عزیزان آسمانی
🥀 منتظر هدایای آسمانی هستند
🥀 با هدیه دسته گلهای معطر
🥀 بصورت فاتحه و صلوات
🥀 آنها را خوشحال کنیم
🥀 روحشان شاد و یادشان گرامی🥀
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ|🌙رَمَضان...
🌀همخوانی موزیکال به مناسبت ماه مبارک رمضان
📌جدیدترین اثر:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
🚧تهیه و تولید:
🎙استدیو قرآنی تسنیم
🎥تصویربرداری شده در:
🏡خانه خاطره انگیز سريال قصه های مجید
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«کاش چون
پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره میتابیدم
از پس پرده لرزان حریر
رنگ چشمــان تــو را میدیدم..!»
#فروغ_فرخزاد
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوری اش هرچند سخت اما تحمل کردنیست
لااقل از دیدن او با رقیبـان بهتــــــــــر اســت...
#طلا_کاظمی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتصدوسیزدهم🍀💚
نگران تر شد.به اتاق رفت.فاطمه رو دید.صداش کرد.
-فاطمه!!!
فاطمه هم متوجه علی شد.سریع بلند شد.
-سلام علی جانم..چه زود اومدی؟!!
-زود!!!
فاطمه به ساعت نگاه کرد.تازه متوجه شد ساعت ها تو فکر بوده.
-ببخشید علی جان،حواسم به ساعت نبود..غذا هم درست نکردم..الان سریع یه چیزی درست میکنم.
از کنار علی رد شد که به آشپزخونه بره، علی دست شو گرفت و سمت مبل برد.
-بشین،نمیخواد غذا درست کنی.
فاطمه نشست و علی به آشپزخونه رفت.با یه لیوان شربت پیش فاطمه نشست.
-بیا بخور.رنگت پریده.
شربت رو گرفت و تشکر کرد.وقتی خورد، علی گفت:
-بهتری؟
-خوبم.
-چیشده؟!!
چشم های فاطمه پر اشک شد.علی با نگرانی گفت:
_فاطمه حرف بزن،چی شده؟
-امروز پویان و مریم اومدن اینجا.چند تا پرونده از دو سال پیش برای چند تا مریض دکتر مستان بهم داد.
سکوت کرد.
-خب؟؟
-دو تاشون بخاطر اشتباه پزشکی مردن. یه بچه سه ماهه و یه بچه هفت ساله.
اشک هاش ریخت روی صورتش.علی متعجب گفت:
_یعنی چی؟!!! دو تا بچه بخاطر اشتباه یه دکتر مردن،بعد هیچکس هیچ کاری نکرده!!!
-پدرومادر اون بچه ها که اطلاعات پزشکی نداشتن.کادر بیمارستان هم به روی مبارک نیاوردن...اگه اولین باری که مستان اشتباه کرد،یه نفر تذکر میداد،اون اینقدر راحت برا خودش جولان نمیداد. مستان تاوان همه اشتباهات و خون اون بچه ها رو میده ولی همه ی اونایی که سکوت کردن هم مقصرن..فاصله مرگ اون دو تا بچه،یک ماهه.بعدش میره کانادا.یک سال و نیم بعد برمیگرده،وقتی آب ها از آسیاب افتاد.اما بازهم براش درس عبرت نشد..هفت ماهه دارم میگم دکتر مستان،اشتباه میکنه،ولی کسی توجه نکرد.
-وقت دادگاه معلوم شده؟
-امروز اون پرونده ها رو دادم به وکیلم. گفت با اینا دیگه کارش تمامه.گفت هفته دیگه وقت دادگاهه.
دو روز بعد فاطمه از مطب دکتر به خونه میرفت.از عرض خیابان رد میشد که با ماشینی تصادف کرد.علی به سرعت خودشو به بیمارستان رسوند.زهره خانوم پشت در اتاق عمل نشسته بود.نزدیک رفت.
-حالش چطوره؟
از نگرانی صداش میلرزید و سلام کردن هم فراموش کرده بود.
-خوبه،پاش شکسته..ولی...
-ولی چی؟!!
-بچه...سقط شد.
-الان کجاست؟
-اتاق عمل.
علی روی صندلی نشست و به زمین خیره بود.زهره خانوم کنارش نشست.
-علی آقا
یه لیوان آب سمتش گرفت و گفت:
_بخور پسرم.رنگت پریده.
-من تو این دنیا جز فاطمه....
#سرباز
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
خونه دلتـون گـرم♥️
یک دل شـادو بـی غصه ♥️
یک زندگی آروم و عاشقانه♥️
و یک دعـای خـیـر از تـه دل ♥️
نـصیـب لحظـه هـاتــون.......♥️
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون خوش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
اگر "باشی "محبت روزگاری تازه خواهد یافت
زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت
دل من نیز با تو بعد از آن زمستان طولانی
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت.
#حسین_منزوی
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز شادی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مرا دلبسته کن با اولیائت
و دشمن کن مرا با دشمنانت
بیآرا و نگهدارم در این راه
بحق خاتم پیغمبرانت
#زینب_عدالتیان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شکر گذار باشیم.... - @mer30tv.mp3
6.04M
صبح 17 فروردین
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
[از هرچه دارم
چشم میپوشم
اگر دنیــا..
یک شب مرا
زانو به زانوی تو بنشاند..!
#حسین_دهلوی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در پنجه ی گرگ اسیر ای غزه ی من
در وحشت بمب و تیر ای غزه ی من
حق است که می ماند و باطل برود
دندان به جگر بگیر ای غزه ی من
#نوروز_رمضانی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چو آه در تن بی روح نی دمیده شدم
سکوت بودم و با یک نفس شنیده شدم
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ازسنگ_تاطوفان
#صدای_نحس_تفنگ_است_در_برابر_سنگ...
#شعروخوانش: #صفیه_قومنجانی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
گفتم كه با فراق مدارا كنم، نشد
يک روز را بدون تو فردا كنم، نشد..
در شعر شاعران همه گشتم كه مصرعى
در شأن چشم هاى تو پيدا كنم، نشد..
گفتند عاشق كه شدى؟ گريه ام گرفت
ميخواستم بخندم و حاشا كنم، نشد..
بيزارم از رقيب كه تا آمدم تو را
|ز دور چند لحظه تماشا كنم، نشد..
شاعر شدم كه با قلم ساحرانه ام
در قاب شعر، عشق تو را جا كنم، نشد..
#سجاد_سامانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky