فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی میکند
شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ور نه قاضی در قضا نامهربانی میکند
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوشیده لباس دختر ایلش را
پاشیده به شهر رنگ و اکلیلش را
پائیز دلش خواسته عاشق بشوم
آورده انار سرخ و ازگیلش را...
#مرتضی_درزی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
(السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ)
#بذر_غم
رفتنت ، بذر غم به دلها کاشت
لالهسان داغ روی سینه گذاشت
از غم سینهسوز و جانکاهت
کاسهی آسمان ترک برداشت
سیل غم شد ز هر کران جاری
شادمانی به سینهای نگذاشت
بود دشمن، به فکر خاموشیت!
خود ندانست، اشتباه اِنگاشت
عَلَمِ خیمهات ، اگر که شکست
دست حق پرچم تورا افراشت
یازده گل ، به باغ تو ، رویید
که جهان را شمیمشان برداشت
از چنین موهبت به عرش، رسول
نزد ایزد ، نماز شکر ، گزاشت
مرقدت هست اگر که پنهانی...
مِهر گیرد فروغ از آن هر چاشت
تو شدی جاودان و دشمن تو...
گشت نابود و این نمیپنداشت
از رذالت به دست خود، خود را
در صفِ آتش جحیم ، گماشت
ای خوش آنکس که فارغ از دنیا
عشق را ، در نهان ِ دل ، انباشت
وصف تو ، در قلم نمیگنجد
خامهام ، یک ز عالمی ننگاشت
(ساقیا) آن که کاشت بذر عناد
جز مذلت ، نمیکند ، برداشت
شد سقیفه اساس فتنه و کین
تا قیامت ، بر اهل آن ، نفرین .
#سیدمحمدرضا_شمس (ساقی)
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
من تَلخم و خَراب... چه داری برای مَن؟
ساقی، به جز شَراب چه داری برای مَن؟
کافیست وعدههای دروغین عشق، آه!
سیرابَم از سَراب، چه داری برای مَن؟
یا رَب، به غیرِ رَنج چه دیدم زِ روزگار؟!
جز وعدهی عذاب چه داری برای مَن؟
باید شبیه مَردمِ همعصر خود شَوَم
صورتگر...! نِقاب چه داری برای مَن؟
روزی اگر بِپُرسَمت این بود رسمِ عشق؟
ای بیوفا! جواب چه داری برای مَن؟
#حسین_زحمتکش
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
عاشقت بودم ز پیشم رفته ای
مانده ام در خلوت تنهایی ام
چون کتابی که تو من را بسته ای
می شود بار دگر بگشایی ام؟
تو از آن روزی که رفتی از برم
من درون خلوتم زندانی ام
می درخشیدی شبی ای ماه من
کاشکی در این شب ظلمانی ام
هر چه میگیری تو از من فاصله
از نوایِ گریه می ترسانی ام
کاش میشید میشنیدی یک شبی
هِق هِق و این ناله ی پنهانی ام
رفته ای ای بی وفا، میدانمت
دوستت دارم...تو هم میدانی ام؟
#علی_جعفری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
عشق! خورشید شدی و به تنم تابیدی
پارهای نور به پیراهن من پاشیدی
کوه یخ بودم و در هر نفسم سرما بود
این تو بودی که حرارت به دلم بخشیدی
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
لیلا که جنون میرسد از موهایت
فریاد قشون میرسد از موهایت
لالم به مسیر باد موهای تو
عطر خفه خون میرسد از موهات....
#شبگرد
#سروش_وطنپور
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست
#حافظ
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#رماندرحوالیعطریاس
#قسمتسیونهموچهلم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🌸 #درحوالی_عطریاس🌸
#قسمتسیونهموچهلم
سوالی نگاش کردم که گفت:
_منظورم اینه که چرا دارین بهم کمک میکنین، من اصلا قصد ندارم زندگی تونو خراب کنم، اما شما به خاطر من دارین بهترین روزای زندگی تونو که میتونستین کنار کسی که دوستش دارین بگذرونین
دارین صرف من می کنین
یه کم نگاهش کردم، این عباس بود،آره، مثل همیشه هم عطر یاسش رو کنارم حس میکردم،
همه چیز که سرجاش بود ..
پس چرا دنیا برام یه جوره دیگه شده بود ..
یه رنگ دیگه ..انگار تو این دنیا بجز #عباس و #هدفش به هیچ چیز فکر نمی کردم،
#انگارخودم_دیگه_مهم_نبودم ...
بهم می گفت روزامو با کسی بگذرونم که دوستش دارم ..مگه من داشتم همین کارو نمی کردم!!
دوباره نگاهمو به بیرون کشیدم و گفتم:
_شما خودخواهین آقای عباس!
با تعجب نگاهی بهم انداخت و بعد کمی مکث گفت:
_خودخواه؟!!!
هنوز نگاهم به دنیای بیرون از ماشین بود که با دنیای درونم متفاوت بود، خیلی هم متفاوت، درون من داشت دنیایی دیگه شکل میگرفت، دنیایی که خودم هم نمیشناختم، دنیایی که داشت #مَنیت منو ازم می گرفت ...
- خودخواهین چون فقط خودتونو میبینین، چرا فکر میکنین من آرزویی ندارم،منم مثل شما جوون و پر احساسم،... منم عاشق خدام، خدایی که مثل شما بی تاب دیدارشم .. اما ..
سرمو بیشتر به سمت پنجره کشیدم که نبینه اثرات بغض رو تو چشمام
- اما شما دارین به مقصدتون میرسین و منم که قول دادم تمام تلاشمو بکنم تا رسوندن شما به هدفتون، ولی شما چی؟! نمی خواین به من تو #رسیدن به این #مقصد کمک کنین ...
کمی مکث کردم بغضِ تو گلوم آزارم میداد:
_شما سختی های راه، گرما، سرما، تشنگی، گرسنگی و زخم و درد جنگ رو تحمل میکنین برای رسیدن به شهادت ..اما من که یه دخترم چی؟! من باید چکار کنم، چجوری آروم کنم این دل بی تابم رو ..کدوم راه رو برم تا به خدا برسم، از کجا برم، راهمو از کجا پیدا کنم ...شایدم، شایدم باید برای رسیدن به خدا تنهایی و رنج هایی رو تحمل کنم که میدونم سفید میکنه محاسن یه مرد رو!!
بعد کمی مکث که سعی میکردم بغضِ تو گلوم رو مهار کنم و از ریزشش روی گونه هام جلوگیری کنم گفتم:
_غم انگیزه آقای عباس، نه!..شهادت مردایی که میرن و خانواده هایی که میمونن و هرروز با یاد اونا شهیدمیشن ...
دیگه هیچی نتونستم بگم،،،،
یاد بابا یک لحظه هم ازسرم نمی افتاد، آخ که چقدر دلم هواشو کرده بود ..هوای دلم بارونی بود،تو دنیای درونم بارون میبارید..
تا آخر راه رسیدن به رستوران هیچ کدوممون حرفی نزدیم و تو حال خودمون بودیم ...
غذامونو سفارش دادیم،
عباس هنوزم تو حال خودش بود و خیره به دستای قفل شده اش که رو میز بود، نمیخواستم انقدر تو خودش باشه،برای اینکه از اون حال و هوا درش بیارم نگاهی به اطراف کردم و گفتم:
_میگما حالا لازم نبود انقدر جای گرونی بیاییم
سرشو بلند کرد و گفت:
_نمیدونم، من زیاد با شهرتون اشنایی ندارم، یه بار با یکی از دوستام اومده بودم اینجا، حالا دفعه ی بعد هر جا شما بگین میریم
از میان حرفاش فقط "دفعه ی بعد " تو ذهنم پررنگ شد ..
کاش دفعه های زیادی باهم بیایم بیرون، سرشو باز پایین انداخته بود و تو فکر بود منم محو نگاهِ مرد روبروم پرسیدم:
_همیشه انقدر ساکتین؟!
نگاهم کرد و با لبخندی گفت:
_نه، اگه بخوام حرف بزنم که پشیمون میشین از ازدواج با من!!
خنده ای کردم و به شوخی گفتم:
_الانم که هنوز حرفی نزدین پشیمونم!!!
نگاهش جدی شد و پرسید:
_واقعا؟؟؟!
خواستم بحث و منحرف کنم داشت وارد جاهایی میشد که اصلا به مزاقم خوش نمیاومد ..دلم نمی خواست بحث به جایی کشیده بشه که باز بره تو خودش ..
نگاهی به سمت راستم کردم و گفتم:
_آخش بالاخره داره سفارش ما رو میاره.. گشنم شد از بس حرف زدم
خندید ..و من یقین داشتم که عطر یاسِ خنده هاش تا ابد با من خواهد بود ...
.
#ادامهدارد....🌷
🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ای عشق نیاز خاص و عامم هستی
اکسیری و باعثِ دوامم هستی
در هر دم و بازدم تو را میجویم
ای عشق همه جوره به کامم هستی!
#صفيهقومنجانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔺اطلاعیه فروش کتاب
تا تو هستی غزل هست📚
مجموعه غزلهای بانو صفیه قومنجانی
قیمت۱۲۰۰۰۰تومان
علاقمندان برای تهیه این کتاب می توانند
با کاربری 👇
@amirhoseinkayvani
⏪در تلگرام و ایتا
مراجعه نموده و ثبت سفارش نمایند
🔷🔷🔷
🔰ممنون میشم اگه پیام تبلیغ کتاب
#تاتوهستیغزلهست رو در صفحات شخصی خودتون و کانال و گروه های که عضو هستید منتشر کنید
ارادتمند شما #صفيهقومنجانی
@nabzeghalam
@arayehha
ڪمی از نیمہ شب ڪَذشتہ بود،
خـودم را بہ خـواب زدم،
چشـمهایم را بستـم...
اما نہ خـواب بہ سراغـم میآمد
نہ چشـمهایم بہ دنبالـش میرفت...
تنهــا
خیـال تـو بود و
خیـال تـو بود و
خیـال تـو...
ڪہ تا صبـح
در سیـاهیِ پشت پلڪهایم
مـرا تبـدیل بہ دلتنڪَترین
آدم امشب میڪرد ...
#سیدعلی_صالحی
#شبتـون_پـراز_آغـوش_گـرم_خـدا
🌓🌓🌓🌓
شبتون زیبا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بـاز آمـد قاصد صـبح سپیـد
عشق را در صور بیداری دمید
غنچهها گل کرد، مهر زرفِشان
پردهای از نور بر عالم کشید..
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز شادکامی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دِلم حسّ ِ تقابُل دارد آقا
به دیدارت تمایُل دارد آقا
برای دیدنت مهدیِ موعود
دو دستم دستهای گُل دارد آقا
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
#سهشنبههایمَهدَوی
#اَللّٰهُمَّعَجّللِوَلیکَالفَرَج
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خدا کند غم دل را خدا به کس ننشاند
و گر کشاند دوا را به دست غیر نخواند
و گر نمود طبیبی به ملطفت بنماید
به رفع عارضه ما را به سنگدل نکشاند
و گر نمود به او هم مجال مهر ببخشد
به ظلمتی ننماید به هجرتی ندواند
و گر دواند به مقصد به ملک خویش پذیرد
به دست مهر نوازد گدا ز خویش نراند
خدا کند که مرادم به غیر دوست نیفتد
زبان نور بجز فوق کل نور نخواند
#محمدی
#نور
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
4_5920118556426507231.mp3
3.89M
صبح 6 آذر
رادیو مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
آذر یادش رفته
که پاییز است !
نمیبارد ..
فقط یخ میزند !
به گمانم کسی
به طرز فجیعی تنهایش گذاشته ..
وگرنه اینگونه ماتش نمیبرد ...
#ارسالیاعضامحترم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
من از ندیدن تو ای بهار میترسم
از این زمانۀ ناسازگار میترسم
درون قبر خیالات دفن شد دل من
پرندهام من و از این حصار میترسم
هوا غبار و دل پاک من غبارآلود
اسیر خاک شدم از غبار میترسم
شبیه معدن باروت وسوسه است دلم
که بیقرارم و از انفجار میترسم
به روی دست تو تابوت آرزوی من است
مرا رها مکن از این مزار میترسم
چقدر منتظر دیدنت بمانم من؟
چقدر گفتم از این انتظار میترسم!
طلوع کن که از این شام تار خسته شدم
طلوع کن که از این شام تار میترسم
#زینب_نجفی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
درود ای صبح، ای خورشید، ای دوست
درود ای مظهرِ امّید ای دوست...
درود ای سرزمینِ روشنایی
درود ای حضرتِ خورشید ای دوست...
درود ای آیه ی فتحاً مبینا
درود ای کشتیِ توحید ای دوست...
درود ای درد و هم درمانِ عالم
درود ای هستیِ جاوید ای دوست...
پرم از حسرت و افسوس بی تو
پر از حسِّ بدِ تردید ای دوست...
مگیر از من رخ ای ماهِ دلآرا
نگاهم جز تو را کی دید ای دوست..؟
قرار و قبله ی پروانگان شد
هر آنکس کهتو را بوئید ای دوست...
درود ای منجیِ قلبِ پریشان
تو را باید فقط بوسید ای دوست...
درود ای آن که رویت میبرد دل
زمین از زهره از ناهید ای دوست...
درود ای آرزوی دردمندان
درود ای نور، ای خورشید، ای دوست...
✍حسن_کریمزاده
📓درود_ایدوست
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در مدح امام هشتم حضرت عشق🌷
من که بعد از هر فریضه یاد سلطان میکنم
بهر باریدن هوایم را خراسان می کنم
تا بشوقش می زنم در صحن آزادی قدم
می شوم در بند او دل راپریشان می کنم
رزق خود را از در باب الجواد می گیرم و
نفس خود را ذبح در پشت شبستان می کنم
تا نوازش میکند روح مرا صحن وسرا
یک زیارت نامهرا قوت دل وجان می کنم
بال و پر وا می کنم اینجا کبوتر می شوم
این دل بی دست و پا را نذر ایشان می کنم
دست بوسش می شوم در کوی گوهر شاد او
در همین مسجد دلم را باب ایمان . می کنم
هیچ جایی مثل مشهد در دلم جا وا نکرد
در نجف یا کربلا هم صحبت از آن می کنم
تا ببارد دیده ی دریاییم در صحن او
چشم راسیلاب جاری بهر جانان می کنم
دل به صاحب خانه بستم خانه ام آباد شد
هر چه دارم بعد ازین نذر رضا جان می کنم
گفته ام آهوی جان را وقت جان دادن بیا
در حدیثی امده مرگ تو آسان می کنم
#صدیقه_شاداب_نیک
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چنان از عشق سرشارم کهعقل ازمن گریزان است
ببر نام مرا بر لب، مرا مجنون خطابم کن
مرا ای ماه گر لایق نمیدانی ملالی نیست
بیا و لااقل در جمعِ عشّاقت حسابم کن
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابی متفاوت از لحظه ورود رهبر معظم انقلاب به حسینیه امام خمینی(ره) در دیدار با بسیجیان
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شبی آزردهای در ماتم و غم
که غمهای دلش بود از پی هم
سرشک دیدگانش ابر بستان
به سینه دود آهش آذرستان
گهی آرام و گه چون دیگ جوشان
میان سینه سیلاب خروشان
بگفت ای غم مرا کردی تو بیزار
که باشد در برم رویت دل آزار
ولیکن از چه رو با من انیسی ؟
همیشه در پی چشمان خیسی
بگفتا من پی چشمان خیسم
خریدار گوهرهای نفیسم
نمیبینی به دیدارت حریصم؟
پی ات هرجا روی اوج و حضیضم؟
مرا از خود نمیدانی بدان رو
که از حُسنم شدی غافل به هر سو
اگر من همدم دردت نباشم
سرشک گونه ی زردت نباشم
ندانی قدر شادی و جوانی
به غفلت بگذرانی زندگانی
حراج شادی و انعام کردی
خودت صبح سعادت شام کردی
بیا من را به تاراج خزان ده
به این دل گاه گاهی هم زمان ده
عبادتهای او صبح و شبانگاه
سعادت آوَرَد هم شادی ای ماه
مرا خرج خودت کن جان بسوزان
مرا در آتش عشقت بسوزان
وزان پس ازدل خاکستر من
بروید شاخه های گل برِ من
بگو با جمع یاران این غم من
که شد همخانه ی چشم تر من
شراب شادی آورده برایم
دُر و گوهر بریزد او به پایم
تو شکر لحظهها را در نماز آر
نماز عشق را هردم به جا آر
هر آنچه ایزد یکتای دادار
بدادت شکر انعامش نگهدار
#لیلا_نادری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
غزل..
زمین وزندگی وآب وچشمه سار غزل
زمانه،صبح،نفس،روز ، روزگار غزل
ببین چه محکم و فاخرسروده حضرت عشق
برایِ چینش هر سنگ کوهسار غزل
نگاه کن به همه صفحه های دفترِ خاک
شکفته از نفسِ روشنِ بهار غزل
نگاه کن به ستاره نوشته در دل شب
قصیده وار و فصیح و ادامه دار غزل
کنار پنجره ی لحظه ها تماشا کن
خدا نوشته به هر گوشه و کنار غزل
اگربه عشوه ی گل می کنی نظر غزل است
اگر چکامهی قُمریِ بیقرار ، غزل
نگیر وقت سرودن بهانهی مضمون
شبیه ابر برای زمین ببار غزل
کمی طراوت لبخند صبح را بنویس
که هست در دلِ هر لحظه اش هزار غزل
#غزل
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky