eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
182 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹 سیاهی زینت شب نیست، شب را زینت از ماه است اگر هادی او باشی خوشا هرکس که گمراه است من از آیینه‌ی "بَل هُم أَضَل"ها خوب فهمیدم از انسان برتر آن حیوان که از شأن تو آگاه است هزاران ابن‌اَکثَم از حضورت فیض می‌بردند که ریگی در میان کوه چیزی کمتر از کاه است تویی بالاتر از بالا و ما پایین‌تر از پایین میان ما و تو بیش از زمین تا آسمان راه است نخواهد رفت تا معراج درک تو خیال ما که نخل قدر تو بالا و دست عقل کوتاه است تمام گوش‌ها را تشنه‌ی جام سخن کردی که در دنیا هرآن‌چیزی که شیرین‌است، دلخواه است به هر تصویر از آیینه‌های "جامعه" خواندیم که هر معصوم یک آیینه‌ی شفافِ الله است روایات شما آنقدر دل‌برده از این شاعر که تنها از مضامین شما دم می‌زند تا هست. @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 فخر من سرچشمه ی ایمان من! ای ستیغ وحی حق، قرآن من! هادی عقلی، شفا و رحمتی مومنان را هم شرف هم عزتی ! سربلندی نزد من قرآن من جاری ای در جسم و روح و جان من بحث انکار تو بحث کینه است این ستیزه قصه ای دیرینه است نقطه ی پیوند جسم و جان تویی آخرین سرمایه ی انسان تویی @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 چون لباسِ کعبه بر اندامِ بُت زیبنده نیست جز تو بر شخصِ دگر نامِ امیرالمومنین @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 شب در نگاه شعله‌ورت پیچید دنیا ز هرچه غیر تو عاری شد دل‌های عاشق از همه سو امشب سمت نگاه گرم تو جاری شد دنیا نشست و محو تماشا شد تو آمدی و کلّ جهان پا شد ده بار عرش دور خودش چرخید تا فصل زرد قصه بهاری شد امشب عسل به تلخی کامم ریخت ساقی شراب ناب به جامم ریخت امشب زبان الکن شعر من در وصف تو شبیه قناری شد پیچید عطر نام خدا در شهر رنگ اذان گرفت سراسر، شهر دنیا به شوق آمد و بر روی - گلدسته‌ی نگاه تو قاری شد از سبزی ردای تو می‌افتاد یک سیب آب‌دار اناری رنگ تا شاعران تشنه بیاشامند از آب زمزم تو که جاری شد یادش بخیر کنج حرم با بغض در سامرای چشم تو با گریه هرشب دعای جامعه می‌خواندم از اشک، صحنت آینه‌کاری شد… @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘☘☘☘ ‏دانی عرقِ نقطه به روی سخن از چیست؟ بسیار به دنبالِ سخن‌فهم دویده‌ست... روزگاری «قلم» آن‌قدر عزیز بود که به نام او و آن‌چه می‌نوشت، قسم‌ می‌خوردند... روز مظلوم و مهجور «قلم» را به دوستان و ‎ مبارک‌باد می‌گویم. @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 در باور و قاموس زمین محترم است از عشق به هر شیوه بگویند کم است تسخیر کند کل جهان را بی جنگ وقتی که سلاح قلب عاشق قلم است @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 مصرع ناقص من کاش که کامل می شد شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد شعرِ در شأن تو شرمنده به همراهم نیست واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست من که حیران تو حیران توام می دانم نه فقط من که در این دایره سرگردانم همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست ” پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست “ کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت قلم خواجه ی شیراز کم آورد ، نوشت : ” ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه “ راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید ” ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر ” می گوید می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد سالیانی ست که معراج خدا می خواهد زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد نعره ی حیدریه ” أینَ تَفرو ” می زد بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار پا در این دایره بگذار عدم را بردار بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی یازده مرتبه در آینه تکرار شدی راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید ” ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر ” می گوید @shaeranehowzavi
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام.🌹 دوازده ترانه را تو اولین بهانه‌ای برای گفتن غزل شروع شاعرانه‌ای مسیح را دمی تو و کلیم را یداللهی خلیل و آتش است اگر، تو مرد آن میانه‌ای میان این همه بشر که آفریده شد فقط تویی که کعبه زاده‌ای، تویی که اهل خانه‌ای شب تو لیله‌المبیت و روز تو به «یطعمون» برای فتح کعبه هم تویی که روی شانه‌ای خدا که نیستی ولی کسی نشد شبیه تو تو در میان بندگان، به حق قسم یگانه‌ای خدا به افتخار تو هر آن چه هست را سرود تو شاه بیت شعری و به غایت عاشقانه‌ای تمام بیت‌های او تو را طواف می‌کنند تو کعبه‌ای، تو قبله‌ای، تو راه را نشانه‌ای به شاهی گدایی‌ات خوش است مفتخر شدن که قحطی است و مصر و تو عزیز هر زمانه‌ای @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 نگاه قافله‌ها سمت ماه و خورشیدست و از کویر عطشناک عشق جوشیده‌ست زلال معرفت از سمت قبله جاری شد درون حِصن حَصین‌است هر که نوشید‌ه‌ست به احترام، زمان ایستاده با مردم که در غدیر خبرهای تازه پیچیده‌ست میان همهمه‌ی اهل کاروان گم بود علی که آخر شیرین قصه را دیده‌ست پیمبری که در این عرصه دیده دشواری به سرو قامت حیدر همیشه بالیده‌ست لباس سبز امیری فقط برای علی‌است کسی که زیر عبایش بهشت خوابیده‌ست @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 ساقی بیا که دور غم اینک سر آمده شادی به ناز و عشوه کنون از در آمده بازار حُسن را صنمی دیگر آمده در شام تار هجر تو ماهی بر آمده بی نور آفتاب تو ما را ولی چه سود؟ پروردگار گل ز لوح قضا پرده بر گرفت برقی جهید و خار چمن را شرر گرفت هستی سرود مستی خود را ز سر گرفت سقف فلک شکافت و رنگی دگر گرفت پیکی ز ملک عرش به فرش آمدی فرود سلطان گل ز شهد تجلی خراب و مست گل از گلش شکفت و ز بیداد غصه رست آسوده از تعدی خار حسود و پست بُردی ولی عهد چمن را به روی دست در هاله‌ای ز نور به مدحش زبان گشود ستر از جمال شاهد گلشن فرو فتاد با خنده از ره آمد و شوری به باغ داد باد خوش صبا گره از زلف او گشاد زین رو معطر است و مصفا مسیر باد این جلوه را میان چمن هر گلی ستود حُسن از طلوع طلعت لیلی شد آشکار شور از شروع جلوۀ شیرین شراره‌بار حُسنی که بُرد طاقت و صبر از دل قرار شوری که پیش از آن نفتادی به روزگار فرهاد را به سینه چو مجنون غمی نبود ناز است و نازنین و دل‌افروز و دل‌نواز شهوار و شهسوار و شه‌آیین و شاهباز سیمین‌بر است و سروقد است و به سینه ساز گل‌روی و گل‌شمیم و گل‌افشان و جانگداز پنهان نمود مه رخ خود را چو رخ نمود در سایه‌سار او سخن از غصه نابه‌جاست پیوسته جشن شادی و شور و شعف به‌پاست صحن بهشت، صورت آن یار دلرباست بیچاره هرزه‌ای که ز دلدار ما جداست عشقش مطهر است و به هستی چو تار و پود خاری که نیست در پی وصل و لقای گل بر سر ندارد او ز حسادت هوای گل خاری که سر نسود و نساید به پای گل وز حقد و کینه نیست به زیر لوای گل جایش میان آتش سوزان و بین دود چشم حسود کور و ز رخسار او به دور ماه است و آفتاب ز رویش گرفته نور پیوسته باد شاهد ما شاد و پُر ز شور آن شاهدی که چون رخ او را ندیده حور خامُش مباد نغمۀ چنگ و نوای عود ساقی بیا که جای تو خالی است در میان ساقی بیا که میکده شد بی تو در فغان ساقی بیا که شادی ما را تویی بیان ساقی بیا که می‌رود از دست ما زمان دیر است، دیرِ دیر، عزیزم بیا تو زود @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 به تماشای تو برخاسته ای مرد جهان متوقف شده انگار همان لحظه، زمان برکه ای بودو به یُمن قدمت دریا شد آبرو داده عبورتو به هر ریگ روان عالم آن روز شنید از لب نورانی حق خطبه ای نو، ز بلندای جهازشتران دستهای تو گره خورد به دستان خدا رفت بالاتر از ادراک فلان بن فلان حسد افتاد چو آتش به دل و جان شیوخ چون که دیدند تو را شاه جهان‌، مرد جوان! راز اکمال نبوت فقط ایمان به تو بود تو همان راز بزرگی که شد آن روز عيان بعد از آن روز، همان عید، همان عید سعید نامت از مأذنه جاری است به هنگام اذان چارده قرن تو را سینه به سینه خواندیم ضربان در ضربان در ضربان در ضربان سر سجاده و در وقت سحر می‌گوییم ای خدا منتقم آل علی را برسان @shaeranehowzavi