🥀🥀🥀
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
تا بارگاه قبلهٔ حاجات میرویم
قسمت اگر شود به ملاقات میرویم
میقات ما حسین، ملاقات ما حسین
زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو
ما حلقه بستهایم به دور نگین تو
ما را کشانده است کجاها طنین تو
افتادهایم در گذر اربعین تو
ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین
ما چون کبوتران حرم پر شکستهایم
از آشیان گذشته و از خود گسستهایم
چون صیدهای زخمی در خون نشستهایم
یعنی که دل به لذت دیدار بستهایم
مرهم حسین، صبر حسین و شفا حسین
ای جان شرحه شرحه بگو ماجرا چه بود
راز به خون تپیدن خون خدا چه بود
آن جوشش صدای تو در کربلا چه بود
دادی بها به خون خودت، خونبها چه بود
ای خون پاک تو، همهدم خونبها حسین
با بادها بگو که هوایم هوای توست
با نایها بگو که نوایم نوای توست
بغضی که در تلاوت در خون رهای توست
سودای آتشیست که بر خیمههای توست
ای تا ابد، نوای من بینوا حسین
گلزخمها شکفته شده روی پیکرت
چون کعبه فوجِ تیغ گرفتهست در برت
بعد از تو دشت، یکسر«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت»
بالا سرت، بلند سرت، تا خدا، سرت
بر ما چه رفته است به شوق تو «یا حسین»
#ابراهیم_قبلهآرباطان
#اربعین
@shaeranehowzavi
🥀🥀🥀
کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد
نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد
کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید
قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد
کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود
ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد
کائنات انگار تحت امر زینب می شدند
آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد»
او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش
باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد
زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد
روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد
با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد
روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است
شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد
***
آفتاب داغ می تابید بر تن ها،ولی
قاتل خورشید زیر سایبان می ایستاد
بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندش
بر زمین میخورد وقتی روضه خوان می ایستاد
#احمدعلوی
#روضه
@shaeranehowzavi
🥀🥀🥀
به شوق دیدنت، طفلِ دبستان پیش از اردویم
همه آماده...کفش و کوله...حتی گیره ی مویم...
به گوشت می رسم از دورها... از دور های دور...
ببین من هم صدای کوچکی در این هیاهویم
الابیکم...هلابیکم... نمی دانم چه می گوید
غذاهای بهشتی را تعارف می کند سویم
ببین انگشت پایم تاولی کوچک زده اما
به یاد کودکان کربلا چیزی نمی گویم
رقیه_دوستم_موهای درهم برهمی دارد
برای او ندارم هدیه ای جز گیرهٔ مویم...
کسی در بین جمعیت ندیده مادر من را؟!
زنی با مهربانی می نشیند آه... پهلویم...
::
من اینجا آسمان را دیده ام با قد کوتاهم
نمی خواهم که پیدایم کنند آری... نمی خواهم...
#راضیه_مظفری
#اربعین
@shaeranehowzavi
🥀🥀🥀
به دل فتاده دوباره هوای مشّایه
تنفسی بکنم در فضای مشّایه
به دل فتاده روم حج ولی به حج حسین
دوباره سعی کنم در صفای مشّایه
قدم قدم بروم من عمود ها شمرم
چگونه شرح کنم ماجرای مشّایه
گرفته ام ز رضا جان جواز کرب و بلا
شنیده ام ز حرم من ندای مشّایه
ندای اهلاً و سهلاً به گوش می آید
به گوش دل بشنیدم نوای مشّایه
پیاده می روم این راه را چنان جابر
که هست آب بقا در بقای مشّایه
به خاک پای هزاران هزار زائر تو
قسم که هست شفا در سرای مشّایه
فقط خداست که داند بهای زائر او
فقط خداست که داند بهای مشّایه
نبوده سعی میان صفا و هم مروه
به نزد حضرت جانان به جای مشّایه
قسم به عرش خداوند و قاب قوسینش
که هست قرب الهی سزای مشّایه
یقین بدان که بود صاحب الزمان آنجا
به هر کجا نگری رد پای مشّایه
به آب زمزم و کوثر نمی دهم هرگز
دو جرعه شربت شیرین و چای مشّایه
غذا و مائده های بهشتی و میوه
به نزد بنده کم است از غذای مشّایه
به میزبان عراقی همیشه غبطه خورم
که داده مال و منالش برای مشّایه
ز خاک پاک نجف تا به خاک کرب و بلا
خدا کند برسم انتهای مشّایه
#علیرضا_تیموری
#اربعین
@shaeranehowzavi
هرچند زلال و ساده اینجا آمد
افتاده شبیه جاده اینجا آمد
در محضر حق سواره محشور شود
هر کس دو قدم پیاده اینجا آمد
#عاصی_خراسانی
شروع مسیر مشایه
@shaeranehowzavi
"پا به پای دل"
می روی از خودت جا نمانی
"اربعین"، می زنی دل به جاده
پا به پای دلت؛ مثل هر سال
کربلا کیف دارد پیاده!
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
🥀
بی رهبرا که هست تو را روی کجروی!
اینک چه طرفه بسته ای از ربع پهلوی؟
در سالمرگ فتنه، زبان تو سالم است
کو گوش سالمی که بدان حرف بشنوی!
کو دیدهای که فاش ببینی به هر دو چشم
ایمان ما قویست و ایران ما قوی
ایران که در قصیدۀ بشکوه اقتدار
«او حرف اولین بوَد و دیگران روی»
چون رود بر طریقت دریا درآمدن
بِه تا چو خارِ بادیه از باد پیروی
کوری شود عصاکش کوری، بدا به قوم
قومی که چشم دوخته بر غربِ منزوی
عرض سخن تمام که در خانه گر کس است
بیت الغزل بس است چه حاجت به مثنوی
#مسعود_یوسف_پور
#فتنه
#ایران_اسلامی
@shaeranehowzavi
🥀
چگونه با دل افسرده ام کنار بیایم؟
نمیشود بنشینی فقط شبی تو به جایم؟
به جای من بنشینی غم فراق ببینی...
و من به جای تو از بی خیالی ام بسرایم...
عجیب نیست که بعد از هزار مرتبه مردن..
برای لحظه شمردن ، هنوز هم سرپایم...؟...
هنوز هم سرپایم شبیه کهنه چراغی
که در کنار خیابان غروب کرده صدایم
هنوز هم سرپایم شبیه مرده ی کاجی...
که صد بهار و زمستان گریستند برایم
خوشابه حالم اگر لحظه ای ببینمت اما
بدا به حالم اگر بعد از آن کنند جدایم
شبیه شاخه بیدم پر از صدای چکاوک
هجوم خاطره هایت نمیکنند رهایم
بدون اینکه بدانم چرا، در این خفقانم
که عشقبان یِکُمِ ارتش بدون چرایم...
#ریحانه_ابوترابی
@shaeranehowzavi
🥀
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آهِ دلِ جاماندهها را
سنگینی آن بغضها شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
در این صفا تا مروه طی شد روزگارم
خرما تعارف میکند، لبخند شوقی
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر هزار و سیصد و هشتاد و هشت است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن...
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بیشک تو هم میآیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخشِ مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز...
#عباس_همتی
#زیارت_اربعین
@shaeranehowzavi
هدایت شده از حرم حضرت فاطمه معصومه س
🥀
ما از خیال دیدن هم مست بودهایم
ما یک گناه ساده از این دست بودهایم
در بین جادههای جهان نام ما نبود
ما کوچههای کوچک بنبست بودهایم
ما را ندیده است کسی در کنار هم
ما نیست بودهایم اگر هست بودهایم
آری! صدای شادی ما ناشنیدنی است
در جمع دستها همه یکدست بودهایم
ما را نخوانده است کسی هیچگاه، آه
در نامههای گمشده پیوست بودهایم
#حسین_سنگری
@shaeranehowzavi