شروع داستان #دروازده_رخ :
مقدمه :
خوبی و بدی در جهان روزی به پایان خواهند رسید و اگر تو در راه آز و طمع کمر بسته ای بدان که کارت دراز است!
البته گاهی بلندی را خواست سزاست.
و دیگر بدان که گیتی صبر و درنگ ندارد و برای همگان زود به پایان میرسد.
وقتی سرو بلند، سرافکنده شود روزگارش تیره میشود و برگ و ریشه سست شود.
ارزش مرد به سنگینی و خرد اوست، اگر دانش و راستی نداشته باشی، روان کاسته میشود و اگر عمر طولانی هم داشته باشی از رنج تنت خواهان رفتنی.
گنج دریای دانش کلید ندارد و حتی اگر کمی از آن را داشته باشی برایت زیاد است. سه چیز چاره ندارد، خوردن و پوشیدن و گستردن ( بساط عیش و...)
اگر از این سه گذشتی و زیاده روی کردی همیشه در رنج خواهی بود چه با آز و چه با نیاز
جهان برای تو نخواهد ماند پس به اندازه بخور و بیش مخواه که آز بی ابرویی می آورد.
شروع داستان :
دل شاه ترکان به آن دلیل از کسی حرف شنوی نداشت که دائم در پی آز بود. پس از آنکه از رزمگاه رستم برگشت، تازان رفت تا به خلّخ رسید. با اندوه به کاخ آمد و با کاردانانی چون #پیران و #گرسیوز، #قراخان و #شیده و #گرسیوْن صحبت کرد. داستان های گذشته را گفت« از زمانی که تاج شاهی بر سر نهادم خورشید و ماه از آن من گشت. بزرگان به فرمان من بودند و افسار همگان دست من بود. از زمان #منوچهر نیز دست ایرانیان به توران دراز نشد اما اینک به کاخ من شبیخون میکنند و از ایران جان من را به خطر می اندازند. آن مردم نادلیر دلاور شدند و گوزن به شکار شیر می آید! باید چاره ای کنیم وگرنه این مرز و بوم با خاک یکسان میشود.
باید به همه جا فرستادگان را بفرستم و از ترکان و چین هزاران سوار جمع کنم. به ایران حمله کنیم و سپاه ایران را در هم کوبیم!»
موبدان با سالار خویش گفتند « ما باید از جیحون گذر کنیم و در آموی لشکرگهی بسازیم، انجا جای جنگ و درآویختن با #گیو و #رستم است.
سرافراز بادا فاتحان ممالک و کین جویان آماده به کار!»
#افراسیاب از آن سخنان شاد شد و بر بزرگان آفرین کرد.
@shah_nameh1
هدایت شده از روزمره | شاهنامه
📪 پیام جدید
چرا همش تورانی ها دارن باخت می دن بیژن با پری خانوم میان و کاخ افراسیاب رو حرمسرا میکنه دخترشو عاشق میکنه بدون جامه روی شاه شمشیر میکشه وقتی میگیرنش و زندونیش میکنن رستم آزادش میکنه و کاخ افراسیاب رو شخم میزنه آخر هم لشکر توران هم شکست میخوره همش هم به خواطر چند تا گراز بود.
#دایگو
................
وای دقیقااااا😂💔
از وقتی رستم متولد شد روزگار توران سیاه شده
فرستادن سپاه #پیران :
دبیر نویسنده را پیش خواند و آنچه باید را گفت، سپس نامه ها را به همراه فرستندگان نزد فغفور چین و شاه خُتَن و تمام بزرگان کشوران فرستاد.
نیازمند سپاهی بود که انتقامش را از #بیژن بگیرد، دو هفته گذشت و از هر کشوری سپاهی آمد.
سیل سپاهیان در توران گردآمد و گله اسبان #افراسیاب را به شهر آوردند. سپس گنج هایی که از دوران #تور باقی مانده بود و نسل در نسل از آن استفاده نشده بود را گشاد و به سپاهیان داد.
وقتی سپاه آراسته شد و جیب سپاهیان از ثروت پر، افراسیاب پنجاه هزار سوار کارآزموده گزین کرد. به پسرش #شیده که پهلوانی نامدار بود گفت« این لشکر را به تو میسپارم. به خوارزم برو و نگهبان آنجا باش!»
سپس از پیران خواست پنجاه هزار سوار چینی گزین کند و گفت« به ایران برو و تاج و تخت پادشاه جدیدشان را بگیر، به هیچ عنوان صلح نکن که اگر کسی آب و آتش با هم درآمیزد به هر دو ستم کرده است.»
وزیر پیر و پسر جوان هر دو با دستور افراسیاب راهی شدند.
خبر به شاه ایران #کیخسرو رسید« سپاهی از توران به ایران آمده است! افراسیاب بدنژاد از کین ما شب و روز را خواب ندارد، میخواهد ننگ از سر خود بشوید. نوک نیزه او زهر میساید و افسار اسبش جز ایران به هیچ جایی نمیچرخد. سیصد سوار از جای جای جهان در توران جمع شدند تا از جیحون بگذرند! در درکاه افراسیاب از صدای شیپور و طبل جنگی نمیشود خوابید، با هر بار کوبیدن طبل های جنگی گویی دل از قفسه سینه به بیرون پرتاب میشود. اگر آن سپاه به ایران برسد شیر دلاور نیز توان ایستادن مقابل آن را نخواهد داشت. سپاهی به همراه پیران به مرز توران فرستاد و پسرش شیده را که آتش از تیغ شمشیر او میترسد، به خوارزم راهی کرد .»
@shah_nameh1
🎉 دعوت به یک رقابت فرهنگی هیجانانگیز و بهیادماندنی: "گل یا پوچ" 🎉
شنیدم توی گل یا پوچ خیلی تمرین کردی وادعات میشه 😜
🤝ما یک روز خاص و پر از شور و هیجان برای شما تدارک دیدیم! شما به یک مسابقه جذاب و متفاوت دعوت شدید: مسابقهی گل یا پوچ، یه فرصت عالی برای آزمایش سرعت عمل، دقت و شانس شماست!
✊🏻در این رقابت پرچالش، شما میتونید در کنار دوستان و کسانی که در این زمینه حرفی برای گفتن دارن ، هم لذت ببرین و هم شانس بردن جوایز ویژۀ مارو داشته باشین.
📌 ویژه دانشآموزان پسر کلاس هفتم تا یازدهم *مشهدی *
👤برای اطلاعات بیشتر راجع به برنامه و جایزۀ مسابقه به لینک زیر سر بزنین👇👇👇
https://zil.ink/golyapuch
برگزار کننده : نوجوانان همسفر نور
هدایت شده از باستان نامه
#مبعث
🔶 آن کسی که میتواند شعار زن، زندگی، آزادی سر بدهد، محمدِ امین (ص) است که با بعثتش دیگر دختری زنده به گور نشد.
🔰 نقاشی از حسن روح الامین
@ir_bastan
هدایت شده از روزمره | شاهنامه
📪 پیام جدید
سلام من خیلی این داستان های شما را دوست دارم
ممنونم که این همه داستان های قشنگی است ♥️🥰
ممنون ،😍
لطفاً پیام من رو بخونید
#دایگو
............
خواهش میکنم❤️
خوشحال شدم دوست دارید😂😍
دستور حمله از طرف #کیخسرو :
شاه با شنیدن سخن کاراگهان پریشان شد و گفت « از موبدان شنیدم که اگر ماه ترکان بالا بیاید توسط خورشید ایران به زیر میافتد. کوبیدن مار سیاه که متوقف شود از لانه بیرون میآید و به چوب میپیچد، شاهی که درخت بیداد بکارد، پادشاهی از او گرفته میشود.»
سپس موبدان را پیش خواند و هر آنچه کارآگاهان گفته بودند بازگفت، بزرگان ایران و پهلوانان جمع شدند، #دستانِ #سام و #گودرز و #گیو و #شیدوش و #فرهاد و #رهام، #فریبرز و #شاپور و #رستم و #طوس، #بیژن و #گستهم و #گرگین و #زنگه و #گژدهم و.... تمام پهلوانان جمع شدند.
شاه به پهلوانان گفت« ترکان به دنبال جنگ با ما هستند! دشمن سپاه جمع کرده و شمشیر تیز کرده است. باید آماده نبرد شویم.»
دستور داد تا در گاودم دمیدند و طبل جنگی بر فیل بستند، کیخسرو سوار بر فیل جنگی شد و مهره در جام زد*
پهلوانان گرز به دست و دل پر کین حرکت میکردند.
از درگاه شاه آواز برآمد « ای پهلوانان سپاه ایران! کسی که برای جنگ افسار به دست میگیرد، دیگر نباید سوی خانه برای استراحت برود.»
از روم و از هند سواران جنگی گزین کرد و سیصد سوار هم از تازیان، سپس فرستادگان را با نامهٔ شاه به جای جای کشور فرستاد که هرکس این چهل روز شاه را یاری نکند دیگر کلاه و مقامی نخواهد داشت.
دو هفته گذشت و کشور زیر پای لشکریان شاه میلرزید.
هنگام بامدادِ خروس خوان، صدای طبل جنگی شاه کوه ها را به لرزه می انداخت.
بزرگان کشوران با سپاه شان به درگاه شاه آمدند و شاه تمام لشکر را از گنج و دینار سیر کرد.
@shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
دستور حمله از طرف #کیخسرو : شاه با شنیدن سخن کاراگهان پریشان شد و گفت « از موبدان شنیدم که اگر ماه
#لغات
مهره بر جام زدن :
زمان قدیم رسم بوده جام بزرگی از هفت جوش( آلیاژ هفت فلز ) به پهلوی فیل میبستند 🐘🛡
هنگام جنگ پادشاه مهره ای از هفت جوش به جام میزد و این صدای مهیب
به سپاه اعلام حرکت میکرد👌😃