کاظم جبهه بود.
توی نامه برایش نوشتیم که حال مادربزرگت خوش نیست؛ بیا ببینش.
زمستان بود و برف میآمد. آمد مرخصی. تا نشست بالا سر مریض همه زدیم زیر گریه. مادربزرگم واقعاً رو به قبله بود. چند دقیقه که نشست کنارش، بلند شُد و نگاهی بهمان کرد و گفت: «پاشید بابا! پاشید! این هیچچیش نمیشه. نترسید، ده سال دیگه زنده است.»
بعد از آن حالِ ننه بهتر شد و کلاً خوب شد؛ جالب این بود که پیشبینی کاظم درست از آب درآمد و دقیقاً تا ده سال در قید حیات بود و بعد به رحمت رفت.
مادرم موقع #شهادت او میزد توی سر خودش و میگفت: «خاک بر سرم! نگو این گریهها برای خود کاظم بوده.»
برشی از کتاب #رویای_بانه خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#امام_زمان
#حجاب
#جمعه
#خبرای_خوب
#شهدا
#خاطرات
#کپی_با_ذکر_لینک_است
@shahid_ketabi
برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#هدیه
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
خاطرات و کرامات شهید عاملو
واقعا تعجب داره... این #شهدا چی دیده بودند و چی فهمیده بودند که اینطور حرف میزدند؟ من حال ندارم ن
در ابتدای دیدار رهبر انقلاب با خانوادههای شهدای خراسان شمالی، خانم صدیقه بهاری فرزند شهید متنی خواند و در آن اشاره کرد به حرف شهید باکری که بازماندگان جنگ سه دسته میشوند؛
اول پشیمانها، دوم بی تفاوتها و سوم کسانی که پایبند آرمانها میمانند و مجبورند از غصه دق کنند.
به گزارش مشرق، رهبر انقلاب در صحبتهایشان به این حرف دختر شهید بهاری اشاره کردند و گفتند:
من جملهی آخر آن حرف (حرف #شهید_حمید_باکری) را قبول ندارم، آنهایی که پایبند آرمانها و ارزشها میمانند، شاهد به ثمر نشستن و تناور شدن این نهال خواهند بود.😍🤲
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب:
امام (رضوان الله علیه) فرمود خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ این همه جوانها آنجا مجاهدت کردند، شهید شدند، کار کردند، [امام فرمود] خدا آزاد کرد؛ این درست است؛ خدا آزاد کرد. میتوانستند همین قدر #شهید بدهند و هیچ اتّفاقی هم نیفتد. در عملیّات رمضان، -در جنگی که همان وقتها انجام گرفت- خدا نخواست ما فتح کنیم امّا در خرّمشهر اتّفاق افتاد؛ این ارادهی الهی بود. ۹۷/۱۲/۲۳
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهدا
#حجاب
#آقا
#امام_زمان
@shahid_ketabi
(👆عکس #شهید_کاظم_عاملو در کنار یکی از دوستان صمیمیاش #شهید_سعیدرضا_عربی)
#کاظم به چهار پنج نفر گفته بود کجا و کی شهید میشوند.
وقتی «مجید رضاکاظمی» ازش پرسیده بود: «من شهید میشم یا نه؟» گفته بود: «آره». جایش را هم به او گفته بود. (و مجیدرضا در همان تاریخ #شهید شد)
به بعضی خصوصی و به بعضی دیگر توی جمع میگفت که کی و کجا شهید میشوند.
سعیدرضا هم از شهدایی بود که تاریخ شهادتش را گفت و من شنیدم.
وقتِ اعزام رفتم توی اتوبوس تا ازش خداحافظی کنم. تا دیدمش پیشگویی کاظم را به یادش انداختم و ازش حلالیت طلبیدم. خودش هم فراموش کرده بود. وقتی گفتم، رنگ و رویش باز شد و قبراق رفت. بهش گفتم سلاممان را به همه دوستان سفر کرده برسان و ما را از یاد نبر.
سعیدرضا در عملیات کربلای۱ و آزادسازی مهران به شهادت رسید؛ سال ۶۵
#خاطرات
برشی از کتاب #رویای_بانه خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#کپی_با_ذکر_لینک_است
@shahid_ketabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵صوت مکالمه بی سیمی شهید #احمد_کاظمی در لحظات پر شور آزادی خرمشهر
🔊شهید کاظمی:خدا خرمشهر رو آزاد کرد.
@shahid_ketabi
21.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه «رویداد»
شبکه استانی
معرفی کتاب خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#کلیپ
#قرار_جمعه
#مصاحبه_و_دیدگاهها
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای #حاج_محمدرضا_طاهری
درباره #شهید_کاظم_عاملو
و معرفی کتاب #سه_ماه_رویایی که #حقیر در سال ۱۳۹۷ آن را به چاپ رساندم
شب شانزدهم ماه رمضان ۱۴۴۴
دانلود فیلم با کیفیت اصلی
#قرار_جمعه
#از_زبان_شخصیتها
#کلیپ
@shahid_ketabi
✳️ آخرین شبی که حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود.
🔻 مثل یک تعزیهخوان دور حرم میچرخید و بلند بلند گریه میکرد و با جملههای کوتاه و ساده اینگونه میخواند:
«این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند.😭 عمه سادات را به اسیری آوردند. شامیها با اهلبیت حسین(ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد».
بعد از روضه، یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد.
🔸 نزدیک اذان صبح، آمد و سراغ یک پاسدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که ندیده بودیمش. اصرار کردیم که قضیه چیست؟
گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم؛ خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت:
«فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد».
🌷 فرداحاج احمد عازم لبنان شد
و این رفتن دیگر بازگشتی نداشت.
📚 یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان
نویسنده: زهرا رجبی متین
نشر روایت فتح
#شهید_حاج_احمد_متوسلیان
#شهیدانه
#خرمشهر
#سوم_خرداد
#امنیت_اتفاقی_نیست
#حجاب
#امام_زمان
@shahid_ketabi
دو سه روز اول خرداد بود و در خانه مشغول به کار بودم.
در مدت کوتاهی یک ننو برای دوقلوها دوختم و منتظر بودم تا علیاصغر برگردد تا چوبش را تهیه کند و با آن جای خوابِ بچهها را سرپا کنیم.
یک شب قبل از #سوم_خرداد خواب دیدم.
دیدم علیاصغر آمده و جلوی در خانه دراز کشیده است. تا دیدمش ذوق زده گفتم: «خودتی علیاصغر؟ اومدی؟» آرام گفت: «آره! اومدم. ناراحت نباش.» چشمم افتاد به پیشانیاش؛ دیدم سوراخ شده و خونی است! وحشت کردم. سریع گفت: «نترس! تیر خوردم.» از خواب پریدم.
دلم مثل سیر و سرکه میجوشید و زیر لب گفتم: «حتماً خبری شده.»
چند روز بعد بود که خبر شهادت رسید، فکرهایم درباره ننو و زندگی نقش بر آب شد!
چهارم پنجم خرداد مادر «شهید محمدحسن دولتی» و چند نفر دیگر به خانه ما آمدند. دیدم این پا آن پا میکنند و حرفشان را نمیزنند. خودم هم تا حدودی با دیدن آن خواب، بوهایی برده بودم. وقتی حرفزدنشان را دیدم دیگر طاقت نیاوردم و قسمشان دادم که اگر اتفاقی افتاده، بهم بگویند. اولش گفتند: «برادرت زخمی شده.» ولی من باور نکردم. گفتم: «راستشو بگید! علیاصغر #شهید شده؛ نه؟!» وقتی دیدند خودم یک راست رفتم سراغش، اول گفتند زخمی شده است. این دقیقاً موقعی بود که برادرم هم وارد خانهمان شد. همین لحظه بود که دیگر شصتم خبردار شد که علیاصغر در این دنیا نیست و روحش پر کشیده است. بدتر از آن، تازه فهمیدم همه خبر دارند شهید شده، جز منِ بینوا.
زدم توی سرم و دیگر نفهمیدم چه شد.. .
برشی از کتاب #سایه_گذرا
خاطرات شهید علیاصغر کلامی از زبان همسر که سال ۱۴۰۰ با همکاری #موسسه_مرصاد به چاپ رساندم.
#سایر_تالیفات
@shahid_ketabi
نوار* را داده بودم به آقای شفیعی. ازم پرسید اجازه دارد آن را تکثیر کند یا نه، گفتم: «نمیشود.» ولی او بدون اینکه به من چیزی بگوید، یواشکی آن را ضبط کرد و اصلش را آورد.
من هم بیخبر از همه جا.
چند وقت بعد خودش یک شب تماس گرفت و گفت حتماً میخواهم ببینمت. قرار گذاشتیم. تا دیدمش، یک سیدی داد دستم. نگاهش کردم. دیدم خیلی دَمَق و گرفته است. با تعجب پرسیدم: «چی شده؟ این چیه؟» بهم گفت راستش بدون اینکه تو بدانی، از روی نوار کپی زدم. اخمهایم رفت تو هم. ولی وقتی گفت چه خوابی دیده، مو به تنم سیخ شد.
میگفت دیشب دیدم من را کشانکشان دارند به طرف جهنم میبرند! گوشهایم را تیز کردم. میگفت وحشت سراپایم را گرفته بود و هوار میکشیدم. بهم گفتند چرا نوار را بیاجازه ضبط کردی؟! هنوز صحنه خواب جلوی چشمش بود و به سختی ازش حرف میزد. خودم هم مانده بودم چه بگویم. فکر کردم همان مجازاتی که دیده بود، کفایت میکرد!
این را گفت و سیدی را داد به من و رفت.
شفیعی خودش از بچههای با سلیقه رسانه بود و از صوت و تصویر زیاد سر درمیآورْد. وقتی صوت میکس شده را بردم خانه و گوش کردم، دیدم کار قشنگی از آب درآمده؛ چیزی شبیه صدای «#شهید_آوینی» در «#روایت_فتح» شده بود. ولی بعد از مدتی سیدی هم گُم شد و اثری ازش نماند.
نمیدانم چه سِرّی داشت.
برشی از کتاب #رویای_بانه خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
*نواری از صدای یکی از خلسههای شهید کاظم عاملو که توسط راوی نگهداری میشد. اصل متن این #خلسه در کتاب #رویای_بانه آمده است.
#امام_زمان
#حجاب
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#خاطرات
#کپی_با_ذکر_لینک_است
@shahid_ketabi
🔴 به آرمانهای انقلاب برگردیم!
🔹 تصویر بالا مربوط به نامه #شهید_حبیبالله_مهمانچی معاون پارلمانی وزیر کار در آذر ۱۳۵۹ با موضوع درخواست کاهش حقوق دریافتیاش است!!!
مسئول تراز انقلاب اسلامی اینگونه است.
اگر کمی و کاستی و شکستی هست تقصیر انقلاب و آرمانهایش نیست. مقصر ماییم که از این شاخصها و شعارها و آرمانها دور شدهایم ...
#شهدا
#جمعه
#امام_زمان
#پست_موقت
#خرمشهر
@shahid_ketabi