🌹 بسم رب الشهدا 🌹
شهيد مدافع حرم #مصطفى_صدرزاده 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى 🌷ابوعلى🌷
بخش يازدهم
🌸فروردين ٩٤ بود. شب اول ماه رجب براى عمليات بصرالحرير داشتيم آماده مى شديم كه سيد همه مان را توى يكى از كلاس هاى محل استقرارمان جمع كرد. روى موكت روى زمين نشستيم. مى خواست مختصات عمليات و تاكتيك ها را براى مان توضيح بدهد. قرار شد بچه هاى گروهان قديمى و بچه هايى كه تازه به ما ملحق شده بودند، يك دسته بشويم. اين دسته كه ١١٠ نفر بودند؛ بايد به طرف جلو حركت مى كردند. نفر اول خود سيد بود و نفر آخر هم يكى از بچه ها به نام هادى. آن ها مى بايست خطوط دشمن را مى شكستند تا بچه هاى ديگر بيايند. ما هم مى بايست جاده اى را كه دو طرفش سنگلاخ بود و تانك دشمن توانايى پيشروى در آن را نداشت، طى كنيم. سيد تأكيد كرد كه رمز پيروزى عمليات در سرعت عمل ما است. اگر با سرعت كار را انجام مى داديم دشمن نمى توانست كمين كند. بچه هاى خط شكن بايد پيشروى مى كردند تا پشت سرشان هفتصد تا نيرو جلو بيايد. نيروهايى هم كه عقب و پشت سر نيروهاى خط شكن بودند، از چپ و راست دسته را پوشش مى دادند. قرار شد طى ٢٤ ساعت اين جاده را پشت سر بگذاريم و كار آزادسازى را انجام دهيم و برگرديم.
🌸وقتى شكل كلى عمليات دستمان آمد؛ سيد شروع كرد به قوت قلب دادن به نيروها. مى گفت "تمام سختى كار ٢٤ ساعته. شايد در طول مدتى كه توى سوريه هستيد يكى، دو تا جنگ انجام بديم و بعد مرخصى. شايد هم اصلاً عمليات آن قدر عقب بيافته كه زمان مرخصى مون برسه و با بچه هاى رزمنده توى اون عمليات حاضر نباشيم. پس يادتون باشه كه توى هر عمليات بايد قدر گرسنگى، خستگى، تشنگى، بى خوابى و سختى هايى را كه نهايتاً ٤٨ ساعته، بدونيم. چون تمام اين ها براى خداست. بايد به اين فكر كنيم كه خداوند براى چند ساعت ما رو لايق دونسته كه به خاطرش به سختى افتاديم."
🌸به اين جاى حرف هايش كه رسيد يك دفعه يكى از بچه ها چاى به دست وارد شد. سيد با خنده گفت "دمت گرم كه برام چايى آوردى." طرف به زور ليوان چاى را به سيد داد. سيد ليوان را دست نفر سمت راست داد و گفت "نفرى يه كم از اين چايى بخوريد تا به لب رزمنده ها متبرك بشه." بعد ليوان دست به دست چرخيد و سيد ادامه داد ...
ادامه دارد ...
صفحه ١١
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 حالا که روز دختره، یادی کنیم از پدرانی که برای دفاع از این کشور از دخترانشون گذشتند..
🌹 اسامی شهدایی که در کلیپ یاد شدند
به ترتیب: شهید مصطفی صادقی، شهید سعید انصاری، شهید مصطفی صدرزاده، شهید نادر حمید
@shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
شهيد مدافع حرم #مصطفى_صدرزاده 🌷سيدابراهيم 🌷به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى 🌷ابوعلى🌷
بخش دوازدهم
🌺و سيد ادامه داد "يكى، دو هفته ديگر قراره پسرم به دنيا بياد؛ اول مى خواستم بمونم تا كنار همسرم باشن؛ اما هر چى با خودم حساب كردم ديدم نبودم اينجا نامرديه. به حق خانم فاطمه زهرا (س) مى ريم اونم به چشم نوكرى. يادتون باشه تا مى تونيد نوكرى كنيد. به بچه ها كمك كنيد. اگه كمك تيربارچى نمى تونه تيربار رو بياره تو برو كمك كن. اگه كسى زخمى شد شما بريد كمك كنيد و اون را عقب بياريد. اگه كسى عاشق باشه مى فهمه من چى مى گم. مثل اين مى مونه كه شما رو توى دشت پر از جواهر گذاشتن و مى گن چند ساعت وقت داريد تا هر چى مى خوايد دشت كنيد. عمليات هم اين طوريه. توى عملياته كه مى تونى با خدا عشق بازى كنى و همه عالم به اون لحظه تو غبطه مى خورن."
🌺سيد كمى سكوت كرد و بعد انگار كه چيز مهمى يادش آمده باشد با تأكيد گفت "يادتون باشه كه توى حاشيه جاده خونه هاى روستاييه كه از ترس يا هر چيز ديگه اى با دشمن بيعت كردن. شما حق تيراندازى يا ترسوندن اونا رو نداريد. اينا با زن و بچه هستن. نبايد مالى ازشون تلف شه. اگه از جايى تيراندازى شد فقط براى دفاع در همان محدوده اقدام كنيد، يا خونه اى رو كه از سمتش احساس خطر داريد، با اصول پاكسازى محاصره كنيد و به اهالى خانه امون بديد. اونا احمق نيستن كه با زن و بچه سمت ما تيراندازى كنن.
🌺يادتون باشه كه شما نيروهاى حضرت امير (ع) هستيد و اسم لشكر فاطميونه. اخلاق و خدا رو فراموش نكنيد. اگه اسير گرفتيد، حق كتك زدن، آب دهان انداختن و بى حرمتى به اون رو نداريد. اگه عرضه داريد موقع جنگ از دشمن تلفات بگيريد و گرنه حق تعرض به اسير رو نداريد. حتى اگه اون اسير پنج دقيقه قبل رفيقت رو شهيد كرده باشه. اگه اسلحه رو گذاشت زمين، دست بسته تحويلش مى ديد. توى يكى از عمليات ها يكى از تك تيراندازهاى دشمن چندتا از بچه هاى ما رو زد، اما خيلى نگذشت كه اسلحه اش رو زمين گذاشت و اسير شد. ما هم سيگارش رو داديم و احترام گذاشتيم بهش. بايد حواسمون به همه اينا باشه و گرنه ثوابمون خراب مى شه.
ادامه دارد ...
صفحه ١٢
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آری این نوزاد که چند روزی هست پا به دنیا گذاشته فرزند شهیدبزرگواری است که:
♦️عاشق شهید صدرزاده بود ، بهش دست رفاقت داده بود، تا جای که، آقا مصطفی، رسم رفاقت رو به جا آورد و دست طلبه ی جوان رو گرفت روز تولد حضرت زهرا(س) و روز شهادت حاج قاسم، در مسیر منتهی به گلزارشهدای کرمان به آسمان برد.
♦️در حالی که همسر شهید بزرگوارشان؛ در زمان شهادت شهید علیرضا محمدی پور زینب خانم ۵ ماهه را باردار بودنند و حالا چند روزی است که با آمدنش خانه را معطر کرده با بوی خوش پدر...😍
کی گفته من بی کس و کارم..
کی گفته من بابا ندارم...؟
بابای من قشنگترین بابای دنیاست....❤️
#شهید_علیرضا_محمدی_پور
#حادثه_تروریستی
@shahid_mostafasadrzadeh
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸
🌸
🌹بسم رب الشهدا
#مادرانه
✨خاطرات مادر شهید مصطفی صدرزاده 🕊
🌟مصطفی درسن نوجوانی تا جوانی درحال خودسازی بود وهمیشه از اینی که بود راضی نبود میگفت بچه هام باید بهتراز خودم باشن گاهی وقتی باهاش شوخی میکردم بهش میگفتم چه سعادتی نصیب بچه هات بشه شبیه باباشون بشن میگفت نه مامان باید خیلی بهتراز باباشون بشن چون من دوست داشتم هم مرام حضرت عباس بشم شدم این حالا اگر بچه هام بخوان بشن مثل من چی میشن😔
🌸
🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهيد مدافع حرم #مصطفىصدرزاده 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضىعطايى 🌷ابوعلى🌷
بخش سيزدهم
🌺ما اينجا رزمنده اى داشتيم كه توى زينبيه به قصاب اونجا ماهانه مقدارى پول مى داد تا آشغال گوشت هاش رو به سگ هاى ولگردى كه دور و بر مغازه ش مى اومدند، بده.
🌺وقتى اين پيشنهاد رو به قصاب سنى داده بود، قصاب نگاهى به رزمنده افغانستانى انداخته و گفته بود:
🔺الحق و الانصاف كه تو شيعه على (ع) هستى."
ادامه دارد ...
صفحه ١٣
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#نهج_البلاغه
▫️وَلاَ کُلُّ فُرْصَة تُصَابُ
🟤و نه هر فرصتى مورد استفاده قرار مى گيرد
✍يعنى اگر فرصتى از دست تو رفت زياد غمگين نباش، زيرا گاه فرصت چنان غافلگيرانه است که انسان موفق به بهره گيرى از آن نمى شود، هرچند بايد نهايت کوشش را براى استفاده از فرصت ها به خرج داد و اگر مردم مى توانستند از همه فرصت ها بدون فوت وقت استفاده کنند چهره زندگى بشر بسيار با وضع فعلى متفاوت بود.اين کلام نورانى درس بزرگى به ما مى دهد، زيرا بسيار ديده ايم افرادى يک عمر براى فرصتى که از دست داده اند غصه مى خورند و مى گويند: اگر فلان روز فلان کار را کرده بوديم چنين و چنان مى شد و اى کاش بيدار بوديم و اين فرصت را از دست نمى داديم. آنها به جاى اينکه به آينده بپردازند دائما اندوه گذشته را مى خورند.
📘#نامه_31
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
شهيد مدافع حرم #مصطفىصدرزاده 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضىعطايى 🌷ابوعلى🌷
بخش چهاردهم
🌸بعد نفسى عميق كشيد و گفت "بچه ها اگه با سرعت حركت كنيم و دو طرف جاده رو بگيريم و پر كنيم؛ هيچ كدوم از بچه هاى ما شهيد نمى شن. قبل از اومدن دشمن، بچه هاى گردان هاى ديگه ميان و با هم دست مى ديم، بعد دو طرف جاده رو مى بنديم و كار تموم مى شه. اگه به مشكل بخوريم شهيد مى ديم. اگه جلومون رو سد كردن و به ما تيراندازى كردن نبايد متوقف بشويم. بچه ها گروه گروه بايد از بغل بكشن كنار و حركت كنن. سكون يعنى شكست. اگه بايستيم رخنه مى كنن بين مون و كارى رو كه مى تونيم بدون شهيد انجام بديم بايد با چند شهيد به پايان برسونيم.
🌸با سرعت و دليرى و توكل به خدا ان شاءالله كار رو انجام بديم. حواسمون باشه كه نيتمون پيروزى نباشه؛ به خدا بگيد خدايا تو از ما راضى باش. اگه كار رو براى خدا انجام بديم پيروزى با ماست. من به خدايم اعتماد دارم. خدا مى گه اگه شما صد نفر باشيد من با هزار نفر شما رو پيروز مى كنم. يادتون باشه ما شيعه اميرالمؤمنين (ع) هستيم و شكست برامون معنا نداره ..."
🌸بعد با همان صداى گرم هميشگى اش گفت "بچه ها من از شما خواهش مى كنم بمونيد، هميشه از خدا خواستم نه به عنوان شهيد بلكه به عنوان گوسفند جلوى پاى بچه هاى فاطميون قربانى شم ان شاءالله همه ما شهيد مى شيم و توى رختخواب نمى ميريم كه رفتن جز شهادت برامون ننگه؛ ولى به حق فاطمه زهرا (س) موقعى كه خواستيم برسيم به كعبه و خونه خدا رو از دست وهابى ها بگيريم ان شاء الله اونجا شهيد بشيم. الان خونه خدا و قبر چند امام معصوم (س) ما دست وهابى هاست، شسصد هزار شيعه مظلوم توى بحرين مورد ظلم هستن و همه اميدشون به شماست. ما بايد روحيه داشته باشيم؛ تجربه كسب كنيم تا بتونيم بجنگيم. توى عمليات نبايد به راحتى شهيد بديم."
ادامه دارد ...
صفحه ١٤
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
کتاب #سرباز_روز_نهم
این روز ها که نمایشگاه کتاب برپا هستش حتما اگر خواستید این کتاب رو تهیه و مطالعه کنید خاطرات جامع تری از شهید #سید_ابراهیم بزرگوار خواهید خوند...
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشورت دادن و گفتن بخشی از وصیت نامه #سیدابراهیم در خصوص نیروها و مخارج فاطمیون در کنار #ابوعلی
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
شهيد مدافع حرم #مصطفى_صدرزاده 🌷سيدابراهيم🌷به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى 🌷ابوعلى🌷
بخش پانزدهم
🌸بعد نفسش را بيرون داد و سعى كرد براى بچه ها مسأله را روشن تر كند. براى همين ادامه داد "براى اينكه تلفات نديم، به محض اينكه منطقه رو گرفتيم هركسى كار خودش رو هر جا هست انجام بده. مديريت دسته با ابوعليه." بعد من را كه كنارش ايستاده بودم نشان داد. حرف هايش كه تمام شد با همديگر قرار گذاشتيم و با صداى بلند ياعلى گفتيم و دست مردانه داديم. اول قديمى ها را جمع كرديم، بعد سيد به بچه ها گفت "به عنوان فدايى هاى شما ما اول مى ريم كه اگه بلايى بود اول سر ما بياد و شما سلامت باشيد. چند تا نكته رو مى گم توجه كنيد. ما شروع مى كنيم به درگير شدن؛ اگه زمين گير شديم گردان بعدى پشت ما ننشينه، نيروها رو پخش كنه و از ما رد شه."
🌸بعد مسير و جايى را كه دشمن آنجا بود و مى بايست به آن برسيم، نشان مان داد و گفت "گردان بعدى سمت دشمن پخش شه. با دشمن كارى كنيد كه كيش بشه. اگه بخوايم پشت سر دشمن بايستيم جلومون رو مى گيره. اگه بخواهيم كِز كنيم و بچسبيم به هم ديگه درست نيست. متأسفانه توى حلب ٢٥ نفر يه جا به خاطر توجه نكردن به اين نكته شهيد شدن. ولى اگه شما پخش شيد كسى جرئت نمى كنه براى درگيرى پيش قدم بشه." سيد به دشت وسيع پيش رويمان اشاره كرد و به بچه ها چشم دوخت و اميدوانه گفت "اگه توى اين فضاى وسيع پخش شيد و شليك كنيد از ١١٠ جا تير پخش مى شه. ١١٠ نفريم. چطور مى تونن با ١١٠ نقطه مقابله كنن؟ ده تا تك تيرانداز با هفت تا تحريب چى با گردان ما مياد." اسلحه اش را سفت در دستانش فشار داد و مطمئن به ما گفت "مثل شمشير مرتضى على (ع) عمل مى كنيم. به حق فاطمه زهرا (س) درسى به دشمن مى ديم كه براش يادگارى بمونه. حاصل اين عمليات هم هر چى شد، خدايا! تو از ما راضى باش. ما اومديم تا تو از ما راضى باشى. ديگه هيچ چيز اهميت نداره. فقط براى اين از ايران حركت كرديم و اومديم توى كشور غريب تا جون مون را به خطر بندازيم كه تو از ما راضى باشى."
🌸بچه ها مى خواستند حركت كنند كه سيد باز نكته اى نگفته يادش آمد. به بچه ها اشاره كرد كه دوباره بنشينند و ادامه داد "يه مسأله ديگه، بچه ها تعدادى عشاير در مسير هستن. اينجا جنگ شده، درگيرى شده، شايد تعدادى از اونا به ناچار يا اصلاً بااعتقاد رفتن توى گروه دشمن. ممكنه اگه شيعه رو ببينن سرش رو ببرن؛ ولى بچه ها يه خواهشى دارم. اگه نيت كرديم كه خدا از ما راضى باشه بايد در نظر بگيريم كه اينا زن، بچه، گاو، گوسفند، مرغ و خروس دارن. شايد مرغ و خروس و گاو و گوسفندشان ول باشه. فردا كه منطقه رو گرفتيم كسى نيست؛ چاقو هم كه دارى شايد سيدابراهيم هم نبينن و يه نقطه ديگه باشه؛ شايد بتونى گوسفندى رو بزنى زمين و بخورى و كسى هم نبينه؛ ولى نكنيد اين كار رو، حواسمون به اين چيزا باشه. مرد رو جلوى زنش نزنيم و تيراندازى نكنيم. هر چند نظر من اينه كه اگه ما تير نزنيم با ما كارى ندارن. حتى اگه ديديد پيرمردى گوشه اى افتاده، دستش رو ببوسيد تا بفهمه كارى به كارش نداريم و با چشم محبت بهش نگاه مى كنيم."
ادامه دارد ...
صفحه ١٥
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹
#مادرانه
#خاطرات_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
شنیدن بعضی از معضلات جامعه،
#مصطفی رو خیلی عذاب می داد 😔
و ساعت ها به فکر فرو میبرد از جمله مشکل #فقر_مالی_مردم بود.
اینکه کودکی نتواند ،از کوچکترین
امکانات تحصیلی استفاده کند ، زجرش
می داد .
سل 82 #پدر_مصطفی برای پسرا یک مغازه محصولات فرهنگی ،
مانند ادعیه،زندگی نامه ی شهدا، سربند، پلاک، تسبیح و ... اجاره کرده بود
یه روز #مصطفی اومد از من خواهش کرد که با بابا صحبت کن ،
تادر کنار کار فرهنگی یک قسمت ازمغازه رو
لوازم التحریر بذاریم .
وقتی علتش را پرسیدم
جواب داد : اگر بتونیم در کنار کار فرهنگی دستی بگیریم ، #موفق ترهستیم 🌹
درنظر داشت که لوازم التحریر رو با قیمت پایین و یا به شکل رایگان در اختیار بچه های
بی بضاعت قرار دهد.
یکی از اولویت های مهم #مصطفی در زندگی ،
#دستگیری و کمک به دیگران بود.👏
❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
شهيد مدافع حرم #مصطفى_صدرزاده 🌷سيدابراهيم🌷به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى 🌷ابوعلى🌷
بخش شانزدهم
🌸قرار شد دشت را پاكسازى كنيم تا گروه هاى خودى پشت دشمن به ما بپيوندند و دشمن را محاصره كنيم. كار بزرگى بود. سيد مدام به ما يادآورى مى كرد كه اين توفيق را خدا نصيب ما كرده و بايد درست از اين توفيق بهره ببريم. سيد با اينكه كاركشته بود و خيلى خوب كارش را بلد بود اما هميشه مى گفت موقع عمليات ها ضربان قلبم بالا مى رود.
🌸راست مى گفت. تنها خودش اين طور نبود، همه نفس مان موقع عمليات ها بند مى آمد و لب هاى ما كبود مى شد. به قول سيد همه مى ترسند. آدم شجاع كسى نيست كه نترسد. اما شجاع كسى است كه مى ترسد ولى مى گويد خدايا! ببين قلبم دارد مى زند؛ خدايا! ببين دارم مى ترسم، ولى به خاطر تو بر ترسم غلبه مى كنم. مى ترسم بروم اما به خاطر تو مى روم. به سمتم گلوله مى آيد مى ترسم گلوله بزنم ولى به خاطر تو مى زنم. به خاطر تو مى زنم چون تو عشق منى، خداى منى، چون همه وجودم براى تو است به ترسم غلبه مى كنم و مى زنم."
🌸بچه ها آماده رفتن بودند. دل توى دلمان نبود. همان طور كه سيد بين نيروها راه مى رفت با صداى محكم و بلند گفت "موضوع دوم اينكه گردان ما با بقيه گردان ها فرق داره. هر كس كه نمى تونه و مى ترسه يواشكى به من بگه كه آقا من مى ترسم و نمى خوام بيام. منم اون رو نمى برم. تا همين جا هم كه اومديد خيلى مرد هستيد و خدا قبول كنه. بيايد به من بگيد. حتى اگه با ١٠ يا ١٥ نفر برم يا اصلاً تنها هم برم، مهم نيست."
ادامه دارد ...
صفحه ١٦
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🌱🌱🕊🌱🌱🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژه بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب
مواجهه و گفتگوی رهبر انقلاب با جوان فلسطینی که دو ماه پیش خود را از غزه به تهران رساند! / در روز حمله وعده صادق احساس کردیم در این نبرد تنها نیستیم
🔹️جوان اهل غزه در بخش ویژه فلسطین در نمایشگاه کتاب، خطاب به رهبر انقلاب:
یکی از مهمترین عوامل ایستادگی ما در این شش ماه کمک و پشتیبانی جمهوری اسلامی و ملت ایران است
🔹️در روز حمله وعده صادق ما فلسطینیها برای اولین بار ترس را در چشمان صهیونیستها دیدیم واحساس کردیم که در این نبرد تنها نیستیم
🔹️امیدوارم انشاءالله روزی بیاید که نمایشگاه بینالمللی کتاب ایران در نزدیکی مسجدالاقصی برگزار شود
✏️ حضرت آیتالله خامنهای:
کمک و پشتیبانی از مردم فلسطین وظیفه ما است. سلام من را به خانواده خود برسانید
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️اینها را گفتم تا شریک جرم نباشم
🎙 نظر قابل تأمل استاد کوشکی در مورد فیلمی که این روزها بر پرده سینماست.
🎉به مناسبت دهه کرامت، افرادی که فیلم #آپاراتچی رو از ۲۰ اردیبهشت تا ۳ خرداد اکران کنن، از مزایای زیر برخوردار میشن:
🎁 اکران با شرایط ویژه
🎁 ۳ کمکهزینه سفر مشهد مقدس
🎁 ۸ بسته کتاب
🎁اشتراک عماریار برای همه اکرانکنندگان
🎯 ثبتنام اکران فیلم آپاراتچی در مسجد، مدرسه، دانشگاه، سالنهای فرهنگی و ... :
⭕️ ekranmardomi.ir/movie/aparatchi
☎️ 02142795050
اطلاع از اخبار عیدانه و نتیجه قرعهکشی 🔻
http://eitaa.com/joinchat/1112277110C952842dfba
🌹بسم رب الشهدا🌹
شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى 🌷ابوعلى🌷
بخش هفدهم
🌸در مأموريت اصلى مان يك سه راهى بود كه حساسيت رويش زياد بود. سيدابراهيم گفت "خط قرمز ما همون نقطه است و هيچ احدالناسى نبايد از اونجا رد شه. هر جنبنده اى خواست از اونجا رد شه، بهش مهلت نمى ديد..."
🌸قرار بود بيست كيلومتر پياده روى كنيم و از دل دشمن رد شويم تا برسيم به سه راهى بصرالحرير در جنوب استان درعا. آنجا مى بايست سه راه را نگه داريم و راه امداد دشمن را قطع كنيم تا بچه ها از پائين، شهر و روستاها را پاكسازى كنند و به ما دست بدهند. شبانه بيست كيلومتر رفتيم. منطقه هم تپه و دره و سنگلاخ بود. از شدت تاريكى مى خورديم زمين. همه مان با لباس هاى سنگين و جليقه هاى ضدگلوله بوديم و گلوله هاى موشك كونكورس روى دوش مان بود. ساعت پنج صبح رسيديم به سه راهى بصرالحرير. از شدت تشنگى رمق نداشتيم. حسابى خسته و كوفته بوديم. خستگى شب قبل و بى خوابى اش خيلى به مان فشار آورده بود. منتظر بوديم خط تداركات باز شود و آذوقه و مهمات به مان برسد. صداى سيدابراهيم هم مدام از بى سيم مى آمد كه مى گفت "چرا به كارِت سرعت نميدى؟ اگه به روشنى هوا بخوريم و دير برسيم پاى كار، اينجا كربلا ميشه." تعدادى از بچه ها هم طاقت شان سرآمده بود و مرتب عقب مى ماندند. حسابى كلافه شده بودم. با حرف هاى حاج حسين كه مى گفت توكل مان به خدا است، خودم را آرام مى كردم.
🌸يك عده از بچه ها عقب مانده بودند. دستور اكيد سيدابراهيم هم اين بود كه حتى يك نفر از بچه ها نبايد از من عقب بيافتد و من بايد آخرين نفر باشم. هر چه التماس كردم كه بجنبيد و سريع باشيد، افاقه نكرد. خلاصه اتفاقى كه نبايد مى افتاد، افتاد و ما عقب مانديم و راه را گم كرديم.
ادامه دارد ...
صفحه ١٧
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🌱🌱🕊🌱🌱🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#غیررسمی
آیتالله رئیسی، آیتالله آل هاشم امام جمعه تبریز، حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی و چند تن دیگر از همراهان از جمله سرنشینان بالگردی که دچار سانحه شده است بوده اند
شهید مصطفی صدرزاده
#غیررسمی آیتالله رئیسی، آیتالله آل هاشم امام جمعه تبریز، حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، مال
دوستان برای سلامتی سرنشینان دعا کنین هنوز خبر دقیقی نیست منطقه مه آلود و جنگلی هستش.😔