✨﷽✨
#زندگے_نامه
💢 شهید خیرالله امانزاده در سال ۱۳۴۸ در شاهیندژ متولد شد. در نوجوانی بسیار علاقه داشت در جبههها علیه دشمن بعثی متجاوز بجنگد، اما به دلیل کمی سن قبول نمیکردند. چندبار هم رفت و سوار ماشینهای اعزام به جبهه شد، ولی مسئولین متوجه میشدند. از همان موقع میگفت میخواهم فیسبیلالله کار کنم.
🔻بعد از ۲۹ سال و ۶ ماه خدمت فیسبیلالله در نیروی انتظامی، نیمه شب طی درگیری با قاتل مسلح تیر خورد، از فرار قاتل مسلح جلوگیری کرد و با پایان موفقیتآمیز مأموریتش به آرزوی دیرینهاش یعنی #شهادت نائل گردید.
▒ مدافع حریــم ولایت ▒
#شهیــد_خیـــــرالله_امانزاده🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#پیام_حمید_به_محمدرضا
💠 هنگامی که سپاه اسلام در شمال غرب (سنگهای آذرین) با گروهک منافقین پژاک درگیر شد حمید نقش سازندهای داشت و پس از مبارزه جانانه با دشمن مزدور هنگامی که حمید شهادت رو جلوی چشماش میبینه از پشت بیسیم از همرزماش میخواد که پیامش رو به محمدرضا برسونن
🔹حمید پشت بیسیم میگه: ⇩⇩
《به پسرم (محمدرضا) بگوئید پدرش مرد بود و تا آخر ایستاد》
▒ مدافــع حریــم ولایت ▒
#شهیــد_حمیـــــد_آسنجرانی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_پنجاهودوم
《 شعلههای جنگ 》
🖇آستین لباس کوتاه بود … یقه هفت … ورودی اتاق عمل هم برای شستن دستها و پوشیدن لباس اصلی یکی …
💢چند لحظه توی ورودی ایستادم … و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاقهای عمل بهش باز میشد نگاه کردم …
🔹حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک میکرد … مرد بود …
برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن … حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس میکردم …
🔸اونها که مسلمان نیستن … تو یه پزشکی … این حرفها و فکرها چیه؟ … برای چی تردید کردی؟ … حالا مگه چه اتفاقی میافته …
🔻اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمیفرستاد … خواست خدا این بوده که بیای اینجا … اگر خدا نمیخواست شرایط رو طور دیگهای ترتیب میداد … خدا که میدونست تو یه پزشکی … ولی اگر الان نری توی اتاق عمل … میدونی چی میشه؟ … چه عواقبی در برداره؟ …
💠این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده …
🔻شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود … حس میکردم دارم زیر فشارش له میشم … سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم …
🔰بابا … من رو کجا فرستادی؟ … تو … یه مسلمان شهید…دختر مسلمان محجبهات رو …
⭕️آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود …وحشتناک شعله میکشید … چشمهام رو بستم …
🍃✨خدایا! توکل به خودت … یازهرا … دستم رو بگیر …
از جا بلند شدم و رفتم بیرون … از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم …
🔹پرستار از داخل گوشی رو برداشت … از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم … شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست … و …
🔸از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود … اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست … از راه غلط جلو برم … حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن … مهم نبود به چه قیمتی … چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت …🍃✨
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#دلنــوشتــــــــــہ
▫️همه گویند از سر گذشت، اما من گویمت چگونه از دلــــ❤️ـــــ گذشت؟!
▫️ای کسی که مصداقِ
《تُعِزُّ مَنْ تَشَاء》خداوندی..
▫️حالا آوینی بیاید و تو را روایت کند:
”تو را با خدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی؟!”
که #خون_تو سَبَب بیداری تمامِ خواب زدههایِ عالمِ غفلت است..
▫️از کدام خواستههای دِلَت گذشتی تا اینگونه ناگاه بیایی و از همه دلبری کنی ...😔
#حجت_خدا
#شهید_محســـــن_حججی🌷
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
♨️ #پنـــــدنامہ
🔶 بگذارید بند بندم از هم بگسلد،
هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر میکنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه میپرستم.
🔸آرزو داشتم که شمـــ🕯ــع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم و به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد.
❤️فرمانده قلبـــــها❤️
#شهید_مصطفـــــی_چمران🌷
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
5_6233188510862411636.mp3
7M
🎧🎧🎧
✔️حجت الاسلام #عالی
✅داستان شیخ ارده شیره
🔹شخصی بسیار متدین و مومن
#حتما_گوش_کنید👆
#پیشنهاد_ویژه_دانلـــــود💯
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ
🍃 مسلّماً هرگاه وسوسهای از سوی شیطان به تقواپیشگان رسد [به فرمانهای خدا و محاکماتِ قیامت] توجه قلبی کنند، و بیدرنگ [به وسوسۀ دشمن] بینا میشوند، [در نتیجه از افتادن در دامِ وسوسه در امان مانند]
#سوره_اعراف_آیه_۲۰۱
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#اول_هر_سپیده
#سلام_امام_زمانم💗
این همہ هیاهو و دغدغہ تنها براے آمدن بهار اسٺ؛ ڪہ مبادا از راه برسد و آماده نباشیم!
ڪاش غوغایی بہ پا شود؛ همہ بہ تڪاپو بیفتیم براے آمدنٺ!
بهار دلها!
ڪدامین بهار، بر ڪدام شاخسار، لبخندٺ شڪوفا مےشود؟
#چشمانتظار_بهار
✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
🚨 #خبر_فوری 🔴 پیکر #شهید_مجید_قربانخانی به وطن بازمیگردد ☑️ از جاماندگان معرکهی خانطومان.. خوش
🍃🌷🍃
🔴 پیکر مطهر
#شهید_مدافع_حرم_مجید_قربانخانی پس از ۳ سال کشف و شناسایی شد.
▫️جوان علیاکبری که هم زمان با سالـروز ولادت حضرت علیاکبر این بار خود را به دامان خانوادهاش رسانده و چه عیدی مبارکیست برای مردم شهر...
▫️چه روزها و شـبهایی که مـادر چشم انتظار دردانهاش، مجید دلبند و نازنینش نشست و چه دردهایی را که با جان و دل خرید اما صبوری کرد ...
▫️روزهایی که دلتنگیهایش را با شهدای بهشت زهرا و سنگ مزاری خالی در میان گذاشت و در دل مخفی کرد آنچه را که آتش برجگر سوختهاش میگذاشت..
▫️بهانه ها و دلتنگیهایت را فقط مادر میداند و بس...
🌷 مراسم وداع برابر هماهنگی به عمل آمده با خانواده محترم شهید، پنجشنبه (۵ اردیبهشت) ساعت ۱۵ در معراج شهدا انجام خواهد گرفت.
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#نابغـــــه_کوچـــــک
🔷 در سوریه هر وسیلهای خراب میشد، مصطفی درست میکرد تا جایی که اسم نابغه کوچک روی او گذاشته بودند.
🔹او به دوستانش گفته بود دعا کنید تا محرم تمام نشده، من هم شهید شوم و پیش شهید باقری بروم که روز آخر محرم، او هم شهید شد.
راوی 👈 همرزم شهید
🔘➼┅═🌹═┅┅───┄
#ڪلام_شهیـــــد
💠علاقه خاصی به حضرت آقا (امام خامنهای) داشتند و هر وقت ایشان سخنرانی داشتند، آن را بارها از هر شبکهای که پخش میشد نگاه میکرد و میگفت: “میخواهم تمام کلمات حضرت آقا ملکه ذهنم شود.”
🔸تیپ فاطمیون🔸
▫️ مدافـــع حــــرم ▫️
#شهیــد_سیدمصطفی_موسوی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#ڪلام_شهیـــــد
🍀حسین خودش را عاشق و سرباز آقا و کشورش میدانست. چند وقت قبل از رفتنش که طی یک مصاحبه از او خواسته بودند از انگیزههای رفتنش بگوید، گفته بود سرباز ولایت است و به فرمان او حاضر است در هر جای دنیا وارد عمل شود.
🍃 وقتی که فتنه ۸۸ صورت گرفت و حضرت آقا یک بار سخنرانی خاصی داشتند و گویا طی آن سخنرانی گریه هم کردند، حسین بغض کرده بود و اگر غرورش اجازه میداد میزد زیر گریه..
راوی 👈 برادر شهید
▫️ مدافـــع حــــرم ▫️
#شهیــد_حسیـــــن_همتـــــی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسیودو 👈این داستان⇦《 و قسم به عصر 》 ـــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوسیوسه
👈این داستان⇦《ابراهیم》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎سعید توی روز ثبت نام با چند نفرشون آشنا شده بود ... گرم و گیرا با هم سلام و احوال پرسی کردن ... نه فقط با سعید... هر کدوم که به هم میرسیدن ...
🔹گروه دخترها و پسرها با هم قاطی شدن ... چنان با هم احوال پرسی میکردن ... و دست میدادن و ...
🔸مثل ماست وا رفته بودم ... حالا دیگه سعید هم جلوی من راحتتر از قبل بود ... اونم خیلی راحت با دخترها دست میداد ... گیج و مبهوت ... و با درد به سعید نگاه میکردم ... یکیشون اومد سمتم ... دستش رو بلند کرد ...
سلام ... من یلدام ...
🔻با گیجی تمام، نگاهم برگشت ... سرم رو انداختم پایین ... و با لبخند فوق تلخی ...
خوش وقتم ... و رفتم سمت دیگه میدون ... دستش روی هوا خشک شد...
💢نشستم لبه جدول و سرم رو گرفتم توی دستم ... گیج بودم و هنوز باور نمیکردم ... خدا، من رو اینجا فرستاده باشه ... بقیه منتظر رسیدن اتوبوس و مسئول گروه ... من، کیش و مات ... بین زمین و آسمون ...
🍃✨خدایا ... واقعا استخاره کردنم درست بود؟ ... یا ...
💢عقلم از کار افتاده بود ... شیطان از روی اعصابم پیاده نمیشد ... و آشفتهتر از همیشه ... عقلم هیچ دلیلی برای بودنم توی اون جمع پیدا نمیکرد ...
🔹اگر اون خواب صادقانه بود؟ ... اگر خواست خدا این بود؟ ... بودن من چه دلیل و حکمتی میتونست داشته باشه؟ ...🤔
🔸به حدی با جمع احساس غریبی میکردم ... که انگار مسافری از فضا بودم ... و اگر اون خواب و نشانهها حقیقی نبود؟ ...
▫️سرم رو وسط دستهام مخفی کرده بودم ... غرق فکر ... که اتوبوس رسید ... مسئول گروه پیاده شد و بعد از احوال پرسی ... شروع به خوندن اسامی و سرشماری کرد ... افراد یکی یکی سوار میشدن ... و من هنوز همون طور نشسته ... وسط برزخ گیر کرده بودم ...
فکر کن رفتی خارج ... یا یه مسلمونی وسط L.A ...😳
💠سرم رو آوردم بالا و به سعید نگاه کردم ... اگه نمیخوای بیای ... کوله رو بده من برم ... من میخوام باهاشون برم ...
💢دست انداختم و کوله رو از روی دوشم برداشتم ... درست یا غلط ... رفتن انتخاب من نبود ... کوله رو دادم دستش ... و صدای اون حس ... توی وجودم پیچید ...
🍃✨اعتمادت به خدا همین قدر بود؟ ... به خدایی که ابراهیم رو وسط آتش نگه داشت ...😳😔
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظه اعلام خبر شناسایی پيكر مطهر شهيد مجيد قربانخانی به مادر بزرگوارشان..
مادر نازنینم چشمـت روشـــــن....
مبارک باشد بازگشت دردانهات...
▫️مدافـــــع حـــــرم▫️
#شهید_مجید_قربانخانی🌷
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#جنگ_تنبهتن_با_تکفیریها
💢صادق قبل از شهادت غریب به ۴۰ تکفیری را در جنگ تنبهتن به هلاکت رسانده بود.
🔺شهامت شهید شکیب در منطقه عملیاتی آنقدر بالا بود که تا نزدیکی چند قدمی تانکهای دشمن پیش میرفت و با تاکتیکها و شجاعت خاص خودش، آنها را منهدم میکرد.
🔻صادق در ماموریت خود در سوریه آنقدر ورزیده و شجاع بود که بسیاری از نیروهای خود را نجات داد و به عنوان یک فرمانده لایق ماموریتها را اجرا میکرد.
راوی 👈 همرزم شهید
▫️ مدافـــع حــــرم ▫️
#شهیــد_صـــــادق_شکیـــــب🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#ڪلام_شهیـــــد
💢 از توصیه های زبانی حاج آقا به ما این بود که پیرو ولایت فقیه باشیم، سعی کنیم اعمالمان طوری باشد که دل امام زمان (عج) شاد بشود و سعی کنیم با اعمالمان به امام عصر (عج) خدمت کنیم.
🔻در مورد رعایت حجاب خیلی به ما توصیه میکردند و میگفتند که مراقب باشیم دچار غفلت از نفس خودمان نشویم زیرا شیطان از غفلت ما استفاده میکند و مسیر ما را دچار انحراف خواهد کرد.
راوی 👈 همسر شهید
▫️ مدافـــع حــــرم ▫️
#شهیــد_روزبـــــه_هلیسایـــــی🌷
《ســــالروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_پنجاهوسوم
《 حمله چند جانبه 》
🖇ماجرا بدجور بالا گرفته بود … همه چیز به بدترین شکل ممکن … دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه …
🔹دانشجوها، سرزنشم میکردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم … اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن … و هر چه قدر توضیح میدادم فایدهای نداشت … نمیدونم نمیفهمیدن یا نمیخواستن متوجه بشن … 😔
🏢دانشگاه و بیمارستان … هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازیها و تفکرات احمقانه نیست … و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم …
🔸هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه میکردم …فایدهای نداشت … چند هفته توی این شرایط گیر افتادم …شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیهاش حس زندگی وسط جهنم رو داشت …
🔻وقتی برمیگشتم خونه … تازه جنگ دیگهای شروع میشد… مثل مردهها روی تخت میافتادم … حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم …
🔻تمام فشارها و درگیریها با من وارد خونه میشد … و بدتر از همه شیطان …کوچکترین لحظهای رهام نمیکرد … در دو جبهه میجنگیدم …
🔹درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر میکرد …نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون … سختتر و وحشتناک بود… یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سالها رو ازم میگرفت … دنیا هم با تمام جلوهاش … جلوی چشمم بالا و پایین میرفت … میسوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع میکردم …
💠حدود ساعت ۹ … باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم …
🍀پشت در ایستادم … چند لحظه چشمهام رو بستم … بسم الله الرحمن الرحیم … خدایا به فضل و امید تو …
🔻در رو باز کردم و رفتم تو … گوش تا گوش … کل سالن کنفرانس پر از آدم بود … جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط …
💠رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت …
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1