eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #قسمت_دهم ⬇️ 🔴 #منزل_یازدهم ◾️ #نام_منزل⇦《خُزیمیّه "حُزیمیّه"》 ◽️ #وجه_تسمیه⇦تصغیر خزیمه م
°•|🍃🌸 ⬇️ 🔴 ◾️ ⇦زَرود (زُرود) ◽️ ⇦زرود یعنی بلعنده، این منطقه ریگذار و شنزار بود و آب را می‌بلعید. ◽️ ⇦احتمالاً ۲۱ ذی‌الحجه (دوشنبه) معادل ۳۱ شهریور ۵۹ شمسی ◽️ ⇦احتمالاً امام شبی را در این منطقه گذرانده است. ◽️ ⇦۱. دارای حوض و برکه بوده است. ۲. میان منطقه بنی عبس و بنی یربوع و متصل به جَدود بوده است. (منطقه مهم اقتصادی) ۳. چادر مجلل و با شکوه زهیر در این منطقه افراشته بود. قصری نیز در این منطقه بوده است. ◽️ ⇦۱. ملاقات عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل با ابا عبدالله و گزارش شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه که باعث گسستن گروهی از امام شد. ۲. اعلام وفاداری و همراهی همراهان آبگاه جهینه مجمع بن زیاد، عیّادبن مهاجر و عقبة بن صلت. ۳. مهم ترین حادثه پیوستن زهیربن القین بحلی به امام است. او در این نقطه در چادر بود که امام یکی از یاران را به سراغش فرستاد تا امام را همراهی کند و زهیر به تحریک همسرش دلهم یا دیلم به امام پیوست. برخی نوشته‌اند زهیر عثمانی بود و قصد همراهی نداشت و امام با شیوه‌ی شیرین و خاص خود او را جذب و همراه کرد. 🔘➼‌┅══┅┅───┄ 🔴 ◾️ ⇦ثعلبیّه ◽️ ⇦ثعلبه، مردی از بنی اسد، در آنجا قناتی ساخته بود به همین سبب به آن ثعلبیه می‌گفتند. ◽️ ⇦قبل از ظهر روز سه‌شنبه ۲۲ ذی‌الحجه معادل اول مهر ماه ۵۹ شمسی ◽️ ⇦توقف بسیار کوتاهی داشته است. ◽️ ⇦آب کافی و مقداری درخت، قنات و چشمه، جمعیت قابل توجه، محل اُتراق کاروان‌ها ◽️ ⇦۱. دیدار فرزدق را با امام در این محل ذکر کرده‌اند که قطعاً نادرست است. دیدار بشربن غالب اسدی نیز مطرح شده است. ۲. ملاقات اباهره ازدی که علت خروج امام را پرسید و بنی‌امیه را ستایش کرد. امام فرمود: اگر در مدینه بودی جای پای جبرئیل را در خانه‌مان نشانت می‌دادم. ۳. دیدار وهب بن عبدالله (عبدالله عمیر کلبی) و همسرش و مادرش با امام و همراهی تا کربلا برخی گفته‌اند ابتدا مسیحی بودند. ۴. دیگر بار خبر شهادت مسلم و هانی به امام رسید. امام به خانواده‌ی عقیل فرمود: بروید. آنان گفتند تا انتقام نگیریم از پای نمی‌نشینیم. (این گفته قابل تردید است.) ۵. امام ماجرای حضرت یحیی و شباهت فرجام خود را به این پیامبر (شهادت و قرار گرفتن سر در تشت) بیان کرد. ۶. ملاقات بجیر، پیرمردی از اهالی ثعلبیه با امام، وی می‌گوید امام با لباسی زرد رنگ با جیبی در قسمت بالای آن دیده شد. ۷. امام در این محل خواب دید که منادی می‌گوید: شما شتابانید و مرگ نیز با شتاب در پی شماست. تا به بهشتتان برساند و علی‌اکبر در باب این خواب با پدر گفت و گو کرد (این خواب را به منزلگاههای دیگر نیز نسبت داده‌اند.) ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافــــع حــــرم #شهید_علیرضا_بابایـــــی🕊🌹}•° #کلام_شهید ◽️شهید بابایی معتقد بود نباید اجـــازه بدهیم كار به جایی برسد كه #آقـا به ما بگویند بسیجی‌ها وارد میدان شوند قبل از اینـــكه ایشـــــان دستـــور دهند، باید خودمان وارد میدان شویم. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #کلام_ناب 🔴 دیدار رهبر انقلاب اسلامی با خانواده #شهید_روبرت_لازار ▫️اقلیـــــت مسیحی، هم ارا
°•|🍃🌸 #کلام_ناب 🔴 رهبر انقلاب در دیدار اعضای کنگره بزرگداشت شهدای استان قزوین ▫️اگر پیــام شهـــــدا را درست بشنویم گرایـش به شـــــرق و غـــــرب از بین ما می‌رود. #حضرت_آقا #اَللّهُمَّ‌احْفِظْ‌قٰائِدَناالاِمٰام‌خٰامِنه‌ایٖ #جانمان_فدای_رهبرمان_سیدعلی💚 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻سردار دفاع مقدس🔻 #شهید_ناصـــــر_قاسمـــــی🌷 《ســـــالروز ولادت》 ●فرمانده بسيج ناحيه همدان، رئيس ستاد لشگر 32 انصار الحسين #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
کانال افتتاح شد😍👌 🔘گلچینی از بهترین مداحی‌های روز 🔘مداحی با متن نوحه 🔘کلیپهای مذهبی 🔘انواع سبکها در کانال آوای علویون ┄┅═════════┅┄ http://eitaa.com/joinchat/460587025C3da18baa33 ┄┅═════════┅┄
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #شنبـــــہ ☀️ ۲ شهریـــور ۱۳۹۸ 🌙 ۲۲ ذی‌الحجه ۱۴۴۰ 🌲 24 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یار‌َبّ‌َالْعالَمیــــٖـن 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️پیامبـــــر اکرم (ﷺ) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا و تو . . . ثبت می‌ڪنی تمام آنچه را ڪہ ، خاطره می‌شود و رفتنی است #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافــــع حــــرم #شهید_نـــــادر_حمیـــــد🕊🌹}•° #شهیدی_که_عکس_و_نوشته_اعلامیه_شهادتش_را_انتخاب_کرد ◽️خط ولایت فقیه را بگیرید که نجات در آن است و اگر لایق شهـــادت شدم و بنا شد تصویری از مــن منتشر کنید این عکس را منتشر کنید و این جمله را کنار تصویرم بنویسید: ◽️یا محســـــن قد اتـــاک المسیء و قد امرت المحســــن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمــد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی. ◽️ای خـــــدایی که به بندگان احســـان می‌کنی بنـده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده‌ای که نیکـــوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکـــوکاری و من گناهــکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی‌هایی که می‌دانی از من سر زده بگذر》 °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{ذوالفقار سیدعلی #سردار_قاسم_سلیمانـــــی🕊🌹 #بر_بال_سخن ▫️باشهدا بودن سخت نیست، ▫️باشهدا ماندن سخته !! ▫️مثل شهدا بودن سخت نیست، ▫️مثل شهدا ماندن سخته!! 🔻راه ‌شهدا یعنی؛ نگه داشتن ‌آتش در دستانت..!! 🔺از سمت راست تصویر به ترتیب⇩⇩ #شهید_مصطفی_صدرزاده #سردار_قاسم_سلیمانی #شهید_مهدی_صابری #شهید_نادر_حمید #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_بیست‌ویکم _چیزے نگفتم تعجب کرده ب
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ _چشمامو بستم و نیت کردم و یہ فال برداشتم🕊 سجادے هم برداشت... _۵ثانیہ مونده بود کہ چراغ سبز بشہ...🚦 سجادے دستشو دراز کرد و از داشتبرد ماشیـݧ کیف پولشو برداشت و یک اسکناس ۵ تومنے داد بہ مصطفے. چراغ سبز شده بود🚦 اما سجادے هنوز حرکت نکرده بود ماشیـݧ‌ها پشت سر هم بوق میزدند از طرفے داشتبرد همونطور باز مونده بود و سجادے میخواست ببندتش و کیف پولو فال هم دستش بود کیف پول و فال رو از دستش گرفتم و ازش خواستم حرکت کنہ کیف پولو داخل داشتبرد گذاشتم داخل داشتبرد پر از فالهاے باز شده بود روے هر پاکت هم چیزي نوشتہ شده بود✉️ داشتبرد و بستم. فالها دستم بود و قاطے شده بود سجادے کنار خیابوݧ وایستاد و برگشت سمت مـݧ دوباره نگاهموݧ👀 بہ هم گره خورد سجادے نگاهش و دزدید و سمت دستام چرخوند و با خنده گفت: إ فالها قاطے شد😁 با سر تایید کردم و با ناراحتےگفتم:تقصیر مـݧ بود ببخشید. ایرادے نداره دوباره نیت میکنم از بیـݧ ایـݧ دو فال یکیشو بر میدارم چشماشو بست😌 و نیت کرد دوتا فال و بیـݧ دستام نگہ داشتم بہ سمتش گرفتم یکے از فالها رو برداشت و باز کرد و خوند و لبخندے روے لباش نشست از فضولے داشتم میمردم.🤓 با گوشہ‌ے چشم بہ برگہ‌اے کہ دستش بود نگاه میکردم اما نمیتونستم بخونم خیلے ریز نوشتہ شده بود📝 کلافہ شده بودم پاهامو تکوݧ میدادم متوجہ حالتم شد و فال و بلند خوند "دل نهادم بہ صبورے کہ جز ایـݧ چاره ندارم ..."😍 _بعدم آهے کشید و حرکت کرد. خانم محمدے شما فالتوݧ رو باز نمیکنید؟ با بدجنسے گفتم. میرم خونہ باز میکنم اخمهاش رفت تو هم😣 و با ناراحتے گفت:باشہ هر طور صلاح میدونید. _خندم گرفتہ بود😄 دلم سوخت براش اما دوست داشتم یکم اذیتش کنم گوشے سجادے زنگ خورد📱 چوݧ پشت فرموݧ بود جواب داد و گذاشت رو بلند گو _سلاااااام علے آقاے گل _سلام آقاے محسنے فداکار _إ چیشده علے جوݧ حالا دیگہ غریبہ شدیم کہ میگے محسنے😳 _نہ وحید جاݧ حالا قضیہ‌ے فداکار چیہ❓ سجادے خندید و گفت:هیچے باشہ باشہ حالا مـݧ و مسخره میکنے❓ وایسا فردا تو دانشگاه جلوے خانو... سجادے هول کرد و سریع گوشے و از رو بلند گو برداشت و گفت وحید جاݧ پشت فرمونم بعدا تماس میگیرم خدافظ...✋ _بعد با حالت شرمندگے گفت توروخدا ببخشید خانم محمدے وحید یکم شوخہ... حرفشو قطع کردم و باخنده😁 گفتم ایرادے نداره خدا ببخشہ... نگاهے بہ ساعتم انداختم ساعت ۴ بود چقدر زود گذشت اصلا متوجہ گذر زماݧ نبودیم آقاے سجادے فکر میکنم دیر شده باید برم خونہ سجادے نگاهے بہ ساعت⏱ ماشیݧ انداخت گفت:اے واے ساعت ۴ اصلا حواسم بہ ناهار نبود اجازه بدید بریم یہ جا ناهار بخوریم بعد میرسونمتون. باور کنید اصلا گشنم نیست آخہ اینطورے کہ نمیشہ مـݧ اینطورے شرمنده میشم. تا یک ساعت دیگہ میرسونمتوݧ خونہ. سرعت ماشیـݧ رو زیاد کرد و جلوے رستوراݧ وایساد خیلے سریع غذا رو خوردیم و منو رسوند خونہ _داشتم از ماشیݧ🚙 پیاده میشدم کہ صدام کرد اسمااااااء خانوم❓ (تو دلم گفتم وااااے بازم اسمم و...) بلہ❓ حرفے باقے مونده کہ بخواید بزنید❓ إم....ݧ فکر نکنم... _شما چے❓ اصلا... مـݧ کہ گفتم مسئلہ فقط شمایید اگہ اجازه بدید مـݧ بہ مادرم بگم امشب زنگ بزنݧ☎️ با خوانواده... حرفشو قطع کردم. آقاے سجادے یکم بہ مݧ زماݧ بدید... ممنوݧ بابت امروز بہ خوانواده سلام برسونید. خدافظ✋ _اینو گفتم و از ماشیݧ پیاده شدم و با سرعت رفتم داخل خونہ بہ دیوار تکیہ دادم و یہ نفس راحت کشیدم برخوردم بد بود. بچگانہ رفتار کردم حتما سجادے هم ناراحت شد.... _اما مݧ ..مݧ میترسیدم... باید بهم حق بده باید درکم کنہ مݧ بہ زماݧ احتیاج دارم....🤔 باید بهم فرصت بده... پکرو بے‌حوصلہ پلہ‌ها رو رفتم بالا وارد خونہ شدم و یراست رفتم تو اتاقم لباسامو در آوردم و پرت کردم یہ گوشہ نشستم رو تخت.سردرد عجیبے داشتم🤕 موهامو دورو برم پخش کردم و دوتا دستمو گذاشتم روے شقیقہ‌هام _خدایا...🍃خودت کمکم کن تصمیم گیرے سختہ از آینده میترسم.علے پسره خوبیہ اما.... دوباره از پرویے خودم خندم گرفت(علی) در اتاق بہ صدا در اومد یہ نفر اومد تو اول فکر کردم مامانہ تو هموݧ حالت گفتم:سلام ماماݧ سلام دختر بے معرفتم صداے ماماݧ نبود😳 _سرمو آوردم بالا زهرا بود اما اینجا چیکار میکرد إسلااااااام زهرا تویے❓اینجا چیکار میکنی❓ دستشو گذاشت رو کمرشو با لحݧ لوس و بچگانہ‌اے گفت:میخواےبرم❓ دستشو گرفتم و گفتم:دیوونہ ایݧ چہ حرفیہ بیا اینجا بشیݧ چہ خبر❓ راستش ظهر بعد از اذاݧ روبروي مسجد🕌 داداشت آقا اردلاݧ و دیدم.. خب خب❓ گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم.... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🍃🌸 °•{مبارز انقلابی #شهید_سیدعلی_اندرزگو🕊🌹}•° #کلام_شهید ◽️کسانی که پشت سیدعلی خامنــه‌ای بایستند سعادتمند و رستــگار می‌شوند، اما آنهایی که در مقابلش بایستند آتــش جهنم به سراغشان می‌آید. ◽️شهید اندرزگـــــو آرزوی یک حکومت اسلامی را داشت و ما هم دعــا می‌کنیم که همین سید بزرگوار، پرچم این انقلاب را به دست صاحبش بسپارد. راوی 👈 فرزند شهید ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافع حـــــرم 🕊🌹}•° ◽️وقتی تصمیــــم به رفتــن گرفت من سعی کردم مانع او شوم، اما قبول نکرد. گفتم حداقل صبر کن و مدتی دیگر برو، چون قرار بود تا مـدت کوتاهـــــی دیگر فرزند دوممان به دنیـا بیاید؛ اما علی به هیچ وجه کوتاه نیامد و حرفهایی به من زد که هر منطق و استدلالی در مقابل آن رنگ می‌باخت. ◽️به من گفت را فراموش نکن که خیلی‌ها بهانه‌ها آوردند و زمانـــــی که بـــاید شتـــــاب می‌کردند وظیفه‌ی خود را به بعد موکـول کردند و گفتند بعدا اقــــدام می‌کنیم اما آنها بعداً هرگز فرصت پیوستن به را پیدا نکردند؛ در واقع همین بهـــــانه‌ها زمین گیرشان کرد. راوی 👈 همسر شهید °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ 💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافــــع حــــرم #شهید_علـــــی_یزدانـــــی🕊🌹}•° #فرازی_از_وصیتنامه ◽️به مـن ناکام نگوئید که من به کـــــام خویش (شهادت) رسیدم و عروسی‌ام را در جبهه‌ها با نـــــو عروســـــم (شهـادت) کرده‌ام و بر سجـــــاده خــــون خویش و مهری از رگبار آتشین، نماز عشق خواندم و این افتخـــــار مــاست که با عـــــروس (شهادت) به خــانه آخـــــرت وارد شویم مبارکمان باد. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #قسمت_یازدهم ⬇️ 🔴 #منزل_سیزدهم ◾️ #نام_منزل⇦زَرود (زُرود) ◽️ #وجه‌_تسمیه⇦زرود یعنی بلعنده،
°•|🍃🌸 ⬇️ 🔴 ◾️ ⇦زباله ◽️ ⇦زباله به معنی محلی است که آب را در خود نگه می‌دارد. ◽️ ⇦چهارشنبه ۲۳ ذی‌الحجه برابر با ۲ مهرماه ۵۹ شمسی. ◽️ ⇦معلوم می‌شود امام و کاروان وی در این محل درنگ داشته و چادرها برپا کرده‌اند. ◽️ ⇦۱. بین واقصه و ثعلبیه، گسترده و سرشار از آب بوده است. ۲. دارای حصار و مسجد بوده است. ۳. بازارهایی داشته است. ◽️ ⇦۱. امام خبر شهادت عبدالله بن یقطر برادر رضاعی خود را در این منطقه دریافت کرد. ۲. خبر شهادت فجیع مسلم بن عقیل و هانی بن عروة دیگر بار دقیق و با جزئیات به امام رسید و گروه گروه ار همراهان پیوسته، گسسته و رفتند. دختر مسلم بن عقیل، حمیده همین که دریافت گریه کرد. امام او و برادرانش را نواخت و گفت من جای پدر شما هستم. ۳. فرستاده محمد بن اشعث که به خواهش مسلم، پیمان شکنی مردم کوفه را به اطلاع امام می‌رساند در همین آبگاه با امام دیدار کرد. گویا همین پیک خبر کشته شدن قیس بن مسهر صیداوی را نیز داد. منزل زباله یکی از پالایشگاه های مهم راه است. دریافت خبرهای تلخ باعث گسستن سست عنصران دنیازده شد. آنان که تا این لحظه هنوز ژرفای حادثه را درک نکرده بودند. 🔘➼‌┅══┅┅───┄ 🔴 ◾️ ⇦قاع ◽️ ⇦قاع یعنی دشت صاف و هموار. ◽️ ⇦چهارشنبه ۲۳ ذی‌الحجه معادل دوم مهرماه ۵۹ شمسی ◽️ ⇦گذرا، بی‌درنگ از آن گذشته است. ◽️ ⇦۱. دشت صاف و هموار، ۲. بدون آب و درخت، با خارها و گیاهان پراکنده بیابانی ◽️ ⇦۱. هیچ رویداد شخصی در این منزل گزارش نشده است. ۲. امام از رهگذران بیشتر کسب اطلاعات کرده است. ۳. کاروان امام پس از گسستن تعداد قابل توجهی از همراهان در منزل زباله، از این محل گذشته است. ۴. دیگر بار امام از شهادت خویش و همراهان سخن گفته است. ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•|🍃🌸 °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_حسن_قاسمــــی_دانا🕊🌹}•° #برگی_از_خاطرات ◽️تو حلب شب‌ها با موتور، حســن غذا و وسایـــــل مورد نیـــــاز به گروهـــــش می‌رساند. ما هـــروقـــــت می‌خواستیم شــب‌ها به نیـــــرو‌ها سر بزنیم با چراغ خاموش می‌رفتیم. ◽️یک شب که با حسن می‌رفتیم تا غذا به بچــــه‌ها برسونیم، چـــــراغ موتورش روشن می‌شد چند بار گفتم چراغ موتور و خامــــوش کن، امکان داره قنـــــاص‌ها بزنند. ◽️خندید! من عصبی شدم، با مشـت به پشتش زدم و گفتم ما را می‌زنند. دوباره خندیــد! و گفت «مگر خاطرات شهیـــــد کــاوه را نخواندی؟ که شب روی خاکریز راه می‌رفت و تیـــــرهای رســـــام از بین پاهاش رد می‌شد. نیــــروهاش می‌گفتند فرمانـــــده بیا پایین تیــر می‌خوری». در جواب می‌گفت «آن تیــری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است». ◽️حســـــن می‌خندیـد و می‌گفت نگران نباش آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشــــم دیدم که چند بار چه اتفاق‌هایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید. راوی 👈 #شهید_مصطفی_صدرزاده °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻سردار دفاع مقدس🔻 #شهید_محمـــــد_تورانـــــی🌷 《ســـــالروز ولادت》 ●فرمانده گردان عملیاتی سپاه #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #یکشنبـــــہ ☀️ ۳ شهریـــور ۱۳۹۸ 🌙 ۲۳ ذی‌الحجه ۱۴۴۰ 🌲 25 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاذَالْجَـــــلاٰل‌ِوَالاِڪْـــــرٰامْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امیرالمؤمنین علی (ع) ▫️حضرت فاطمة الزهرا (س) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا ♡لبخند تو چیزی شبیه ِ عطــر نان است ♡قدری بخند ای خنده‌هایت جانِ عاشق #شهید_سیدرضا_طاهر #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{سردار والامقام #شهید_عبدالحسین_برونسی🕊🌹}•° #فرازی_از_وصیتنامه ◽️اگر می‌دانستم با مرگ من یک دختر در دامان #حجــاب می‌رود حاضر بودم هزاران بار بمیـــــرم تا هزاران دختــر در دامان حجاب بروند. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 ◽️بارالها؛ از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر باید شهیـــد بشویم تا آینده بماند. ◽️هم باید بمانیم که فردا شهید نشود و هم باید شهید بشویم تا آینده بماند. ◽️عجـــــب دردی است؛ چـــه می‌شـــد که امروز شهیــــد می‌شدیم و فردا زنده و دوباره شهید می‌شدیم. °•{سردار والامقام 🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_بیست‌ودوم _چشمامو بستم و نیت کردم
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ _گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم... اردلاݧ گفت❓ آره دیگہ مگہ مریض نیستے❓ دستمو گذاشتم جلوے دهنم و چند تا سرفہ‌اے نمایشی کردم.🤧 دستم و گذاشتم رو سرمو گفتم چراااااا یکم ناخوش احوالم ... آره معلومہ اسماء رنگتم پریده‌هااا چیکار میکنے با خودت😧 _هیچے بابا یکم کاراے دانشگاه و اینجور چیزا زیاد شده بخاطر هموݧ آها.خوب دیگہ چہ خبر؟ درس و دانشگاه خوب پیش میره❓ آره عزیزم.درس و دانشگاه تو چے❓ اره خداروشکر خوب زهرا بشیݧ اینجا برم دوتا چایے بیارم🥃🥃 نمیخواد اسماء زحمت نکش اومدم خودتو ببینم. بابا چہ زحمتے دو دیقہ اے اومدم.... _گوشیمو📱 از رو تخت برداشتم و رفتم آشپز خونہ. ماماݧ داشت میرفت بیروݧ سلام ماماݧ سلام دختر تو میاے نباید بیاے سلامے چیزے بدے❓ ببخشید ماماݧ سرم درد میکرد🤕 چرا چیزے شده❓ حالا تو میخواے برے بیروݧ برو آره دارم با خانماے همسایہ میرم خرید واسہ زهرا میوه اینا ببر🍒🍇🍑 چشم ماماݧ _سریع شماره‌ے اردلاݧ و گرفتم الو اردلا، کجایے تو، واسہ چے الکے بہ زهرا گفتے مـݧ مریضم❓ سلام علیکم چہ خبرتہ خواهر جان نفس بگیر آخہ ایݧ مسخره بازیا چیہ درمیارے اردلاݧ إ چہ مسخره بازے گفتم شاید دلت براے دوستت تنگ شده💔 _نخیر شما نگراݧ چیز دیگہ‌اے هستے ببیݧ اردلاݧ مݧ کارے نمیتونم بکنم گفتہ باشم، ماماݧ باید با مادرش حرف بزنہ بعد إ اسماء حالا تو آمارشو بگیر خواستگار💞 اینا نداشتہ باشہ خیلہ خب فقط تو بیا خونہ بہ حسابت میرسم خدافظ✋ _چاے و ریختم و میوه وپیش دستے رو آماده کردم و زهرا رو صدا کردم زهراااااا بیا حال. کسے نیست خونہ بہ بہ اسماء خانم چہ چایے خوش رنگے🥃 دیگہ وقتشہ‌هاااا خندیدم و گفتم آره دیگہ ...برو بشیݧ رو مبل الاݧ میارم چادرتم در بیار کسے نیست باشہ😊 _خوب چہ خبر زهرا❓ سلامتے چقدر،از درست مونده یہ ترم دیگہ لیسانسمو میگیرم إ بسلامتے ایشالا نمیخواے ازدواج کنے❓دیر میشہ هاااا میمونے خونتوݧ دیگہ از دست مام کارے برنمیاد چرا دیگہ بخاطر تو از امروز بهش فکر میکنم🤔 إ زهراااا مسخره بازے در نیار جدے نمیخواے ازدواج کنے❓ چرا خوب، ولے هنوز موردے کہ میخوام نیومده، مگہ تو چے میخواے❓ خوب اسماء جا، براے مݧ اعتقادات طرف مقابلم خیلے مهمہ، تو خوانواده ما فقط ماییم کہ مذهبے و مقیدیم خواستگاراے منم اکثرا زیاد پایپند ایݧ اصول نیستند، سر همیݧ قضیہ هم ما با خالم اینا قطع رابطہ کردیم إ چرا❓ خالم خیلے دوست داشت مݧ عروسش👰 بشم ولے خوب مݧ پسرخالم اصلا بهم نمیخوریم آهاݧ خب یادمہ چندتا خواستگار مذهبے هم داشتے از همیݧ مسجد🍃 خودمو... اره ولے خوب اوناهم همچیݧ خوب نبودݧ واااا زهرا سخت گیریا بعد ماماݧ بہ مݧ میگہ؛ حتما منتظرے از ایݧ برادرانے کہ شبیہ شهیداݧ زنده‌اند بیاݧ خواستگاریت😳 _با دست زد پشتمو گفت اسماء قسمت هر چے باشہ هموݧ میشہ،اگہ یہ نفر واقعا قسمت آدم باشہ همہ چے خود بخود پیش میره باور کݧ مݧ سختگیر نیستم. نمیدونم چرا یاد سجادے افتادم و گفتم آهاݧ بلہ استفاده بردیم از صحبتهاتوݧ زهرا خانوم😊 _خوب دیگہ مݧ پاشم برم کلے کار دارم إ کجا بودے حالا بموݧ واسہ شام ن دیگہ قربانت باید برم کار دارم باشہ پس سلام برسوݧ بہ مامانتینا چشم حتما تو هم بیا پیش ما خدافظ چشم حتما خدافظ✋ _اوووووف خدا بگم چیکارت نکنہ اردلاݧ رفتم اتاقم ولو شدم رو تخت و از خستگے خوابم برد😴 با تکوݧ‌هاے اردلاݧ بیدار شدم بیدار شو تنبل خانم ساعت ۱۰پاشو شام حاضره پتورو کشیدم رو سرمو گفتم شام نمیخورم🛌 پتو رو از روم کشید و گفت خب نخور پاشو ببینم چیشد آمارشو گرفتے❓ خندیدم و گفتم اهاݧ پس واسہ امار اومدے😁 خواستم یکم اذیتش کنم خیلے جدے بلند شدم و دستم و گذاشتم رو شونہ‌ے اردلاݧ و گفتم:خیلے دوسش داری😍 با یہ حالت مظلومانہ‌اے گفت :اووهووم سرمو انداختم پاییݧ و با ناراحتے گفتم متاسفم اردلاݧ یکے دیگرو دوست داره.باید فراموشش کنے...😳😔 _دستمو از رو شونش برداشت و آهے کشیدو گفت بیا شام حاضره واز اتاق رفت بیروݧ سر سفره‌ے شام اردلاݧ همش باغذاش بازے میکرد ماماݧ نگراݧ پرسید اردلاݧ چیزے شده غذارو دوست ندارے❓ ݧ ماماݧ جاݧ اشتها ندارم إ تو کہ گشنت بود تا الاݧ دلم براش سوخت بادست بهش اشاره دادم و بهش گفتم شوخے کردم چشماشو گرد کرد و انگشت اشارشو بہ نشونہ‌ے تحدید تکوݧ دادو گفت بہ حسابت میرسم👆 وشروع کرد بہ تندتند غذا خوردݧ ... اوݧ شب با ماماݧ صحبت کردم ماماݧ وقتے فهمید میخواست از خوشحالے بال دربیاره و قرار شد فردا با مادر زهرا صحبت کنہ انقد خوشحال بود کہ یادش رفت بپرسہ کہ امروز چیشد❓با سجادے کجا رفتم❓چی گفتیم❓ هییییی .... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|🍃🌸 ◽️چقـــــدر درد دارد این دو سه جمله که حـــــرف دلــــ❤️ خیلی از است... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #قسمت_دوازدهم ⬇️ 🔴 #منزل_پانزدهم ◾️ #نام_منزل⇦زباله ◽️ #وجه_تسمیه⇦زباله به معنی محلی است ک
°•|🍃🌸 ⬇️ 🔴 ◾️ ⇦بطن عقبه (بطان) ◽️ ⇦عقبه به کوه دراز می‌گویند. ◽️ ⇦جمعه ۲۵ ذی‌الحجه معادل چهارم مهرماه ۵۹ شمسی ◽️ ⇦توقف کوتاهی داشته است. ◽️ ⇦۱. این منزلگاه از شخصی به نام عکرمة بن بکروائل بوده است. ۲. قصری مرتفع و مسجدی زیبا در این محل به چشم می‌خورد. به قصر این محل قصر حمران می‌گفتند. ۳. طایفه ای از بنی‌اسد در این محل زندگی می‌کردند. ◽️ ⇦۱. دیدار با عمروبن لوذان، وی به امام توصیه کرد برگرد و به کوفه نرو. امام در پاسخ این پیرمرد فرمود: مسائل بر من پنهان نیست، امر و اراده خدا گریز ناپذیر و حتمی است. عمروبن لوذان به امام گفت: ابن زیاد در کمین است و از قادسیه تا عذیب الهجانات لشکریان و جاسوسان هستند. ۲. خواب دیدن امام که سگانی به وی حمله ور می‌شوند به این منزلگاه نسبت داده شده است. ۳. امام از این منزلگاه آبگیری کرده است. 🔘➼‌┅══┅┅───┄ 🔴 ◾️ ⇦واقصه ◽️ ⇦به معنی شکستگی گردن و نیز پوشال و ریزه‌های چوب است. شاید این منزلگاه دارای گردنه یا چوب‌های بوده که از آبرفت‌ها فراهم می‌آمده است. ◽️ ⇦۲۶ ذی‌الحجه معادل شنبه پنجم مهرماه ۵۹ شمسی ◽️ ⇦درنگی نداشته و از این منزلگاه سریع گذشته است. ◽️ ⇦۱. مناره‌ای از شاخ شکاری‌های صحرایی و سم‌های آنان در این محل بوده که ملکشاه سلجوقی آن را ساخته بوده است. ۲. این منزل بعد از قرعاء (زمین کم گیاه) بوده است در نتیجه واقصه از نظر پوشش گیاهی نیز کم گیاه بوده است. ◽️ ⇦۱. احتیاط‌های لازم در این منطقه بیشتر شده است چون اخبار قبلی دال بر استقرار نیروهای عبیدالله و حضور جاسوسان و گشتی‌ها در این منطقه بوده است. ۲. امام توصیه کرده است که آبها را نگهداری کنند که تشنگانی در راه‌اند. ۳. امام به سمت ارتفاعات شراف دستور حرکت داده است. از این منزلگاه به بعد کاروان حسینی وارد مرحله جدیدی از حرکت خویش می‌شود که برخورد با سپاه حر است. ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯