eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|🌿🌹 #شهید_سیدعلی_دوامی #سردار_راز_21 #ولادت : ۱۳۴۶/۱۰/۲ #محل_تولد : مازندران - ساری #شهادت : ۱۳۶۷ #محل_شهادت : شلمچه 🔺جانشین فرمانده گردان مسلم ابن عقیل از لشکر ۲۵ کربلا 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #شهیدی_که به سردار راز ۲۱ معروف است ◽️سید در ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۶متولد شد و در ۲۱ماه مبارک رمضان در حالی که ۲۱سال داشت به شهادت رسید و همچنین در زمان تولدش مادرش ۲۱سال سن داشت به همین دلیل به سردار راز ۲۱ معروف است. 💢 #دستنوشته 🔸اگر به شهادت رسیدم و مرا داخل قبر گذاشتید، سه شبی را در کنارم بمانید و تنهایم مگذارید. 🔸وی ادامه داد: این وصیت را هم حضرت زهرا (س) به امیرالمؤمنین علی (ع) کرده بودند، که: «سه شبی را کنارم باشید تا من با خاک خو بگیرم» #سالروز_ولادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از ⇩⇩ 🔻ســرداردلهـــــا🔻 #شهید_محمدابراهیم_همـــــت🌷 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیث_روز ⇧⇧ #سه‌شنبـــــہ ☀️ ۳ دی ۱۳۹۸ 🌙 ۲۷ ربیع‌الثانی ۱۴۴۱ 🌲 24 دسامبـــــر 2019 📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یااَرْحَـــــم‌َالرّاحِمیـــــٖنْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام سجـاد (ع) ▫️امام باقــــر (ع) ▫️امام صادق (ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا 🔸در خلــــوت خـود نشسته‌ای و نظاره می‌کنی شاید؛ آسودگی امــروز ما را...!!! که همین تــو را بس! #ســــــلامــ #صبحتون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهید_حسن_سلطانی #سردار #ولادت : ۱۳۴۷/۱/۳ #محل_تولد : روستای تاج آباد - زرند #شهادت : ۱۳۶۴/۱۰/۳ #محل_شهادت : هورالعظیم 🔺مسئول شناسایی محورهای عملیاتی با تیم اطلاعات لشکر ۴۱ ثارالله 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #در_محضر_شهید 🔸مادرم بعد از شهادت برادرم، برای اینکه من برایش بمانم، بلافاصله بعد از هر بار اعزامم به جبهه، دو پیرزن تنها از اهالی روستا را به خانه می‌برد و از آنها پذیرایی میکند و میگوید: «دعا کنید که حسن من، شهید نشود» 🔸وقتی از این ماجرا با خبر شدم، به آن دو پیرزن پول دادم و گفتم: «دل مادرم را نشکنید و به خانه‌مان بروید، اما در دل دعا کنید که من شهید شوم» "حالا دیگر مطمئنم که به شهادت می رسم" #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سبک_زندگی_شهدا 🍃 یکبار ایشان داشت سخنرانی میکرد اول وقت شد، گفت: آقایان اگر الان وسط سخنرانی تلفن از یک شخصیت مهم مملکتی باشد که با بنده کار داشته باشد، اجازه می‌دهید بروم گوشی را بردارم؟ 🍃 همه گفتند: بله بروید گوشی را بردارید، ایشان گفت: الان خدا پشت خط است، تلفن خدا زنگ میزند، وقت اذان است، او رفت برای نماز و همه مردم هم رفتند نماز. #شهید_محمدعلی_رجایی #خدمتگزار_مردمی #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_هادی_دلها ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ #قسمت_هفتم 🍀راوےحسین🍀 روز تاسوعا، قرار بود ی
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ امروز حال خانواده عطایی فرد داغون بود... مادر و پدر با چشمای گریون.. و زینب با هق هق..😩😭 آماده اعزام حسین بودن. حسین ساک رو روی زمین گذاشت و دستاشو واسه زینب از هم باز کرد.. زینب به آغوش حسین پناه برد. اشکهاش به حدی زیاد بودن که جلوی لباس نظامی حسین خیس شد😭 حسین تو گوش زینب گفت: _خانم رضایی هواتو داره.. همیشه همه جا هواتو دارم.. موقع عقدت میام.. دوست دارم دکتر بشی باعث افتخارم بشی.. مواظب خودت و حجابت باش..😊 حسین رفت.. و زینب رفتنش را تماشا کرد.. غافل از اینکه تو این رفت دیگه برگشتی وجود نداره.. حدود ده روزی از اعزام حسین میگذشت.. چند باری زنگ☎️ زده بود. از اون طرف توسکا پریشان حال بود.. حدود دوهفته بود ذهن و فکر توسکا بهم ریخته بود. توسکا بعد از تشییع 🌷محمد🌷 خواب عجیبی دیده بود.. «خواب دیده بود تو یه باتلاق گیر افتاده و یه دست فقط .. استخوان بود.. که اومده بود توسکا را نجات داد.. بعد یه صدا گفت: 🕊"خواهرم! برو به همسنات بگو".. اگه نباشن شما تو خفه میشین..🕊 توسکا میخواست به زینب بگه اما روش نمیشد.. دم دفتر منتظر خانم مقری بود خانم مقری از دفتر خارج شد، توسکا پرید و خوابش و تعریف کرد😔 خانم مقری وارد کلاس شد _بچه‌ها قبل از شروع درس میخوام دوتا نکته بگم 🍃اول اینکه برادر زینب جان که هستن چند روزیه هیچ تماسی نداشتن و قرار بوده واسه عملیات برن واسشون دعا کنین 🍃دوم اینکه خواب شهدا رو دیدن یعنی چی⁉️ هرکس نظری داد.. خانم مقری پای تخته رفت و نوشت: ✍" ولاتحسبن الذین قُتِلوا فی سبیل الله امواتا ًبلْ أحیاءُعند ربهم یرزقون.." _بچه ها خدا این مورد رو واسه شهدا فرموده.. تو جنگ تحمیلی، عموهام شهید میشن، با توسل بهشون بارها مشکلاتم حل شد چرا که شهدا زنده‌ان. زنگ آخر بود.. موقع خروج قلب زینب لرزید😥😭 حالش بد شد.. در خطر افتادن بود که خانم مقری و بچه‌ها گرفتنش... ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 🍀راوے زینب🍀 توسکا با من همراه شد تا منو برسونه خونه، تا رسیدیم سر کوچمون دنیا رو سرم آوار شد😨 دو تا آقا با لباس سبز پاسداری دم در خونمون وایستاده بودن 🌹🕊یا حضرت زهرا، داداش منو انتخاب کردی؟🕊🌹 فاصله سر کوچه تا خونمون زیاد نبود ولی همون فاصله کم رو بارها خوردم زمین.😭 هربار که میخوردم زمین.. یه خاطره از این شانزده سال کنار🌷داداش حسین🌷 یادم میومد. تا رسیدم دم در خونه.... یکی از اون پاسدارا گفت: _"خانم عطایی فرد بهتون تسلیت و تبریک میگم.. وقتی چشمامو باز کردم سرم تو دستم بود.. چشمای مامان بابا قرمز😭 مراسمات حسینِ من شروع شد روز سوم تازه فهمیدم پیکرش قرار نیست برگرده😭💔 🥀عزیز خواهر.. حسین من.. کجا دنبالت بگردم.. کدوم خاکو بو کنم.. تا آروم بشم.. مزار نداری.. تا نازتو بکشم.. برات سر کدوم مزار گریه کنم😭😭😭 حسییییییییین😭😭😭 برگشتم به عکس بی بی زینب نگاه👀 کردم.. که خودش برام گرفته بود قاب کرده بودم بی بی جان منم داغ حسینم و دیدم.. بی بی.. حسین منو چجوری کشتن حسین من.. الان پیکرش کجاست😭😭😭 دستم رو روی عکس بی بی کشیدم و گفتم: "مراقب حسینم باش"😭💔 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو مینودری ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #شهید_علی_عبدالهی #آرپی_جی_زن #راننده_آمبولانس #ولادت : ۱۳۳۲/۱/۳ #محل_تولد : روستای طزره دامغان #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳ #محل_شهادت : شلمچه - عملیات کربلای۴ 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #فرازی_از_وصیتنامه 🔹شما مردم مقاوم وحدت و همبستگی خود را حفظ کنید که منافقین سدی در مقابل شما نشوند که کسانی در پشت سر از انقلاب دو دستگی می‌‌کنند خوار و ذلیل شوند... #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 💢 #در_محضر_شهدا 🔴 #توسل_به_حضرت_زهرا(س) 🔸یقین کردم که قطع نخاع شده‌ام، چون هیچ حسی نداشتم، خون از صورت و گردنم جاری بود. در همان حال به مادر سادات توسل پیدا کردم و گفتم: "خدایا اگر صلاح میدانی به حق مادر پهلو شکسته مرا شفا بده تا دستگیر دیگران باشم" 🔸این حرفها را با خودم زمزمه کردم، یکباره دیدم که حس به دستانم برگشت بعد پاهایم و... دستم را دراز کردم و اسلحه را برداشتم. 🔸افسر عراقی کمی جلوتر از من ایستاده بود، هدفگیری کرده و شلیک کردم، با کشته شدن افسر عراقی بقیه سربازان دشمن فرار کرده و رزمندگان ما جلو آمدند بعد هم مرا به بیمارستان آوردند. 🔸پزشکان می‌گویند گلوله به گردن و نخاع تو اصابت کرده، اما اینکه قطع نخاع نشدی یک #معجزه است. #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
‌°•|🌿🌹 #شهید_محرم_رحمانی #ولادت : ۱۳۳۹ #محل_تولد : تاکستان #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳ #محل_شهادت : خرمشهر 🔺فرمانده گروهان 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #فرازی_از_وصیتنامه ◽️عزیزان من! این اختلافات را کنار بزنید؛ دشمن هر لحظه منتظر نقطه ضعف ماست که همان باعث می‏‌شود خون شهداى عزیز به هدر رود. #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───
👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 📌 : «خاکهای نرم کوشک» 🎙 : معاون شهید 🔻قبل از عملیات رمضان بود، فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد، در آنجا اعلام شد که عراق تانکهای پیشرفته‌ای به نام تی ۷۲ مجهز شده، هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند و از طرفی دیگر این تانکها که گلوله آرپی جی روی آن اثر ندارد و مانع پیروزی عملیات رمضان خواهد شد، لذا باید نیروهای ما حمله کرده و طی یک عملیات ایذایی با از بین بردن آن تانکها برگردند. 🔻سه گردان برای این کار انتخاب شد فرمانده یکی از گردانها بود، کارها انجام شد، شناسایی، تجهیز و... 🔻شب وقتی نیروها جلو رفتند یک گردان مسیر را اشتباه رفت، فرمانده گردان دوم هم روی مین رفت، لذا هر دو گردان رفتند. 🔻تنها گردانی که حرکت خود را ادامه داد گردان بود. وسط دشت در حال حرکت به سوی خاکریز دشمن بودیم، فاصله ما با دشمن خیلی کم بود، یکدفعه یک منور بالای سر ما روشن شد، همه ستون روی زمین خوابید. ما را دیده بودند، با تمام توان آتش می‌ریختند. گفته بود کسی شلیک نکند. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻خاک منطقه رملی و بسیار نرم بود. خیلیها توی خاک فرو رفته بودند. دشمن برای چند دقیقه شدید آتش می‌ریخت، دقایقی بعد صدای تیراندازی دشمن کم شد و آنها فکر کردند نیروهای گشتی بوده و از بین رفته‌اند. به گفتم: برگردیم عقب؟ اما حاجی سرش را گذاشته بود روی زمین انگار تو این نبود. 🔻سینه‌خیز تا انتهای ستون رفتم و برگشتم، ما فقط تعداد کمی داده بودیم لحظاتی بعد حاجی دستوری داد که هیچ کسی فکر آن را نمیکرد! 🔻گفت: برو سر ستون از آنجا بیست و پنج قدم به سمت راست برو! بعد هم چهل قدم به سمت خاکریز دشمن حرکت کن!! :حاجی چی میگی؟! الان دشمن آماده است، چند تا از بچه‌های ما شهید شدند، اما دوباره همان حرف قبلی را تکرار کرد. 🔻با نگرانی به سمت جلو رفتم، به سر ستون رسیدم دقیق بیست و پنج قدم به سمت راست رفتم. در آنجا نشانه‌ای گذاشتم و به سمت دشمن حرکت کردم. چهل قدم که تمام شد دیدم خود با چند آرپی جی زن جلو آمدند. 🌷 @shahidane1 🌷 گفت: به سمت روبه‌رو آماده شلیک باشید، هوا آنقدر تاریک بود که نمی‌دانستیم آنجا چه خبر است، با فریاد حاجی همه شلیک کردند و در مقابل ما نفربر و سنگر فرماندهی عراقیها در آتش می سوخت! بعد هم وارد دشمن شدیم، بچه‌ها حمله کردند نیروهای دشمن هم فرار. آن شب دو گردان زرهی دشمن شامل تانکهای تی ۷۲ را نابود کردیم. هوا هنوز ر‌وشن نشده بود که برگشتیم. 🔻صبح فردا دوباره به سوی خاکریز دشمن رفتیم. رسیدیم به همان جایی که حاجی دستور حرکت داد. خوب به اطراف نگاه کردم در میان میدان مین و موانع دشمن فقط یه مسیر عبور وجود داشت. وقتی ۲۵ قدم به سمت راست می‌رفتیم به یک معبر می رسیدیم. چهل قدم که جلو می‌رفتیم. به نزدیکی خاکریز دشمن و به نفربر فرماندهی می‌رسیدیم!! 🔻خیلی بود با تعجب به اطراف نگاه کردم یعنی از کجا میدانستـ چه کسی به او گفته بود از این مسیر برود؟! 🌷 @shahidane1 🌷 🔻برگشتم پیش حاجی با تعجب پرسیدم: مسیر را از کجا میدانستی؟! جواب درستی نداد، گفتم تا جواب ندی از اینجا نمی‌روم. وقتی اصرار من را دید اشک در چشمانش حلقه زد و بعد گفت: دیشب در آن شرایط سخت که حرف از بازگشت بود سرم را روی خاکها گذاشتم. از همه جا قطع امید کردم، فقط داشتم به وجود مقدس (س)... 🔻همینطور که در حال خودم بودم یکدفعه صدای خانمی را شنیدم که گفت: فرمانده! بعد فرمودند: اینطور وقتها که به ما می‌شوید ما هم از شما دستگیری میکنیم وبعد همان حرفهایی را زدند که به تو گفتم، برو راست برو جلو و... 🔻بعد در حالی که صورتش خیس از اشک بود گفت: اما راضی نیستم که حالا چیزی از آن بگویی، بگذار برای آیندگان! روز بعد خبرنگاران و چند نفر از فرماندهان سپاه به سراغ آمدند. خبر عملیات موفق بچه‌ها حتی به پشت جبهه هم رسیده بود. اما حاجی خیلی محکم میگفت: ما هیچ کاره بودیم. این نتیجه کار بسیجی‌ها و فرمانده اصلی آنهاست. این که ما با کمترین تلفات پیروز شدیم خداست. 🔵 شادے روح صلوات ⇩↯⇩ ✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے" 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #شهید_عبدالرحمن_رحمانیان #سردار #ولادت : ۱۳۴۲ #محل_تولد : جهرم - فارس #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳ #محل_شهادت : شلمچه - کربلای ۴ 🔺فرمانده گردان ابوذر لشکر ۳۳ المهدی(عج) 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #برگی_از_خاطرات 🔸قایقها به گل نشسته بود و دشمن یک نفس روی آنها آتش می‌ریخت... رحمان رفت توی آب... قایق اول را که آزاد کرد، عقب عقب توی آب شروع کرد به سمت قایق دوم راه رفتن... گفتم چرا این جوری؟ گفت: نمیخوام قیامت اسمم جزء کسایی باشه که به دشمن پشت کردن!! #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻غــــــواص🔻 #شهید_علی_میرزاترابی_کلیشمی🌷 [سالروز شهادت] #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیث_روز ⇧⇧ #چھارشنبـــــہ ☀️ ۴ دی ۱۳۹۸ 🌙 ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۴۴۱ 🌲 25 دسامبـــــر 2019 📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام ڪاظم (ع) ▫️امام رضــــا (ع) ▫️امام جــواد ‌(ع) ▫️امام هــادی ‌‌(ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا و امروز . . . اروند کربلاست دریادلان عاشـــق ؛ به شکارِ گوهر ناب شهادت ؛ می‌روند تا صید معشوق شوند ... #آغاز_عملیات_کربلای_چهار #رمز_یامحمدرسول‌اللهﷺ #ســــــلامــ #صبحتون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 : ۱۳۴۴/۷/۱۰ : رامسر ــــــــــــــــــــــــ : رامسر ــــــــــــــــــــــــ : ۱۳۶۵/۱۰/۴ : ام الرصاص 🔺 دو برادری که در یک شب در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیدند… http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🌿🌹 #شهید_عقیل_پروانه #سردار #ولادت : ۱۳۴۴/۷/۱۰ #محل_تولد : رامسر ــــــــــــــــــــــــ #شهید_ا
🔻🔻🔻 💢 ◽️وصیتنامه سردار شهید : اگر خداوند لیاقت شهید شدن را به من داد که در راه او جان بسپارم دستانم را از تابوت بیرون بگذارید که دنیا پرستان و مال اندوزان بدانند که یک شهید هیچ چیز را با خود نمی‌برد و فقط عمل اوست که با او خواهد رفت. ◽️شما ای پیام رسانان خون شهیدان و ای کسانیکه رسالت زینبی دارید پیام ما و پیام تمام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید و پیام ما را به رنج دیدگان و زحمت کشان برسانید. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهید_قاسم_تیموری #مدافع_حرم #جانباز_دفاع_مقدس #ولادت : ۱۳۴۸/۱/۴ #محل_تولد : گرگان #شهادت : ۱۳۹۴/۱۰/۴ #محل_شهادت : حلب العبس - سوریه 🔺فرمانده دلاور گردان تخریب‎چی تیپ ۴۵ جوادالائمه 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #برگی_از_خاطرات 💠 در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مینهای ضد تانک مامور شدیم. آقا قاسم با اینکه سنشان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت بیشتر از ما مین کاشت، مینهای پنجاه کیلویی را به راحتی جابجا میکرد و حدودا دو برابر ما مین کاشت. 💠 وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم پای مصنوعی‌اش را درآورد با فشاری که روی پایش آمده بود درد زیادی را تحمل میکرد ولی به روی خودش نمی‌آورد، یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پاهای شهید نگاه میکرد، باورش نمیشد با یک پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد حاجی با این وضع سختت نیست؟ 💠در آن حال شهید تیموری حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم، تا به آن روز از نقص عضوش حرفی نزده بود اما آنجا چندبار روی پای مصنوعیش زد و گفت: «ای پا اگر سالم بودی جای امنی را برای داعشی ها نمی گذاشتم» #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_هادی_دلها ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ #قسمت_نهم امروز حال خانواده عطایی فرد داغون
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ نامه رو باز کردم.. با همون خط اول اشکم دراومد😭 ✍بسم رب الشہدا والصدیقین 🔸چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند 🔹و تمــــاشاے تو زیبـــــاست اگر بگذارند 🔸من از اظهار نظـــــرهاے دݪـــــم فهمیدم 🔹عشـق هم صاحب فتواست اگر بگذارند 🔸دل سرگشته من! این همه بیهوده مگر 🔹خانه دوسـت همینجاست اگر بگذارند 🔸سنـــد عقــل مشاء است همه میدانند 🔹غضب آلـــود نگاهــــم نکنید ای مردم! 🔸دل من مـــــال شماســـت اگر بگذارند سلام زینب قشنگم✋ این نامه رو درحالی مینویسم ڪه یکی دو ساعت به عملیات مونده و تو اون رو زمانی میخوانی که یا شدم.. امیدوارم دومے باشد چرا که امتحان اسارت امتحانی سخت است و من ترس از مردودی و شرمندگی دارم😔 زینب عزیزتر از جانم.. حرفهای مفصل را در نامه‌ای💌 که خانم رضایی به دستت میرسانند نوشته‌ام.. اما در این نامه میخواهم در مورد این بگویم.. این خواهر گرامی بانوی صبور است همان سنگ صبور تو.. ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ از همان سال ۹۲ که لیاقت مدافع بی بی رو پیدا کردم.. نگرانیم بودی.. اما اینبار که آمدم از تو برای آنکه نگران صبر و تحمل تو بودم..😔 این خواهر گرامی را انتخاب کردم که بعد از من مراقب تو باشد، امیدوارم خیلی زود با این خواهر بزرگوار دوست شوی تا خیالم راحت شود. دوستدار تو.. برادرت حسین🌷 وقتی نامه‌ی حسین عزیزم تموم شده بود دم در خونه بودم زنگ زدم وارد خونه شدم میخواستم برم تو اتاقم _سلام مامان: سلام _زینب جان حسین که رفته.. تو هم میری تو اتاقت.. من دلم به کی خوش باشه خب؟💔😔 زینب: من خوبم..😊 مامان: الله اکبر مشخصه😒 زینب امروز یه خانمی اومده بود خونه میگفت از طرف 🌷حسـین🌷 اومده. برگشتم کامل به سمتش ینی پریدم به سمت مامان.. _اسمش چی بود؟؟؟؟!😳😨 مامان: خانم رضایی😒 _رضایی😳 شماره نداد؟؟ آدرس نداد؟؟ مامان: آروم باش.. تو اتاقته😳 دویدم سمت اتاقم🏃‍♀ _سلام خانم رضایی ببخشید خانم رضایی: سلام زینب قشنگم.. خوبی خانم گل😊 با حرف خانم رضایی اشکم دوباره جاری شد😭😭 _ممنون خانم رضایی: _الهی من بمیرم برای دلت.. ناهار خوردی؟؟ _نه😭 خانم رضایی: _عزیز دلم ناهارتو بخور استراحت کن ساعت ۶ میام دنبالت بریم جایی..😊 _آخه😢 خانم رضایی: آخه بی آخه.. 😠 ناهارتو کامل میخوریا _چشم خانم رضایی: یاعلی✋ _یاعلے 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو مینودری ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #شهید_خلیل_زالپولی #سردار #ولادت : ۱۳۳۵/۷/۱ #محل_تولد : نوشهر #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴ #محل_شهادت : ام‌الرصاص - کربلای ۴ 🔺جانشینی گردان مالک اشتر لشکر ویژه ۲۵ کربلا 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #فرازی_از_وصیتنامه 🔸بدانید ملت عزیز! اگر دنیا ما را در تنگنای محاصره اقتصادی قرار دهد، فرزند رمضانیم و پیشوایمان حضرت علی (ع) میباشد و هیچ ضعفی به خود راه نخواهیم داد و اگر دنیا ما را در محاصره نظامی قرار دهد، ما فرزند محرمیم و پیشوایمان امام حسین (ع). #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهید_سیدعباس_میرهادی #سردار #ولادت : ۱۳۴۲ #محل_تولد : خمین #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴ #محل_شهادت : ام‌الرصاص - کربلای ۴ 🔺فرمانده گردان امام رضا(ع) لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع) 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #برگی_از_خاطرات ◽️قبل از عملیات کربلای چهار در منطقه شلمچه بودیم، شهید میرهادی مرا خواست و گفت بیا برویم و تلفن بزنیم سید کاظم برادرم و اسدی را دعوت کنیم تا به عملیات بیایند. بین راه که می‌رفتیم به او گفتم: برادر میرهادی پدر و مادرت مریض احوال هستند و به سیدکاظم نیاز دارند صرف نظر کن و به او اطلاع نده. ◽️او گفت: ماشین را نگهدار، وقتی نگه داشتم مرا پیاده کرد و گفت: ما باید همه برای اسلام فدا شویم گرفتاری اسلام از همه بیشتر است، رفت و آنها را با تلفن فراخوانی کرد و در عملیات شرکت کردند. راوی 👈 همرزم شهید #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───
👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 📌 : «گمشده مجنون» 🎙 : دوستان و خانواده شهید 🔻زمستان سال ۱۳۳۴ در ارومیه به دنیا آمد. هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مادرش را در یک سانحه رانندگی از دست داد. 🔻برادر بزرگتری داشتند به نام . او در تهران دانشجو بود بعدها استاد دانشگاه شد، هر بار می‌آمد ارومیه برای برادرانش کتابهای مذهبی می‌آورد. از نماز و مسائل دین میگفت بعضی وقتها هم برادرانش را به تهران میبرد. 🔻مدتی بعد علی راهی فرانسه شد، وقتی برگشت او را دستگیر کرد، هیچ خبری از او نشد. از علی فقط یک ساک و یک قرآن به خانواده برگشت! او اولین خانواده هاست. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻 رشته ریاضی را به پایان رساند به سربازی رفت بعد هم رفت تبریز پیش آقا ، از آنجا بود که با نوارها و اعلامیه‌های امام و مبارزه آشنا شد. چند بار ساواکی‌ها او را با قصد کشت زدند. 🔻با یکی از اقوام صحبت کرد، برای ادامه تحصیل راهی ترکیه سپس به شهر آخن آلمان رفت. وقتی وارد فرانسه شد حمید آلمان را رها کرد و به پاریس رفت. مدتی در خدمت امام بود و از انجا هم برای آموزش نظامی و دوره راهی و شد. 🔻چند مرتبه سلاح و مهمات را از طریق مرز وارد ایران میکرد و تحویل برادرش میداد. یک بار هم توسط پلیس ترکیه دستگیر شد. با پیروزی انقلاب به ایران آمد ازدواج نمود و پیگیر مسائل انقلاب گردید. 🔻 استان را بنیانگذاری کرد، در کردستان حماسه آفرید‌ و در اوج ناامنی با یک فروند هواپیمای نظامی ۱۵۰ نیرو را به سنندج منتقل کرد و نزدیک به یک ماه درگیر مبارزه بود، بعد با شروع جنگ به آبادان رفت. 🔻خط مقدم مبارزه را در آنجا بنیانگذاری کرد. بعدها به تیپ نجف رفت و فرمانده گردان شد. 🔻 بسیار اهل خودسازی بود، بارها بعد از نماز سر سجاده می‌نشست و مشغول راز و نیاز میشد. در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه با نیروهایش محاصره شدند. اما با یاری خدا نجات پیدا کردند. در بیت المقدس حماسه تصرف خرمشهر پاکسازی آن را با نیروهای گردان به یادگار گذاشت. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻فراموش نمیکنم در سنگر کمین نشسته بودیم، ماشین حامل غذا در راه مانده بود، بچه‌ها گرسنه بودند با بیسیم از مسئول تدارکات برای بچه‌ها غذاخواست، ساعتی گذشت اما خبری نشد. 🔻این بار را به آسمان برد از خدا درخواست کرد، دعایش شد! یک نفر بر عراقی راه را گم کرده بود، به خاطر مه آلود بودن هوا، اشتباها به سنگر نیروهای خودی رسید. راننده اسیر شد، بارِ نفربر چلوکباب و مرغ بود برای فرماندهان و نیروهای عراقی! 🔻مدتی بعد در جلسه فرماندهان برای اولین بار را دید با تعجب او را نگاه میکرد. حاجی هم همینطور، بعد با هم صحبت کردند، معلوم شد قبل از انقلاب هر دو در مرز بازرگان مشغول حمل سلاح به داخل کشور بودند فکر میکرده حمید است! هم فکر می‌کرده مامور دولت است، لذا در آنجا هر دو از هم فرار میکنند. 🔻زمستان ۶۲ رو به پایان بود، به خانه‌ای که در پشت جبهه برای آنها آماده شده آمد. از و خداحافظی نمود، پسرش لحظه‌ای از او جدا نمی‌شد، این آخرین دیدار آنها بود. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻در عملیات خیبر کاری کرد بسیار عجیب. معاون لشکر بود اما با نیروهای یک گروهان سوار بر قایق را دور زد. راه عبور دشمن را به خوبی بست، بسیاری از نیروهای آنها را به اسارت درآورد. حمید خیره کننده بود. یک سرتیپ عراقی به اسارت درآمده بود. او از نیروها خواسته بود فرمانده ایرانیها را ببیند. وقتی مقابل قرار گرفت باور نمیکرد او فرمانده باشد. پرسید: ما همه راه‌ها را بسته بودیم شما از کجا وارد جزیره شدید؟ حمید هم به شوخی : ما از سمت اردن بصره را دور زدیم و آمدیم توی جزیره! 🔻عراق به هر وسیله ممکن میخواست جزیره را پس بگیرد، بمباران شیمیایی، بمبهای خوشه‌ای، و.... بالاخره حمید در عملیات پس از یک عمر مجاهدت در راه اسلام به آرزویش رسید. 🔻او برای همیشه در جزایر ماند سالهاست امانتدار خوبی برای خوبان این امت است، انها که فرمان را بر مصلحت خود ترجیح دادند و تا پای جان مقاومت کردند. 🔵 شادے روح صلوات ⇩↯⇩ ✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے" 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #شهید_سلمان_حسین‌پور #ولادت : ۱۳۴۷/۳/۳۰ #محل_تولد : محمودآباد - مازندران #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴ #محل_شهادت : ام‌الرصاص - کربلای ۴ 🔹🔷💠🔷🔹 #فرازی_از_وصیتنامه 🔸شهادت: - مرگ نیست، رسالت است - رفتن نیست، جاودانه ماندن است - جان دادن نیست، بلکه جان یافتن است - به اجبار رفتن نیست، به اختیار رفتن است - مردن نیست، تولد است - سکوت نیست، فریاد است - تنفر نیست، عشق است 🔸آری "شهـــــادت سر آغاز پاینـــــدگی است" "نترسم ز مرگی که خود زندگی است" #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #دلنوشته ▪️پر پرواز غواص‌ها با بال خط‌شکن بودن؛ غواص باشی، خط شکن هم باشی، با دست ‌بسته پر هم بزنی و دم هم بر نیاوری؛ ▪️این آدم‌ها که شهید شدند از معبر آب به همان پاکی با دست‌های بسته به محضر او  رفتند و حالا شدند ۱۷۵ غواصِ خط شکن؛ ▪️به گمانم همانجا در آن شب مهتابی بر بالهای آب که سوار شدند، خط را شکستند، اما نه در آب یا خاک ... #غواصان_دریادل #عملیات_کربلای_4 #یادشان_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻غواصان دریادل🔻 #شهدای_عملیات_کربلای4🌷 🔴 بامداد ۴ دی ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای چهار، ۱۷۵ غواص به آب زدند؛ و ۳۰ سال بعد، پیکرشان را با دستهای بسته پیدا کردند..💔 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯