eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 چقدر از مَنش این #شهـدا دور شدیم آنقدر خیره بہ #دنیا شده که ڪور شدیم #معذرٺ از همہ خوبان و همہ همرزمان ما براے #شهدا، وصلہ ے ناجور شدیم #شهیدحسین_معزغلامی #شهیداحمدمشلب #شهیدجوادمحمدی #شهیدعلی_خلیلی #آھ_ای_شهادت 💕 @aah3noghte💕
اللَّهُمَّ وَ لا تَجْعَلِ ؛ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا ... خدایا بزرگترین ؛ هم و غم ما را قرار نده ...
💔 ... شنیدین میگن: به فکر مثل شهدا مُردن نباش به فڪر مثل شهدا زندگے کردن باشین؟... چون "کَما تَعیشون‌ ، تَمُوتون" هرطوری که کنید، همونطور هم از میرید ... مثه جواد شاید شنیدنِ خبر شهادتش، خیلی باورکردنی نبود اما اونایی که اشک ریختناش رو دیده بودن اونایی که اعتکاف و خلوت کردناش رو دیده بودن زیاد تعجب نکردن که بلاخره اونم خریدنی شد❤️... ... 💕 @aah3noghte💕 را اینجا بخوانید
شهید شو 🌷
💔 قسمت دهم #بےتوهرگز❤️ 🚫این داستان واقعـےاست🚫 چند لحظه#مکث کرد زل زد توی چشم هام و گفت : واسه
💔 قسمت یازدهم ❤️ 🚫این داستان واقعی است🚫 هر روز که می گذشت ام بهش بیشتر می شد😍 لقبم اسب سرکش بود و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود و من چشمم به دهنش بود🙃 تمام تلاشم رو می کردم تا کانون و رضایتش باشم من که به لحاظ مادی، همیشه توی و نعمت بودم، می ترسیدم ازش چیزی بخوام یه ساده بود می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته😕 چیزی بخوام که شرمنده من بشه هر چند، اون هم برام کم نمی گذاشت😌 مطمئن بودم هر کاری برام می کنه یا چیزی برام می خره با اینکه تمام توانش همین قدربود...😊 علی الخصوص زمانی که فهمید اونقدر خوشحال شده بود که توی چشم هاش جمع شد😃 دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم این رفتارهاش پدرم رو در می آورد،😆 مدام سرش غر می زد که تو داری این رو لوسش می کنی و نباید به رو داد ،اگر رو بدی سوارت میشه 😡... اما علی گوشش بدهکار نبود منم تا اون نبود تمام کارها رو می کردم که وقتی برمی گرده با اون خستگی، نخواد کارهای رو بکنه😉 فقط بهم گفته بود از دست احدی، حتی پدرم، چیزی نخورم ☝️ و باشم😇 منم که مطیع محضش شده بودم🤗 وباورش داشتم ... 9 ماه گذشت 9 ماهی که برای من، تمامش بود ،اما با شادی تموم نشد وقتی علی خونه نبود، به اومد😣 مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده اما پدرم وقتی فهمید بچه دختره با عصبانیت گفت : لابد به خاطر دخترزات هم می خوای؟😡 و تلفن رو قطع کرد! مادرم پای تلفن خشکش زده بود و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد...😞 ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیتِ لقایِ خدا و شهادت بود، امروز بعد از گذشت این مدت راغب‌تر شده‌ام کـــه این مـحلی نیست که دلـی هوای ماندن در آن رابنماید... + وصیت نامه ... 💕 @aah3noghte💕 😉
💔 دل نوشته ای با شهدا از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . کوچه به نام ؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم... . . کوچه ؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به کوچه رسیدم! ... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به کوچه! ... آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به کوچه و ... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . کوچه و ... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی دل... کم آوردم... گذشتم... . . کوچه انگار بود! بله؛ ... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . کوچه؛ رسیدم به ... انگار هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ناز پرورده تنعم نبـرد راه به دوسـت ! عاشقی شیوهٔ رندان بلاکش باشد مےگفت: اغلب ما از یک حسّ مشترکی برخورداریم وآن، حس مغمومیت است! وقتی انسان چیزی را ازدست می دهد، یا برای چیز ارزشمندی تلاش می کند اما قدرت به آن را ندارد، احساس مغمومیت می کند. این مغمومیت، است، پیروزی آور است، است. به من خیلی مراجعه می کنند. هرکسی دستش به من می رسد این را میگوید: "دعا کن شهید بشوم..." من به آنها می گویم دعا کنید خداوند این حال را در شما حفظ کند.✌️ وای به روزی که انسان این حالت را، این حالت را،این حسّ را در اثر از دست بدهد!😔 اوخاسر است.. 📚کتاب ذوالفقار ، ص۱۴۶ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 دعا کنیم تو این لحظه ها... دلمون از گـیرِ زمین و زمینیا رها بشه🕊 دعا کنیم برای ... بگیم خدایا! ما رو مثل بهترین بنده هات از دنیا ببر... حالا با شهادت باشه که دیگه نور علی نور✨ بگیم خدایا! ماها رو توی بزرخ، معطلمون نکن؛ اذیت نشیم؛ تنهائی و حیرانی اذیتمون نکنه... خدایا! ما رو مثل بهترین بندگانت توی صحرای محشر، از قبر بیرون بیار... نذار روز قیامت برامون بشه تو دنیا و برزخ و قیامت یه لحظه دستمونو از چادر مادر سادات و امامان عزیزمون، جدا نکن... 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 رو به خدا گفت: "چقدر باید سختی بکشم؟... چقدر دلتنگ باشم؟.... چقدر باید تنهائی را جرعه جرعه سر بکشم؟... اصلا چرا مرا آفریدی؟"... خدا نگاهی از سر به او انداخت ... دست بر سرش کشید و گفت: "من تو را برای خودم آفریدم، اما اینجا که آمدی، زرق و برقش✨، عقل از سرت ربود... تو را در دل سختی ها خلق کردم تا یادت بماند جای ماندن نیست... دنیا جای ماندن نیست...." 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_بیست_و_هشتم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے گوشے را قطع ڪرد. احساس خوبے بہ او د
💔 ✨ نویســـنده: ـ "مردم در صورت از حاڪم، در پشت پرده ے نفاق و ظاهر فریبے بیان مےشوند، و هیچ مہلڪ تر از این نیست ڪہ مردم در ظاهر دوست و در باطن دشمن حاڪم باشند. تو مےتوانستے با آن جوان معترض و گستاخ، کارے نداشتہ باشے، حتے بہ روے او لبخند بزنے و دلجویے اش ڪنے. اما بعد، ترتیبے بدهے مأمورانت دور از مردم، او را دستگیر و بہ قتل برسانند. لازم نیست براے خفہ ڪردن صداے مخالفان، همان لحظہ و آشڪارا اقدام ڪنے. ڪافے است ڪمے صبور باشے و اجازه بدهے صداها برخیزد، سپس تصمیم بگیرے با آن صدا چہ ڪنے. تو....." معاویہ ڪہ در طول سخنانم ڪم حوصلہ و تا حدودے ڪلافہ نگاهم مےڪرد، حرفم را برید و پرسید: "آیا علــــــــــــــــے هم از همین اے ڪہ مےگویے بہره جستہ ڪہ همہ ے مردم ڪوفــہ مدینــہ و مڪــہ و سایر بلاد اسلامے با او بیعت ڪرده اند؟" پاسخ دادم: "خیر! شیوه علــے در حڪومت دارے، شیوه ے دیگرے است ڪہ هرگز بہ او نیست. او مردم را صاحب حق مےداند. روش او همان روش است. علــے پیرو مردمان و توده هاے زیرین جامعہ است. بہ ثروتمندان و اغنیا روے خوش نشان نمےدهد و در سفره‌ی آنان طعام نمےخورد. علــے روابطش را با مردم، براساس اصول دینے اش تنظیم ڪرده و هرگز بہ فڪر بقاے قدرت و حڪومت خود نیست. شنیدم ڪہ وقتے محمد بن ابی بڪر را بہ فرماندارے مصر برگزید، در حڪمے بہ او نوشت: ”با مردم، فروتــن، نــرم خو و مہربان باش. گشــاده رو و خنــدان باش تا بزرگان در ستمڪارے تـو طمــع نڪنند و ناتــوان ها در تو مأيوس نگردند.“ اما در واقع مردم بہ فڪر منافع خویشند؛ رابطہ شان با حڪومت بر همین اساس و پایہ تنظیم شده است. ڪافے است حڪومت، هایشان را سیر ڪند تا مردم پیرو آن حڪومت شوند این ڪہ مےگویند مردم مانند اند، سخن درستے است؛ . چموش‌ترین قوچ ها را ميتوان با مشتے علوفہ رام ڪرد تا شاخ هایشان فقط تزیینے بر سرهایشان باشد... پس معاویہ! راه نگہدارے را بیاموز ڪارگزارانت را از دوستان و اقوامت قرار بده؛ البتہ این راهے است ڪہ شما بنےامیه آن را پیموده اید. عثمان از این نظر با رسول خدا و دو خلیفہ پس از او متفاوت بود؛ او همہ ے بستگان خود را در رأس امور حڪومتے قرار داد و تو البته استاد بے بدیل این روش هستے"... معاویہ عمامہ اش را از سر برداشت، آن را روے زانویش گذاشت و گفت: "از علــے گفتے؛ بگذار سخنانے از او بر زبان آورم تا بگویے وصف حال تو ڪدام یڪ از آنان است. علــے مےگوید مردم ؛ گروهے اگر دست بہ فساد نمےزنند، براے این است ڪہ روحشان ناتوان و شمشیرشان ڪند است و امڪانات مالے در اختیار ندارند و گروه دیگر، آنانند ڪہ شمشیر ڪشیده و شر و فسادشان را آشڪار ڪرده اند، لشڪرهاے پیاده ے خود را گرد آورده و آماده‌ے ڪشتار دیگرانند، دین را براے بہ دست آوردن مال دنیا، تباه ساختہ اند ڪہ رئیس و فرماندهے گروهے شوند یا بہ منبرے رفتہ و خطبہ بخوانند. چہ بد ڪہ را بہاے جان خود بدانے و با آنچہ در نزد خداست، معاوضہ نمایے. گروه دیگر با اعمال آخرت، دنیا را مےطلبند و با اعمال دنیا در پے ڪسب مقام هاے معنوے آخرت نیستند، خود را ڪوچڪ و متواضع جلوه مے دهند، گام ها را ریاڪارانہ و ڪوتاه بر مےدارند، دامن خود را جمع ڪرده خود را همانند مؤمنان واقعے مے آرایند و پوشش الہے را در سایہ ے نفاق و دورویے و دنیاطلبے خود قرار مے دهند. برخے دیگر ڪہ با و ذلت و فقدان امڪانات، از بہ دست آوردن قدرت محروم مانده اند و خود را بہ زیور قناعت آراستہ و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز از زاهدان راستین نبوده اند..... لینک قسمت اول https://eitaa.com/aah3noghte/19645 ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 آنان که طعم به را چشیده‌اند خوب مےدانند از و از هیچ چیزی در این وجود ندارد لاجرم دست خواهش‌های را از دل خود قطع مےڪنند تا به وصل رسند دقیقا جائی "عِندَ مَلیکٍ مُقتَدر" 💔 به قلم S.R ... 🏴 @aah3noghte🏴 جهت کپی، هشتک دلشکسته ادمین حذف شود
شهید شو 🌷
💔 امروز هنگام زیارت مزارش به این فکر میکردم #شهید_جواد روز #عاشورا در بهشت چه میکند؟... رُخ به رُخ
animation.gif
1.06M
💔 راه و منِش بعضی ها فریاد میزد که"این دنیای برای شما و زندگی برای ما"، این را به ما که عاشقی نداریم پیشکش میکنند و چه بد است درد بی هنری که به رُخمان میکشند! جواد هم این دنیا را پیشکش ما کرد و دنیای آخرت را برای خود خرید... امنیت را هدیه کرد ولی را خریدار شد... از فاطمه ۵ساله اش گذشت اما رضایت را خرید... جواد محمدی از خود گذشتن را خوب بلد بود، را هم همینطور مثل نامش. این قلم به طور حتم نمی‌تواند آنچه را که لیاقت است روی کاغذ بیاورد اما می‌تواند، قطره ای از این باشد که دل و جان تشنه مرا سیراب کند...من ای که بویی از گذشت و عشق نبردم...💔 عاشقی هنر است، و عاشق . من هنرمند نیستم که اگر بودم اکنون همره خوبان معرکه عشق بودم. کاش روزی برسد گذشتن را از خوبان بیاموزیم و زندگی ابدی را برای خود بخریم، کاش...😓 به مناسبت سالروززمینی شدن ✍️نویسنده : با تغییرات تاریخ تولد : ۲۹ مرداد ۱۳۶۲ تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱۳۹۶ مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده شهر درچه ... 🏴 @aah3noghte🏴
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_نود_و_دو لبخند همیشگی-ستاد معر
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨ 

  

عبور از پل
(حسین ایرانمنش)

همه ی بچه ها از  محمد حسین بی تاب بودند. من از لحظه ای که شنیدم، دائم  می کردم.

هر وقت از شبانه روز که به یادش می افتادم، بی اراده اشک از چشمانم جاری می شد. نمی توانستم، رفتنش را باور کنم. خیلی بی تاب بودم. چیزی را توی این  گم کرده بودم و نمی دانستم بعد از او چه کنم.


یک شب، در لباس رزم و  به دوش به خوابم آمد. مرا در آغوش گرفت و گفت :
«به همین زودی داری  ات را از دست می دهی؟ خیلی خودت را باخته ای. باید  کنی. تازه از این به بعد مشکلات آغاز می شود. باید  کنی.»

بعد برگشت و از روی پلی عبور کرد و مرا این طرف تنها گذاشت.


... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
شهید شو 🌷
💔 برای خرید عقد برا آقا جواد ساعت خریدم. بعد از چند روز دیدم ساعت دستشون نیست. گفتم: ساعتت کو؟🤔 گ
💔 برای هزارمین بار، قد و بالایش را برانداز کردم و توی ، رفتم... با خودم فکر میکردم که کسی تر از من هم توی این هست؟؟؟؟ ! ممنونتم برای این همه 💓 راوی همسر قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اگر ۱۰ نفر مثل این شهید داشتیم... مجبور بود در اجتماعات ظاهر نشود. به جاهای شلوغ و مخصوصاً زواری نیاید ؛ عکس او را همه جا داده بودند. در اشتیاق زیارت امام بزرگوار می‌سوخت، اما دنبال کار بزرگ خود بود. از سر درد و اندوه می گفت: من چند سال است در مشهدم، حسرت زیارت علی بن موسی الرضا بر دل من ماند❗* *او فرزند علی، همنام علی و همگام علی بود‼️* *برشی از بیانات امام خامنه‌ای در وصف شهید اندرزگو👆* *امام خمینی(ره) : ما از را از این شهید داریم، اگر ۱۰ تن مثل او داشتیم، تحت سلطه اسلام بود!* *🌹 در ۱۳رجب ۱۳۱۷ در سالروز ولادت امیرالمومنین متولد و ۲۱رمضان۱۳۵۷ در سالروز شهادت حضرت در ۴۰سالگی توسط ساواک به شهادت رسید💔* 🌹 ۲ شهریور ، سالگرد شهادتشان گرامی‌باد🌹 ... 💞 @aah3noghte💞
1_1977761496.mp3
8.3M
💔 ۳ ✍چونان جنینی در رحم مادر، که دنیا احاطه اش کـرده و او بی خبر است... 💠ملکوت؛ تمام جان تو را فرا گرفته است؛ و تو نمی دانی.... ostad_shojae 💞 @shahiidsho💞