🔻«جمیله سادات کراماتی»، شاعر توانمند مشهدی درگذشت
▪️متاسفانه باخبر شدیم سرکار خانم #جمیله_سادات_کراماتی، شاعر توانمند مشهدی، صبح امروز در اثر ابتلا به بیماری سرطان دار فانی را وداع گفتند.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، درگذشت ایشان را به خانواده محترم کراماتی تسلیت میگوید و برای آن مرحومه از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب میکند.
گفتنیست از ایشان مجموعه شعر «ماه را دوست دارم که شبهایت را...» بهجامانده است.
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعرخوانی سید #حمیدرضا_برقعی
(در ستایش پیامبر اسلام به مناسبت سالروز رحلت #حضرت_محمد صلیاللهعلیه، حلقۀ شعر #آفتابگردان_ها، دی ۱۳۹۳)
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شه ذوالعطا
(شعری از #امیرحسین_کمال_زارع -اعضاء دوره هفتم #آفتابگردان_ها- به مناسبت شهادت #امام_حسن مجتبی علیهالسلام)
▪️«آیینۀ جمال و جلال خدا، حسن
مبهوت ذات اقدس حق، زابتدا، حسن
سر تا به پا تجلی نور هُدی، حسن
پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن
در پاسخ «اَلَستُ» سراسر «بلی»، حسن
مهرش کنار چشمۀ چشمش روان شده
کوه کرم، اَريكۀ آتشفشان شده
«حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ» شده
خِجلتزده سپهر، کران تا کران شده
بر سفرهاش نشسته امیر و گدا، حسن
خاک درش به فرق شهان تاج افتخار
گوید تبارکالله از این خلق، کردگار
چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار
«آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار»
سيّد، زکی، تقی و امین، مجتبی، حسن
افتاده دل به دام سیهزلف در شکن
کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن
ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن
کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن
وِرد لب غریب به هر کوی «یاحسن!»
نقاش جان! به صفحۀ خاکش حرم بکش
دستی برآر و خط عدم روی غم بکش
پشت فلک ز حُسن حرم نیز خم بکش
خیل مَلَک به درب حریمش خَدَم بکش
هرچند ساکن است در اوجِ سما، حسن
مست شراب جامِ ازل، شاه لَمْ يَزَل
نامش هزار مرتبه «احلی مِنَ العَسَل»
شمشیرِ شيرِ معركۀ شیر با جمل
خيزَد دوباره بانگِ فَفِرُّوا إلَی الجَبَل
تا پا نَهَد به معرکۀ اشقیا، حسن
او را جمال طلعت شمسش زبانزد است
مهرو، کشیدهابرو و گیسو مُجَعّد است
در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است...»
🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11716
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻قهرمانها اجارهنشین اند
(یادداشت #محمدهادی_عبدالوهاب بر #اجاره_نشین_خیابان_الامین اثر تازۀ #علی_اصغر_عزتی_پاک)
▪️«...اسطوره به تکرار زنده است. تکراری که در دل رؤیا و تخیل و قصه، ولی گاه در واقعیتِ محض بازآفرینی میشود. احتمالا روزی دست تقدیر، در خانه ما را هم خواهد زد. در این بین نقش روایت اهمیتی اساسی دارد. چه بسیار اسطورههایی از تاریخ این ملت که عدم و ضعف روایت و روایتگر، پیوندشان زده به خاک و فراموشی. و چه بسیار برساخته تخیلی از اسطورهها و کهنالگوها که ادبیات و سینمای غرب در طَبق اخلاص به جهان عرضه کرده و آرمان و تاریخش را به این ستونها استوار ساخته. به راستی اگر دوربین آوینی، جنگ ما را روایت نمیکرد، چه تحریفها و تناقضها و ابهاماتی که دامن جوان جنگندیده را نمیگرفت و چه سیاستمدارانی که با وارونهسازی تاریخ، سورنوشت ملتی را تغییر نمیدادند. این "اجاره نشین" از آنهاست که باید ادامه داد. از آنهاست که رفته کسی را که تورلیدر حرمهای سوریه بوده، گیر آورده و از زیر زبانش سرگذشت یک قهرمان بیرون کشیده. قهرمانی که حالا در گوشه گوشه شهر، به شکل پیرمرد میوهفروش، لولهکش اجارهنشین و کارمند اداره بایگانی نشسته و منتظر قلم جستجوگر و زبان روایتگری است که بشنود و بنویسد و دانهدانه این پازلهای گمشده تاریخ معاصر ایران را سرجایش بگذارد.»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11713
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«جمیله سادات کراماتی»، شاعر توانمند مشهدی درگذشت ▪️متاسفانه باخبر شدیم سرکار خانم #جمیله_سادات_کرا
🔻نذر ضریح
(شعری از زندهیاد سرکار خانم #جمیله_سادات_کراماتی در سالروز شهادت #امام_رضا علیهالسلام)
▪️دلم گرفته چگونه تو را صدا نکنم
غریب و غمزده باشم رضا رضا نکنم
غریب و غمزده باشم میان صحنوسرا
دلم، کبوتر پربسته را رها نکنم
شکستههای دلم را چگونه همسایه
روانۀ حرم و گنبد طلا نکنم
به شکوه با گله گفتم نگاه کن گفتی:
به زائر حرمم میشود نگاه نکنم
دلم که نذر ضریح تو بود آوردم
به نذر خویش مگر میشود وفا نکنم
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شهسواری: ایرانشهر وامدار خاطرهنویسان و نویسندگان پیش از خود است
(نشست رونمایی سه جلد اول رمان #ایرانشهر با حضور #محمدحسن_شهسواری و #علی_اصغر_عزتی_پاک)
▪️«...معمولاً اسم گذاشتن برایم بسیار سخت است و این کتاب نیز تا مدتها اسم نداشت. ایرانشهر اسم بزرگی بود و بضاعت من اندک. ظرف و مظروف به هم نمیخورد اما وقتی جلوتر رفتم و فهمیدم قرار است چه رمانی بنویسم به خودم قول دادم حاصل چیزی شود که در خور این نام باشد. فضای رمان هم این اجازه را به من میداد. از صدسال پیش جنوب خوزستان مرکز اقوام ایرانی بوده است؛ آبادان به خاطر پالایشگاه و خرمشهر به خاطر بندر بودنش. و نیز وقتی جنگ شروع شد مردم از تمام نقاط ایران برای دفاع به آنجا آمدند.
بیش از ده کتاب در حوزه خاطرات جنگ منتشر کردهام که برخی از آنها در همین ایرانشهر استفاده شده. مثلا خاطرات یکی از کلاهسبزهای نوهد که ۲۱ ساعت با او مصاحبه کردم. ضمن آن که فصلهای مبسوطی در اولین و ششمین رمانم در جنگ میگذرد...»
🔗 مشروح این نشست را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11707
🔗 «ایرانشهر» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی دکتر #اسماعیل_امینی در دومین شب از #شب_های_شعر_اعتراض، ویژه #شعر_طنز
#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شیخی ظلمات
(شعری از #احمد_میراحسان)
▪️«شیوخی از شوخ و عفونت
شوخیای تاریخ
درهم شدۀ پلشتی و
شوریده مغزی
فرمانروای نیابتی نفت سیاه و کوفت و ظلمات دل،
آخرین
از آل نهی شدهها و منکرات و نکراء
وزش شهوات و هیچ
دلقکی برده
که سلطان نامت دادهاند
وزش شهوات و بزدلی
این تنها پیراهنت نیست که تنپوش فاحشگان است
جسمت در صحنه جهان استریپ تیز میکند
روحت برهنه میشود
و این قلب هرجایی که یک دنیا را به تماشا میخواند:
شب فروافتاده بر عقلی هدرست
پیچاپیچ روده پر از مدفوع به جای مغز
نوکری با تاجعمامهای از آتش
چهرهای با هفت پستان سگ هار
با قلادهای تا سعیر
با تقدیری ملعون
این توست غلامی که امیر امارات نانت دادند
فرمانروای اوهام جنایت و دم شیاطین
درنده آموختۀ هند جگرخوار
حیوان دستاموز سرمایه جهانی
دنبالۀ بنیامیه
ادامه یزید
سرخباد کوه صهیون و خون دامنگیر کودکان یمن،
چشمانت، را لو میدهد
فرمانروای فاضلاب دنیای دون
موش بویناک جنایت و خیانت
وزغ باد شدهای که پنداشته گاو است...»
🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11721
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فراخوان ثبت نام در نهمین دوره آموزشی #عناصر_داستان با تدریس دکتر #محمدامین_پورحسینقلی
🔗 صفحه ثبتنام:
adabbook.com/ثبت-نام-دوره-آموزشی-عناصر-داستان
🔗 اطلاعات بیشتر:
shahrestanadab.com/Content/ID/11717
☑️ @mdrsroman
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #ناصر_فیض در دومین شب از #شب_های_شعر_اعتراض، ویژه #شعر_طنز
#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔻غریبتر
(شعری از #مهدی_رحیمی به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت #امام_حسن_عسکری علیهالسلام)
▪️حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشۀ انگور عسکری این است
که تاکها ننشینند، روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمدهها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع، خُدامت
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریبتر باشد
که زائران تو در بین کوچهها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سرجوخه
(داستانی کوتاه از #ریچارد براتیگان با ترجمۀ #اسدالله_امرایی)
▪️«روزگاری دلم میخواست ژنرال شوم. سالهای اول جنگ جهانی دوم که در تاکوما به مدرسه ابتدایی میرفتم، بسیج عمومی بازیافت کاغذ راه انداخته بودند که همهچیزش به ارتش شباهت داشت.
خیلی جالب بود و کارها را اینطور تقسیم کرده بودند: اگر بیستوپنجکیلو کاغذ تحویل میدادی سرباز میشدی، با حدود سیوپنجکیلو کاغذ سرجوخه. پنجاهکیلو کاغذ به نوار سرگروهبانی ختم میشد. هرچه وزن کاغذ بالا میرفت درجه اعطایی ارتقاء مییافت، تا آنکه به ژنرالی میرسید. گمانم برای ژنرال شدن یکتن کاغذ لازم بود، نمیدانم شاید هم نیمتن. مقدارش را دقیقاً نمیدانم اما اول کار جمع کردن کاغذ لازم برای ژنرال شدن سخت به نظر نمیرسید.
از کاغذهای ولوی زیر دستوپا شروع کردم. همهاش شد یکیدوکیلو. راستش ناامید شدم. نمیدانم از کجا به سرم زده بود که خانه پر از کاغذ است...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11724
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #امید_مهدی_نژاد در دومین شب از #شب_های_شعر_اعتراض، ویژه #شعر_طنز
#شعر_اعتراض
☑️ @ShahrestanAdab
🔻خاتم
(شعری از #علیرضا_سمیعی تقدیم به پیامبر اسلام #حضرت_محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
▪️روی هر صدایی نام تو را مینویسم
به خاطر سنگریزههای صدات
وقتی كه قرنهاست سخن میگویی
به خاطر هر تكه ماه
كه روی نجوای شبانهات یافتم
به هوای زیبایی
كه در چشمهات مرور میشد
برای كودكانی كه در نامت چشم گذاشتند
به خاطر حسرت
كه از جای خالیت برخاست
گذشتی و گلهای از قدیم دوباره شدند
رودخانه تعبیر چشم آدم شد
ابراهیم شعله کشید
موسی شنید
عیسی کلام شد
این ستارهبازی از روبهروی شما آغاز گشته است
اكنون سلام
كه در كنار هر جوابت تمدنی به راه میافتد
تنی كه بر تو نماز میبرد
حرفبهحرف
شراب میشود
🔗 #صدای_بهتر_زخم را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/صدای-بهتر-زخم
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻از کشتهخانه تا پست طهران
(یادداشت #پروانه_حیدری بر رمان #پست_طهران در پروندهپرترۀ #هادی_حکیمیان)
▪️«..."پست تهران" از کودتای ۲۸مرداد آغاز می شود و به قیام ۱۵خرداد ختم میشود. از افسر ناسیونالیسمی که چیزی به سرهنگ شدنش نمانده تا همین مردی که نشسته در حجره و در انتظار رفقایش است تا بیایند و از هر دری حرف بزنند، غزلی بخوانند، شیر و شکری بنوشند و باز بروند سراغ کار خودشان. رفقایی که از هر دسته و تباری هستند، مسلمان، ارمنی، عباپوش و کرواتزن. خوبی سرهنگ این است که با هر آدمی توانایی برقراری ارتباط دارد جز خانوادهاش. این اعتماد به نفس نهفته در حرکات و رفتارهایش شاید ماحصل شغلی باشد که در گذشته داشته. سرهنگ یدالله صفری هیچوقت سرهنگ نشد. یعنی نشد که بشود. از همان روزی که تانک را سپرد به تظاهرکنندگان، سردوشیهایش را کند و در خیل عظیم جمعیت گم شد. مخالفان مصدق هیچکس را بینصیب نگذاشتند، خیابان به خیابان میرفتند و همه چیز را آوار میکردند...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11729/
🔗 آثار «هادی حکیمیان» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #یادگاری_ها
▪️شعرخوانیِ زندهیاد #قیصر_امین_پور در رثا و ستایش حماسهٔ حضرت زینب سلاماللهعلیها
(پروندهپرترهٔ قیصر امینپور و پروندهٔ #ادبیات_عاشورایی)
☑️ @Shahrestanadab
🔻هوای بودنت
(شعری از #علی_قربان_نژاد)
▪️باید کنارِ چشم تو دریا کنم خود را
یا غرق در آغوش تو حاشا کنم خود را
با بوسهای آتش بکش بر پیکر سردم
تا در میان شعلهات معنا کنم خود را
در چشمهای تو به دنبال خودم هستم
بانو کمی مهلت بده پیدا کنم خود را
بانو کمی مهلت بده، در خود گره خوردم
آیینه بر تن کن که از خود وا کنم خود را
من خیمهای خالی، اسیر گردباد شک
باید بیایم در دلت بر پا کنم خود را
ویرانهام با هر چه بادا باد میآیم
تا در هوای بودنت زیبا کنم خود را
وقتی که هستی هم هراس رفتنت اینجاست
باید میان لحظههایت جا کنم خود را
☑️ @ShahrestanAdab
🔻قطار لرزان
(داستانی کوتاه از کتاب #قم_رو_بیشتر_دوست_داری_یا_نیویورک؟ اثر #راضیه_مهدی_زاده در پروندۀ #ادبیات_ضدآمریکایی)
▪️«با خودم میگویم امکان ندارد در آمریکا بروم دکتر. این فکر را باید از کلهام خارج کنم. سرم را از زیر پتو بیرون میآورم تا خنکای نسیم ماه مارس به صورتم بخورد. لرزم میگیرد و دوباره میروم زیر پتو تا لابهلای رطوبت و بخار دستگاه بخور نفس بکشم. چند بار سرفه میکنم و با خودم میگویم حتی اگر یک درصد هم قرار باشد دکتر بروم کجا را بلدم؟ ششماه بیشتر نیست که اینجا آمدهام.
سعی میکنم حواسم را از سرماخوردگی و گلودرد پرت کنم و خودم را با عکسهای اینستاگرام مشغول کنم. دخترخالهها و دخترعمهها و دوستهای قدیمیام را میبینم و عکسهای دورهمی و میهمانیها و جشن تولدهایشان را. وقتی دقت میکنم میبینم همگی بینیهای ظریف و بقاعده دارند، که در بعضیهایشان اگر دقیق شوی جای عمل جراحی مشخص است و در بعضی دیگر بسیار دقیق و بیعیب در آمده...»
🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11731
#داستان_کوتاه
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #سیدعلی_موسوی_گرمارودی در شب شعر #پیامبر_رحمت، بهمن ۱۳۹۱
(به مناسبت سالروز میلاد پیامبر اسلام #حضرت_محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شعرهای صادقانه
(شعری از #محمدمهدی_خانمحمدی به مناسبت میلاد #امام_صادق علیهالسلام)
▪️با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود
خط به خطّ صفحۀ پیشانیات اشراقی است
صبح صادق در همین تصویر معنا میشود
فیلسوفان را اشارات تو عاشق میکند
آرزومند شفایت ابنسینا میشود
مست از یاقوت سرشار کلامت میشویم
با جواهرهای نابت فقه پویا میشود
از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند
هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا میشود
احسنالصدق است هر بیتی که در وصف شماست
شعرهای صادقانه بهترینها میشود
🔗 #هیاهو را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/هیاهو
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab
🔻عشق و جنگ و دیگر هیچ
(یادداشت #مرضیه_خنجری بر رمان #وضعیت_بی_عاری اثر #حامد_جلالی)
▪️«ادبیات همیشه آینهای برای انعکاس دغدغههای مشترک ملتها و راهی برای همدردی و گاه به وجود آوردن جریانها یا ضدجریانها بوده است. یکی از جریانهای مهمی که در اثر وجه اشتراک ملتها به وجود آمده "ادبیات جنگ" است. اگر بخواهیم پیشینه "جنگ" را بررسی کنیم شاید به پیدایش بشر نخستین و کتب دینی و قصص پیامبران و جنگهایی ملموستر مانند جنگهای صلیبی و حملات پادشاهان برای کشورگشایی و غیره برسیم اما برای بررسی سیر "ادبیات جنگ" بدون شک میتوان از جنگ جهانی اول و دوم و تمامی وقایع هولناکی که در آن زمان اتفاق افتاده است نام برد، که رفتهرفته "ادبیات جنگ" را جزء لاینفکی از ادبیات و تاریخ ملتها قرار داده...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11733
🔗 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/وضعیت-بی-عاری
#ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #محمدحسین_ملکیان در دومین شب شعر #هرچه_فریاد، آبان ۱۳۹۷
(پروندۀ #ادبیات_ضدآمریکایی)
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پیام تسلیت مؤسسۀ شهرستان ادب خدمت جناب آقای «علیاصغر عزتیپاک»
▪️برادر عزیزمان آقای #علی_اصغر_عزتی_پاک، دوستان و همکاران شما در موسسۀ شهرستان ادب، مصیبت وارده و درگذشت ناگهان خواهر گرامیتان را تسلیت میگویند.
انشاءالله خداوند ایشان را قرین رحمت خود قرار دهد و به شما و بازماندگان صبر عنایت فرماید.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کودک هیروشیما
(شعری از #ناظم_حکمت با ترجمۀ #المیرا_مرادی در پروندۀ #ادبیات_ضدآمریکایی)
▪️در کنار هر دری میایستم و آنرا میکوبم
اما هیچکس نمیتواند فریاد در گلوی خفۀ من را بشنود
همچنان درها را میزنم و همچنان از دید دیگران نامرئیام
منی که مردهام، منی که مردهام
من هنوز هفتسالهام،
گرچه دهسال پیش هم، وقتی که در هیروشیما میمُردم
هفتساله بودم
چرا که کودکان مرده رشد نمیکنند
اول از همه موهایم در شعلههای آتش سوختند
دید چشمهایم رو به تاریکی رفت، کور شدم
سرانجام، مرگ سررسید و استخوانهایم را تبدیل به خاکستر کرد
سپس باد خاکسترم را پراکند
اینک من نه میوهای میخواهم، نه غذایی
نه نانی میخواهم نه آب نباتی
من برای خود هیچ نمیخواهم
برای کسی که مرده است هیچکدام از اینها لازم نیست
این منم که درها را میزنم
با شمایم! لطفا کاری کنید که جنگ نباشد،
کاری کنید که بچهها کشته نشوند
لطفا کاری کنید که بچهها بتوانند بازی کنند، بخندند و رشد کنند
لطفا کاری کنید که بچهها بتوانند آب نبات بخورند…
☑️ @ShahrestanAdab