eitaa logo
💫شهیدشاهرخ ضرغام‌شهیدمغفوری💫
2.9هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
32 فایل
👈سعی کن طوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ! وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداره👉 نمازشبخونامونند👈 @Shabahengam 🌙 کانال‌احکام‌شرعی 👈 @Ahkammarfe گروه تبادلات شاهرخ💫مغفوری👇 @shahrokhzarghamm #کانال_وقف_مادر_سادات💚 #کپی_با_ذکر_یافاطمه"س"
مشاهده در ایتا
دانلود
💫شهیدشاهرخ ضرغام‌شهیدمغفوری💫
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (8) 🌺 #ورزش (#راوی : آقای رضا کیانپور) تو
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺 (9) 🌺 . ( : آقای عباس شیرازی) . . . بالاتر از چهارراه جمهوری، نرسیده به چهارراه اميراکرم، ای بود به نام"پل کارون" بيشتر مواقع بعد از با به آنجا می رفتيم. هميشه چهار يا پنج نفر به دنبال شاهرخ بودند. هميشه هم او رفقا را مهمان می کرد. صاحب آنجا شخصی به نام ناصرجهود از يهوديان قديمی بود. يک روز بعد از اينکه کار ما تمام شد، ناصرجهود من را صدا کرد و خيلی آهسته گفت: اين جوانی که هيکل درشتی داره اسمش چيه؟! چيکاره است؟! گفتم: شاهرخ رو میگی؟ اين پسر ورزشکار و قهرمان کُشتيه، اما بيکاره، محل خودشونه، خيلی ها ازش حساب میبرن،اما آدم مهربون و خوبيه. گفت: صداش کن بياد اينجا. شاهرخ را صدا کردم، گفتم: برو ببين چيکارت داره! آمد کنار ميز ناصر،روبروی او نشست.بعد با صدای کلفتی گفت: فرمايش؟! ناصرجهود گفت: يه پيشنهاد برات دارم. از فردا شما هر روز میای کاباره پل کارون، هر چی می خوای به حساب من می خوری، روزی هفتاد تومن هم بهت می دم، فقط کاری که انجام میدی اينکه مواظب اينجا باشی... شاهرخ سرش را جلو آورد. با تعجب پرسيد: يعنی چيکار کنم؟! ناصر ادامه داد: بعضی ها ميان اينجا و بعد از اينکه می خورن، همه چی رو به هم می ريزن. اينها کاسبی من رو خراب می کنن، کارگرهای من هم زن هستن و از پس اون ها بر نميان. من يکی مثل تو رو احتياج دارم که اين جور آدم ها رو بندازه بيرون. شاهرخ سرش را پائين گرفت و کمی فکر کرد. بعد هم گفت: قبول... از فردا هر روز تو کاباره پل کارون کنار ميز اول نشسته بود. هيکل درشت، موهای فر خورده و بلند،يقه باز و دستمال يزدی، او را از بقيه جدا کرده بود. يکبار برای ديدنش به آنجا رفتم. مشغول صحبت و خنده بوديم که ديدم جوان آراسته ای وارد شد. بعد از اينکه حسابی خورد، از حال خودش خارج شد و داد و هوار کرد. شاهرخ بلند شد و با يک دست، مثل پر کاه او را بلند کرد و به بيرون انداخت. بعد با حسرت گفت: می بينی،! . . ... . . ... . .
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺 (10) 🌺 . 2 ( : آقای عباس شیرازی) . عصر يكی از روزها پيرمردی وارد شد. قد كوتاه، كت و شلوار شيک قهوه ای، صورت تراشيده، كروات و كلاه نشان می داد كه آدم با شخصيتی است. به محض ورود سراغ ميز ما آمد و گفت: آقا شاهرخ؟! هم بلند شد و گفت: بفرمائيد! پيرمرد نگاهی به قد و بالای شاهرخ كرد و گفت: ماشاءالله عجب قد و هيكلی. بعد جلوتر آمد و ادامه داد: ببين دوست عزيز، من هر شب توی قمارخونه های اين شهر برنامه دارم. بيشتر مواقع هم برنده می شم. به شما هم خيلی احتياج دارم. بعد مكثی كرد و ادامه داد: با بيشتر افراد دربار و كله گنده ها هم برنامه دارم. من يه آدم قوی میخوام كه دنبالم باشه. پول خوبی هم میدم. شاهرخ كمی فكر كرد و گفت: من به اين پول ها احتياج ندارم. برو بيرون! پيرمرد قمارباز كه توقع اين حرف رو نداشت. با تعجب گفت: من حاضرم نصف پولی كه در بيارم به تو بدم. روی حرفم فكر كن! اما شاهرخ داد زد و گفت: برو گمشو بيرون، ديگه هم اين طرفا نيا! برای من جالب بود که شاهرخ با پول قماربازی مشکل داشت، اما با پول فروشی نه!! ٭٭٭ سال پنجاه و شش بود. نزديک به پنج سال از کار شاهرخ در کاباره پل کارون میگذرد. زيبایی هم خريد. وقتی به ديدنش رفتم با خوشحالی گفت: ما ديگه خيلی معروف شديم، شهروز جهود ديروز اومده بود دنبالم، میخواد منو ببره پيش خودش، میدونی چقدر باهاش طی کردم؟ با تعجب گفتم: نه، چقدر؟! بلند گفت: روزی سيصد تومن! البته کارش زياده، اونجا خارجی زياد میاد و بايد خيلی مراقب باشم. شب، وقتی از کاباره خارج می شديم. شاهرخ تو حال خودش نبود. خيلی خورده بود. از چهارراه جمهوری تا ميدان بهارستان پياده آمديم. در راه بلند بلند داد میزد. به فحش های ناجوری می داد. چند تا مامور کلانتری هم ما را ديدند. اما ترسيدند به او نزديک شوند. شاه و خانواده سلطنت منفورترين افراد در پيش او بودند. . . ... . . ... .
🎤تولیت آستان قدس رضوی در مراسم وداع با پیکر طلبه شهید حادثه حرم امام رضا(ع): 📆شامگاه چهارشنبه| هفدهم فروردین ماه 1401 💠 از پیشگاه حضرت رضا(ع) که در حرم مطهرشان این حادثه ناگوار رقم خورد عذرخواهی می‎کنیم و استغفار می‌طلبیم، ثامن الحجج(ع) شما بهتر از هرکسی می‌دانید در حد توان و امکاناتمان تلاش کردیم و در این خصوص کوتاهی نکرده‌ایم و این حادثه برای ما بسیار سنگین و ناگوار است. ◻️ تمام این عملیات تروریستی در کمتر از 2 دقیقه انجام شد و نیروهای امنیتی با لباس غیرنظامی در کمترین زمان ممکن خود را به محل حادثه رساندند و ضارب را با کمک زائران حاضر در صحنه دستگیر کردند. 🔺 فردی که در کلیپ‌های منتشر شده از پشت آن تروریست را می‌گیرد از نیروهای امنیتی حرم مطهر و فردی که حواس ضارب را پرت می‌کند از خادمیاران حرم مطهر است. 🔰 در طی 14 روز عید نوروز حدود 70 میلیون تردد به حرم امام رضا(ع) صورت گرفت و هیچ اتفاق ناگواری رخ نداد، در حالی که دشمنان درصدد بودند در ایام نوروز امسال در حرم مطهر عملیات بزرگی انجام دهند که با عنایت حضرت رضا(ع) و هوشمندی نیروهای اطلاعاتی و نظامی خنثی شد. 🔸طی 28 سال پس از حادثه بمب‌گذاری سال 73 حرم مطهر به غیر از حادثه روز گذشته، تاکنون هیچ اتفاقی در حرم رضوی رخ نداده که مرهون تلاش نیروهای اطلاعاتی، انتظامی و نظامی است. 📎 مردم، جوانان و طلاب مراقب باشند دشمنان انقلاب و شیعه انگلیسی از حادثه حرم مطهر برای ایجاد تفرقه در امت اسلام استفاده نکنند؛ در فضای مجازی نوشتند «این حادثه نتیجه وحدت است». خیر، حادثه دیروز نتیجه نفرت افکنی‌های دشمنان اسلام و شیعه انگلیسی است. 🤝وحدتی که امام راحل و قبل از ایشان حضرت آیت‌الله بروجردی و بعد از ارتحال امام(ره)، رهبر معظم انقلاب نسبت به آن تأکید دارند، گلستانی است که در آن گل‎های برادری و اخوت که پیغمبر اسلام منادی آن بود، می‎روید؛ در زباله‎دان اختلاف است که تکفیری‎ها و نفرت‌انگیزی‌ها متولد می‌شوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨زیارت نامه شهدا✨ 🦋اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🦋 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 @shahrokhmahdi
دعای روز ششم ماه 🌙 اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِي فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ وَ لا تَضْرِبْنِي بِسِيَاطِ نَقِمَتِكَ و زَحْزِحْنِي فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِكَ، بِمَنِّكَ وَ أَيَادِيكَ يَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ 🔹خدایا در این ماه به خاطر دست زدن به نافرمانیت خوارم مساز 🔹و تازیانه هاى عذابت را بر من مزن 🔹و از موجبات خشمت بدان نعمت بخشى و الطافى که نسبت به بندگان دارى دورم بدار اى آخرین حد اشتیاق مشتاقان 🌙
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺 (11) 🌺 . 1 ( : آقای عباس شیرازی) . در پس هيکل درشت و ظاهر خشنی که داشت، باطنی متفاوت وجود داشت که او را از بسياری از همرديفانش جدا می ساخت. هيچگاه نديدم که در و لب به نجاست های بزند. را هميشه می گرفت و می خواند. به بسيار می گذاشت. يکی از دوستانش می گفت: پدر و مادرش بسيار انسان های با ايمانی بودند. پدرش به بسيار اهميت می داد. مادرش هم بسيار انسان مقيدی بود. اينها بی تاثير در اخلاق و رفتار شاهرخ نبود. قلبی رئوف و مهربان داشت. هر چه پول داشت خرج ديگران می کرد. هر جائی که می رفتيم، هزينه همه را او می پرداخت. هيچ فقيری را دست خالی رد نمی کرد. فراموش نمی کنم يکبار زمستان بسيار سردی بود. با هم در حال بازگشت به خانه بوديم. پيرمرد درشت اندامی مشغول گدایی بود و از سرما می لرزيد. شاهرخ فوری کاپشن گران قيمت خودش را در آورد و به مرد فقير داد. بعد هم دسته ای اسکناس از جيبش برداشت و به آن مرد داد و حرکت کرد. پيرمرد که از خوشحالی نمی دانست چه بگويد، مرتب می گفت: جَوون،! . . ... ... .
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺 (12) 🌺 . 2 ( : آقای عباس شیرازی) . صبح يکی از روزها با هم به رفتيم. به محض ورود، نگاه به گارسون جديدی افتاد که سر به زير، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود. با تعجب گفت: اين کيه،تا حالا اينجا نديده بودمش؟! در ظاهر زن بسيار با حيائی بود. اما مجبور شده بود بدون به اين کار مشغول شود. شاهرخ جلوی ميز رفت و گفت: همشيره، تا حالان ديده بودمت، تازه اومدی اينجا؟! زن، خيلی آهسته گفت: بله، من از امروز اومدم. شاهرخ دوباره با تعجب پرسيد: تو اصلاً قيافه ات به اينجور کارها و اينجور جاها نمی خوره، اسمت چيه؟ قبلاً چيکاره بودی؟ زن در حالی که سرش را بالا نمی گرفت گفت: مهين هستم، شوهرم چند وقته که مُرده، مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بيام اينجا! شاهرخ، حسابی به رگ غيرتش برخورده بود، دندان هايش را به هم فشار می داد، رگ گردنش زده بود بيرون، بعد دستش را مشت کرد و محکم کوبيد روی ميز و با عصبانيت گفت: ای لعنت بر اين مملکت کوفتی!! بعد بلند گفت: همشيره راه بيفت بريم، شاهرخ همينطور که از در بيرون می رفت رو کرد به ناصرجهود و گفت: زود بر ميگردم! مهين هم رفت اتاق پشتی و را سرش کرد و با رفت بيرون. بعد هم سوار ماشين شاهرخ شد و حرکت کردند. مدتی از اين ماجرا گذشت. من هم شاهرخ را نديدم، تا اينکه يک روز در همديگر را ديديم. بعد از سلام و عليک، بی مقدمه پرسيدم: راستی قضيه اون مهين خانم تو چی شد؟! اول درست جواب نمی داد، اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خيلی براشون سوخت، اون خانم يه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه به خاطر اجاره، اثاث ها رو بيرون ريخته بود. من هم يه خونه کوچيک تو خيابون نيرو هوائی براشون اجاره کردم. به مهين خانم هم گفتم: تو خونه بمون و بچه ات رو تربيت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!! . . ... . . ... . . . شروعی مجدد و کامل تر از داستان . کانال رسمی شهید :
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا گویی دوستان درجوار شهدای گمنام❤️
🔴 طرح عظیم قرائت قرآن در ماه مبارک رمضان هدیه به وجود نازنین امام عصر ارواحنا فداه به نیت تعجیل در امر فرج 🔹 از وظايف مستحبی ما نسبت به امام عصر(عج) اهداء قرائت قرآن به آن حضرت مي باشد. 📚 وظیفه شماره ۴۵ کتاب مکیال 🔺 در روایت است فردی در دوران امام کاظم(ع) به امام گفت:من يک ختم خود را در ماه رمضان به شما (که امام زمان من هستی ) هديه ميکنم آيا پاداشي دارد؟ امام ضمن تاييد اينکار فرمودند: 🌷 آري پاداش تو اين است که در روز قیامت با آنان باشی عرض کردم: الله اکبر ! چنین پاداشی برای من است ۳ مرتبه فرمود : آری 📚 بحارالانوار ج ۹۵ ص ۵ 🌕 عزیزانی که قصد دارند به وظیفه شماره ۴۵ کتاب مکیال عمل کنند و ختم قرآن خود در ماه مبارک رمضان را به وجود نازنین امام عصر (عج ) با نیت تعجیل در امر فرج اهدا نمایند نام و نام خانوادگی خود را به شماره زیر پیامک کنند: 30007227004343 🌺 به قید قرعه هدایای ارزشمندی به ۱۰۰ نفر از شرکت کنندگان در روز عید فطر اهداء می‌شود. 🔴🔵 این طرح را در کانالها و گروه های خودتان 🆔@ghadamitazohoor313
Khodemonim Ajab Karbobalaei Dari-Reza Narimani.mp3
3.15M
سلام این مولودی را بذارین و افطاردرست کنید بچه ها هم اجازه بدید کمکتون کن
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺 (13) 🌺 . ۱ ( : آقای عباس شیرازی) . . اوايل سال پنجاه و هفت بود که به ميامی رفت. جایی بسيار بزرگتر و زيباتر از کاباره قبلی. شهروز جهود گفته بود: اينجا بايد ساکت و آرام باشه. چون من مهمان های خارجی دارم. برای همين هم روزی سيصد تومن بهت میدم. در آن ايام آوازه شهرت شاهرخ تقريباً در همه محله های شرق تهران و بين اکثر های آنجا پخش شده بود. من ديده بودم، چند نفر از کسانی که برای خودشان دار و دسته ای داشتند، چطور به شاهرخ احترام می گذاشتند و از او حساب می بردند. در يکی از دعواها شاهرخ به تنهایی اصغرِ ننه ليلا به همراه دار و دسته اش را زده بود. آنها هم با نامردی از پشت به او چاقو زده بودند. شاهرخ در آن ايام هر کاری که می خواست می کرد و کسی جلودارش نبود. عصر يکی از روزها شخصی وارد شد و سراغ شاهرخ را گرفت. گارسون ميز ما را نشان داد. آن شخص هم آمد و کنار ميز ما نشست. بعد از کمی صحبت های معمول، گفت: من يک کار کوچک از شما می خوام و در مقابل پول خوبی پرداخت می کنم! بعد چند تا عکس و آدرس و مشخصات را به ما داد و گفت: اين آدرس هتل جهان است. اين هم مشخصات اتاق مورد نظر، شما امشب توی اين اتاق بايد رو با چاقو بزنيد!! چشمان شاهرخ يکدفعه گرد شد و با تعجب گفت: آدم بُکشم؟! نه آقا اشتباه گرفتی! آن مرد ادامه داد: نه، فقط مجروحش کنيد. اين يه دعوای ناموسيه، فقط می خوام خط و نشون براش بکشيم. بعد دستش را داخل کيف بُرد و سه تا دسته اسکناس صد تومانی روی ميز گذاشت و گفت: اين پيش پرداخته، اگه موفق شديد دو برابرش رو می دم. در ضمن اگه احتياج بود، و دار و دسته اش هم هستن. شاهرخ پرسيد: شما از طرف کی هستين، اين پول رو کی داده؟! اما آن آقا جواب درستي نداد. شب با احتياط کامل رفتيم هتل جهان، يک روز هم در آن حوالی معطل شديم. اما بهروز وثوقی عصر روز قبل از خارج شده بود. . . . ... .. . شروعی مجدد و کامل تر از داستان
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺 (14) 🌺 . 2 ( : آقای عباس شیرازی) . . ، ،، (همه اين افراد به جرم همکاری با ساواک و کشتار مردم، بعد از انقلاب اعدام شدند) و چند تا ديگه از های شرق و جنوب شرق تهران دعوت شده بودند، هم بود. هر کدام از اينها با چند تا از نوچه هاشون آمده بود. من هم همراه شاهرخ بودم. جلسه که شروع شد نماينده گفت: چند روزی هست که در تهران شاهد اعتصاب و تظاهرات هستيم. خواهش ما از شما و آدم هاتون اينه که ما رو کمک کنيد. توی تظاهرات ها شما جلوی مردم رو بگيريد، مردم رو بزنيد. ما هم از شما همه گونه حمايت می کنيم. پول به اندازه کافی در اختيار شما خواهيم گذاشت. جوايز خوبی هم از طرف اعلی حضرت به شما تقديم خواهد شد. جلسه که تمام شد، همه از تعداد نوچه ها و آدم هاشون می گفتن و پول می گرفتن، اما شاهرخ گفت: بايد فکر کنم، بعداً خبر می دم. بعد هم به من گفت: الان اوايل ، مردم (ع) هستند. من بعد از خبر میدم. . . ... ... . (علت تکراری بودن عکس: شاهرخ این داستان، همان شاهرخی است که در کاباره بود و قصد چاقوکشی داشت) . شروعی مجدد و کامل تر از داستان . کانال رسمی شهید :
💞میگَن‌دنیآَ‌خیلي‌قَشَنِگهٔ‌وَلئ‌مَن‌قَشنگیـ هٱشُـ‌ در طـُّ ديدَمـ دِلبـــٌَّر💛💞 ها_عاشق_ترند
💫شهیدشاهرخ ضرغام‌شهیدمغفوری💫
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (14) 🌺 . #سال_پنجاه_و_هفت 2
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ .بسم الله 🌺 (15) 🌺 . ( : آقای عباس شیرازی) عاشق (ع)بود. از دوران کودکی علاقه شديدی به آقا داشت. اين محبت قلبی را از مادرش به يادگار داشت. راه اندازی هيئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گريه برای سالار شهيدان در سطح محل، آن هم قبل از از برنامه های محرم او بود. هر سال در روز به هيیت جواد الائمه در ميدان قيام می آمد. بعد همراه دسته عزادار حرکت می کرد. پيرمرد عالمی به نام حاج سيد علی نقی تهرانی مسئول و سخنران هيئت بود. شاهرخ را هم خيلی دوست داشت. در عاشورای سال پنجاه و هفت، ساواک به بسياری از هيئت ها اجازه حرکت در خيابان را نمی داد. اما با صحبت های شاهرخ، دسته هيئت جوادالائمه مجوز گرفت. صبح عاشورا دسته حرکت کرد. ظهر هم به حسينيه برگشت. شاهرخ مياندار دسته بود. محکم و با دو دست سينه می زد. نميدانم چرا اما آنروز حال و هوای شاهرخ با سال های قبل بسيار متفاوت بود. موقع ناهار، حاج آقا تهرانی کنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا، مردم به خانه هايشان رفتند. حاج آقا با شاهرخ شروع به صحبت کرد. ما چند نفر هم آمديم و در کنار حاج آقا نشستيم. صحبت های او به قدری زيبا بود که گذر زمان را حس نمی کرديم. اين صحبت ها تا اذان مغرب به طول انجاميد. بسيار هم اثر بخش بود. من شک ندارم، اولين جرقه های هدايت ما در همان زده شد. آن روز، بعد از صحبت های حاج آقا و پرسش های ما، ديگری متولد شد. آن هم سيزده قرن پس از عاشورا، حٌرّي به نام برای (ره). ... ... شروعی مجدد و کامل تر از داستان
👉 @shahrokhmahdi . ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺 (16) 🌺 ( : آقای عباس شیرازی) ببينيد رفقا، ما اين همه به خاطر (ع) به سر و سينه خودمان می زنيم، از آنطرف فرزند اين مولای ما يعنی را گرفته اند. بدون دليل هم تبعيدش کرده اند. اما ما هيچ کاری نمی کنيم. مگر ايشان چه گفته، اين می گويد: نبايد پول را اينقدر صرف عياشی و جشن و خوش گذرانی کند. می گويد در خطر است. می گويد نبايد به کمک کرد. شما ببينيد از پول مملکت اسلامی ما به اسرائيلی که کشورهای اسلامی را اشغال کرده کمک می شود. به جای بها دادن به اسلام واقعی، شخصی را نخست وزير کرده اند که مذهبش بهائی است. واقعاً آقای خمينی راست گفته که اسلام در خطر است. اينها صحبت هایی بود که در عصر برای ما می گفت، بعد ادامه داد: نور ايمان را ببينيد، اين آقای خمينی بدون هيچ چيزی و فقط با توکل برخدا، با يک عبا و لباس ساده به مبارزه پرداخته، اما شاه خائن با اين همه تانک و توپ از پس او برنمی آيد. شاهرخ که ساکت و آرام به سخنان حاج آقا گوش می کرد وارد بحث شد و گفت: اتفاقاً من هم به همين نتيجه رسيده ام. حاج آقا شما خبر نداری. نمیدانی توی اين کاباره ها و هتل های چه خبره، اکثر اينجور جاها دست يهوديهاست، نمیدونيد چقدر از دخترای مسلمون به دست اين نامسلمون ها بی آبرو میشن. شاه دنبال عياشی خودشه، مملکت هم که دست يه مشت دزدِ طرفدار و اسرائيلِ،اين وسط دين مردمه که داره از دست می ره. وقتی بحث به اينجا رسيد حاج آقا داشت خيره خيره تو صورت نگاه می کرد، بعد گفت: آقا شاهرخ، من شما را که میبينم ياد مرحوم می افتم. بعد ادمه داد: طيب در روزگار خودش گنده لاتی بود، مدتی هم وابسته به دربار، حتی يکبار زده بود تو گوش ریيس پليس تهران، ولی کاری باهاش نداشتند. همين آقای طيب را بعد از پانزده خرداد گرفتند و گفتند: شرط آزادی تو، اينه که به دشنام بدی. بعد هم بگی كه من از او پول گرفتم تا مردم را به خيابان ها بريزم، اما او عاشق امام حسين(ع) و آزادمرد بود. قبول نکرد. گفت: دروغ نمیگم. توی همين تهران هم طيب رو به رگبار بستند. بعد ادامه داد: طيب اين درس عاشورا را خوب ياد گرفته بود که؛" مرگ با لذت بهتر از زندگی با ذلت است. . ... .... شروعی مجدد و کامل تر از داستان
‏برای پیوستن به گروه واتساپ من، این پیوند را دنبال کنید: https://chat.whatsapp.com/KJsPc99OIJZ9WkSAtvGROG
میزنم بر لب خود پیاله باده مستم از یاد و خیالات شَهُ شَه زاده دوست دارم که بگویم به زبان لاتی چاکرم نوکرتم حضرت آقازاده یاسر نوروزی کما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨زیارت نامه شهدا✨ 🦋اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🦋 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 @shahrokhmahdi
4_6032993239017982377.mp3
3.65M
📖 تندخوانی جزء 10 قرآن کریم 🎙 توسط استاد معتز آقایی ⏰ زمان تلاوت: ۳۰ دقیقه 💠 سلام بر قرآن 🎧 گوش‌مان را‌به کلام‌خدا عادت‌دهیم